حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 17

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 17


بدین ترتیب با رجوع به نمونه هایی از مکتوبات و مولفه های دوران ناصرالدین شاه، مورخ پس از ۲۳ قرن خود را با اندک نمایه هایی مقابل می بیند، که بیش و کم و لااقل از روابط اندرون و بیرون سلطانی خبر می دهند که از اتاق خواب تا کنار چشمه سارها، در حال شکار و خوردن  نهار و شام، تصاویر اثباتی و حکومتی از خود به جای گذارده که نه فقط مورخ را در ارزیابی حیات و جایگاه او دچار تردید نمی کند،  بل به برداشت و بازتابی می رساند که دریابد این نخستین صاحب منصب پس از قرن ها سکوت،‌ بر کرسی سلطنت نشانده شده، به علت فقدان فرهنگ و میراث و تجارب تاج داری در ایران، جز سرک کشیدن به اندرون،‌ دوره گردی مدام در طبیعت اطراف و جا به جایی بی هدف در شبه کاخ های دور شهر، شرح وظایف دیگری برای خود نمی شناخته، دغدغه رشد ملی نداشته و پاسخ گوی کسی و چیزی نبوده است.

«دوشنبه غره صفر 1303 قمری. صبح فراش به احضارم امد. شاه فرموده بودند مخصوصا کالسکه از برایم بسته بودند. سوار شدم در رکاب به جاجرود رفتیم. ناهار میل فرمودند. مجددا مراجعت  به سرخه حصار شد».

شنبه 8- شاه سوار شدند طرف دارآباد رفتند. ناهار دارآباد میل فرمودند. عصرانه اقدسیه بعد سواره سلطنت آباد، از آن جا قصر قاجار، از آن جا عشرت آباد تشریف آوردند. من امروز خیلی خسته شدم، از بس که خبر نوشتم و ترجمه کردم. سراج الملک هم صبح آمده بود. عصر خدمت شاه رسیدم که از دم چادر عبور فرمودند.

چهارشنبه 7 شعبان سال 1300 قمری- شاه صبح زود سوار شدند. دیشب میرزا مهدی و میرزا علی محمدخان از شهر آمده بودند اردو. چادر مرا گم کرده بودند. ساعت هفت منزل آمدند. من خواب بودم.

این نمونه هایی از گزارش گذران روزانه زندگی ناصرالدین شاه در دهه آخر سلطنت اوست که در عین حال تابلوی مسلسل و مجرد وجود تاریخی او هم شمرده می شود. به بیانی شاید بتوان یادداشت های روزانه اعتماد السلطنه را در زمره گزیده آثار او قرار داد، هرچند از تدوین کتب سفارشی دیگری از قماش "دررالتیجان فی احوال بنی اشکان" نیز، که سفارش دهنده ی آن را مگر به گمانه نمی شناسیم، در کارنامه او به میزان لازم یافت می شود. 

«چهارشنبه 2 ذی الحجه سال 1311 قمری - امروز شاه سوار شدند. نمی دانم به کجا تشریف می برند؟ من از صبح لباس نپوشیده باغچه آمدم. تا بعد چه شود. امروز جلد سوم شرح حال مارموازل مونت پانسیر را شروع کردم و یوسف را هم شلاق زیادی زدم و از انکشافات تازه این که «شلاق» لغت اش نه عربی است و نه فارسی و نه ترکی و این لغت آلمانی است و ظاهرا از آلمان ها به انگلیس ها رسیده و از انگلیس ها به ما. اگرچه رساله که در باب ختان نوشته بودم تمام اش را شاه نخوانده بود و من قسم خوردم من بعد برای شاه هیچ چیز ننویسم زیرا که دوره و زمانه طوری شده است که مشک را با پشک فرقی نیست چون این کتاب مادموازل را شروع کرده ام می نویسم و ان شاءالله من بعد هیچ چیز دیگر برای شاه نخواهم نوشت و اگر دماغ ام برسد من بعد تصنیف و تألیفی بکنم از برای دول خارجه است نه از برای ایران. چنان چه تاریخ مرو را که دولت روس از من خواهش کرده تالیف خواهم کرد و خواهم فرستاد تا قدر من در آن جا معلوم بشود، نه در ایران ویران که هر کس خرتر است فاضل تر است  هر کس خائن تر است معتبرتر است». (اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات، ص ۹۶۲)

همین مختصر از زبان اعتماد السلطنه برای بارور کردن ذهن  ناباور کسانی کفایت می کند که از وفور تولید این همه مجعولات مکتوب برای تاریخ ایران در دوران جدید اظهار شگفتی می کنند. زیرا چنان که در منظر عام قابل دیدار است، هنوز هم گروه معینی، غالبا به سبب حفاظت از شجره خانوادگی خویش، سر سپردن به حقایق برملا شده در این همه اوراق را، با رسوایی تاریخی و فرهنگی و قومی و فرقه ای، یکسان و خطرناک می یابند.

«حسن خان مقدم، ملقب و مشهور به صنیع الدوله و اعتمادالسلطنه پسر حاجی علی خان مقدم مراغه ای، حاجب الدوله (فراشباشی) ناصرالدین شاه قاجار، در شب بیست و یکم شعبان 1259 و یا به قولی در بیست و یکم شعبان 1256 ه. ق. در تهران دیده به دنیا گشود. مادر محمد حسن خان خورشید خانم نام داشت و از نواده های مصطفی قلی خان برادر آقا محمدخان قاجار بود. محمد حسن خان در نخستین دوره تأسیس مدرسه دارالفنون به سال 1267 ه. ق. به سن 9 سالگی وارد آن مدرسه در رشته نظام شد و پس از دو سال به منصب وکیلی «گروهبانی» در رشته پیاده نظام ارتقا یافت و از این تاریخ تا واپسین لحظات حیات متوالیا مصدر خدمات دولتی و مشاغل دیوانی و درباری و از جمله عضویت در انجم آسیایی فرانسه و روس و لندن بود. محمد حسن خان در سال 1288 ه. ق. ملقب به صنیع الدوله گردید و در سال 1304 لقب اعتماد السلطنه گرفت. وی مدت 25 سال نیز روزنامه خوان روزنامه های اروپا و دادن هرگونه اخبار به ناصرالدین شاه بود. علی رغم بدگمانی بعضی ها نسبت به وی و آثارش شخصیتی مطلع و آگاه و صاحب خط و ربط در تاریخ و فرهنگ بود. در میان کتاب های او روزنامه خاطرات و مطلع الشمس و چند اثر دیگر چون خلسه از همه مشهورترند. اعتمادالسلطنه در 13 نوروز 1275 شمسی برابر با 19 شوال 1313 هجری قمری پس از بازگشت از زیارت شاهزاده عبدالعظیم به منزل دار فانی را وداع گفت». (محمدحسن خان صنیع الدوله، مطلع الشمس تاریخ ارض اقدس و مشهد مقدس، لب برگردان  روکش کتاب)

و این هم دیاگرام شجره محمد حسن خان اعتماد السلطنه، برگرفته از صفحات آغازین همان کتاب سفرنامه مطلع الشمس. بارها و بارها در داده های آن خیره شوید، زیرا این دیاگرام و نمایه ای از حضور هر یک از ما، در عرصه مبسوطی از سیستان تا اذربایجان و کردستان است، با پیشینه ای که از سه نسل دورتر نمی رود و پسینه ای که با شتاب مشغول تولید نسلیم تا چاله های تاریخی و انسانی سرزمینی ۲۲۰۰ سال خالی مانده را پر کنیم.

«مطلع الشمس یا تاریخ ارض اقدس و مشهد مقدس که در جغرافیا و تاریخ مشروح بلاد و اماکن خراسان به ویژه مشهد مقدس می باشد، یکی از آثار معتبر و پرارزش و کمیاب گنجینه تاریخ و فرهنگ ایران و یکی از تالیفات گرانقدر محمد خسخان مقدم، ملقب ومشهور به (صنیع الدوله و اعتماد السلطنه)، از رجال نامور و نواندیش قاجار در عصر ناصری است. نخستین چاتپ و انتشار این اثر، در سال های (1301-1302 و 1303) به هنگامی که محمد حسن خان تصدی امور وزارت انطباعات و دارالترجمه خاصه همایونی را عهده دار بود در سه مجلد بزرگ در قطع رحلی صورت پذیرفت. جلد نخستین این کتاب که در سال 1301 هجری قمری چاپ گردیده، وضع جاده تهران به مشهد را از لحظه ی خروج موکب ناصرالدین شاه از دارالخلافه ی تهران تا ورود به مشهد از راه دماوند و فیروزکوه و بسطام و بجنورد و قوچان منزل به منزل وصف می کند و اوضاع هر یک از شهرها و دیه ها را از جمیع جهات به طور مبسوط و همه جانبه شرح می دهد. جلد دوم کتاب، که در سال 1302 هجری قمری صورت چاپ پذیرفته، وصف دارالقدس مشهد، آثار و ابنیه و شرح اماکن متبرکه این شهر و اطراف آن، زندگی نامه ی بزرگان و مفاخر آن به ویژه شرح زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا و بارگاه پرجلال اوست که از دل پذیرترین و سودمندترین بخش های کتاب محسوب می گردد». (محمدحسن خان صنیع الدوله، مطلع الشمس تاریخ ارض اقدس و مشهد مقدس، ص شانزده)

کتاب مطلع الشمس شرح نسبتا مفصل مجموعه های زیستی قابل دیدار در میان راه، از تهران تا خراسان است، که محمد حسن خان ضمن همرکابی با ناصرالدین شاه در سفر سال ۱۳۰۰ او به خراسان، ظاهرا در حین راه تالیف کرده است. زیرا به وجه مسخره ای با مطالعه چند سطر فوق از مقدمات آن کتاب تاریخ آن سفر را با انتشار کتاب چاپ سنگی شرح آن سفر، به زمانی که سراغی از صنعت چاپ  نداریم، برابر می بینیم.

سه شنبه 6 شعبان سال 1300 قمری- اول سفر خراسان است. چند روز است که خیالم زیاد پریشان است. مسافرت پنج ماهه در ایران علی الخصوص سفر خراسان در این تابستان، نداشتن مکنت زیاد که محتاج به قرض شدم. ناخوشی والده که زیاد صدمه زد و کسالت مزاج عیالم که پریشانم دارد، روی هم رفته ابتدای سفر که خوب نیست. ان شاءالله خداوند عاقبت را بخیر بگرداند، بحق محمد و آله. (اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات، ص ۲۳۷)

آیا مایلید به تاریخ معاصر یاد آوری کنم که ماجرای سفر ناصر الدین شاه به خراسان و مشهد دروغ بزرگی است که کشف آن برای عبرت آموزی اولوالابصار هدیه ای گران است؟ (ادامه دارد)


نظرات 80 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 01:23 ب.ظ

خانم آزاده با لحن نیشدارتان که از ساره به ارث رسیده خوب گوش کنید.
بی شک با گسترش بنیان اندیشی و رو شدن دست حاخامها و نوکرانشان، این جماعت که هر روز به دنبال نیرنگی تازه می گردند تا بساط خود را بیشتر پهن کنند، دربرابر بنیان اندیشی فقط شیوه سکوت را اختیار نخواهند کرد که همانا خود نیز می دانند این سکوت در پایان به ضررشان خواهد بود پس باید طبق عادت بسیار شریفشان که نفوذ در میان هر جماعت است اینبار به جماعت بنیان اندیش نفوذ کنند و نه با شیوه های قدیمی که با شیوه ای جدیدتر." یهودی زاده ای که بنیان اندیش شد و دست قومش را برای دیگر بنیان اندیشان رو کرد." چه نمایش مضحکی و آبکی. برو به حاخامها بگو که نقشه ای بهتر طراحی کنند که با دو تا پست دادن من لو نرود.

می گویید نوشته های آقای پور پیرار شما را با بخشی از اعقابتان آشنا کرد. چه ساده باید باشیم که فکر کنیم، شمایی که اینقدر با جزییات قومتان آشنا هستید و برایمان از این جزییات می گویید از به گفته شما از بخشی از اعقابتان آگاه نباشید.
خود را با آقای پور پیرار هم کاسه می کنید و می گویید می خواهند به ما بهتان پان عربیست و پان ترکیست و هیولای صدام بزنند که این خود نشان دهنده این است که به شدت علاقه دارید راهی به دل استاد و سایر بنیان اندیشان باز کنید.
و یا مثلا لحنی بی ادبانه را در پیش گرفته اید تا بگویید که شبیه آقای پور پیرار هستید در حالی که نیش و کنایه زدن استاد را با بی ادبی اشتباه گرفته اید.
می خواهید مثلا با زیرکی به ما هم بهتانی بچسپانید تا حواسی را پرت کنید و بگویید فلان نظر دهنده بسیجی چفیه دار بود.
ماموریتی را که می گویید خود برای خود انتخاب کرده اید و یا دیگری برایتان و یا معنی ماموریت و هدف بر شما مشتبه شده است؟
سخت حواستان جمع است و بسیار حساب شده عمل می کنید ولی ای کاش می توانستید نقشتان را طبیعی تر بازی کنید.

یانار شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

سلام علیکم
آیا مطالب مرتبط با قومیت ها بصورت مجزا و مفصل بررسی خواهد شد؟ چون در (جمهوری) آذربایجان نفوذ و تحریک یهودیان بیش از پیش گردیده، شاید بتوان از این طریق کاری انجام داد.
با تشکر

آقای یانار. پپیش از این چنین بررسی انجام شده و تاثیر آن چندان بوده که بدنه و کارگردانان یهود را به جنبش و مقابله با همان ابزارهای زنگ زده پیشین واداشته است.

آزاده شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 03:42 ب.ظ

سلام و سال نو مبارک
نمی دونم کی هستش که به اسم من اینجا کامنت میذاره ، واقعا این حرکات زشته ، نیومده آدمو از اینجا بیرون میکنن، از این به بعد من دیگه با اسم آزاده کامنت نمی ذارم با همون اسم واقعی خودم میام

آزاده شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 03:48 ب.ظ

ضمنا آقا یا خانم آزاده قلابی لطفا اگر جرات داری با اسم خودت بیا و حرفتو بزن نه اینکه از اسم دیگران استفاده میکنی و مثل دزدا وارد میشی و حرفهای مزخرفتو میگی

موومان شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 05:11 ب.ظ

خانم، آقا و یا هر موجود دیگری که اسم خود را آزاده گذاشته ای

این وبلاگ محلی برای تیزر تبلیغاتی «لاوی قبطی» یا هر شاخه ی دیگری از این قبیل نیست، زیرا:

۱. کسی که با این سلسله از تحقیقات تاریخی آشنا شده باشد، میداند که تمام تورات و انجیل امروزی یکسره دستنوشته ی خاخامها و کشیشها هستند؛ و نه تنها انتساب نسل یهود به ساره و ابراهیم به کلی دروغ است (حال از هر شاخه که میخواهد باشد، لاوی یا غیرلاوی)، بلکه اصولا تمام اسامی آمده در تورات و انجیل امروز که در قرآن غایبند، اعم از ساره و استر و لاوی و حزقیال مدفوع خوار و دانیال و بنیامین و کورش و داریوش و خشایار و مردخای و حوا و غیره همگی موهوماتی فاقد حتی کوچکترین نشانه ی تاریخی اند. بنابراین و لااقل در این وبلاگ، به میان آوردن این اسامی به عنوان سلف تاریخی و شجره ای یک قوم، آشکارا نشان از بی اطلاعی مفرط و یا عداوت نویسنده دارد. به نظر میرسد که تو به گزینه ی دوم نزدیکتری.

۲. و اصولا بعد از اینکه ما حقانیت قرآن را تحقیق کردیم، دانسته ایم که در متن قویم قرآن تفاوت بنیادینی میان یهودی اسرائیل با مثلا یهودی قبطی و یا یهودی یمنی نیست. قرآن همه ی آنها را به چشم مشرک و نجس نگریسته، از مسیر یکتاپرستی مطرود دانسته، آنها را مفسد فی الارض معرفی نموده و به مسلمانان دستور ستیز با آنان را داده است. بنابراین اگر از متن قرآن اطلاع داری، فضای محترم این وبلاگ را با این یکی به دو های ابلهانه آلوده نکن.

بهتر است یاد بگیری قبل از ادعای انتساب به «لاوی طبیب» یا هر شخص دیگری، ابتدا یک سند متقن باستانشناختی ارائه کنی که بتواند از هویت تاریخی آن شخص دفاع کند.

[ بدون نام ] شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 06:21 ب.ظ



قدر مسلم آنکه یعقوب همان اسراییل نیست
در قرآن نیز دو فرد جدا از هم هستند
پس وجود نوادگان لابی فرزند یعقوب با شجره نامه معتبر بطوری که یهودی باشند منتفی است

آزاده / ق شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 06:22 ب.ظ

Rabbi Yosef: Prepare Women to Read Scroll of
Esther

خاخام یوسف ساکن اروشلیم فرموده : باید نسوان را برای استر خوانی آماده کرد .
پس رابی یوسف هم فتوای خواندن طومار استر را برای زنان صادر کرد البته این لطف هم زمانی شامل حال بانوان می شود که مردان در دسترس نباشند .
کدام بخش طومار ؟ آنجا که استر به نزد خشایار رفت .. یا فصل دیگری از طومار .بندی از اقدامات استر که توانست جیک ثانیه خود را به خشایار نزدیک کند و مخش را بزند .
- رموز عشوه گری
- رقص با حلقه
- استریپ تیز
- خانه خراب کنی
- بغل خوابی
- هرزگی
- روسپی گری
-
- سکس هات و لایت ... به روایت استر دختر بسیار زیبای یهودی که ملکه ایران شد .
خب ، حالا اگر سیاست مدار مربوطه ، ( که ما عوامانه فکر می کنیم بر ضد منافع قوم یهود حرکت می کند ) یک همجنس گرا بود ، تکلیف چیست ؟ ... مردخای را بفرستیم ؟ نه پدر جان نمی شود ایشان که وظیفه اش قوادی و دلالی برای محبت بود یا چه می دانم در اصطلاح خودمان می شود جاکش . ... پس چه کنیم ؟
به مردان هم آموزش فاحشگی هم می دهی ، خاخام معظم له ؟
زن و مرد که در دیدگاه قوانین یهود امروزی و مدرن با هم برابر هستند . تنها اسامی که ما هر سال می شنویم ساره و استر است اما تا کی قرار است یک زن با آن شانه های نحیفش مصائب ایل یهود را به دوش بکشد،همخوابه دشمنان شود تا یهود را نجات دهد ؟
رابی یوسف فکر نمی کنی مردان یهود زیادی گشاد شده اند و ضعیف کش ؟
قادر به تولید مثل که نیستند ، در معرض خطر که قرار می گیرند زنان شان را جلو می فرستند ، تنها هنری هم که دارند بازخوانی طومار استر است ؟ عجالتا آن ردا را از هم تنت بیرون بیاور که زنان لیاقت حکمرانی را بر کنیسه ها دارند نه امردها .

مستند ظهور شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 07:57 ب.ظ

قسمتهای هفدهم تا بیست وسوم مستند ظهور (دجال)

http://www.youtube.com/watch?v=4rVPsZW3VbQ

http://www.youtube.com/watch?v=_qI_7b60uVs

http://www.youtube.com/watch?v=VWDNQjvu_20&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=D9qd_sPJODU

http://www.youtube.com/watch?v=HGR3PsGVihk&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=tYz8GZhR9i0

http://www.youtube.com/watch?v=HinovS6RFMo

محمدرضا نیسی شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 09:02 ب.ظ

سلام‌علیکم

جناب آقای نصر اصفهانی

مثل اینکه شما نمی‌خواهید از آتش‌بیاری و باربری یهود دست برداری و همچنان در حال دیدن خواب‌های ۳ بعدی و چندرسانه‌ای هستی

زین العابدین شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 09:05 ب.ظ

سلام بر تمامی دوستان

جناب بی نام

در یکی از کامنتهای خود فرموده اید که خاندان های پشتون خلیلزاد و کرزای یهودی و از قبیله لاوی هستند می شود بیشتر توضیح دهید؟
قبلا مقاله ای در اینترنت نشر شده بود که خاندان ظاهر شاه زلمی خلیلزاد، انورالحق احدی، و اشرف غنی احمدزی را که همگی تحصیلکرده ی بیروت و از سیاستمداران پر قدرت افغانستان هستند را به یهودی مخفی بودن متهم کرده بود!

aydın شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 09:17 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام

ول کنید بابا یک وبلاگ تو دنیا داره یه زره در باره حقیقت می نویسه شما هم بحث آزاده رو به میان می کشید . آزاده خواه مذکر خواه مونث و خواه دو جنسه باشد فرقی نمی کند . او هم نظر خود را ارائه می دهد و بنده طرفدار او نیستم . فقط موضوعات را به حاشیه نکشانید . به اصل بپردازید . اگر خالص نباشد از بین می رود .

با تشکر

عاقبت پورپیرار از زبان داوود شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 09:57 ب.ظ

دست تو همة دشمنانت را خواهد گرفت، یمین تو آنانی را که از تو نفرت دارند خواهد دریافت.
در وقت غضب خود ایشان را چون تنور آتش خواهی ساخت، خداوند ایشان را در خشم خود خواهد بلعید، و آتش ایشان را خواهد سوزانید.
ثمرة ایشان را از زمین هلاک خواهی ساخت، و ذریت ایشان را از میان بنی آدم . زیرا قصد بدی برای تو کردند، و فریب هایی را اندیشیدند که آن را نتوانستند بجا آورند.
زیرا که ایشان را روگردان خواهی ساخت، بر زه های خود تیرها را به روی ایشان نشان خواهی گرفت.

آزاده / ق شنبه 5 فروردین 1391 ساعت 10:37 ب.ظ

مقدمه :
محمود دولت آبادی فردوسی را معلم بزرگ ایران دانسته و مدام از داستان های پیش از اسلام برای مردم وطن خود می گوید و لزوم ماندگاری و حفظ این قصه ها برای نسل بعد را متذکر می شود .
رمان " کلیدر " را بالا و پایین کردم . در برگ برگ این کتاب میان سیاه چادرهای اکراد گشتم از کنار گل محمد , مارال , زیور بلقیس ، کلمیشی ، خان عمو.. عبدوس و دلاور . حتی در بهار پر باران که بیگ محمد دست به چگور برد . در نگاه دله بابقلی بندار ، در سکانس های پر از شهوت و عرق لالا و شیدا ، عرق خوری پسران کربلائی خداداد و کله های قورمه سبزی شده ستار و بلوچ ، اما هیچ کدام پارچه ای فرش نکرده بودند که روی آن سیب ، سیر و سماق .. سپند و سکه ، سمنو ، سبزه ، سنجد .. سرکه و سنبل ( این اقلام بیشتر از هفت تا شد ! ) بچینند . حتی خبری از ماهی گلی و تخم مرغ های رنگ خورده و نقاشی شده هم نبود . از صدای سرنا و شلیک توپ هم خبری نبود تا به استقبال نوروز بروند .
حالا این سمت گزارش
1 – زمانی که می خواستند نوروز را جهانی کنند و ایران مدعی بود که این جشن نیاکان این سرزمین است و میراث جمشید جم و بر سر ثبت جهانی آن بنام کشورش با کشور تورکیه و دیگر کشورها بحث و جدل می کرد . اکراد مدعی بودند نام کشور تورکیه نباید در لیست باشد . تورکیه اگر امروز نامی از نوروز می برد بخاطر خود سوزی چند کرد روبروی پارلمان ترکیه بود ، تا برای برگزاری آیین نوروز به اکراد سخت نگیرد !
2 – در گزارش دور روز پیش بی بی سی پرشین ، که به سراغ پارسیان هند مقیم آمریکا رفته بودند و گزارشگر طبق عادت برای همه توضیح داد این زردشتی های رم کرده به هندوستان از بیم تغییر دین بعد از یورش اعراب بودند و اتفاقا سفره ی شان با سفره ای که ما ایرانیان گسترش می دهیم تفاوت زیادی دارد ، بانوی زردشتی گذاشتن حیوانی مثل ماهی را روی سماط مذمت کرد و البته حضور ماهی را رد نکرد بلکه آن را مایه برکت دانست . که تصویرش را در درگاه می زنند .
آقای دولت آبادی ، اقوام پدر من که پیشترها ایلیاتی از تیره بختیاری بودند و به جبر یکجا نشین شده شده اند ، در زیر سقفی که از آسمان لطیف پر ستاره به تیرآهن های زمخت تبدیل شد تا به امروز چنین سفره ای پهن نکردند . بهار و زمستان پاییز و تابستان تقویم کوچ و مال کنون بود برای ییلاق و قشلاق و نه گوش به زنگ بودن برای صدای پای نوروز و رنگ کردن تخم مرغ ها . هنوز هم رفتارهای شان بغایت خام و بکر است مانند گل محمد و شیرو کرد تبار در رمان کلیدر . ( هرچند اکراد یک روز با آلمانی ها خود را هم نسل می دانند یکبار هم خود را باقیمانده مادها !! )
پیش از اینکه بنا بر کشفیات آقای پورپیرار افه های نوروز از زمان رضا شاه به جان مرکز نشینان بیفتد . و عید الشجره و نیروز قبطی را هم از دیگران بربایند و آن را نهادینه کنند در ایران طی 50 سال اخیر ، به جای جشن پوریم بیشتر مردم نمی دانستند که ماهی چیست و چطور می شود آن را خورد چه برسد که آن را مایه برکت و روزی بدانند . حتی تا یک هفته پیش ، خواهرم که کار تدریس می کند از همکارش نقل قول کرد سال گذشته در مدرسه ای پشت کوهای بلند به بچه ها درس می داد مجبور شد ماهی را با خود ببرد و به بچه ها نشان دهد و مدام برایشان توضیح دهد که ماهی بخاطر آبشش در زیر آب خفه نمی شود . تصویر ماهی در کتاب ها بود . خب ، حالا این بچه ها که بزرگ می شوند و برای درس یا کار شهرنشین می شوند به آنها تلقین می کنند که اعراب سنت های تاریخی شان را فنا کردند و یکی می شوند مثل محمد ملایری که در زمان حیاتش تاریخ اعراب را می نویسد اما یادش می رود از غارنشینی هولایتی هایش قصه بگوید ، لازم است برگی هم به تاریخ آموخت که رسم ماهی پلو سال نو را هم اعراب از سرشان انداختند؟
برای در امان ماندن از آتش جنگ ، خانواده من ساکن زادگاه " محمد ملایری " بودند . برایمان جالب بود که ببینیم همولایتی های محمد ملایری از ماهی می ترسیدند و بینی خود را می گرفتند . خوردن ماهی را از جنوبی ها آموختند . بعد یکدفعه بازارهایشان از ماهی گلی پرشد .
نمی دانم ماهی که یکی از نمادهای سال نو شناخته می شود و یکی از اجزای سفره هفت سین و البته مانند بوقلمون شکم پر مسیحی ها حتما باید سر میز شام سال نوی ایرانی باشد چطور می تواند یک سنت کهن باشد آنهم وقتی که بیشتر مردم نمی دانستند و نمی دانند ماهی چیست ؟ در این روزهای بهاری صحبت از سفره هفت سین است و سبزی پلو با ماهی در شب سال نو . شناسنامه دار هم هست ، 6 هزار سال قدمت دارد . و البته تلاش برای ثبت جهانی سفره ای که هنوز اتفاق نظر نیست چه اقلامی بر آن می چیدند . و حتی اثری از این سفره با این چیدمان روی هیچ کدام از حجاری های بنابر تعبیر پورپیرار نوکنده وجود ندارد . !! و حالا متوسل شده اند به نقاشی های بجا مانده از کمال الملک و درویش که : بعله در سفره هفت سین کمال الملک هم ماهی گلی وجود نداشت ." تا نظر آن اجنبی های طرفدار محیط زیست و مخالف گذاشتن حیوان زنده روی سفره کنار خوراکی ها را جلب کنند .
خب شاید هنوز مثل گذشته نزدیک مردم ساده دل فکر می کنند که عید مال پولدارهاست ، ماهی هم حیوان اغنیاست .
توضیح :
وقتی می نویسم بختیاری . ایلیاتی های استخوان دارشان . آخر در میان بختیاری ها هم بعد از یورش لشکر رضاخان ترکیب قومیتی به وجود آمد . بعید نیست همین فردا در تلوزیون حکومتی مان و شبکه های پارس زبان یک بختیاری را با یک چوخای طرح جدید دعوت نکنند که شهادت بدهد چند هزار سال پیش یخچال برای نگهداری سیب در سیاه چادرها بوده . از آن طرف هم تماس تلفنی با محمود دولت آبادی داشته باشند که بازخواست پس دهد چرا سفره هفت سین را به سیاه چادرهای کرد نشین و در آبادی های اطراف خراسان نبرد .
به هر حال من هنوز هم عاشق روایت " کلیدر " محمود دولت آبادی و آن حقیقت لخت زندگی کاراکترهایش هستم .

خانم آزاده. چندین مجموعه نظیر کلیدر در گفت و گوی از ارزش ادبی- اجتماعی به گرد پای داستان دو برگی یاغی و یا ماخولیای عشق نمی رسد.

بی نام یکشنبه 6 فروردین 1391 ساعت 10:00 ق.ظ

جناب آقای زین العابدین سلام علیکم

به استناد روایات ادعایی یهود ده سبط از اسباط یهود(البته ما یهود بودن این اسباط را رد می کنیم)در قرن هشتم قبل از میلاد توسط حکومت آشور پراکنده شده اند که از کم وکیف آنها خبری موجود نیست ودو قبیله از دوازده سبط مورد ادعای یهود (بنیامین ویهودا)در فلسطین باقی ماندند که اعظم این دو سبط نیز در قرن ششم قبل از میلاد توسط توسط بابل به اسارت گرفته شد یا مجبور به مهاجرت شدند.هرچند حکومت فعلی صهیونیست در سیاست جذب نفوس ومزدور یابی در جای جای عالم با دست آویز این پراکندگی اجباری و قدیم مدعی شناخت این اسباط گم شده در اطراف واکناف جهان مانند نیومناشی در شمال هندویهودیان فلاشا در اتیوپی ویهودیان بخاری در آسیای صغیر ویهودیان فریسی و پروشیان در ایران وایبغور در نیجریه وبیت اسرائیل در غانا وشعب کیانگ در چین و ماکویا در ژاپن واخیرا" یهودیان پشتون در افغانستان شده است بی انکه از سنخیت نامتجانس اصالت خود که یهودی خزران (اتراک آیغور و آغوز)واز نژاد غیر سامی هستند (منظور یهودیان مهاجر از آمریکا واروپا وتشکیل دهندگان حکومت صهیونیستی است)با این اسباط گم شده چیزی عنوان کنند.شاید یهودی نامیدن اسباط که فرزندان ابراهیم ویعقوب واسحاق که مربوط به چهار قرن قبل از ظهور دین موسی است فی نفسه یک ادعای بی خطر قوم پرستانه باشد ولی همه می دانیم که این ادعا ره به کدام منزل پر خطر می برد وهدف غائی ونهایی آن سر در کدامین آخور مزدور پروری به عنایت هم خونی وهم کیشی درممالک غیر دارد.نمونه هایش را نیز خود شما ذکر کرده اید.

بی نام یکشنبه 6 فروردین 1391 ساعت 12:45 ب.ظ

این آزاده/ق آدمی را به وجد میاره که چیزی بنویسه البته نه از باب شیرین عرضه وتقاضا بل از کم دانی و پر ادعایی.بنده خدا از اون همه سر نخ های کتاب استر آن گرفت که هر عامی عادی از اون همه کدمنحرف کننده به عمد داده شده می تونست بگیرد.کلام شاه عقب مونده قجری را شاه بیت یافته هاش می کنه وبه قول جناب مهندس نیسی ترجیع بند "کلام سجالی" خودش می سازه.نمی دانم شاید کلیدر را هم اینچنین درک کرده هرچه هست کاری با زبان روایی دولت آبادی نداشته چون این قسمت کتاب فهم خاصی را می طلبه .شاید نامزد دزدی گل محمد یا شاید ازدواج مارال با گل محمد وجدایی مارال از نامزدش سویچ درک احساسی این به اصطلاح خانوم هستش هرچه هست واضح است که کاری با ستار وافکار ستار نداشته وشاید...ولی به قیاس درک ایشان از کتاب استر می تونه در حد همین تخمین ها مسندی برای شیفتگی این آدمه به کلیدر باشه.
پسرک گلم در کتاب فرزندان استر برای تو عجیب نبود که چرا آیت الله بهبهانی نماینده یهودیان بوده؟ یا سید جمال الدین واعظ کدامین نقش معاونتی را در ظهور بابیه و ازلیه داشته از جهت وچرا؟ودر این راستا شباهت لباس ملاها وحکمای یهودی با لباس روحانیت برای تو جذبه ای نداشت؟ یه نگاهی به حد اقل توجه به عکس ها می انداختی(نوشته ها پیش کش) تا چیزای خوبی دستگیرت بشه.ریش وعمامه و لباده وقبا که امروز بی هیچ سند به نام پیامبر ثبت سفارش خورده.دم خروس کدهای ناگفته ای مانند طریق معیشت وممر ارتزاق ملاها که بعدها در رگ اسلام تزریق شد وبه نام اسلام امتداد یافت مهملی از سوال برای تو ایجاد نکرد؟وشک نکردی که دعا نویسی و سحر و جادو جمبل وارداتی کار همین ملاهای یهود بوده و...موسیقی ،میگساری،قالی بافی وهمه وهم کدهای خاصی را ارئه می دهد که باید یهودی نباشی تا سنسورهات بتونه اونا را درک وکشف کنه.
راستی آقا جان درویش و برادرش برای تو این سوال را پیش نیاورد که اگه درویشی یک سنت یهودی که بی شک باید متقدم بر نوع اسلامیش باشه ریشه در کجا داره؟شک نکردی که تصوف هیچگاه از پس حمله دروغین مغول نبوده و ریشه در کابالای یهود داره؟اون همه یهودی سازمان یافته از چه رو در مشهد می زیستند و چه باعث شده که حتی تا به امروز یهودیان مشهد در آمریکا دارای تشکیلاتی مجزا مستقل برای خود باشند؟آیا حامل رموز خاصی هستند؟آیا این ماکیای همخوان در ادوار کشف حجاب و تجدد طلبی رضاشاهی با شرکت در تظاهرات جمهوری اسلامی ضد شاهی حامل پیام خاصی برای تو نبود؟آیا این ماکیا همان اهرم حضور ثابت و القانیان ونظری و...در راس
اقتصاد نمی بینی؟مدرسه آلیانس را چگونه برای خودت هضم کردی؟ وهزار نکته دیگر که خلاف تلقینات هدفدار این مجموعه مقالات بود.آنچه از صفحه 146 آوردی همونی بود که گفته شده بود وهیچ چیز جالب و نکته داری نبود.
راستی بگذار یه چیز دیگه هم اضافه کنم که جناب سرشار
از خیلی از کلیدیهای یهود به عمد صحبتی به میان نیاورد
ایشان از خانواده بد نام مسنن یا از خانواده اریه (صاحب کارخانه کاشی ایرانا)یا از خانواده تقی زاده و...صحبتی به میان نیاورده.

بی نام ۲ یکشنبه 6 فروردین 1391 ساعت 03:15 ب.ظ

آقا یا خانم بی نام
احتراما. در جایی فرموده بودید شما اعرابی هستید که از عربستان به خوزستان طی چند صد سال اخیر کوچ کرده اید. از شما خواستم توضیحات و اسناد بیشتری ارائه کنید. پس از چند ماه مجددا این تقاضا را از شما دارم.
به هر حال در عرصه این وبلاگ هر ادعایی باید بر پایه اسناد متقن باشد.

آقای ابول. این نام مستعار مناسب و مبارک را از کجا برداشته ای؟!

نصراصفهانی یکشنبه 6 فروردین 1391 ساعت 09:00 ب.ظ

توی کلاس ابتدایی معلم یک مساله ساده رو ده بار تکرار می کنه تا بچه ها یاد بگیرن

در حالی که در دانشگاه مسائل سنگین تر با بیان های اجمالی آن هم فقط برای یک بار بیان می شود!

شما هم ظاهرا از آن دسته هستید که هر متنی را باید ده بار بخوانید تا بتوانید بفهمید. برای همین دیگران را هم توصیه به مرور مکرر کرده اید.کفار نیز حج داشته اند ، اگر کسی در مورد حج ریشه یابی کند و بگوید حج ، امری است که توسط کفار انجام می گرفته چه پاسخی می دهید ؟قطعا می گویید حج سنت ابراهیم خلیل الله است که کفار نیز آن را به تبع از ان حضرت با تغییراتی انجام می دادند و اصل آن دینی است .
در مورد نوروز نیز می توان چنین گفت .

اسلام به طور کلی با سنت هایی که عقلانی و حسنه می باشند، هیچ مخالفتی نداشته و آنها را نفی نمی کند. حضرت علی (ع) هنگامی که مالک اشتر را به منطقه مصر اعزام می کند، به او توصیه می کند که در مقابل سنت های آن منطقه این گونه موضع گیری کند: وَ لَا تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ اجْتَمَعَتْ بِهَا الْأُلْفَةُ وَ صَلَحَتْ عَلَیْهَا الرَّعِیَّةُ وَ لَا تُحْدِثَنَّ سُنَّةً تَضُرُّ بِشَیْ‏ءٍ مِنْ مَاضِی تِلْکَ السُّنَنِ فَیَکُونَ الْأَجْرُ لِمَنْ سَنَّهَا وَ الْوِزْرُ عَلَیْکَ بِمَا نَقَضْتَ مِنْهَا -
و آداب پسندیده‏اى را که بزرگان این امّت به آن عمل کردند، و ملّت اسلام با آن پیوند خورده، و رعیّت با آن اصلاح شدند، بر هم مزن، و آدابى که به سنّت‏هاى خوب گذشته زیان وارد مى‏کند، پدید نیاور (نهج البلاغه، نامه 53)

اما اگر سنتی با معیارها و موازین عقلانی ناسازگار باشد، اسلام انسان را به تفکر دعوت می کند، که میزان ها و معیارهای پوچ و بیهوده را ملاک قرار ندهد و تنها آن چیزی را بپذیرد که عاقلانه باشد:

قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ * یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ (104 و 105 مائده) مى‏گویند: «آنچه از پدران خود یافته‏ایم، ما را بس است!» آیا اگر پدران آنها چیزى نمى‏دانستند، و هدایت نیافته بودند (باز از آنها پیروى مى‏کنند)؟! * اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مراقب خود باشید!

بنابراین اگر سنتی واجد مولفه های عقلانی و مثبت باشد، نه تنها نباید با آن مخالفت کرد، بلکه به فرمایش حضرت علی (ع) باید از احداث عواملی که به آن آسیب می رساند نیز دوری کرد. از همین رو، ماهیت اعیاد نوروز، اگر شاد کردن دل مومنان، صله رحم و ... باشد، قطعا از نظر اسلام مورد تائید است:

در نوروز، هدیه اى خدمت امام على علیه السلام آوردند. حضرت پرسید : این چیست؟ عرض کردند : اى امیر المؤمنین! امروز نوروز است. امام علیه السلام فرمود : هر روزمان را نوروز کنید! (کتاب من لا یحضره الفقیه : ٣/٣٠٠/٤٠٧٣)

البته باید همیشه معیارها را به صورت جدی مدنظر قرار داشته باشیم و سعی کنیم اصل و اساس را بر همان فاکتورهای مثبت قرار دهیم. از همین رو، اسلام برای نوروز آدابی قرار داده است:

امام صادق علیه السلام : چون نوروز فرا رسد، بدن خود را بشوى و پاکیزه ترین جامه هایت را بپوش و با خوش بوترین عطرها خودت را معطّر کن و در آن روز روزه دار باش. (وسائل الشیعة : ٧/٣٤٦/١)


خداوند در قرآن ، چهار فصلی را ایرانیان وسایرملل آن را سال خویش قرار داده اند نیز مطرح کرده و می فرماید «ایلافهم رحلة الشتاء والصیف» .
بنا بر این تقسیم به چهار فصل نیز جنبه قرآنی دارد و نوروز ، روز ابتدای یکی از این فصل ها است ؛ بهار و تابستان و پاییز و زمستان امری اعتباری نیست ؛ بلکه امری حقیقی است و به دست آوردن زمان شروع این سال ها ، که همراه مسلتزم قرار دادن سال کبیسه است (تقویم شمسی) نیز ، به اقرار دانشمندان ، دقیق ترین روش اندازه گیری این چهار فصل است .

آقای اصفهانی. دین اسلام کتاب «من لا یحضره الفقیه» ندارد، بازار این گونه مغالطه ها در مذاهب گرم است: مسایقه ای چند سویه در تولید بهتان. از قرآن بگویید که زبان بی غش اسلام است. این سنت عقلانی نوروز نام شما ساخت یهود است تا در آغاز سال هجری سیاه بپوشید، قشقره به راه اندازید و بر سر و روی خود بکوبید و در سالگرد پوریم برقصید و شادمانی کنید.

خانم آزاده. فحاشی هم از بد دهنی شریف تر است. اگر حرفی برای زدن ندارید، به لقلقه های بی مزه پناه نبرید. ظاهرا سنت یهودی تمسخر مخالف، دست از سر شما برنداشته است.

[ بدون نام ] دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 01:03 ق.ظ

گویا این بنده خدا آقای نصر اصفهانی هم در عالم هپروت زندگی می کنه، چون هر چی بهش میگن نره هی میگه بدوشش !!!

آشنای قدیمی دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 01:15 ق.ظ

این آقای نصر که هر چی میگی نره میگه بدوشش حالا بذار خودش یکم بدوشه ببینه چی نصیبش میشه!

محمد اوجال دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 02:10 ق.ظ http://bit.ly/H3bw60

احمدی‌نژاد: فردوسی مکتب پیامبر را نجات داد

http://bit.ly/H3bw60

احمدی نژاد گفت: فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد.

. . .

رییس جمهور در ادامه افزود : در آن جلسه (مراسم رونمایی از منشور کوروش!)، مقایسه ای بین مدیریت ایرانی و غربی ارائه داده و به فتح عراق از سوی کوروش که به درخواست اقلیتی کوچک اما موحد و پیرو حضرت موسی در این کشور، صورت گرفته بود اشاره کردم که بدون هیچ گونه کشتار ، تخریب و ظلمی صورت گرفت و هم ملت عراق و همین اقلیت موحد از بند حاکم ظالمی که بر آنها مسلط بود به دست کوروش این جوان ایرانی عدالت طلب و آزادی خواه نجات یافتند و کوروش سپس با صدور فرمانی آزادی ، عدالت و کرامت انسانی را در این سرزمین برای همگان مورد تاکید قرار داد.

. . .

احمدی نژاد در بخش دیگری از سخنان خود شاهنامه فردوسی را توحید نامه ، انسان نامه ، عدالت نامه و عشق نامه توصیف کرد و گفت: همه پیامبران برای نجات انسان و نشان دادن راه سعادت و کمال به انسان ها مبعوث شدند؛ اما صرف عرضه کردن این ارزش ها و نشانه های سعادت کافی نبود و لازم بود ملتی، حقیقت این پیام ها را دریافت کرده و آنها را شکوفا کند.

. . .

احمدی نژاد افزود : فردوسی مکتب پیامبر گرامی اسلام را نجات داده و بار حقیقی این مکتب را از دوش نااهلان برداشته و بر دوش ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهده ایفای این مسئولیت برآمد.

رییس جمهور، اظهار داشت : امروز نیز اگر ملت ایران نباشد اثری از آزادی ، انسانیت و عدالت در دنیا باقی نخواهد ماند و تنها ملتی که با تکیه بر تاریخ ، تمدن و فرهنگ خود و با تکیه بر مکتب پیامبر گرامی اسلام (ص) و راه امیرالمومنین (ع) در مقابل زیاده خواهان ایستاده، ملت ایران است.

. . .

رییس جمهور در پایان زبان و شعر فارسی را ، زبان فرهنگ توصیف کرد و گفت : زبان فارسی نظیر ندارد چرا که با هیچ یک دیگر از زبان های دنیا نمی توان مفاهیمی بزرگ و بلند که برای توصیف آنها نگارش کتاب های قطور لازم است را در چند بیت شعر خلاصه کرد.

علیرضاـ۱ دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 02:11 ق.ظ

با سلام
استاد عزیز ظاهرا بعضی از باستان شناسان ما به عمق فن جعل و دروغ در کاوشها واقفند .ولی کی قرار است از خواب بیدار شوند معلوم نیست .

دکتر منصور سجادی .رهبر تیم تحقیقاتی در شهر سوخته میگوید.

استعمارگران هم برای پرکردن موزه‌های خود و هم برای سایر مقاصد استعماری نه تنها در خاورمیانه و آفریقا بلکه حتی در استرالیا و آمریکا نیز از این علم و حربه استفاده فراوان کرده‌اند و به محض جای‌گیری اولیه و اثبات خود در محل که همراه کشتارهای خونین و نسل کشی مردم بومی این سرزمین‌ها بوده، بلافاصله به غارت آثار فرهنگی و تمدنی آنان پرداخته و حتی قبور این مردم نیز از دست آنان رهایی پیدا نکرده‌اند.

در عین حال اضافه میکند


من از طرفداران همکاری با متخصصان غیرایرانی هستم و معتقدم همکاری و همیاری با گروه‌های غیرایرانی، نه‌تنها لازم است بلکه بسیار مهم نیز هست، زیرا به ارتقای سطح آگاهی و علمی ما کمک فراوان می‌کند و شاید از جمله معدود باستان‌شناسانی باشم که پس از انقلاب اسلامی از متخصصان غیرایرانی‌ با اجازه و توافق مسوولان رده بالای میراث فرهنگی، تحت ضوابطی بسیار دقیق و تعریف شده برای همکاری دعوت کردم و معتقدم در این باره به هیچ وجه نباید جزمی و دگم باشیم،


http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100859915080

abbas دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 03:16 ق.ظ

استاد سلام۰استاد از زمان قاجار تا زمان محمد ر ضا شاه این همه مدال را چه کسی به این پادشاهان داده آیا در چه جنگی پیروز شدن که این همه مدال را به اینها دادن ؟

آقای abbas. این ها مدال جنگی نیست، تشریفاتی است، برای خر کردن طرفین به کار می رود و نام و درجات مختلف دارد.
مثلا اگر سلطان و صاحب مقامی راه را برای کسب سود بیش تر برای کشوری باز گذارد، به او مدال درجه یک و یا دو و سه مودت می دهند.

حسنی دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 07:51 ق.ظ

جناب پورپیرار
با سلام
چطور میتونم کتابهای شما را تهیه کنم؟
موفق باشید

آقای حسنی. لطفا با تلفن ۶۶۴۹۲۰۴۹ تماس بگیرید.

بی نام دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 09:43 ق.ظ

جناب بی نام 2(ابول )

لطف بفرما ومثه عقب مونده ها صورت حساب عارضه دار صادر نکن.
محض اطلاع شما بگویم عرب از معدود نژادها هستش که تابلو ورود ممنوع یا توقف ممنوع نژادی نداره و وحدت زبانی را هم طراز پیوند نژادی می دونه کافیه که پذیرنده معتقدی نسبت به این زبان باشی اونوقت به عنوان یک عرب پذیرفته می شی.بنده هم به این زبان صحبت می کنم واز اینکه این زبان ظرف بیانی وانتقالی دیتاهای اللهی قرآن است به آن معتقدم نه بیشتر .این برای ادعای بنده کافیست حتی اگر بیخ نژاد مادری وپدریم نعوذ بالله یک بانوی وقف شده معبد پارتنون و یه بچه بی ریش روکش خر یونانی باشه چیزی از اعتبار ادعای بنده در این مجال نمی کاهه.امر دیگری باشه.


[ بدون نام ] دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 12:00 ب.ظ

احمدی نژاد شعور هم داره ؟؟
یا خودش رو بعنوان پیاده نظام جهود ها به کسخلی زده ؟که این حرفها را راجع به فردوسی میگه .
من میخوام بدونم که چرا نباید جهود ها درین وبلاگ از خودشون دفاع کنن و حتی بعضی از نظرات را به چالش بکش یا اصلا چند تا کامنت بی سرو ته بذارن بعد جیم شن برن !مگه ما بر مسند خدایی تکیه زدیم و باز هم از خدا خداتر شدیم که بر همه گونه فکر خط بطلان بکشیم . ما یک دین حنیف ابراهیم داریم که خود پیامبر والامقام هم بر اسوه ان ابراهیم خلیل تاسی میکرد وبا این ایمان که نمیتونم یک بت پرست یا امازونی بی دین را براه خدا بیاورم و به او در باره ابراهیم و محمد و موسی و. عیسی و حتی خدا توضیح دهیم و او را حزب الهی کنم !! بس کنید دیگه تا کی این همه اراجیف ؟؟

شهاب دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 05:02 ب.ظ http://azghalam.blogsky.com/1391/01/07/post-70/

با سلام
استاد با توجه به تعداد بازدیدکنندگان بالای وبلاگتان و نیز استفاده از واژه های زشت توسط پیام بازرگانی جدیدمان "آزاده ق" ممکن است وبلاگ فیلتر شود، شخصا خواهش دارم نظرات لغو این فرد سخیف و یاوه گو را تأیید نکنید.

در کتابی که اخیرا مطالعه می کردم، با سطور جالبی درباره "نژاد آریایی" برخوردم که فکر می کنم جالب باشد، بخش مربوطه را در وبلاگم قرار دادم.

http://azghalam.blogsky.com/1391/01/07/post-70/

*** دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام استاد.امیدوارم در سال جدید حالتان بهتر و بهتر شود و همچنان زوایای تاریک تاریخ ایران را بر ملا کنید.
داشتم تعداد بازدیدکنندگان وبلاگتان را بررسی میکردم و مکان زندگی مخاطبینتان را. نکته جالب اینجا هست که از ۱۹ اکتبر تا ۲۶ مارس از اسراییل هیچگونه مخاطبی نداشتید و بیشتر مخاطبینتان در خارج از ایران از آمریکا بود با ۸۶۵ نفر. کمی عجیب نیست که از اسراییل مخاطبی ندارید؟ منطقا باید اونها حساس تر به این موضوع باشند. اینطور نیست.
با تشکر

آقای ***. معمولا با تغییر ای. پی محل ارسال را هم تغییر می دهند.

شریف دوشنبه 7 فروردین 1391 ساعت 09:39 ب.ظ

سلام و خسته نباشید به استاد بت شکن جناب آقای پورپیرار

بنده با نصر اصفهانی چند خطی صحبت دارم/

آقای نصر

قطعا تاکنون واژه حماقت را برایتان درست معنی نکرده اند.

اگر در این وبلاگ مجسمه ای از حماقت و بلاهت بخواهند بسازند بهترین مثال مجسمه شما خواهد بود.

مه‌سعود سه‌شنبه 8 فروردین 1391 ساعت 11:53 ق.ظ http://zakha.kurdblogger.com

باسلام خدمت دوستان
و عرض تبریک سال نو
در کردستان و هم اکنون در بیشتر شهرهای استان(سقز.بانه،مریوان ،دیواندره و..)‍چیزی بنام سفره هفت سین اصلاوجودندارد و تازگیها تک وتوک سفره هفت سین میچینند درشهرسنندژ هم چند سالی است آن هم نه اکثر مردم شهر سفره هفت سین میچینند من متولد1354هستم
شاید 10الی 15سال است که خود من هم بااین سفره آشناشده‌ام
در کردستان عراق اصلا وجود ندارد همچنین در کردستان سوریه وترکیه هفت سین نیست

شریف چهارشنبه 9 فروردین 1391 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام استاد

بنده مقدمه ۱۸ را هم خوانده بودم ولی الان نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد