در مسیر بررسی مسائل تاریخ معاصر ایران، ناگهان با حضور قاجارها مواجه می شویم که گویی از آسمان باریده اند و هنگام ارزیابی میراث آنان، به صاحب منصبانی بر می خوریم که قدر قدرت ترین شان، حتی از نبود چهار دیوار آبرومندی برای خلوت گذرانی خویش گله مند است، با این همه مورخانی از همه نوع، خودی و غریبه چنان اموراتی را به زمان آن ها ثبت کرده اند که بی حاشا و تردید هر یک برای تولید تحولی بنیانی در آن مجموعه کفایت می کرده است.
«در اوایل سلطنت، اندرون ناصرالدین شاه همان اندرون خاقان بود و چندان وسعت نداشت... پس از ان که زن های شاه رو به افزونی نهادند رفته رفته چا تنگ شد و ناگزیر به بزرگ کردن اندرون پرداختند. در سال 1301 قمری که ناصرالدین شاه به مشهد رضا علیه السلام مشرف شد، به آقا ابراهیم امین السلطان پدر میرزا علی اصغر خان اتابک امر کرد تا در غیبت او اندرونی وسیع و در خور بنیان نهد». (دوست علی معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 15)
حالا از آن که باخبریم شاه قجر به زیارت مشهد نرفت، پس اندرون وسیع هم ساخته نشد و قیله عالم ناگزیر به همان مکان دیدارهای خارج از شان خویش قناعت می کرد که بازدید دوباره ای از آن را به شهادت خواهم طلبید، تا معلوم شود هنگامی که چنین فقر اشکاری را، به دست تعارفات و قمپزها ی معمول در باب ملزومات دربارها می سپرند، مثل همیشه و موارد بسیار دیگر، به شروح زیر مبدل می شود.
«پذیرایی میهمانان در«تالار سبز» به عمل می آمد که آن را با اثاثه و فرش های سبز آراسته بودند. ظرف ها نیز جمله از بلور و چینی سبز انتخاب شده بود. چند دسته نوازنده از قبیل: «گل رشتی»، «طاوس»، «ماشاالله»، «کریم کور» و «مومن کور» فراخوانده می شدند. اینان پس از ورود به خانه منیرالسلطنه به راهنمایی یک تن خواجه سرا به اطاق تعوض لباس می رفتند. در این اطاق چند صندوق آهنین بزرگ محتوی جامه های سبز و دو آئینه قدنما بود. رامشگران جامه های مخصوص خود را که نام هر یک بر قطعه کاغذی نوشته و بر آن سنجاق شده بود از صندوق ها بیرون آورده بر تن می کردند و سپس به مجلس بزم درمی آمدند. جامه های مزبور از اطلس و مخمل و تور سبز تهیه و با پولک و نگین و یراق و پرهای سبز سیر و روشن زینت شده بود. بانوان با جامه های دیبا و پرنیان در انواع ترکیبات نیم رنگ و پررنگ رسمی جشن، از فرق تا کمر به جواهر آراسته، با آرایش های دلپسند و رفتاری دلفریب در آن میان جلوه ای خیره کننده داشتند. بعضی به سان گلبن های شاداب بر نشیمن ها و مسندهای چمن فام می نشستند و برخی مانند سروهای روان بر فرش های زمردگون تالار که در و دیوارش بر بساط بوستان طعنه می زد می خرامیدند و غنچه آسا می خندیدند... خانم ها در آرایش خود جواهر بسیار به کار می بردند. نیم تاج و سنجاق های گوهر نشان زیب سر و زلف می کردند و گاه کنار زلف پرهای رنگارنگ قرار می دادند عقدرو و سینه ریز به گردن می آویختند و بازو بندهای درشت و گران بها می بستند که رشته های ابریشمی در زیر داشت و به هر رشته گوهری تابان یا سکه ای زر آویخته بود. گل ها و اشیاء ظریف دیگر از طلا و مروارید و سنگ های قیمتی بر سر و بر می زدند و انگشترهای درشت و ریز در انگشتان می کردند». (دوست علی معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 29 و 63)
تصویر بالا تجمعی از زنان ناصرالدین شاه است که با خریداری و یا ربوده شدن از دهات مسیر پرسه های قبله عالم در کوه و کمر فراهم آمده اند. چندان که در مطایبه می توان بروز داد که شکارگاه اصلی شاه نوباوگانی بوده است که در عین حال هیچ یک تطبیقی با توصیفات معیرالممالک ندارند و در دست و گردن و بازوی هیچ کدام، از آن سینه ریزها و سنجاق های گوهر نشان خبری نیست. معیر الممالک مثل غالب قلم زدگان در موضوع قاجار، خود را به ترتیباتی از وابستگان شاه و با خبر از نیک و بد و تر و خشک دربار می شناساند.
«دوست علی خان نظام الدوله معیرالممالک محترم ترین دخترهای ناصرالدین شاه، یعنی عصمت الدوله را برای پدرم دوست محمد خان خواستگاری کرد و عروسی بس مفصل و با شکوهی برپا ساخت که اروپاییان شرح آن را در کتاب هایی که راجع به ایران نوشته اند یاد کزده اند و تاکنون نیز از آن عروسی و بساط عیش ضرب المثل مانده است. نوبسنده این سطور از این وصلت پا به وجود نهاد و در اندرون شاه پرورش یافت. ناصرالدین شاه به هیچ یک از نوه های خود به اندازه من اظهار مهر نمی کرد». (دوست علی معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 11)
شمارش تعداد نادرستی ها در این نقل دوست علی خان آسان نیست و اگر او و همچنین دیگر یادداشت برداران حوادث آن زمان، همگی با آهنگی یکسان خود را به میانه معرکه انداخته اند، پس دروغ های شان نه از سر بی خبری، که بخشی از فرمان بری در جهت وارو کردن نیازهای دربار در دوران ناصرالدین شاه است. و از آن که پیش از این با دست بردگی و جعل در تصاویر میرزا رضا کرمانی و حاج سیاح نیز آشنا شدیم، پس مجموعه داشته های پراکنده کنونی از عهد قاجار، مانند شرح نمایش آن عروسی در نشریات اروپا، بی اعتبارند و اگر ذکر کنم که تواریخ و حواشی موجود در باب دوران قجرها و اختراع محمد حسن و آغا محمد و فتح علی و محمد و ناصرالدین شاه ترور شده و امیر کبیر و کمال الملک موجود در شروح کنونی و بزرگ نمایی انقلاب مشروطه و ماجراهای علی محمد باب، در درجات مختلف، ساختگی و بی سندند، باز هم قلم را با رعایت عدالت مطلق به کار برده ام. زیرا توجه دوباره به جزییات عکس زیر از خوابگاه ناصر الدین شاه با آن ظروف سبز و بخشش های مشت مشت مسکوکات زرد همخوانی ندارد.
و این هم
عکس کامل تری از خلوتگاه شاه که بر سطح ناهموار اتاقی، شبه پتویی را گسترده، پنجره را با
لحاف سیاهی پوشانده و با رنگ سفید برهنگی پایین تنه شاه و قضایای دیگری را
ناشیانه ترمیم کرده اند. مورخ نتوانست از کاربرد و ماجرای آن نوار سفید گسترده در
درگاه زیزین عکس سر درآورد.
«از اواسط بهار هر چند روز ناصرالدین شاه در یکی از باغ های سلطنتی به سر می برد. نخست به باغ شاه رفته دو سه روز اقامت می کرد و از آن جا به ترتیب به عشرت آباد، قصر قاجار، سلطنت آباد، صاحبقرانیه و دیگر باغ های سلطنتی می رفت که امروز از آن ها آثاری به جا نیست. باغ شاه و عشرت آباد و سلطنت آباد امروز مرکز قشونی است و از وضع گذشته جز عمارت چهار طبقه ی عشرت آباد که محل سکونت شاه در اندرون بود و حوضخانه سلطنت آباد نشانی باقی نمانده. روبروی عمارت عشرت آباد حوض گرد بزرگی بود که اطاق زن های شاه گرد آن حلقه وار ساخته شده بود و منظری بس شاعرانه داشت. بین عشرت آباد و قصر قاجار باغی بود به نام عیش آباد که نزدیک به سبک های جدید ساخته شده بود. چهار سال پس از آبادی آن شاه کشته شد و با رفتن او آثار باغ نیز رفته رفته از میان رفت. شاه پس از چند روز درنگ در قصر قاجار به سلطنت آباد می رفت و در آن جا نسبتا بیش تر درنگ می کرد. سپس یک ماه در صاحبقرانیه مانده آن گاه به مسافرت های پشت کوه می رفت. هر سال مسافرت ییلاقی را از سمتی آغاز و پیوسته به سرخ حصار ختم می کرد. سالی به شهرستانک، آهار، اوشان، فشم، امامه، گلهمد و رودک و لشگرک و سال دیگر به لتیان، چهار باغ، لواسان، آب گرم عسک و دماوند و بعضی سال ها نیز به خطه ی نور و کجور و کلارستان نماسیاق می رفت و در بازگشت به سرخ حصار آمده پس از انجام مراسم آش پزان به تهران روی می آورد». (دوستعلی خان معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 45)
قرار دادن مسئولیت این همه پرسه در کوه و دشت و پخت آن آش نهایی در وظایف سلطانی که به راستی دلقک هیچ کاره و مستخدم برنامه ریزان اصلی در پروژه ایران سازی پس از قتل عام پوریم بوده، ظاهرا نه فقط با تمناهای درون سلطانی نیمه ساخت مطابق است بل عرصه را برای راه بران هر کنکاش دیگری باز نگه می دارد. این که یک انقلابی به نام میرزا رضا کرمانی قصد از میان برداشتن چنین سلطان بی آزاری را که برنامه بلند مدت بیابان گردی دارد، به سادگی اصل آن تآتر ترور را بلااثر می کند، زیرا چنان چه به حکم اسناد و رونمایی آثار، تحرک سیاسی تبلیغاتی سفرهای فرنگ و مشهد را هم از دستور زندگانی شاه قجر خارج کنیم، آن گاه با سلطانی مواجهیم که جز رسیدگی به تمنیات و خورد و خواب شخص خویش و شراکت سالانه در پخت آش دیگران، داعیه دیگری نداشته است. با این همه بیرون زدن از کاخ گلستان در پای تختی که در آن هنوز خانه و کوچه و بازاری گشوده و کسی را با کسی کاری نبوده، محقق را برای کسب سایه ای از حقیقت، با پاک کردن سبزی آش قبله عالم همراه می کند، اما اگر بپرسیم موضوع آش، تبعیت از کدام سنت و فرامین است جز بهانه تراشی های مذهبی و شبه آن پاسخی نخواهد رسید.
به راستی که در چنین اوضاع و احوالی، کنکاش در ماجرای حضور و ورود قجرها به تاریخ معاصر، عبور چشم بسته از میان دیوار آتش است و دوندگی های موجوداتی مفروض در گل آویز شدن های متعدد با سرداران تزار و لشکریان عثمانی و انگلیس و زایاندن یک شبه رستم روزگار ما، با نام عباس میرزا را به خصوص که تا ۱۶۰ سال پیش هنوز مرکز تجمع شهری در جغرافیای ایران فراهم نبود، مستقیما و بی واسطه به دروغ تبدیل می کند. در واقع همان گونه که سفالگران عهد جدید بسیار بی اسلوب تر از کوزه و کاسه سازان ۵۰۰۰ سال پیش تولید می کنند، تاریخ سازان سلسله قاجار نیز دست های خود را در امتدادی تهی دراز کرده اند تا شاید اتاق استراحتی برای اعلی حضرت فراهم شود. آن ها در تدارک ملزومات تحرک و ابزارهای تجمع دوباره در ایران معاصر، که پیش از قجرها با شاعران و غزل سرایان تامین می شد، این بار به مسائل دشوار کشور داری متصل است که هرکس را به اجرای سرگرمی تازه ای به صورت های زیر فرستاده اند.
۱. تدارک و تامین اسناد و علائمی برای حفظ و امتداد تجمع متمدن در ایران پس از قتل عام پوریم.
۲. تدارک لوازم و ابزار سلطنت قاجار که گفته اند از کرامت تزارها و برداشت از تتمه غنائم فرضی نادر فاتح هندوستان و یا حتی گشاده دستی ملکه انگلیس تامین شده است.
۳.
وارد کردن فرقه تشیع در میان مهاجرانی بدون تکلفات مذهبی پیشین و جای
گزینی مذاهب
سنی و شافعی و حنفی و حنبلی و غیره، که هر یک سطری من باب حضور دورتر از
سه قرن قبل ندارند و با حاصل خون باری که موجب افسوس هر مسلمان یکتا
پرست است، چنان می نماید که طالبان وحدت دوباره ی فرقه های اسلامی گویی نزد ارواح
گله می گذارند.
۴. ظهور روحانیون عالی مقام برخاسته از کربلا و نجف و سامره و غیره.
۵. تولید دستجات مغایر با تشیع، از قبیل دکان علی محمد باب و درویشیگری و نصب خانقاه و حسینیه و تکیه به جای مسجد در سطوح وسیعی از اقامتگاه اقوام با هدف توسعه ستیزه های فرقوی و ملی.
۶. پر کردن چاله به کلی خالی مانده هنر بومی.
۷. تدوین و تبادل قرارداد های رسمی با حکومت های اطراف که دست یابی به اصل هیچ یک آسان و میسر نیست.
8.معتبر کردن اجحاف و ظلم به عنوان زمینه ساز ظهور منجی منتقم و عادل.
9. اختراع قشر نازک کلیشه ای و به ظاهر پر شهامتی از روشن فکری مذهبی و غیر مذهبی، چون حاج سیاح و ملکم و ابراهیم بیک و اسد آبادی و طالب اوف و آخوند زاده و دیگران که ضرورت تغییرات بنیانی و قانونی و نیاز به مشروطه و مجلس ملی را تذکر داده اند.
10. و سرانجام صحنه آرایی برای نمایش یک انقلاب ملی به عنوان ملات استحکام و وسیله ای برای ثبت و تایید و تصویب جمعی آنان، تا حقوق هر یک و از جمله یهودیت و زردشتیگری رسمی و غیر قابل بازگشت شود.
بدین ترتیب کوچک ترین تحولات ان زمان نیازمند بازبینی عمیق و دقیقی است که مثلا بتوان مدعی شد ارسال دروغین ناصرالدین شاه به فرنگ و ملاقات او با تالبوت در لندن و تنظیم سناریوی قرارداد تنباکو، تنها زمینه چینی مقدماتی در تار و پود داستانواره ای است با قصد نمونه سازی و نمایش رسمی قدرت و نیز جهت گیری مترقی روحانیت در حل و فصل امور به سود درخواست های مردم است، امری که با کمبود مستندات و ملزومات، مورد تایید تاریخ نیست... (ادامه دارد)
جناب نیسی
این وبگاه صاحب خودش را دارد و حق نداری به افراد توهین کنی. اینجا کسی به دعوت یا برای خوشآیند شما نظر نمی گذارد. لینک فیلم علف را می گذاری و از بقیه می خواهی راجع به آن نظر دهند بعد به آنها توهین می کنی؟
جناب حاجی زاده
مثلا از چی؟ واضحتر لطفا
جناب نیسی
تشتی آب سرد مهیا کنید؛ بنشینیدو دقایقی بیندیشد به این موضوع که وبلاگ استاد محل لودگی و دهان دریدگی نیست. اگر کسی بدرستی به مرض شما یعنی ( حساسیت بیمارگونه نژادی و محلی) اشاره می کند بپذیرید و بنیان اندیشی را که یگانه راه رون رفت از معضلات خانه برانداز مسلمین است به حساسیت نژادی تقلیل ندهید. به بچه محلتان هم توصیه کنید همه را نژاد پرست( دقیق تر: دشمن نژاد عرب) ننامد خود هم به این توصیه عمل کنید.
آقای علی
نمی توان با گونه شما گفتگوی سازنده ای داشت چون فاقد دندان های ردیف بالا هستید. عجیب است که چنین فردی از معضلات خانه برانداز مسلمین هم سخن براند آنهم در زمانیکه خودش جزئی از همان مشکل باشد.
آقای مهندس نیسی عزیز
این بحث ها روند ثابتی پیدا کرده. برای این حضرات موضوع از قبل حل شده است. همیشه مقصر کسی است که عرب باشد. اگر به اهانت شان اعتراض نکنید می گویند که خودش هم می داند که پست و بی غیرت است. اگر اعتراض کنید می گویند متعصبید، جاهلید ،حساسیت نژادی دارید، شمشیر را هم همیشه از رو بسته اید ، اصلا هیچ حقی ندارید و ... جدیدا روانشناسی بالینی هم انجام می دهند و مصطلحاتی نظیر پارانویا و غیره هم با سخاوت هزینه می کنند. متاسفانه کسانی که ما دوستان خود تلقی می کنیم نیز به همان مشکل باستان پرستان و ضدعرب ها دچارند و قادر به خروج از این غالب های پوسیده نیستند. این جر و بحثها هر بار عفونتهای باقی مانده در زیربنای فکری این جماعت را نشان داد. حتی یک نفر هم نتوانست ذره ای منصفانه قضاوت کند. نتایج این بررسی ها مشغولید ذهنی نیست بلکه روشی است برای ادامه مسیر زندگی. به احترام استاد این بحث را قطع کنید اما اگر مجددا اهانت کردند چاره ای جز پاسخگویی نیست.
سلام استاد، یادداشت بعدی را که در وبلاگ قرار میدید؟ همچنان منتظریم
به خواست خدا نزدیک است.
آقای منصور منظورتون این هست که پیشگویی کنم؟ من خودم از شما همین سئوال رو دارم.
http://www.tabnak.ir/fa/news/262180/%D8%B1%D8%B3%D9%88%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D8%AC%D9%86%D8%B3%D9%8A-%D9%8A%D9%83-%D8%AE%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%85%E2%80%8C-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%8A%D9%87%D9%88%D8%AF%D9%8A
Israel or Zionist regime
http://www.tabnak.ir/fa/news/262183/%D8%AA%D8%B1%D9%83%D9%8A%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%8A%D9%84-%D8%B2%D9%85%D9%8A%D9%86-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%D8%AF
استاد عزیز
بسیار در تعجبم! چرا برخی از دوستان دعوت برادرانه به آرامش، بردباری، تحمل عقاید دیگران، و صمیمیت مؤمنانه را با آتش افروزی بیشتر پاسخ می دهند؟؟؟!!!!!! مگر همه ی مسلمانان بارها و بارها در قرآن موظف به صلح و آشتی با یکدیگر و حفظ اتحاد خویش نشده اند؟
دوستان بنیان اندیش
می دانید که ما به اندازه ی کافی دشمن قسم خورده داریم که بخواهیم خشم و غضب خود را بر روی آنها تخلیه کنیم. بار دیگر به عنوان یک برادر کوچکتر از همه ی شما خواهش می کنم تا قهر و غضب خود را برای آن دشمنان نگه دارید؛ لازمتان می شود! ولی استدعا دارم که در برخورد با همسنگران خود متانت و سعه ی صدر به خرج دهید. یک سیستم موفق احتیاج به حفظ انسجام و یکپارچگی درونی در عین قاطعیت بیرونی دارد.
آیا لازم است باز هم آیاتی از قرآن را برایتان تکرار کنم که بر این نکات تأکید دارند؟ شما که دیگر همگی باید اکنون روح تعالیم متعالی قرآن را دریافته باشید!
جناب منصور و علی وققتان را با این حضرات پان عربیسم نگیرید.چیزی جز فحش دریافت نمیکنید.لازمه بنیان اندیشی زدودن و پاک کردن ذهن از هرگونه تعصب است که این آقایان در ان غوطه ورند.حالا اگه واقعا از لحاظ فرهنگی و اجتماعی این قوم در ایران سری بالای سرها بود باز توجیهی داشت ولی مانند سایر اقوام و البته بیشتر از آنها از فقر فرهنگی رنج میبرند. کافی است مدتی آنجا زندگی کنید.کافی است آمارهای بالای خودکشی دختران و آمار جرم و جنایت را از این قوم عرب زبان (تاکید میکنم عرب زبان نه عرب نژاد) رصد کنید.با تشکر
با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
تنها جواب و راهی که در پاسخ به مدخل های حاصل نواندیشی در خویش جسته اند ، هک کردن سایت می باشد !!؟
دوباره سایتم را هک کردند .
آقای محمدی. این پشتک زدن های از سر عصبیت و لاعلاجی، اعلام پیروزی بنیان اندیشان است. باز هم به خواست خداوند کار را از صفر به پیش خواهیم برد.
آقای سنجری!!
ارادتمندان استاد را به دوستان و دشمنان خود تقسیم بندی می کنید در حالی که شما اصولا عددی نیستید!!
اینجا افراد یا بنیان اندیشند یا دشمن بنیان اندیشی.
فقط بایدحساسیت نژادی خود را از بین ببرید و درس بنیادی بنیان اندیشی -یعنی توهم بودن نژاد - را تمرین کنید و اینقد عرب و عجم نکنید.البته اگر در ادعای بنیان اندیشی صادقید!!!!!! حمله به جلو مشکلی را حل نمی کندو دستتان بیشتر رو می شود .
سلامعلیکم
جناب آقای سنجری
متأسفانه همین طور است که میفرمایید. از جماعتی که ماهیت وجودیشان برای ضربه به اسلام است و شالوده فرهنگی، اجتماعی، فکریشان بر اساس ضدیت با اسلام طراحی شده، جز این نمیتوان توقع داشت.
*****************************
جناب منصور
کمی دیر تشریف آوردی و غائله جمع شده است.
جناب آقای سنجری
بچه های بنیان اندیشی افراد تیزی هستند که فریب ظاهرسازی را نمیخورند، موشکاف اند و مو را از ماست بیرون میکشند و اگر اینگونه نبودند بنیان اندیش نمیشدند. و در گذر زمان به آدم شناسی دقیقی رسیده اند و چون واجد چنین خصوصیاتی هستند توانسته اند به زیربنای فکری شما که همان قوم پرستی عرب هست پی ببرند و براساس آن هنوز همه نسبت به شما احساسی را دارند که انسان به یک مهمان ناخوانده ای که قصد رفتن ندارد.
جناب سنجری اگر میخواهید دوستی بنیان اندیشان را جلب کنید نیت خود را اصلاح کنید و آن رگه های باقیمانده قوم پرستی را از زوایای افکارتان بزدایید. کسی اینجا عرب ستیز نیست بلکه همان رگه های باقیمانده از عصبیت قومی شما منجر به حساسیت نژادی و باعث بیان چنین جملات موهومی می شود:
این بحث ها روند ثابتی پیدا کرده. برای این حضرات موضوع از قبل حل شده است. همیشه مقصر کسی است که عرب باشد. اگر به اهانت شان اعتراض نکنید می گویند که خودش هم می داند که پست و بی غیرت است. اگر اعتراض کنید می گویند متعصبید، جاهلید ،حساسیت نژادی دارید، شمشیر را هم همیشه از رو بسته اید ، اصلا هیچ حقی ندارید و ...
شاید گناه بنیان اندیشان این باشد که عرب پرستی نمیکنند! کسی در اینجا به اعراب اهانت نکرده است لااقل اینجا که همه حول اسلام و قرآن جمع شده اند..بجز خود شما که نماینده اعراب هستید، توهم عرب ستیزی را کنار بگذارید، چهره اعراب را در میان بنیان اندیشان منطقی تر و وارسته تر بنمایانید.
ضمنا اگر ادامه چنین بحثی را بی حرمتی به استاد تلقی میکنید پس بدانید به اندازه کافی بی حرمتی کرده اید و لطفا کمتر پشت استاد پناه بگیرید.
سلام استاد خدا قوت
نظرتان راجع به متن زیر چیست؟
*******************************
ما انسانها و سایرجانداران جهان بطور مشترک به سه عامل اساسی « هوا» و « آب » و « غذا » برای ادامه زندگی نیاز داریم و طبیعی است که این سه عامل اساسی و مهم را خوب بشناسیم و بهترین را برای زیست خوبتر خود انتخاب کنیم و تحویل سلولهای تن دهیم تا ارگانهای بدن ما بدون وقفه و صحیح کار کنند و به فعالیت و حیات خودادامه دهد.
باتوجه به اینکه درجامعه انسانی ما، انواع بیماریهای دردآور و متفاوت همواره درحال افزایش است و این درحالیست که در سایر جوامع جانداران، یا بیماری اصلا نیست و یا به نسبت بیماریهای ما انسانها، بسیار محدود و ساده میباشند که آنهم در اثر تماس با محیط آلوده ما انسانها، حادثشان میگردد، وآنهائی که درمحیطهای طبیعی و جنگلهای بکر، زندگی میکنند و ازآب و هوا و غذای طبیعی( سالم) بهره میگیرند، خیلی هم سالمتر و ورزیده تر از انواعی هستند که درمحیط های ما رشد کرده اند. تفاوتهائی که ما انسانها در سه عامل اساسی برای زیست خود بوجود آوردهایم، یکی هم بر روی آتش بردن غذاهاست، که پس از پختن و تفاله نمودنشان میخوریم که هیچ مخلوق جاندار دیگری اینکار را نمیکند که ابتدا غذای خود را بر روی آتش تفاله کند و بعد بخورد !! واین درحالی ست که هنوز دراستفاده از دو عامل اساسی دیگر « هوا » و « آب » با سایر مخلوقات، مشترک هستیم.
ما بواسطه حوادثی چند(درمقالات دیگر به آنهاپرداخته ایم) و سپس مطالعات ممتد و تجربیات عملی*، به این نتیجه رسیده ایم که پخته خواری که ما میگوئیم « تفاله خواری و جسدخواری و مرده خواری وحیوانخواری، مردار خواری، کثافتخواری» که در جوامع انسانی ما متداول است، یک انحراف میباشدو یک نیاز نیست و بشر به اینگونه تغذیه معتاد گردیده است همانطور که برخی از ما انسانها به سیگارهم معتادیم که نیاز ما نیست ویا عده ائی به هروئین و تریاک والکل و غیره معتادند که هیچکدام نیاز تن نبوده بلکه معتادی ما، به اشتباه نیاز ما ! قلمداد گردیده است و بر اساس این اشتباه، آموزشهای اشتباه بنیاد گرفته است و دید بشر به انحراف کشانده شده است.
و باز دریافتیم که در بدن تمام موجودات زنده و از جمله ما انسانها،سیستم حساس و مهمی با عملکردی ظریف وجود دارد که ما آنرا « سیستم خود درمانی بدن » نامیده ایم و تمام آنچه که امروزه، به اشتباه بیماری تلقی میشود، همه نتیجه عدم شناخت روند خوب و سازنده همین سیستم است و عدم شناخت عمل کرد مهم آن است.
منبع:
http://www.khorsand.org/main/archives/000502.html
به نظر می رسد همانطور که در پاسخ به آقای احسان از دغل کاری پزشکان و ... گفتید دنیای عوام فریب و دیکتاتور ماب و مافیای پزشکی کنونی که با این همه داروهای شیمیایی که نه تنها دردی را دوا نمی کنند بلکه معمولن با عوارضشان انسان ها را به مرگ نزدیک تر می کنند و در این زمینه چنان دست به سانسور و حذف طب های سنتی متکی به طبیعت انسانی می زنند که چنین افرادی مجبور به انتقال آموزه های خویش خارج از فضای رسمی عوام فریب دانشگاهها می شوند.
به نظرم بنیان اندیشی باید در تمام زمینه ها از اقتصاد و روانشناسی و ... گرفته تا پزشکی وارد عرصه شده و دست به روشنگری بزند.
موفق و تندرست باشید .
آقای توحید. سازمان حیات، از منظر ساکنان زمین، به دو بخش عمده انسانی و جانوری تقسیم شده است. حال ان که در چشم انداز طبیعی، جانوران و گیاهان در چرخه تقلا برای بقا جز انواعی از غذا نیستند همان طور که اندیشمندان انسانی نیز در چشم انداز طییعی وحش، جز لقمه ای برای ادامه حیات شناخته نمی شوند. نکته مغفول مانده ای که آدمی را در صحرای کائنات هر روزه از نظر جسمی ناتوان تر و نیازمندتر می کند، اصرار لج بازانه برای زیستن طولانی است. تقویم زندگی به گونه ای از پیش مقرر برای هر زیستگر ظرف معینی قرار داده است: اسب نزدیک به سی سال، فیل ۴۰ سال و سگ یا گربه ۷ سال عمر می کنند که تجدید و ترمیم پذیر نیست. در واقع هر عنصری از حیات بنا به محاسبات و توان طبیعی، سال های معلومی را تا پر و یا خالی شدن ظرف حیات طی می کند، در استانه ناتوانی از جمع کناره می گیرد و هر یک به شیوه ای قرار با مرگ را اجرا می کنند. تنها انسان است که فی المثل در ۶۰ سالگی پوست صورت اش را می کشد تا مثلا ۵۰ ساله بنمایند و به کمک ابزارهای دارویی که در ردیف غذاهای طبیعی نیستند احتمال حیات را طولانی تر می کند و بدین ترتیب مدتی است نسل های انسانی به مردگان شبیه تر می شوند چرا که آدمی با کمک ابزارهای دارویی مرگ طبیعی و به موقع را از مسیر زندگانی خود تارانده و برای نسل پس از خود ودیعه گذارده است. اصرار انسان برای زیستن طولانی تر در هر شرایط و با هر هزینه ای موجب فساد نسل ها شده است. فسادی که در سیما و رفتار اشراف دیدنی تر است.
نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اشاره به اهمیت سپاه پاسداران و نیروی بسیج، تصریح کرد: ظهور امام زمان (عج) نیاز به 100 میلیون پاسدار و بسیجی آماده به خدمت دارد و این مسوولیت به عهدهی فرمانده سپاه و نمایندهی ولی فقیه در سپاه است.
http://www.entekhab.ir/fa/news/71116
با سلام و خسته نباشید.
استاد، در مورد تاریخ معاصر به خصوص دورهی پهلوی اول و دوم از بین کتابهای موجود در بازار، کدام را برای کسب اطلاع از رویدادهای مهم و اوضاع سیاسی کشور در آن سالها پیشنهاد میکنید؟
کتابی که جامعه ایران پس از قاجار را بنیان شناسانه دنبال کرده باشد نمی شناسم. اگر صرفا توالی حوادث را بخواهید کتاب دو جلدی زندگانی من اعظام الوزاره قدسی از همه کم اسیب تر است. بقیه هم بالماسکه ای روشن فکرانه و گاه مملو از دروغ های ناشیانه اند.
کتاب «این جویبار جاری» دربارهی آراء و نظریات آقای دکتر پیرامون شعر و ادب فارسی
http://www.yjc.ir/fa/news/4042215/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1
خانم حاجی زاده : چقد حال کردم با این عبارت ، یک حرکت آنتیک در لقمه کردن منظور کلام: یک مهمان ناخوانده ای که قصد رفتن ندارد.
با سلام
جناب پورپیرار، به نظر می رسد هنوز تا رسیدن به آن "وحدت" مورد اشاره و تاکید خداوند در قرآن، لااقل در میان مردمان اکثرا یا تماما جدیدالورود این سرزمین، راه درازی در پیش است...!؟ و ظاهرا بنیان اندیشی هم، شاید از آن که هنوز در جامعه ای زندگی می کنیم که مسموم از تلقینات دشمنان اندیشه ورزی بنیان بینانه است، نتوانسته است دردی را دوا کند...؟!
آقای اوجال. به فرموده خداوند در قران قویم این گونه دلواپسی ها بی اثر است زیرا اگر خدا بخواهد در چشم برهم زدنی نظام عالم دگرگون خواهد شد. گفته اند که موسی جز برادرش مومن دیگری نیافت و همراهان عیسی ۱۲ نفر بوده اند. با چنین یادآوری و مقیاس، هم اینک بنیان اندیشی جهان را تسخیر کرده است!!!
استاد بزرگوار، بنده نیز با آگاهی از عدم وجود نگاه بنیانشناسانه در کتب موجود و صرفا جهت آشنایی با فضای آن دوران قصد خواندن مطالبی درباره تاریخ معاصر را دارم و به همین جهت قبل ار خرید هر کتابی در این باره نظر شما برایم بسیار مهم است. از راهنماییتان بسیار ممنونم.
منظورتان «خاطرات من یا تاریخ صد ساله» است که به همت شما در نشر کارنگ چاپ شده است یا این «زندگانی من» کتاب دیگری است؟
غرض همان است.
بقیه گلنبشته کورش رو کی بررسی میکنین؟
خانم حاجی زاده
اگر شما و بچه های بنیان اندیش واقعا تیز بودید و فریب ظاهر سازی را نمی خوردید با همان یک جمله کوتاه متوجه موضوع می شدید و آن اینکه " اینجانب هیچگاه آغازگر این بحث ها نبوده ام " !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا الآن شده است که یکبار قضاوت منصفانه داشته باشید. کامنتهایی که مثلا خطاب به اینجانب بوده را ملاحظه کرده اید؟ هیچ مشکلی با این اهانتها ندارید. پس واضح است که چه کسی مشغول ظاهرسازی است. حقیقتا یکی دوبار بدون ذکر نام در بخش نظرات کامنت گذاشتم و واکنشی ندیدم اما با همان مضمون و با نام خودم کامنت گذاشتم و اینبار عده ای شروع به اهانت کردند. چه برداشتی باید کرد؟ این همان تیز بودن بنیان اندیشان است که می فرمائید؟
کسی به عرب پرستی شما ها نیاز ندارد فقط بهتر است حضرات مراعات ادب و تربیت را بفرمایند و خود را مجاز به اهانت ندانند. والسلام
جناب توحید سلام
متنی که نوشتید در مورد غذای پخته و..... کانلا درست است.بنده در حدود ۳ سال است که پیرو مکتب استاد خدادادی هستم که به نظر بنده استاد مسلم طب سنتی است.ایشان مبتکر طب قرآنی است و از نظر ایشان با توجه به آیات سوره عبس غذای بشر گیاهان و نباتات و میوه جات و صد البته عسل است و حتی المکان از غذای گوشتی و پخته باید اجتناب کرد. ایشان بین غذای طیب و حلال فرق قائلند و معتقدند طبق آیات قران غذای اصلی بشر غذای طیب است . ایشان رژیم غذایی ۱۵ روزه دارند که در کتاب ۱۵ روز تا سلامتی به ان اشاره کردند. با کمک این رژیم خام خوری تقریبا هر بیماری ای قابل درمان است.خودم و خیلی از اقوام این رژیم را استفاده کردیم و نتایج شگفت انگیزی گرفتیم.بر من ثابت شده که غذای بشر نود درصد باید غذای خام باشد و ۱۰ درصد پخته غیر گوشتی.ابا این روش خیلی از اقوام بنده و حتی همسر بنده بیماریشان برطرف شد.
کتاب عسل درمانی ایشان را هم توصیه میکنم مطالعه کنید.
سلامعلیکم
سرکار خانم حاجیزاده
کامنتها و موضعگیریهای چندی پیش شما که بعضاً حاوی نگاه منفی به استاد و برخی مباحث بنیاناندیشی بود، را به یاد بیاوریم، همین که اکنون به این نتیجه رسیدی که ممکن است مویی هم در ماست کسی باشد، باید الله عزوجل را شاکر باشیم که روند تحلیل شما رشد داشته است.
جناب کاملا بینام
مطالبی که اشاره کردی تکرار همان حرفهای 100 من 1 قازی است که باستانپرستان پارسی متوهم ترویج میکنند و خیلی در این محفل جایی ندارد (البته مگر این عدهای که در لباس دوست هستند)
فقط به جهت تنویر ذهن و عقل کاملا بیرمق شما :
یکی از بهانههایی که رضاخان، نوکر بیجیره و مواجب انگلیس، برای حمله به دیگر کارگزار و متحد بریتانیای کبیر یعنی شیخ خزعل مستمک قرار داد این بود که حقوق فارسزبانانی که در منطقه اهواز به کارگری و یا خدمت در منازل مردم عرب اهواز مشغول بودند، رعایت نمیشود
از دست قضا، تعدادی از این فارسزبانان در منزل جد مهندس سنجری مشغول به کار بودند
آقای سنجری و نیسی حرف من همان است که عرض کردم و نیاز به توضیح بیشتری نیست.
جناب کاملا بی نام، بهتر است شما هم از آب گل آلود ماهی نگیرید و و آتش بیار معرکه نباشید. چنین بحثهایی مجوز اهانت به هیچ قومی را صادر نمی کند.
با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
به یاری یکی از دوستان ( برنامه نویس سایت ) ، سایتم دوباره راه اندازی گشت .
اقای محمدی. اسباب شادمانی بسیار شد.
برادر بزرگ استاد پورپیرار گرامی
سلام علیکم
استاد در قرآن خداوند بر خلاف همسران پیامبر فرزندان ایشان را مورد خطاب قرار نداده است. نتیجه مبدئی این موضوع را در چه می دانید؟ قبلا از اینکه سئوالم به موضوع یادداشت مرتبط نیست عذرخواهی می کنم.
والسلام علیکم
فی امان الله
آقای سنجری. در قران به فرزندان ابراهیم و یعقوب و نوح و لوت چه به صورت ذریه و یا صریح نام، اشارات روشنی آمده است. با این همه صحیح است که نام و اشاره ای از فرزندان یا ذزیه پیامبر والا مقام نیامده که از آن حاصل صریحی برداشت می شود: به زیر سئوال رفتن انتساب های فراوان به خاندان پیامبر.
آقای علی
حکایت تو مثل حکایت آن درازگوش است که وسط ظهر در زیر آفتاب می سوزد ولی چون سایه اش زیر پاش افتاده فکر می کند تو سایه ایستاده و تکان نمی خورد. آره زبان بسته تکان نخور بیشتر حال کن!!!!!!!!!!!
آقای نیسی
اینکه دیگران چه بحث هایی قبلا با استاد کرده اند به شما مربوط نیست. درحال کشیدم موهایِ ماست شما و بچه محلتان هستیم.
آقای سنجری
دروغ گویی را به حساسیت نژادی شما اضافه می کنیم. به خاطر ندارم کسی اینجا به عرب ها چیزی گفته یا اشاره ایی حتی کرده باش چه برسد به توهین . شما در حال پی ریزی بحث عرب و عجم هستید تا نمد بینان اندیشی را به کلاهی برای ادعاهای نژادی خود تبدیل کنید.آن بچه محلتان که از ترس می خواهد پشت استاد پنهان شود و به جای پاسخ گویی ، بحث های قبلی با استاد را یادآوری می کند ،شما هم ضایع تر از او حرف های قبلی خود را انکار می کنید.
وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَیْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ شَیْئًا وَلاَ یَهْتَدُونَ ﴿۱۷۰﴾وَمَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُواْ کَمَثَلِ الَّذِی یَنْعِقُ بِمَا لاَ یَسْمَعُ إِلاَّ دُعَاء وَنِدَاء صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ ﴿۱۷۱﴾یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَاشْکُرُواْ لِلّهِ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿۱۷۲﴾إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿۱۷۳﴾
و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل کرده است پیروى کنید مىگویند نه بلکه از چیزى که پدران خود را بر آن یافتهایم پیروى مىکنیم آیا هر چند پدرانشان چیزى را درک نمىکرده و به راه صواب نمىرفتهاند [باز هم در خور پیروى هستند] (۱۷۰)و مثل [دعوتکننده] کافران چون مثل کسى است که حیوانى را که جز صدا و ندایى [مبهم چیزى] نمىشنود بانگ مىزند [آرى] کرند لالند کورند [و] درنمىیابند (۱۷۱)اى کسانى که ایمان آوردهاید از نعمتهاى پاکیزهاى که روزى شما کردهایم بخورید و اگر تنها او را مىپرستید خدا را شکر کنید (۱۷۲)[خداوند] تنها مردار و خون و گوشتخوک و آنچه را که [هنگام سر بریدن] نام غیر خدا بر آن برده شده بر شما حرام گردانیده است [ولى] کسى که [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نیست زیرا خدا آمرزنده و مهربان است (۱۷۳)
****
ببخشیدشما می توانید پاسخ دهید که مصادیق حلال و حرام و خبیث و طیب را از کجا می آورید؟؟؟؟؟
از کجا به این علم می رسید و از ظن در مورد آنها دوری می کنید؟!!!
شما که می گویید خداوند در قرآن تاکید کرده است که "فقط " چهار چیز حرام است!!!!!
شمابفرمایید معیار شما برای جداکردن چیزهای خوراکی از غیر آن چیست؟!!!!
مثلا آیا امروزه در جامعه ما ملخ، خوراکی محسوب می شود؟!!!
یا مورچه! یا حتی موش و کرم و سوسک وسگ!!!! اما همه اینها در برخی از نقاط جهان(مانند چین)، غذاهای لذیذی هستند!!!
اصولا بشرغیرمذهبی هر چه از گلویش پایین برود و قابل هضم باشد را جزو خوراکیهایش می داند و محدودیتی در سرو آنها ندارد!!!
چند سال پیش فرصت بازدید از خزانهی جواهرات ملی بانک مرکزی برایم پیش آمد. امروز هم فرصتی دست داد تا کتابچهی موزه را اسکن کنم و در اختیار دوستان قرار دهم.
نکتهی قابل توجه در مقدمهی این کتابچه این است که در مورد پیش از صفویه گفتهاند که اطلاعات دقیقی در دسترس نیست و در مورد بعد از صفویه تا قاجار هم پریشاننویسیهایی کردهاند به خصوص در مورد نادر و هند و کوه نور و ...
www.8pic.ir/images/09xdvgdpzxo5uiqs3tfo.pdf
یا
http://uplod.ir/2yfxndvkmedl/Javaherat.pdf.htm
غالب آن اشیاء دست ساخته هایی از اصفهان با جنس نقره که طلا کاری شده اند.
آقای علی
لب مطلب این است که دوستان با عصبیت قومی (از هر نوع، حتی از نوع عرب) مخالف هستند و دور از منطق است که چنین مطلبی عرب ستیزی تلقی شود. متاسفانه آقایان نیسی و سنجری این دو مقوله را خلط کرده اند و توجه ندارند که دوستان با تعصبات و تعلقات قومی آنان مشکل دارند نه زبان و تبارشان.
درست عین این است که من انتقاد ایشان نسبت به خودم در کامنت اخیر ایشان را به پای ترک ستیزی بگذارم!
جناب نیسی اولا نگاه منفی صحیح نیست و اگر بوده نگاه منتقدانه و یا در نهایت مخالف بوده است و این نشان از پویایی بنیان اندیشی و بنیان اندیشان است، ثانیا قرار نیست بنیان اندیشی به دگم اندیشی ختم شود. شخصا با تمام توان مانع آن خواهم بود.
آقای نیسی
حالا نوکر کلفت های جد سنجری 1000 تا !! به تو چه؟ شاید میخواهید افتخارات پاس ها از قبیل کوروش و قالی پرنده را با افتخار به کثرت کلفت های جد سنجری تعوض کنید...
آقای بی نام
شاید شما نام مستعار یکی از همین آقایان داری حساسیت باشید که برای تکمیل پازل مظلوم نمایی آمده اید و بهانه ایی هستید برای اعلام تعداد کلفت های جد سنجری ! اما اگر اینگونه نیست : بنیان اندیشی بساط بگو مگوهای احمقانه قومی را بر میچیند و محاسبات گتره ایی قومی و نژادی رااز اعتبار می اندازد.
جناب نصر اصفهانی
سوره عبس را چندین بار بخوان و جواب سوالت را بگیر.
تهران؛ پل تجریش - سال ۱۳۰۰
http://www.barackobama.ir/en/news/6207/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%84-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D9%8A%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DB%B1%DB%B3%DB%B0%DB%B0
سلام و وقت عالی بخیر.
اگر برای انسان چرخه مثلا 75ساله ای میگویند عمرش دارد پس این حرفهایی که جسته و گریخته توی اینترنت میگویند راجع به وجود انسانهایی با عمر یک تا دو هزار سال چیه ؟
میگویند اعضای مرموز گروه بیلدربزگ هم همشون از این معمرین اسرار آمیز هستند.
آقای سنجری ..من به یمن ارتزاق از سفره بنیان اندیشی اموخته ام قومیت را ملاک هیچ قضاوتی قرار ندهم و هیچ حکم سراسری را به هیچ قوم و قبیله ایی نسبت ندهم لذا فحاشی شما نسبت به خودم را صرفا ناشی از عدم تربیت خانوادگی در دوران طفولیت که زمان آموختن بدیهیات رفتار اجتماعی است می دانم و یقین دارم شما در بی سرپرستی محض پرورش یافته اید؛ یقینا در کامنت های بعدی که خواهید نوشت ابعاد دیگری از شخصیت خود را نشان خواهید داد. هدف من هم از ابتدا همین بود که بحمد لله مقصود حاصل شد.
با عرض سلام وخسته نباشید استاد یک ایه در قران هست که میگه خداوند یهودیان بر جهانیان برتری داده ایا این برتری همچنان ادامه داره یامربوط به دوران قدیم بوده است
باید زحمت بکشید و کتاب اسلام و شمشیر را با حوصله و توجه و تمرکز لازم بخوانید تا نه فقط آن ایه بل که با بیان ایات دیگری هم اشنا شوید.
ظاهرا هر چند وقت یکبار باید برای بعضی از دوستان این جمله استاد را یادآوری کنیم که:
نمی توان مبنا و معنای لغت عرب را، حتی در صحرای نجد دریافت و تعیین قدمت و قضیه ی عرب، تاکنون نامیسر و غیرممکن بوده است، چه رسد به درک درست و عالمانه برای پیشینه ی لغت و قوم عرب در خوزستان کنونی. چرا که هرچند حضور قومی با تظاهرات و زبان و لباس عربی در خوزستان کنونی، غیر قابل انکار و تردید است، اما تعیین این که هستی و هویت امروزین آنان تاثیر گرفته از حضور انبوه تر و اصالت دار تر اعراب در پس طلوع اسلام در منطقه است و یا این که خوزی های حاضر را باید دنباله ای از قوم اولیه و اصلی عرب بدانیم، که مستقیما از صحرای نجد کوچیده اند، ناممکن می نماید.
اما به جرات بیش تر می توان پذیرفت که هیچ یک از اعراب کنونی، در نوار زیستی گسترده ای که از شمال آفریقا تا خوزستان را شامل می شود، با نگاه به عمق تاریخ، عرب نژاد نبوده اند و در واقع جز قبیله های ساکن صحرای نجد، دیگر اعراب جهان، تنها پس از پذیرش اسلام عرب شده اند. چنان که تمدن مستقل بابل، یعنی عراق کنونی را، پس از حضور اسلام، به ظواهر و زبان عرب آراسته می بینیم و همچنین است لبنان و یمن و مصر و سراسر شمال آفریقا.
جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۳ ساعت: 15:30
ظاهر بحث عرب ستیزی اینجاخیلی گل کرده .یه چیز در مورد اصل ونسب عربهای خوز ستان بتون بگم که اگه از بچه 7 ساله عرب هم بپرسی میتونه حداقل 10 تا 15 جد خودش رو براتون نام ببره و حتی در مورد اینکه کجا بودن و چکار میکردن رو میتونه بتون بگم حالا اگه بعضی ها از قوم های دیگه نمیدونه چنتا عمه وعمو داره به ما ربطی نداره البته قوم مسلط ایران اکثرا فقط میدونن چنتا خاله دارن .برا اون اقای کا ملا بی نام و شاید بی اصل ونسب بگم که اگه مشکلات فرهنگی در خوزستان هست (که البته اماری که دادی اکثرا دروغه چون بیشترین امار خودکشی در طهرانه)این همش بر میگرده به سیاستهای قوم شما؟
آقای زبیدی. گمانم بر این بود که یادداشت ۳۰ و احتمال و امکان حذف ماجرای تنباکو و شخصیت میرزای شیرازی که به معنایی تاریخ معاصر ایران را وارونه می کند، جایی برای پرداختن به عمه ها و خاله ها و جد و آباء ها باقی نگذارد و فضای نوی بسازد مملو از نگرانی تاریخی که اصطلاحا در حال گذر از کدام پاچالیم. آیا لازم به نظر نمی رسد که بحث های بچه گانه سرگذر نوجوانان نابالغ در باب مامان و بابا و مامان بزرگ و بابا بزرگ را از صفحات این وبلاگ حذف کنیم؟!
آقای علی
این همان حرمتی است که ادعا دارند نسبت به استاد و وبلاگشان قائلند! وای به روزی که قصد داشته باشند بی حرمتی کنند!
آقایان سنجری و نیسی راه دور و درازی در پیش دارید تا در جرگه دوستان و اهالی این مکتب پذیرفته شوید. بخصوص که در هر گفتگویی، بیشتر از این جمع فاصله گرفته و نابرادری خود را ثابت میکنید.
توزیع قرآنهای دارای اشتباه چاپی در مساجد الجزایر!
وزارت امور دینی و اوقاف الجزایر اخیرا به توزیع نسخههای قرآن دارای اشتباه چاپی در مساجد این کشور اقدام کرده است!
به گزارش شفقنا به نقل از ایکنا، وزارت امور دینی و اوقاف الجزایر اخیرا نسخههایی از قرآن کریم را چاپ و در مساجد این کشور توزیع کرده، که دارای اشتباهات چاپی فاحش هستند.
این وزارتخانه قرآنها را رایگان در مساجد توزیع کرده تا نمازگزاران از آن استفاده کنند، در حالی که برخی آیات و سورههای این قرآنها جابجا و حتی حذف و تعدادی از سورهها نیز تکرار شده است.
در این قرآنها سورههای ابراهیم، حجر و نحل حذف و آیه اول تا 18 سوره اسراء چاپ نشده است.
یکی از امامان مساجد الجزایر در این باره گفت: با توجه به این که مردم عادی حافظ قرآن نیستند، اشتباهات چاپی در این قرآنها را متوجه نشده و آیات را اشتباه حفظ یا قرائت میکنند و این اشتباه در این ایام (ماه رمضان) که مردم بیشتر به قرآن گرایش پیدا میکنند، شایعتر است.
وی ابراز امیدواری کرد که وزارت امور دینی و اوقاف الجزایر قرآنهای دارای اشتباه چاپی را از مساجد جمعآوری و از تکرار چنین اشتباهاتی جلوگیری کند.
انتهای پیام
www.shafaqna.com/persian
ابراز همبستگی حماس با مسلمانان برمه
عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی "حماس" در واکنش به اوضاع اسفبار مسلمانان برمه گفت: ما با نگرانی و اندوه فراوان قتل عام برادران مسلمان مان در برمه را دنبال میکنیم، جنایتی که به خاطر آن و در پرتو سکوت و تبانی محافل بینالمللی عرق شرم بر پیشانی بشریت مینشیند.
به گزارش شفقنا به نقل از ایسنا، "عزت الرشق" افزود: ما این تجاوز هولناک را محکوم میکنیم، تجاوزی که یک کشتار برنامه ریزی شده علیه یک گروه اقلیت محسوب میشود و تنها جرم آنان مسلمان بودنشان است و تاکنون هزاران تن شهید و بیش از 90 هزار تن دیگر هم آواره شدهاند.
وی تاکید کرد: نباید در قبال این کشتار و کوچاندن و ارعاب مسلمانان برمه سکوت کرد، بلکه باید تمامی آزادگان جهان برای پایان بخشیدن به آن دست به تحرکات فوری و مسئولانه بزنند.
وی ضمن ابراز همبستگی جنبش متبوعش و ملت فلسطین با برادران دینی خودشان در برمه، از سازمانهای رسمی و مردمی و دولتی خواست تا در قبال نظامی که این کشتار را به راه انداخته است موضعی قاطع اتخاذ کنند.
انتهای پیام
www.shafaqna.com/persian
سلام استاد: نظرتان در مورد اینکه مسلمانان جهان در مقابل فجایع برمه عکس العمل نشان نمی دهند چیست؟ حتی ایران که این همه ادای طرفداری از مظلوم را دارد و این همه به موضوع سوریه حساس است و آن را دنبال می کندُ چرا در مورد مسلمانان برمه عکس العملی نشان نمی دهد؟
جناب ***
با توجه به آیاتی مانند آیه ذیل حتی اهالی مدینه هم از نظر قران عرب نبودند تا چه رسد به خوزیها البته همه قبول داریم که در حال حاضر از شمال افریقا تا خوزستان مردمانی عرب زبان ساکنند !
سوره: 9 , آیه: 101
وممن حولکم من الاعراب منافقون ومن اهل المدینه مردوا علی النفاق لا تعلمهم نحن نعلمهم سنعذبهم مرتین ثم یردون الی عذاب عظیم
با سلام به استاد بزرگ پور پیرار
باور کنید ورود به این بحث که ظاهرا باید پنبه آن هفت هشت سال قبل زده شده و برای همه مدعیان بنیان اندیشی هضم شده باشد از سر بی اعتنایی به مباحث جاری جنابعالی نبود. من به نوبه خودم قدردانی بی نهایتم را نثار شما می کنم .
یقین دارم بر فرزندان خود خواهید بخشید .بعد از یک سال دیدن کنایه ها و اشاره های قوم مدارنه ازعده ایی مدعی بنیان اندیشی، تحملم از کف رفت و گرنه هیچگاه به خویش اجازه جدال در محضر شما را نداده و نخواهم داد
عجیب است که اتش مرافعه های قومی و زبانی زمانی بلند تر زبانه می کشد که مباحث اصلی یادداشت ها حساس تر می شود.
خانم حاجی زاده
در مدت یکسال رصد کامنتها و ادبیات نوشتاری آقایان نیسی و سنجری چیزی که به روشنی دستگیرم شده این است که اصل بنیان اندیشی و حقایق عظیمی که با مجاهدت استاد امروزه آشکار شده برای اینها فی نفسه اهمیتی ندارد بلکه مهم استفاده ی ابزاری است که می توانند از این بررسیها علیه دشمنان فرضی خود در میان دیگر قومیت ها بکنند. می بینید منتقدان خود را ، دشمنان بالفطره اسلام معرفی می کنند و تیر های روانه به سوی خود را به سمت اسلام یا بنیان اندیشی و یا حتی استاد منحرف می کنند . در کامنت های نیسی دقت کنید غیر اعراب خوزستان را با عبارت " فارسی زبانان" نامی برند اما عرب را " عرب زبان "نمی گویند.اینها گویی هنوز توهم اصالت نژادی را در ذهن خود نگه داشته اند و اصالت را در تعداد کلفت های پدرانشان گمان می کنند. اگر نیسی به مقوله ایی از بنیان اندیشی رجوع می دهد بیشتر به آن بخش از اسنادبنیان اندیشی نظر دارد که قوم رقیب اعراب- به توهم ایشان- را وارداتی معرفی می کند . سنجری هم که جای گفتگویی باقی نگذاشته است
برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم
با عنایت به پاسخ مهم شما به سئوال قبل. در قرآن کریم اشاراتی متفاوت از معانی امروزین "حکم" و "امر" بصورت کوتاه ذکر شده . مثل " فاذا یاتوک لتحکم بینهم فاحکم بالعدل" و نیز "و شاورهم فی الامر" و ... با علم به اینکه بشکل واضح پیامبر جز ابلاغ آیات الهی مکلف به امور دیگری نشده آیا نهایتا ایشان دست به تشکیل حکومت یا چیزی شبیه آن زده اند تا امروز شاهد نبرد برای تعیین خلفای بعد از ایشان باشیم؟
والسلام علیکم
فی امان الله
آقای سنجری. در برابر این سئوال پایه از جانب شماست که کتاب ۱۵۰ صحابه ساختگی علامه عسکری ارزش و معنای خود را می یابد.
ببخشید میخواستم سوال کنم که چطوری میتونم کتاب اسلام وشمشیر وبقیه کتابهای شما رو تهیه کنم
لطفا با تلفن ۶۶۴۹۲۰۴۹ تماس بگیرید و سفارش بدهید.
آقای علی
با سلام. آتش این کنایههای دوستان با پرسش چند سؤال و نصب چند کامنت در ذیل یادداشتهای اخیر دربارهی مستند علف و پیشتر در باب مباحث جمعیت شناسی تاریخی که به هیچ وجه حتی اشارهای هم به عرب و فارس و ترک و ... در آن پرسشها نبود چه رسد به توهین و فحاشی، زبانه کشید و الحق سیمای بسیار زنندهای به وبلاگ داد و بنده را مجاب نمود اشتباهی را که در ورود به بحث با این دوستان مرتکب شدم درک نمایم. البته فکر نمیکنم نظرات شما، خانم حاجیزاده، آقای موومان و دوستان دیگر در ادامهی آن کامنتها، تاثیری در ادبیاتی که دوستان علاقه دارند به کار برند ایجاد کند. ثمری که این نوع گفت و گوها برای بنده به همراه داشت رسیدن به این نکته بود که به جای وقت تلف کردن روی این مجادلات، هر یک ما که خود را از یاران بنیاناندیشی میدانیم انرژی و زمان خود را صرف مطالعهی بیشتر، درک بهتر یادداشتهای استاد و تلاش در جهت بسط مباحث و مداخل مطرح شده از سوی ایشان در جامعه و تشویق دیگران به مطالعه و دیدار از مستندها کنیم و از این به بعد از این گونه بحثها دوری گزینیم که مطمئنا اثرات به مراتب بهتری در پی خواهد داشت. کافی است تصور کنید کسی را با تشویق فراوان به خواندن کتابها و یادداشتها علاقهمند کردهاید و وی در اولین مراجعه به وبلاگ شاهد چنین گفت و گوهایی میان ما شود. با امید این که همگی با صبوری بیشتری با یکدیگر تا کنیم و با رفتار و کلام سنجیدهی خود بر قدرت جاذبهی محفل هنوز نوپای بنیاناندیشی بیافزاییم.
پایدار باشید....