حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم. برآمدن مردم. مقدمه 16

کتاب چهارم. برآمدن مردم. مقدمه 16

با یاری خدا، به اصلی ترین بخش تاریخ ایران، یعنی نگاه به عمده تلاطم های اجتماعی دوران معاصر وارد می شوم. حصه ای که جز حکایاتی در باب تعداد و ظواهر و روابط زنان حرم سرا، نحوه و مقدار رشوه دریافتی صاحبان مقام و یا تعداد کبک های در تیر رس تفنگ قبله عالم، اشارات دیگری نیافته ایم و از بنیان قضایا چیزی نگفته اند. مشکل عمده توجه به این مطلب پایه است که وظیفه تدوین تاریخ در باب سلسله قاجار را صاحب قلمان آن قبیله با نگاه و نظری پر تعصب انجام داده اند.                   

دوست علی خان نظام الدوله معیرالممالک، محترم ترین دخترهای ناصرالدین شاه یعنی عصمت الدوله را برای پدرم دوست محمد خان خواستگاری کرد و عروسی بس مفصل و باشکوه برپا ساخت که اروپائیان شرح آن را در کتاب هایی که راجع به ایران نوشته اند یاد کرده اند و تاکنون نیز آن عروسی و بساط عیش ضرب المثل مانده است. نویسنده این سطور از این وصلت پا به وجود نهاد و در اندرون شاه پرورش یافت. ناصرالدین شاه به هیچ یک از نوه های خود به اندازه من اظهار مهر نمی کرد. رفته رفته کار به جایی رسید که مورد رشک اهل اندرون واقع شدم ولی کس را جسارت دم زدن نبود و تا شاه در قید حیات بود مشمول مراحم و عنایت شاهانه بودم». (دوست علی خان معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصر الدین شاه، ص 11)

پس چنان که تبلیغ می شود، با راوی و ناظر دست اولی مواجهیم که در کتاب اندک برگ خود اطلاعات پراکنده و غالبا غیر کارسازی از اندرون دربار شاه قاجار را، در اندازه اشاره به جلال و شکوه عروسی پدرش با یکی از دختران شاه و میزان و محتوا و طرز ادای نذورات زنان شاه را، باز می گوید. ساده لوحی زبده ای لازم است تا کتاب او و امثال دیگرش را در طراز منابع تاریخ دوران قاجار قرار دهیم.

از اواسط بهار هر چند روز ناصرالدین شاه در یکی از باغ های سلطنتی به سر می برد. نخست به باغ شاه رفته دو سه روز اقامت می کرد و از آن جا به ترتیب به عشرت آباد، قصر قاجار، سلطنت آباد، صاحبقرانیه و دیگر باغ های سلطنتی می رفت که امروز از آن ها آثاری به جا نیست. باغ شاه و عشرت آباد و سلطنت آباد امروز مرکز قشونی است و از وضع گذشته جز عمارت چهار طبقه ی عشرت آباد که محل سکونت شاه در اندرون بود و حوضخانه سلطنت آباد نشانی باقی نمانده. رو به روی عمارت عشرت آباد حوض گرد بزرگی بود که اطاق زن های شاه گرد آن حلقه وار ساخته شده بود و منظری بس شاعرانه داشت. بین عشرت آباد و قصر قاجار باغی بود به نام عیش آباد که نزدیک به سبک های جدید ساخته شده بود. چهار سال پس از آبادی آن شاه کشته شد و با رفتن او آثار باغ نیز رفته رفته از میان رفت». (دوستعلی خان معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 45) 

در کتاب دوستعلی خان معیر الممالک، از این گونه انشاهای با غلظت بالا فراوان است که بوی افسوس از دست رفتن سلسله قاجار و به خصوص فقدان ناصرالدین شاه را می دهد، هرچند شولای زربافت و دست ساز او بر قامت بلند سلسله قاجار، بید زدگی های فراوان دارد.

در اوایل سلطنت، اندرون ناصرالدین شاه همان اندرون خاقان بود. بنای مزبور از فتحعلی شاه بود و چندان وسعت نداشت ولی سبک ساختمان اصیل و زیبا بود. ایوان ها و تالارهای منقش به تصویرهای گوناگون مزین به گچ بری های ظریف و طلا و لاجوردیش هر نظری را جلب می ساخت. در یک قسمت عمارت تالار آئینه ای با شاه نشین ها، طاقچه ها و گریختگی های زیبا بود که «تالار منظر» نامیده می شد و به مادر برزگ ام خجسته خانم تاج الدوله دختر سیف الله میرزا نوه خاقان و نخستین زن عقدی ناصرالدین شاه اختصاص داشت. پس از آن که زن های شاه رو به افزونی نهادند رفته رفته جا تنگ شد و ناگزیر به بزرگ کردن اندرون پرداختند. در سال 1301 قمری که ناصرالدین شاه به مشهد رضا علیه السلام مشرف شد به آقا ابراهیم امین السلطان پدر میرزا علی اصغرخان اتابک امر کرد تا در غیبت او اندرونی وسیع و در خور بنیان نهد. او نیز معمارهای کاردان و بنّاهای زبردست را بخواست و طرح بنای اندرون تازه را ریختند و ظرف چند ماهی که شاه به مسافرت بود بنای مزبور را به پایان رسانیدند. وسعت دادن اندرون لازم ولی خراب کردن بناهای تاریخی آن خطا بود. به هر حال ساختمان پایان یافت و شاه پس از بازگشت از سفر با اهل حرم در آن مأوا گزیدند». (دوست علی خان معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 15)

سال 1301 قمری را، که با ۱۸۸۳ میلادی برابر است، نه اوایل سلطنت که آغاز ربع آخر دوران اقتدار و عمر ناصرالدین شاه گفته اند و اینک از زبان یک ملیجک تازه کشف شده می شنویم آن سلطان قدر قدرت تا اواخر دوران سلطنت، خوابگاه و اندرونی کافی نداشته و با زنان اش به صورت فله برخورد می کرده است. توصیف او از تالار آینه در سال 1301 هجری قمری، با گزارش پیشین تولید آن، در منابع گوناگون منطبق نیست. اگر این نظر کرده سلطان صاحب قران از حقایق امور می گوید پس نیم بیش تر مکررات و مستنداتی که در باب قاجار و به خصوص اندرونی بهشت آسا و تعداد همسران جواهر نشان فتح علی و محمد و ناصرالدین این جا و ان جا خوانده و شنیده ایم از ردیف مستندات آن دربار خارج می شود، زیرا ظاهرا سران و حاکمان بزرگ قاجار از آغاز با کمبود فضای مناسب برای اسکان انبوه اهل حرم مواجه بوده اند و بدین ترتیب اگر یاد مانده های دوست علی خان را، شروحی مطمئن بدانیم، آن گاه این تردید سر بلند خواهد کرد که سنت خاطره نویسی کارگزاران و صاحب منصبان کار کشته قاجار، با قصد ورم دار کردن اهمیت و قدرت و ثروت و توان تاریخی قجران بوده و نمی توان چنین تالیفاتی را، اساس تاریخ نگاری دوران قاجار قرار داد: فارس نامه ناصری، روضه الصفای ناصری، سیاستگران قاجاری، صدرالتواریخ، مآثر سلطانیه، ناسخ التواریخ و هر مجموعه ای که از درون قوم احوالات بزرگان قاجار را بالا می برند. آن چه را مورخ در باب نقل فوق عمده می داند سفر چهار ماهه ناصرالدین شاه در سال 1301 هجری قمری به مشهد است که ظاهرا و بی این که نشانه های کافی از آن به دست باشد، از سفر دومی به آن اقلیم هم خبر داده اند.

خانم ها در آرایش خود جواهر بسیار به کار می بردند. نیم تاج و سنجاق های گوهرنشان زیب سر و زلف می کردند و گاه کنار زلف پرهای رنگارنگ قرار می دادند. «عقدرو» و «سینه ریز» به گردن می آویختند و بازوبندهای درشت گران بها می بستند که رشته های ابریشمی در زیر داشت و به هر رشته گوهری تابان یا سکه ای زر آویخته بود. گل ها و اشیاء ظریف دیگر از طلا و مروارید و سنگ های قیمتی بر سر و بر می زدند و انگشترهای درشت و ریز در انگشتان می کردند... در نخستین سفر مشهد مقدس چون شاه به زیارت مشرف شد جیقه گران بهایی را که بر کلاه و گوهر دیگری که بر لباس داشت تقدیم آستان رضوی نمود و این رباعی را سرود:

در عمر ابد ای شه معبود صفات، اسکندر و من صرف نمودیم اوقات
با همت من کجا رسد همت او، من خاک درت جستم و او آب حیات.
(دوست علی خان معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصر الدین شاه، ص 29) .

در برخورد با چنین متونی که نمایشگر وفور نعم و نقود و زر و سیم و زینت آلات و ابزار بزرگی در دستگاه قاجاریان است، به خصوص زمانی که به کم ترین بهانه، در سرزمینی فاقد تولید و توزیع، معلوم نیست از کیسه چه کسانی بی حساب و مکرر مسکوکات زر و سیم به این و آن، از جانب شاه پخش می شود که عادات و مراتب آن را محمد حسن خان اعتماد السلطنه در روزنامه نویسی های خود شرح می دهد. بر اثر این گونه منقولات است که ناچار و در خیال دربار و دستگاه قاجار را مشغول غوطه زدن در برکاتی بی پایان گمان می کنیم، هرچند در میان ده ها عکس جمعی و فردی از زنان سوگلی و غیر سوگلی شاه، شاهد کم ترین آرایه ای بر دست و گردن آنان نیستیم و آن شاه اشرفی پخش را پیوسته دل نگران بی پولی و در اوضاع و احوالی می یابیم، که برای تامین هزینه سفر اروپا به همه کس مقروض می شود!؟


هر شب که شاه را دماغی بود هنگامی که بانوان چون خیل پریان گردش حلقه می بستند برای شان داستان های شیرین نقل می کرد. شبی از شب ها که شکفته و تردماغ بود رو به انیس الدوله کرده چنین گفت: در دوران ولیعهدی که شانزده ساله بودم و در تبریز به سر می بردم، قبایی از مخمل سرخ مروارید دوزی و قمه الماس نشانی داشتم که آن را بر تن می کردم و این را بر کمر می بستم و بر خود سخت می بالیدم. تازه نیز گلین خانم نخستین همسرم را اختیار کرده بودم. روزهایی که برای تفرج و صید سوار می شدم در دره های مصفا پیاده شده دور از همراهان قدم می زدم و بدین فکر بودم که دختر شاه پریان عاشق من شود و به وسیله ای مرا آگاه سازد!». (دوست علی خان معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگی خصوصی ناصرالدین شاه، ص ۲۲)

تنها مسیری که ما را به صحت این نقل مملو از ضمائم هدایت می کند، این که دوست علی خان اقرار کند پشت در اتاق های اندرونی فالگوش می ایستاده است. سال تولد ناصر الدین شاه را ۱۲۱۰ هجری قمری گفته اند که ۱۶ سالگی او را به سال ۱۲۲۶ هجری قمری و برابر با ۱۸۱۱ میلادی، یعنی ۲۰۰ سال پیش می رساند، زمانی که هنوز حتی نقشه و اندک نشان دیگری از مقدمات تولید تبریز و تهران نداریم. با این همه از خوانندگان این رسیدگی ها پوزش می طلبم که بار دیگر رسامی نقشه تهران در سال ۱۸۵۲ میلادی را برای سهولت مراجعه و مقایسه، عرضه می کنم.

«همان دم شیپورچی که در بیرون منتظر ایستاده بود باد به شیپور می کرد و در میدان مشق توپ های تحویل به غرش درمی آمد. شاه نخست به علما و بعد به سایران تبریک می گفت آن گاه قرآن مجید را به دست گرفته تیمنا صفحه ای تلاوت می کرد. سپس حاج نظام الاسلام که از خاندان محترم و محرر امام جمعه بود برابر شاه زانو زده اندکی از تربت مخصوص در آب ریخته تقدیم می داشت و شاه آن را لاجرعه می نوشید و بدان کیسه های عیدی به علما می پرداخت و فرزندان شان را نیز بی بهره نمی گذاشت. چون علماء بیرون می رفتند چند دسته موزیک که اطراف حوض برابر موزه ایستاده و به احترام آقایان خاموش بودند به نواختن آهنگ های دل کش می پرداختند. این هنگام شاه از تخت برخاسته بر صندلی بالای آن می نشست. نخست پسرهای فتحعلی شاه و برادرهای خود، سپس به نایب السلطنه، به روسای لشگری و مستوفیان و دیگر شهزادگان بزرگان عیدی می داد و با هر یک به فراخور حال صحبت می داشت آنان نیز سپاس گزاری می کردند و کیسه ها را بوسیده بر سر می نهادند. مجلس از سه تا چهار ساعت به طول می انجامید و پس از پایان آن شاه به باغ می رفت و زمانی به تفرج می پرداخت و سپس به سوی اندرون روان می شد. از آن جا که باغبان ها می دانستند شاه بنفشه را بسیار دوست دارد دسته هایی زیبا از آن نوبر بهاری ترتیب داده در سر راه تقدیم می داشتند و انعام ها می گرفتند. هم این که شاه وارد اندرون می شد بانوان بر یکدیگر پیشی گرفته به تهنیت و پابوس شوهر تاج دار می شتافتند و غوغایی تماشایی برپا می خاست. پس از دادن و ستاندن بوسه های آبدار شاه به بالاخانه ی قمر سلطان خانم شیرازی که یکی از زن های محبو اش بود برآمده (بانوی مزبور اطاق های تو در تو داشت و چون می خواست کنیزان خود را آواز دهد به جای فریادهای پی در پی چاره ای اندیشیده و بدل از زنگ اخبار که در آن زمان معمول نبود به یاری شیپوری کوچک کنیزان را فرا میخواند) مشرف به حوضی کم عرض و پر طول پای بالاخانه پشت میزی قرار می گرفت و دو سینی بزرگ طلا پر از مسکوک نقره و کیسه های شاهی سپید برابرش می نهادند. حوض مزبور یک ذرع عمق داشت وکف آن از کاشی های الوان مفروش و آب اش چنان شفاف بود که کوچک ترین چیزی در کف اش دیده می شد. خدمه ی اندرون از خرد و کلان اطراف حوض گرد می آمدند و شاه مشت مشت پول ها را میان آن ها می پاشید. کنیزکان برای ربودن مسکوک درهم ریخته ولوله ای برپا و فریادها به آسمان برمی شد. آن گاه شاه کیسه های شاهی سپید را برداشته در حوض پرتاب می کرد. خدمتکاران با جامه های نو از پی کیسه ها خود را در آب افکنده به دست و پا زدن می آمدند و آب به اطراف ترشح کرده به مقدار زیاد در پاشویه می ریخت. کنیزان سیاه چالاکی و مهارتی شگفت از خود بروز می دادند و هر یک چند کیسه می ربودند. گاه کار به زد و خورد و کشمکش می کشید. فریاد کیسه ربایان با قهقه بانوان درهم آمیخته سراسر اندرون طنین انداز می شد... یکی از سال ها که من دوازده سال داشتم و با دایه ام و حاج فیروز خواجه ی مادرم پای بالاخانه به تماشا ایستاده بودیم یک سکه ی دو قرانی غلطیده نزدیک ما افتاد. حاج فیروز پای را روی سکه نهاد تا در موقع مناسب آن را برباید. این حال از دیده تیزبین شاه پوشیده نماند و لبخندی زده کیسه ای به سویش پرتاب کرد که آن را به چالاکی ربوده با خرسندی در جیب نهاد...

پذیرایی میهمانان در «تالار سبز» به عمل می آمد که آن را با اثاثه و فرش های سبز آراسته بودند. ظرف ها نیز جمله از بلور و چینی سبز انتخاب شده بود. چند دسته نوازنده از قبیل: «گل رشتی»، «طاوس»، «ماشاالله»، «کریم کور» و «مومن کور» فراخوانده می شدند. اینان پس از ورود به خانه منیر السلطنه به راهنمایی یک تن خواجه سرا به اطاق تعویض لباس می رفتند. در این اطاق چند صندوق آهنین بزرگ محتوی جامه های سبز و دو آئینه قدنما بود. رامشگران جامه های مخصوص خود را که نام هر یک بر قطعه کاغذی نوشته و بر آن سنجاق شده بود از صندوق ها بیرون آورده بر تن می کردند و سپس به مجلس بزم درمی آمدند. جامه های مزبور از اطلس و مخمل و تور سبز تهیه و با پولک و نگین و یراق و پرهای سبز سیر و روشن زینت شده بود. بانوان با جامه های دیبا و پرنیان در انواع ترکیبات نیم رنگ و پررنگ رنگ رسمی جشن، از فرق تا کمر به جواهر آراسته، با آرایش های دلپسند و رفتاری دل فریب در آن میان جلوه ای خیره کننده داشتند. بعضی به سان گلبن های شاداب بر نشیمن ها و مسندهای چمن فام می نشستند و برخی مانند سروهای روان بر فرش های زمردگون تالار که در و دیوارش بر بساط بوستان طعنه می زد می خرامیدند و غنچه آسا می خندیدند... منشی الممالک با دو تن دیگرسینی های دستلاف بر دست مقابل تخت می ایستادند. سینی های مزبور پر از شاهی سپید بود که با تعدادی دو هزاری زرد و قدری برنج و آرد درهم ریخته بودند تا پس از تحویل سال آن ها را برابر خرد و کلان برند. سینی های محتوی کیسه های عیدی را پای تخت می گذاردند و مسئولان کنار آن می ایستادند تا در موقع خود به حضور برند. کیسه های مزبور از تافته قرمز و بر چهار نوع بود: یکصد کیسه محتوی پنج تومان شاهی سپید و پنج اشرفی، پانصد کیسه محتوی سه تومان شاهی سپید و پنج دو هراری زرد و سه هزار کیسه محتوی سه تومان شاهی سپید. یک ربع به تحویل  مانده پرده دار پرده را بالا گرفته به آواز بلند ورود شاه را اعلام می داشت. در دم گفت و شنود و غلغله ای که میان حاضران بر پا بود به سکوت محض مبدل می گشت و نظامیان در حال احترام ایستاده دیگران سر به تعظیم فرود می آوردند. پیشاپیش ایشیک آقاسی باشی (رئیس تشریفات) با جبه و شال و کلاه و عصای مرصع و اعتمادالحرم که قدش در درازی زبانزد و بسان منار گیتی نما بود پیشاپیش می آمدند. آن گاه شاه غرق در جواهر و نشان های سلطنتی و طل بر کلاه با چهره گشاده و لبان خندان به درون آمده با قدم های آهسته از میان صفوف گذشته به تخت برمی شد ولی بنابر احترام آقایان علماء بر صندلی مرصعی که روی تخت بود نمی نشست و بر مسند زربفت جا گرفته شمشیر جهانگشای نادری را روی زانو می نهاد. گروهی از خواجه سرایان و خواص که به دنبال شاه آمده بودند در کناری قرار می گرفتند. پس از جلوس شاه خطیب الممالک از صف مقابل خارج شده نزدیک تخت می آمد و خطبه مختصری ایراد می کرد و چون به نام مبارک حضرت رسول اکرم و حضرت امیر (ع) و شاه می رسید سرها به تعظیم خم می شد. پس از پایان خطبه، منجم باشی ساعت به دست پیش می آمد و اندک زمانی خیره به صفحه آن نگریسته آن گاه به آواز رسا می گفت: به مبارکی و میمنت و اقبال وجود مسعود شاهنشاه در این ثانیه آفتاب به برج حمل تحویل گردید. (دوستعلی خان معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 55 و 63)

در این باب چه می توان گفت که در همین مکتوبات معیوب و مجعول و منتسب به دوران اسلامی، تا زمان گشایش مجلس مشروطه، که کاربرد و برابر نهاد هجری شمسی مقرر شد، در هیچ متن و مراسله ای، تاریخ گذاری شمسی و مفاهیم و اسامی فروردین و اردیبهشت دیده نمی شود. اگر چنین مراتبی حتی یک نمونه مغایر ندارد، کسی را بیابید تا توضیح دهد چه گونه برگزاری مراسم نوروز در سرزمین و محافلی میسر بوده است که سال شمار شمسی، بهمن و اسفند و طبیعتا لحظه تحویل سال و انتقال خورشید به برج حمل را نمی شناخته اند؟! یکدنده های عقب مانده از خود بپرسند چرا کاربرد سال شمار خورشیدی تنها در مراسم نوروز به دربار وارد می شود و منجم مسئول و مشغول به این گونه امور، با کدام معلومات و وسائل لحظه سال نوی شمسی را ثانیه به ثانیه رصد می کرده است؟! آیا همین نشانه بیان نمی کند که این گونه ادا و ادعاها را، که ابزار شکوه دربار قاجار کرده اند، نمی توان به عنوان اسناد همزمان پذیرفت.

یکی از روزها که ناصرالدین شاه با معدودی از خواص در دیوان خانه به صحبت ایستاده بود ناگاه از لای درخت ها نظرش به حاج سیاح افتاد که کنار دیوار برای شرفیابی انتظار می برد. شاه به دیدن او سر را آهسته جنبانیده لحظه ای به فکر فرو شد آن گاه با اشاره دست او را پیش خواند. حاج سیاح باشتاب آهنگ حضور کرد و بنابر سنت دیرین که آن زمان منسوخ شده بود هنوز فاصله ای به شاه مانده کفش ها را از پا بیرون کرده با جوراب نزدیک آمد. ناصرالدین شاه رو به او کرده گفت: از قراری که شنیده ام هم مسلکت ملکم در روزنامه قانون مطالبی در مورد لزوم دادن آزادی و برقراری آئین مشروطه در ایران نوشته. از قول من به او بنویس که به اندازه تو و امثال تو عقل و شعور دارم، تواریخ و سیر هم خوانده ام و از اوضاع دنیا آگاه ام. نیک می دانم که ترقی کامل مملکت بسته به آزادی است ولی دادن آزادی به مردم نادان و بی سواد و رها ساختن عنان اراذل و اوباش تیغ در کف زنگی مست نهادن است و آرامش و امنیت کشور را به خطر انداختن. مخصوصا به او بگو که این فضولی ها را کنار بگذارد و مطمئن باشد روزی که تشخیص دهم مردم شایستگی داشتن حکومت مشروطه و لیاقت استفاده از آزادی را دارند اگر لازم شود از تاج و تخت نیز می گذرم و مشروطه را به آنان ارزانی می دارم. آن گاه شاه رو به حاضران نموده اضافه کرد: مردم قبل از آزادی احتیاج به سواد و تربیت صحیح دارند. ترتیب این کار را در حدود امکانات داداه ام و بلافاصله پس از برگذاری تشریفات «قرن» به یاری خداوند آن را به مرحله اجرا خواهم گزارد. (دوستعلی خان معیر الممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 37)

این هم سند سلامت سیاسی، قدرت دور اندیشی، شناخت دغدغه های اجتماعی و تمایلات دموکراتیک برای ناصرالدین شاه، که ورژن دیگری از آن را، طرف دوم این سخن سرایی های تو خالی، در خاطرات خود چنین آورده است.

بعد ازمرخصی آقای مستوفی الممالک، مرا به حضور بردند. دیدم شاه بر صندلی نشسته و اشیاء مرا در روی میزی چیده اند و عمله ی خلوت دست به سینه با کمال ادب، در دو طرف در ایستاده اند. بنده زا نزدیک تر خواند در حضور ایستادم فرمود: شنیدم بسیار جای دنیا را دیده ای؟ عرض کردم: بلی! به قدری که ممکن بود. فرمود: شنیدم زبان های مختلف می دانی؟ عرض کردم: به قدر رفع حاجت که در مذاکرات و معاشرت معطل نمانم. در این حال شخصی فرنگی وارد شد، شاه روی به او کرده امر کرد با من فرانسوی حرف زند، او به فرانسه احوال پرسید جواب گفتم، تحسین و تصدیق کرد. بعد به امر شاه انگلیسی حرف زد، من موافق جواب دادم. پرسید: آلمانی و ایتالیایی هم می دانی؟ گفتم: به قدر رفع حاجت. در این حال معتمدالملک وارد شد امر کرد با من به زبان روسی حرف زند و من جواب دادم. شاه خیلی خوشوقت شد در این حال میزا حسین خان سپهسالار وارد شد. شاه فرمود: ببین سپه سالار! این حاجی به همه زبان سخن می گوید. گفت: بلی! زیاد سیاحت کرده و بسیار بزرگان دیده. گفتم: سلاطین هم. شاه بسیار خندیده از سپهسالار پرسید: حاجی را می شناختی؟ گفت: بلی! در اسلامبول با حاجی میرزا صفای مرحوم، خیلی صدیق بودند شاه گفت: زبان عثمانی می داند؟ گفت: بلی! می گوید و می خواند و می نویسد. پس شاه مشغول شد به دیدن سکه ها و با کمال دقت تماشا می کرد و از هر یک می پرسید: اسم آن چیست و مال کدام دولت است و چه قیمت دارد و با پول ایران چه قدر می شود؟ یکان یکان بیان کردم. بعد پرسید: چند سال است از ایران رفته بودی؟ گفتم: هجده سال. گفت: حال آن وقت ایران با الان تفاوت پیدا کرده است؟ با تمام توصیه هایی که به من شده بود نتوانستم تقیه نموده و حق را پوشیده بدارم لذا با خود گفتم بگذار تا در مقابل تمام تملق گویی های دیگران یک نفر هم برای یک بار حقیقتی را به گوش شاه برساند شاید بی اثر نباشد. گفتم: بلی بسیار، یکی از تغییرات مهم در این چند سال که خوب به چشم می خورد تنزل ارزش پول است. پول در مملکت مثل خون است در بدن که زندگی مملکت با حرارت و دوران آن است. به این ترتیب که می بینم در اندک زمان این مشت نقد ایران شکسته و سوخته و فنا می شود و این کار عاقبت خوشی ندارد. روی به سپه سالار کرده فرمود: خوب! جوان است و قابل نگاهداری است، نگاهش می دارم. عرض کردم: قابل هیچ گونه نوکری نیستم. فرمود: به تر از گدایی است، عرض کردم: ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم - با پادشه بگوی که روزی مقرر است. فرمود: کسی که این قدر انگشت به کون دنیا کرده درویش نمی شود! پس مرخص فرمودند به منزل بازگشتم». (حمید سیاح، خاطرات حاج سیاح، ص 72)

با عرضه موارد دیگری از این گونه صحنه سازی های قلابی، احتمال است دست اندر کاران فرهنگی و مبلغان و مجریان تمایلات یهود، در محدود و متوقف کردن امکان ارائه عمومی این بررسی ها، باور کنند که تا بیخ گوش خویش دروغ های تاریخی و تاریخ دروغین شنیده ایم و چنان که می گذرد، چشم انداز نزدیکی به پایان آن گشوده نیست. (ادامه دارد)            

نظرات 91 + ارسال نظر
یانار دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:19 ق.ظ

با سلام و خسته نباشید
استاد گرامی آیا مطالب کتاب اسلام و شمشیر ادامه خواهد داشت؟
با آرزوی طول عمر برای شما و همه ی بنیان اندیشان صادق

امیدوارم و ان شاء الله.

آزاده دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:26 ق.ظ

سلام
مرسی و تشکر از مطلب جدیدتون
نمیدونم چرا خانم های اون موقع قیافه و هیبت مردانه داشتن و خیلی زشت بودن ؟

خانم و یا آقای آزاده. چنین مطلبی بر بی اعتباری و بی قانونی مقوله زیبا شناسی گواهی می دهد. از این روی در قرآن قویم در مقوله زیبایی سخن و نظری نیست.

نصراصفهانی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 12:38 ب.ظ

اگر منظورتانازاشتباهات درکتب شیعه پیدامیشه این است که احادیثی در کتب ما علی الخصوص کتب اربعه وجود دارد که با موازین عقلی درست در نمی آید ویا از لحاظ سندی مشکل دارد که نه تنها من بلکه تمامی شیعیان قبول داریم ولی مشکل اینجاست که اهل سنت هرچه در کتب صحاحشان علی الخصوص صحیح بخاری آمده است می گویند درست است وروی آن تعصب دارند لذا اگر به عنوان مقاله توجه بیشتری میکردید متوجه می شدید که منظور ما این نیست که چرا این روایت توهین آمیز در کتب اهل سنت آمده است بلکه این است که آنها با تعصب این روایت را صحیح ومشکلاتش را توجیه می کنند

آ-ع دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 02:40 ب.ظ

آقای نصر اصفهانی! تمایلی به ورود به این مباحث ندارم. منظور دوستان این است که به جای به رخ کشیدن تعصب این و آن و حتی درست و غلط بودن مطلبی با عقل و اندیشه، بیاییم و در مورد امکان وقوع همان مندرجات کتابها بحث کنیم. مثلا ببینیم آیا اصولا با عنایت خاص به مبحث قلم، آیا امکان اینکه هیچ کتابی تا 3 قرن پیش نوشته شده باشد (به استثنای کتاب بینهایت مهم نظیر کتب آسمانی) وجود دارد؟ و اگر نبوده، پس ادعایی نظیر اینکه فلان کتاب در قرن مثلا چهارم هجری نوشته شده، بدون نظر به اینکه متعلق به کدام فرقه و دین و آیین و ملت باشد، چه حکمی خواهد داشت؟
فقط من باب توضیح نوشتم و بس.

آیت ا... قزوینی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

ضمن سلام به استاد و تمامی بنیان اندیشان عزیز و تشکر به خاطر نصب مطلب جدید.

دوست عزیز نصر اصفهانی

جدا از بحث شیعه و سنی که شما دنبالش هستید آیا تاکنون به مبانی عقلی در اعتقادات خود رجوعی داشته ای؟

چرا در جواب کامنت های مختلف به جای جواب به همان کامنت شروع به گردیدن دور خود و نفهمیدن مطلب میکنید؟

مسئله اعتقاد به ابر سواری ائمه یا بهشتی شدن فرد با خوردن ادرار و مدفوع و خون ائمه که بوی مشک نیز میدهد چه ربطی به مهدویت دارد؟

در ضمن مشتاقم بدانم که منظور شما از روایات توهین آمیز چیست؟ آدرس بدهید هرچند میدانم جاهلانه به جای خواندن مطلب و برای فرار از پاسخ شروع به پرسش نامربوط میکنید.

اگر شما ضعف اسناد و روایات را در کتب اربعه قبول دارید چرا تاکنون روایات صحیح را در کتابی به همین عنوان فیلتر نکرده اید؟

و اصولا آیا شما به قران به عنوان تنها کتاب غیر محرف آسمانی اعتقاد دارید یا چون بزرگان مورد قبول قد و قواره شما کتابی چون فصل الخطاب را با بیش از ۲۰۰۰ روایت متواتر مورد قبول بزرگان در اثبات تحریف قران نوشته اند قران را جدی نمیگیرید؟ چگونه میگویید اکثریت قریب التفاق احادیث موجود درکتب شیعه منطبق بر ایات قران است. شاید منظورتان قرانی است که الان نیست و دست امام زمان غایب است تا در زمان ظهورش با خودش بیاورد؟

راستی میتوانید وجود فرقه ای به نام وهابی را اثبات نمایید؟

به قول دوستمان که میگفت شما فقط در کار کپی/پیست کردن مطالب بدون فهمیدن آن هستید و نیز چون رادیو فقط حرف میزنید ظاهرا تا باطری دارید همچنان بوق تکرار طوطی وار در شما دمیده میشود و ذره ای اندیشه و صداقت در پندار و گفتار نخواهید داشت.

آیا میدانید مهدی با امام زمان دو مفهوم و دو اعتقاد جدا هستند؟

آیا تاکنون روایات مهدی در نزد اهل سنت و روایات امام زمان در نزد شیعه را خوانده اید؟

آیا معتقدید که امام زمان شما مساجد را ویران/ قران را نسخ و شریعت جدیدی می آورد؟
آیا معتقدید که حمل و ولادت او در یک روز بوده است؟
مادر او از پهلو حامله شده نه از راه رحم؟ و از میان رانها به دنیا می آید برخلاف دیگران؟ معتقدید در ۴۰ روزگی راه میرفت و ۱۸۲ نام دارد؟

آیا معتقدید به حکم داود حکم میراند و سایه ندارد؟
آیا معتقدید که به جای قران و اسلام به تورات و انجیل حکم میراند؟
آیا معتقدید که پیروانش روزها در میان ابرها راه میروند؟ در روزگارش قتل بیشتر مبیشود؟ مردگان مختارند که در قبر بمانند یا به پیروی از او زنده شوند؟
او ابوبکر و عمر را به جرمهای مختلف! از قبر لخت بیرون کشیده به درختی بسته و شلاق میزند؟
معتقدید بدون دلیل میکشد؟ اصولا اعراب را تار و مار میکند؟ مانند یهودیان برای او نامه هم مینویسید؟ مسجدی درست میکند که ۱۰۰۰ در دارد؟ در زمان او عجم قران را به مردم یاد میدهند؟ تمام اموال دنیا نزد او جمع میشود؟
وقتی ظهور کرد تمام ۱۱ امام زنده شده و اصولا رجعت شکل میگیرد؟

تمام اینها گوشه ای از خصوصیات مکتوب و مضبوط امام زمان نزد شیعه است که البته مهدی معروف در نزد اهل سنت به عنوان کسی که هنوز دنیا نیامده هیچ یک از خصوصیات و رفتارهای غیر انسانی را ندارد.

برای بررسی بیشتر به کتاب "بررسی علمی در احادیث مهدی" نوشته آیت الله العظمی علامه سیدابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی مراجعه نمایید.

این هم آدرس جهت بررسی روایات و خصوصیات امام زمان که گوشه کوچکی از آنرا در بالا آورده ام:
بحار الأنوار 51/2-28.
( ) - بحار الأنوار 53/14، 22/240.
( ) - بحار الأنوار 52/349.
( ) - بحار الأنوار 51/26.
( ) - بحار الأنوار 52/338.
( ) - الغیبة للنعمانی:ص200.
( ) - نگا: بحار الأنوار 53/202-312 .
( ) - النجم الثاقب : ص293.
( ) - بحار الأنوار 52/315.
بحار الأنوار 51/34.
( ) - بحار الأنوار 52/346.
( ) - بحار الأنوار 51/24.
( ) - بحار الأنوار 52/96.
( ) - بحار الأنوار 52/126.
( ) - بحار الأنوار52/128.
( ) - بحار الأنوار 52/276.
( ) - بحار الأنوار 52/286.
( ) - بحار الأنوار 52/348.
( ) - بحار الأنوار 52/389.
( ) - النجم الثاقب:ص 135.
- النجم الثاقب:ص144.
( ) - بحار الأنوار 51/26.
( ) - بحار الأنوار 51/26.
( ) - بحار الأنوار 51/27.
( ) - بحار الأنوار 51/14.
( ) - بحار الأنوار 51/20.
( ) - النجم الثاقب:ص266.
( ) - بحار الأنوار 51/33.
( ) – الغیبة للنعمانی:ص166.
( ) - الغیبة للطوسی:ص474.
( ) - بحار الأنوار 52/326.
بحار الأنوار 53/93.
( ) - بحار الأنوار 52/391.
( ) - الغیبة للطوسی، ص468.
( ) - بحار الأنوار 52/322.
( ) - الغیبة للنعمانی:ص239.
( ) - الغیبة للنعمانی:ص329 .
( ) - بحار الأنوار 52/325.
( ) - بحار الأنوار 2/309.
( ) - النجم الثاقب:ص293.
( ) - بحار الأنوار51/94.
( ) - بحار الأنوار 52/90.
( ) - بحار الأنوار 51/144.
بحار الأنوار 51/135 .
( ) - بحار الأنوار 53/8 .
( ) - یوم الخلاص:ص344.
( ) - یوم الخلاص:ص332.
( ) - بحار الأنوار 52/347 .
( ) - الغیبة للنعمانی، ص181.
( ) - یوم الخلاص، ص382 .
( ) - یوم الخلاص، ص 381 .
( ) - یوم الخلاص:ص381 .
( ) - یوم الخلاص، ص379.
( ) - یوم الخلاص، ص379.
بحار الأنوار 53/148.
( ) - بحار الأنوار 53/95 .
( ) - بحار الأنوار53/92.
( ) - بحار الأنوار 53/92 .
( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص575.
( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص575.
( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص271.
( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص349.
( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص397.
( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص443.
( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص473.
تاریخ مابعد الظهور:ص472.
( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص545.
( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص616.
( ) - إلزام الناصب 1/164 .
( ) - إلزام الناصب 2/246.
( ) - بحار الأنوار 52/364.
( ) - إلزام الناصب 1/157.
( ) - بحار الأنوار 53/39.

توضیح: تمامی کتب بالا از کتب مورد وثوق شیعه میباشد.

معذرت از طولانی شدن کامنت.

آقای قزوینی. به اجمال بگویم ،چنان که امید است با خواست خدا به تفصیل بیش تر نیز بیاورم، غرض از این همه افتراق که برخی چون وهابی فقط نام اند و بس، جز ایجاد شبهه و منحرف کردن ذهن مسلمانان از توجه به قرآن نیست. در این جدال و ماجرای قرآن ستیزانه، هیچ یک معصوم یا مقصرتر از آن دیگری نیستیم و به بیان قرآن هر یک مسیر فرقه و معتقدات خود را راه گشوده و راست نشان می دهیم. با این همه در بالا گرفتن شعله دشمنی و خشم یهود، مظاهر نابودی دشمنان قرآن آشکار است.

علی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 05:17 ب.ظ

بر دستان شما بوسه می زنم و درمانده ام که چرا باید در میان دریایی از جهال زندگی کنم که هیچ نمی فهمند! به والله صد رحمت به حمار! خسته مان کردند از این همه نفهمی و جهالت و تعصب و درنده خویی.

علیرضاـ۱ دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 05:30 ب.ظ

به خدا بازگردید و ازاو بپرهیزید نماز را به پا دارید و از مشرکان نباشید .از انان که دین خود را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند.هر گروهی به انچه پیش انهاست دلشادند.
سوره الروم ۳۱ـ۳۲

مهدی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 10:01 ب.ظ

با سلام وخسته نباشید خدمت استاد
چندین سال است که مطالب شما را دنبال میکنم شیوه بررسی شما بسیار عالی است پرده از رازی برداشتید که آثار آن در همه پهنه ایرانی که من میشناسم برای انسان محقق بدون تعصب مشهود میباشد . میخواهم اگر خدا بخواهد و امکانات آن میسر بود اقدام به تحقیق در مورد قبرستانهای کنونی شهرهای ایران از نظر وسعت و سابقه استفاده از این قبرستانها نمایم تا ازاین طریق تا حدودی بتوان فراز و فرود جمعیت ساکن در شهرهای ایران را بدست آورد هرچند با تحقیقهای بسیار ابتدائی وسعت واندازه قبرستانها نوشته های شما رادرباره ساکنین نوپای ایران تایید میکند.سوال بنده این است که آیا با این تحقیقیات میتوان دلیل محکم وقاطع دیگری بر صحت نوشته های شما ارائه کرد و آیا میتوان به عنوان تحقیقات قابل استناد برای اثبات بی چون و چرای فقدان جمعیت در ایران نه چندان دور به کار برد؟
با تشکر یه عنوان یک شاگرد کوچک منتظر جواب هستم

اقای مهدی. هر اقدامی به هر صورتی که بر تهی شدن شرق میانه از تجمع و تمدن به دنبال اقدام پوریم صحه گذارد، جهادی علیه جهل شمرده می شود. موفق باشید.

عزیز دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:29 ب.ظ

سلام
استاد! درپی پاسخ به خانم آزاده این سئوال برایم پیش امد که معنی جمیل در قرآن چیست؟ و دوم اینکه زنان دربار مصر به چه دلیل در مواجهه با حضرت یوسف دستانشان را بریدند(یا زخمی)
ممنون

آقای عزیز. در لغت نامه قرآن جمیل به معنای زیبایی با مفهوم امروزین نیست، زیرا از هجر و صبر جمیل می گوید. در باب علت بریدن دست به جای میوه هم به تر و مفیدتر است به همان زنان دربار مصر رجوع کنید.

مهدی - مهدی سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 06:36 ق.ظ

آقای عزیز،

زیبایی یوسف، روایت تورات است. قرآن دلیل دیگری می گوید. آیه 31 سوره یوسف را به دقت بخوانید که "أَکْبَرْنَهُ" را دلیل مدهوش شدن زنان مصر و هوس کامجویی زن عزیز اعلام می کند.

با احترام
مهدی

آقای مهدی - مهدی. ورود به حوزه ای از رسالت که با ابراهیم و یعقوب و ذریه ان ها مربوط است پیش از تعیین تکلیف با تعلقات دینی آنان، دشوار است و حال که با توان کافی بر اساس تذکر قران کریم یهودی بودن انان نفی می شود و نیز تورات های کنونی را با ادله لازم نو نوشته می دانیم پس شاید هم مانند مواردی دیگر تورات مسائل ابراهیم و ذریه اش را با ناشیگری تمام و اقتباس از قرآن به تورات افزوده باشند.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 09:34 ق.ظ

چشم انداز نزدیکی به پایان ان گشوده نیست ...

یعنی ای خلق الله تا خرخره یهودی هستید .

آرش۲/۱ سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:05 ق.ظ

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿٣٠﴾
[25:30] فولادوند
و پیامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند.»

در مهجوریت آخرین کتاب آسمانی همین بس که امروزه روز در دنیا به نام خدا و کتاب خدا ظلم می کنند و از عقاب هراسی ندارند.

و اما در مورد نصر اصفهانی:

از شما میخواهم که دوباره و چند باره متن زیر و سپس قران عزیز را بخوانید شاید که شمعی در تاریکی بیافروزید:

تعداد زیادی از آیات قرآن مردم را به اطاعت از خدا، تعدادی زیادی به اطاعت از خدا و رسول، و یک مورد هم به اطاعت از خدا و رسول و «اولی الامر» (صاحبان امر) فراخوانده است. از طرف دیگر کلمه اولی الامر فقط دو مورد در قرآن بکار رفته است: تنها در سوره نساء آیات 59 و 83:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿٥٩﴾ نساء

[4:59] فولادوند
اى کسانى که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید؛ پس هر گاه در امرى [دینى‌] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب‌] خدا و [سنت‌] پیامبر [او] عرضه بدارید، این بهتر و نیک‌فرجام‌تر است.

این جا صحبت از اطاعت ایمان آوردگان از خدا، پیامبر، و اولی الامر (صاحبان امر) است. بعد می گوید اگر اختلاف نظری داشتید آن را پیش خدا و پیامبر ببرید. اگر اولی الامر بر بقیه «حاکمیت» داشتند چرا می بایست اختلافات مردم با اولی الامر (رئیس ها) نزد خدا و پیامبر برده می شد؟؟
در موارد زیادی هم که فقط صحبت از اطاعت مردم از خدا و رسول است، بلافاصله به پیامبر می گوید اگر سرپیچی از این اطاعت کردند، وظیفه تو فقط ابلاغ آشکار است و تو وکیل و حافط آن ها نیستی. بعنوان مثال در آیه 80 سوره نساء می گوید: «هر کس از پیامبر اطاعت کند خدا را فرمان برده‏ وهر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده‏ایم». به آسانی می توان دید اطاعت از پیامبر برای اطاعت از خدا و به سبب وصل بودن پیامبر به منبع وحی است. و خدا اذن این اطاعت را داده است. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ... (نساء آیه 64).

و دومین و آخرین مورد اولی الامر در قران:

وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿٨٣﴾ نساء

[4:83] فولادوند
و چون خبرى [حاکى‌] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانى‌اند که [مى‌توانند درست و نادرست‌] آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً جز [شمار] اندکى، از شیطان پیروى مى‌کردید.

در آیه بالا صحبت از یک واقعه است. مردم خبری را با عجله و بدون مشورت با پیامبر و اولی الامر پخش کرده اند و این کار به ضرر پیروان رسول تمام شده است. گلایه است که اگر پیش از پخش آن خبر آن را با پیامبر و اولی الامر خودتان در میان می گذاشتبد به نفعتان بود .... اینجا می بینیم در زمان خود پیامبر بجز پیامبر اولی الامر وجود داشته است (اند). پس مراد این نیست که فقط یک نفر صاحب امر و آن هم پیامبر بوده که مردم می بایست از او اطاعت می کردند. طبیعی است که برای حفظ نظم و اداره بهتر امور باید سازمان و تشکیلاتی می بود. مثلا طبیعی است که آشپز ها می بایست از سر آشپز اطاعت کنند. سربازان از فرماندهان خویش اطاعت کنند... و غیره. این یک اصل بسیار پیش پا افتاده سازمانی است که برای مردم بیسواد و بدوی آن موقع هنوز به خوبی جا نیفتاده بوده است.
از طرف دیگر حتی در دوران کنونی هم که کارکنان یک اداره موظفند طبق شرح وظایف و آیین نامه های مربوطه از روسای خود اطاعت کنند، مفهومش این نیست که کارکنان مثلا در امور خانوادگی خود هم باید از رئیس خود اطاعت کنند. یا مثلا مجبور به اطاعت از روسای سایر ادارات نیستند! این نوع اطاعت از اولی الامر یک اطاعت عرفی است که از آن نمی توان اطاعت شرعی تراشید. تازه مربوبط به یک رویداد خاص و زمان و مکان خاص هم می باشد. البته لازم به یادآوری نیست که این اصل عقلی و عرفی، بخاطر فواید نظم و انظباط برای جامعه، در هر زمان و مکانی لازم الاجرا است!

آرش ۲/۲ سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:06 ق.ظ


ادامه از بالا

برخی با استناد به آیه زیر که می گوید پیامبر از خود مومنین با آن ها نزدیک تر است، چنین استدلال می کنند: خدا اختیارات وسیعی به پیامبر اسلام و به تبع آن به ائمه اطهار داده است و از طرفی ولایت سیاسی آنان را در کنار ولایت دینی، امری لازم و بایسته می داند. بنابراین ولی فقیه هم دارای این اختیارات است.
النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّـهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿٦﴾ الاحزاب
[33:6] فولادوند
پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است و همسرانش مادران ایشانند، و خویشاوندان [طبق‌] کتاب خدا، بعضى [نسبت‌] به بعضى اولویت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنکه بخواهید به دوستان [مؤمن‌] خود [وصیت یا ]احسانى کنید، و این در کتاب [خدا] نگاشته شده است.
این استدلال آقایان واقعا خیلی خنده دار است. موجب شگفتی است که چرا هیچوقت تمام یک آیه را نمی خوانند. در همین آیه می بینیم که این اولی بودن و سزاواری عینا در مورد خویشاوندان نسبت به یکدیگر هم آمده است و نمی توان گفت خوشاوندان بر هم ولایت و حاکمیت دارند. معلوم است پیامبری که این همه خون دل می خورد و اذیت می شد تا یک کلمه یاد آن مردم بدوی و مشرک و جاهل بدهد، از خود آن مردم به آن ها نزدیک تر بوده است... مردمی که آن همه به خود ظلم روا می داشتند! حالا چطور نزدیکی پیامبر به بندگان خدا برای آقایان فقها ولایت (بخوانید حاکمیت) می آورد، از آن حرف هاست!!
در آیه زیر همین نسبت اولی (نزدیک یا سزاوار) بودن به صورت برعکس آیه بالا درباره اولی بودن پیروان حضرت ابراهیم به خود حضرت ابراهیم آمده است. خنده دار نیست اگر نتیجه گیری کنیم که مردم بر حضرت ابراهیم «حاکمیت» و یا «ولایت» داشته اند؟؟؟
إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَـٰذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُوا ۗ وَاللَّـهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ ﴿٦٨﴾
[3:68] فولادوند
در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم، همان کسانى هستند که او را پیروى کرده‌اند، و [نیز] این پیامبر و کسانى که [به آیین او] ایمان آورده‌اند؛ و خدا سرور مؤمنان است.
در پایان باید گفت در قرآن نه تنها هیچ آیه ای در مورد ولایت فقیه نیامده است، که در مورد جانشینی پیامبر هم هیچ آیه ای نیامده است (توجه داشته باشید اینجا فقط صحبت از استناد قرآنی است). این اصل ولایت فقیه که مردم را سفیه و کوتاه فکر فرض می کند و چون بچه صغیر محتاج «ولی»، نتیجه نخواندن کامل آیات و قرآن و مواردی هم بخاطر جعل جاعلان حدیث و روایت است.
تعریف ولی نزد آقایان:
«کسی که امور طفل صغیر و یا شخص کوتاه فکر و سفیه و یا به طور کلی شئون جامعه ای را مطابق شریعت سر پرستی و اداره می کند. » (مصطلحات فقهى از سایت آیت الله سیستانی)
بد نیست برای حسن ختام نظر یک مرجع تقلید بزرگ زنده را اینجا عینا نقل شود. این می تواند بیانگر تفکر رایج و غالب مراجع باشد که از زمین تا آسمان با فرآن فاصله دارد:
«خداى متعال در قرآن مجید ضمن مواردى از جمله در آیه 55 سوره مائده، ولایت و حق حاکمیت را منحصر در سه فرد دانسته زیرا انسان اجتماعى الطبع است و بدون حاکمیت نمى تواند زندگى کند، و این سه فرد عبارتند از:

1. الله جل وعلا 2. رسول الله صلى الله علیه وآله 3. امیر مؤمنان على سلام الله علیه و یازده فرزند او.

آنگاه که نوبت به امامت امام زمان سلام الله علیه وعجل الله تعالى فرجه الشریف و غیبت آن حضرت رسید چهار نائب خاص یکى پس از دیگرى معیّن فرمودند و سپس نیابت را عام در مراجعى که جامع شرائط تقلید مى باشند قرار دادند، لذا همه مراجع تقلید که جامع الشرائط اند ولایت دارند در حدود شرع و چهارچوب اسلام و قرآن، و این مطلب افتخار شیعیان است که ارتباط خود را با آسمان و وحى حفظ کرده و دیگر هیچ امتى این افتخار را ندارد، که بتواند ادعا کند: از طریق مرجعیت با امام زمان و امام زمان توسط پدران معصوم خود با رسول خدا، و رسول خدا با وحى و آسمان در ارتباط مى باشند، البته با حضور معصومین حق حاکمیت از آنان است و معصوم بهترین فرد است که نیازهاى جامعه را هم بهتر مى داند و هم بهتر تطبیق و پیاده مى نماید، و در زمان غیبت حق حاکمیت شرعى از آن شوراى مراجع است که با انتخاب مردم مبسوط الید مى شوند و حکم آنان مجتمعاً در امور عامّه امت نافذ مى گردد.»

اما ببینید چگونه ما امت شیعه را از طریق خود و امام زمان با وحی و آسمان در رابطه قرار می دهند:
«هیچ امتى این افتخار را ندارد، که بتواند ادعا کند: از طریق مرجعیت با امام زمان و امام زمان توسط پدران معصوم خود با رسول خدا، و رسول خدا با وحى و آسمان در ارتباط مى باشند.»

** سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:37 ق.ظ

دوست علی خان معیر الممالک می گوید خجسته خانم تاج الدوله دختر سیف الله میرزا نخستین زن عقدی ناصرالدین شاه بود . ولی خود ناصرالدین شاه می گوید "در 16 سالگی در تبریز گلین خانم نخستین همسرم را گرفتم. " بالاخره ما نفهمیدیم زن اول ناصرالدین شاه کی بود. شاید واقعا خودشم نمی دونسته. یا شاید همسرش دو تا اسم داشته . یک اسم ترکی و یک اسم فارسی.و یا....
فکر می کنم این سوال رو باید از خاخام بپرسم .اون این چیزها رو بهتر می دونه. حتی بهتر از خود ناصرالدین شاه.

آقای **. فرصت دیگری حوصله کنید.

یه بنده خدا سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 06:35 ب.ظ

جیگرتو کپل خان . درد و بلات بخوره تو سر همه مشرکان زبون نفهم سرراهی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 08:04 ب.ظ



ایااین عکس جعلی است؟
http://afshinarami.blogfa.com/post-132.aspx
با عکس معروف او کمه شباهت زیادی به عمه پدرم و ایضا همشیره این جانب دارد بسیار متفاوت است(به علت برخی پیوندهای قدیمی نژادی):
http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-4/anisodole.jpg



انیس الدوله که خاندان انیسی ها(با آن نژاد بور چشم مغولی -گرجستانی) بخاطر قدرت او در امامه زورگویی میکردند و هین موضوع باعث کوچ طایفه های دیگر از آنجا به منطقه لواسان و فشم و ... شد, یکی اقوام مادر مادر پدر من است

انیسی ها و گرجی ها و .. از نژاد گرجستانی های مهاجر به ایران هستند(نژاد مرکب از نزادزردچشم بادامی با درجه ای از کشیدگی کمتر , صورت سرخ و موهای بور استخوانهای فک قوی و عمر طولانی)
طایفه پدری من از امامه به لواسان کوچ کردند۰بر اثر زورگویی انیسی ها)
دعواهای طایفگی قدیمی رواج بسیاری داشته
بر سر آب و بستن راه آن و مالکیت و ...
که هنوز هم اثار آن کدورتها نزد عده ای باقی است

چشمهای قدیمی تر ها کمی به حالت کشیده بود(حالت ترکی)
اما نسلهای جدیدتر که در اثر ازدواج با دیگر قومیتها به وجود آمده اند چنین صورتهایی ندارند
هرچه به زمان اخیر نزدیک میشویم ویژگی های نژاد گرجستانی کمتر دیده میشود


چیزهایی که نوشتم مشاهدات عینی و دانسته های قدیمی های لواسان و طوایف مختلف آن است

آزاده سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

مرسی استاد از پاسختون
ضمنا خانم آزاده هستم

خوش آمدید آزاده خانم

فریبا حاجی زاده سه‌شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:42 ب.ظ http://monhaniezehn.blogfa.com

آزاده خانوم این زنها زنهای دربار هستند! تصور کنید زنهای عادی چه شکل و شمایلی داشتند!؟

و چه می پوشیدند!

همایون حکیم چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 01:38 ق.ظ

با عرض سلام خدمت استاد عزیز ،
من خیلی وقته مطالب شما رو دنبال می کنم البته دانش و تخصص بنده خیلی پایین تر از نوشته های شما هستش اما همیشه طالب حق و حقیقت بوده ام حتی اگه بر خلاف مطلوبیات من باشه ،
استاد چند وقتی هست که صحبت از "قران صنعا " شده ، قرانی که میگن تضاد های زیادی با قران موجود وجود داره ، راستش از تون التماس می کنم اگه امکان داره در یه " هواخواری " نسبت به این مسایل صحبت کنید . واقعیتش اینه که الان ساعت 1 شب هستش . از وقتی که تو شبکه صدای امریکا از زبان اقای بهرام مشیری شنیدم واقعا یه جوری شدم. خواهش می کنم ابتدا این خره رو از ذهن من بردارید و در یه زمان مناسب دست این جیره خور یهودی ها رو بر ملا کنید.
با سپاس فراون.

آقای حکیم. کافی است برگی از این قرآن مورد نظرشان را به اصطلاح جدید رونمایی کنند تا آیروی نداشته شان ریخته شود.

abbas چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 05:38 ق.ظ

استاد سلام.استاد آیا شما تا به حال عکسی از چهارشنبه سوری در زمان قاخار یا رضا شاه پیدا کرده اید؟

آقای عباس. کمی دیگر حوصله کنید.

حذف چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 11:32 ق.ظ

خسته شدم از زندگی.
همچین هوای خودکشی گهگاه به سرم میزنه.
راحت شم از دست این دیوونها ها.

برای رفع خستگی با دروغ بجنگ...

همایون حکیم چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

با سلام ، جناب استاد ، تصاویری ازش هم منتشر شده ، یعنی حتی تو یو تیوب هم این جناب جیره خوار " بهرام مشیری " هم در کلیپی که ترتیب داده اند و در کانال "پارس تی وی " بار ها و بارها به نمایش گذاشته .
استاد عزیز حتی گفته اند که روش آزمایش کربن 14 هم انجام شده است. من هیچ تخصصی در زمینه مسایل تاریخی ندارم و هیچ دانشی هم ندارم ، به این خاطر که از شما به عنوان " استاد " خواهشمندم که یه زمانی رو هم برای رو کردن دست این گروه که به "تنها " سند حقیقت گریان حمله کرده اند بگذارید.
با تشکر فراوان

آقای حکیم. اگر ممکن باشد یک برگ از تصاویر را به آدرس زیر ای میل کنید. ممنون
info@karangbooks.com.

سعید چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 04:26 ب.ظ

آقای همایون حکیم. تمام تلاش امثال مشیری عقب مانده ذهنی نئاندرتال و صدای آمریکا و از این قماش مجموعه ها این است که خلاف مطالب بنیانی استاد پورپیرار به خلق الله به زعم خودشان اثبات کنند که از قرآن نسخه هایی متعددی بوده و هست و قرآن هم مثل انجیل و تورات تحریف و دستکاری و بالا و پایین شده. اگر به قدر یک شاخک ملخ جرات و فهم و شهامت می داشتند از استاد پورپیرار و کتاب اسلام و شمشیر اسم می آوردند و جواب استدلالهای ایشان را می دادند. تمام استنادات امثال مشیری مجعولاتی است که جعلی بودن آنها بارها از سوی استاد پورپیرار اثبات شده.

نصراصفهانی چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 05:09 ب.ظ

یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 09:00 AM

دوست عزیز نصر اصفهانی
شما که درس خوانده ای چرا؟

شما خودتان را درگیر این افکار نفرمایید. ما میدانیم چگونه از انوار هدایت کتب گذشتگان به خوبی بهره ببریم حتی اگر مدعیان تاریخ دانی از قلم و قرطاس هستید.
--------------------
سلام -جناب سلفی مطا لبی دران تاریخ از سایتهای مختلف کپی کرده اید طولانی هستند ولی بهرحال بنده در خدمتم ولی به شرطی که یکی یکی و مجزا و بدون عجله باشد.
غرض ما روشن کردن حق است

لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَةٍ وَ یَحْیى‏ مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَةٍ (انفال 42)


وگرنه آن ها که خود را به خواب زده اند، هرگز بیدار نمی شوند. این روشن است.


مهران چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 06:42 ب.ظ

جناب آرش

میدانم شرط بلاغ گفتن است ولی ....
حضرت علی نتوانست مدعیان پیرویش را در زمان خودش هدایت کند حال پس از ۱۴۰۰ سال به نام او مدعیان طرفداریش در شرک غرقند.
تعداد ۱۵۰۰ امامزاده رسمی ایران در سال ۱۳۵۷ به بیش از ۱۰۵۰۰ امامزاده رسمی در سال ۱۳۹۰ رسیده است!
که هر کدام نیز نه تنها شفا میدهند بلکه دوای هر دردی را و حاجت را نیز از آنها باید خواست!!
ظاهرا پدر موحدان حضرت ابراهیم به دلیل نبود امامزاده بود که طبق فرموده حق تعالی در قران کریم چنین دعا میکرد:
و اذا مرضت فهو یشفین:‌و اگر مریض شوم او (الله) مرا شفا میدهد.

ولی الان به برکت مدعیان. شعبه های اتصال و شفا زیاد و در هر کوی و برزن در دسترس است و متناسب با رشد جمعیت جهت رفاه حال مشتریان این شعبه ها نیز هر روز افزوده میگردد. فقط پول ویزیتش را آقایان جمع میکنند.

تختگاه هیچکس با زیر نویس عربی چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

شماری از خوزستانی های خارج کشور نسخه با زیر نویس عربی از تختگاه هیچکس تهیه کرده اند که در لینکهای زیر موجود هستند:


http://www.youtube.com/watch?v=NuGNvo1oESc&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=ZvTlTEDRAGI&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=GrFdv6dGK_M&feature=related

http://www.youtube.com/watch?v=WVE-4wykCcA

[ بدون نام ] چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 07:58 ب.ظ


موقوفات مرحومه انیس الدوله!
http://rasekhoon.net/article/show-15967.aspx


اداره موقوفات در زمان رضاشاه تاسیس شد وچگونه چنین حرکتی میان مردم رایج شد جای سوال دارد
اهدافی که پشت سر این کار (امام زادگان جعلی و تاریخ سازی و ..) و همچنین درآمدزایی از پولهای جمع شده با استفاده از معماری خاص امامزادگان جمع میشد اکنون بروشنی نمایان شده

یک امامزاده نه چندان معروف ماهی دویست سیصد میلیون تومان درامد دارد


پولهای جمع شده امامزاده داود که پدربزرگم یکی از متولیان اوقاف آن بود هرچند وقت یک بار با قاطر حمل میکردند و به اداره اوقاف میرساندند
یک بار همکار پدربزرگم پیشنهاد داد که فقط یکی از بار این قاطرها را برداریم و بعدا پولش را برگردانیم ولی موافقت نکرد
اما خودش قصدش را عملی کرد ...


غرض اینکه وقف از طریق قانون توسط کارمندان اوقاف و .. حیف و میل میشود
نسل متقی هم منقرض شده
اصولا وجود اداره اوقاف و علت تاسیسش برای همینست
اینکه میپرسند یهود هزینه اقداماتش را از کجا میاورد یکیش همین اوقاف که خرج خودش را دراورد
چند وقت پیش هم یکی از مکانهای حفاری اداره گاز به شایعات امامزادگی و .. مزین شد و اوقاف هم از خداخواسته که یکی دیگر به مخازن درامدزاییش اضافه شد برایش ضریح ساخت


شهاب چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 08:29 ب.ظ

لینکی در مورد "قرآن صنعا" که البته و طبق معمول پس از چند دهه خبرش به ایران رسید!

http://en.wikipedia.org/wiki/Sana%27a_manuscripts

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:10 ق.ظ

آقای آرش در صورت امکان با بنده تماس بگیرید. ممنون
chahchaheh@yahoo.co.uk

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:33 ق.ظ

سلام
هفت و نیم صبح زدیم بهشت زهرا!
۲۰ دقیقه نیست رسیدیم.
غلغله بود. حالا مثلا ما رفتیم قطعات خیلی قدیمی! جدیدها که بیخیال!
امروز مثلا پنجشنبه آخر ساله!
مرده شور این روز نکبت.
تازه من حوصله رانندگی مثل بچه آدم رو ندارم. می زنم خاکی و دست و انداز و غیره. فقط باید زود برسم. همین.
از این مطلب چه برداشتی می کنید؟

حذف پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:42 ق.ظ

مسخره ها ورداشتن قران درست کردن! دادن دست یک خوشنویس و مثلا حرف "ی" رو کشیده عقب! حتی 3 تا لغت ماقبل خودش هم کشیده!
مادر....
تو ترجمه اش هم که به جای سیب زمینی نوشته گوجه فرنگی!
هر دم بیل کامل!

آیت ا... قزوینی پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:54 ق.ظ

نصر اصفهانی

اگر می توانید تعریفتان از سلفی را ارئه نمایید. هنوز وجود فرقه وهابی را نیز اثبات نکرده اید.

در ضمن آدرس سایتهایی که مدعی کپی برداری از آنها شده اید را ارائه دهید. عجله هم نکنید.

راستی نگفتید قران را پذیرایید و در مورد سایر لن ترانی پراندنهایتان:
{{عاقلان دانند.}}

همایون حکیم پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:02 ب.ظ

با سلام ، واقعیت اینه که من هم منبعی به جز موتورهای جستجو برای دیدن عکس ها ندارم ، اگه شما خودتون یه جستجو کنید در مورد قران صنعا تصاویری رو می بیند. البته من هم مطمنم که این هم به مثال تمام جعلیات دیگر توطئه یهود هست. اما خوب چون دانش و تخصص من در این زمینه نیست و نمی تونم کاری بکنم .از شما خواستار بودم که تو یه فرصتی که خودتون صلاح می بینید مثل تمام مطالب دیگه با تیز هوشی کامل دستشون رو رو کنید. من هم در پخش و افشای این توطئه اونها به دست شما تلاش میکنم( تنها کاری که از دستم برمیاد). با سپاس

حذف پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:03 ب.ظ

آشغالای عوضی. معلوم نیست چی به چیه. چند تا جهود پدرسگ ورداشتن حقه بازی کردن چند تای دیگه شون میگن نمی خواد رو کنیم چون وضع جعلش خیلی خرابه. چند تا پادو هم شدن بوق و هی میگن تحریف. عجب طویله بی در و پیکریه.

حذف پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

اون عوضی می گه به نظر من آیات قرآن مال قبل از آغاز رسالته و حتی چند قرن قبل از پیامبر. اصلا جز فحش دیگه چیزی نمی شه گفت. بعد آخرش اضافه می کنن البته این نظره منه! ممکنه این طور هم نباشه. بعد چند تا گوساله عوضی میگن فلانی گفته این طوریه و قطعا هم همینطوریه! به اون عبارت آخر جملات این عوضیها دقت نمی کنند.
این هم آخرین برداشت از قرآن صنعا:
Puin's comments and conclusions
این آدم ورداشته نظر و برداشت نهایی رو اعلام میکنه
In a 1999 Atlantic Monthly article, Gerd Puin is quoted as saying that:
سی سال بعد! اون هم درگوش یکی از همپالکی های خودش!
خود محققش در اظهار نظر نهایی میگه:
My idea is that
یعنی داره نظر شخصیش رو میگه نه یافته های کربن 14 و غیره! یعنی داره قضاوت می کنه و بنابراین دیگه محقق نیست! حالا ببین چه تخم طلایی گذاشته!
بعد در ادامه میگه:
Many of them may even be a hundred years older than Islam itself
اشاره به آیات داره. میگه بعضی آیات مال صدها سال قبل از اسلامه!!
فقط میشه فحش خواهر و مادر داد ولاغیر!

بعد زر میزنه:
The Koran claims for itself that it is 'mubeen,' or 'clear,' but if you look at it, you will notice that every fifth sentence or so simply doesn't make sense. Many Muslims—and Orientalists—will tell you otherwise, of course, but the fact is that a fifth of the Koranic text is just incomprehensible.
یعنی خود قرآن که میگه مبین وشفافه، چرا یک پنجمش فهمیده نمی شه؟
یکی نیست بگه آخه مادر پیاله خواهر نعلبکی ! اصلا تو داری در مورد مغایرت نسخه صنعا با نسخه رایج حرف می زنی یا برداشت معنایی از قرآن؟!!
و حالا هم شلیک نهایی! قرآن باید ترجمه بشه و چون ترجمه دردسر داره،
This is what has caused the traditional anxiety regarding translation.
به همین دلیل جامعه دچار استرس شده! و ما جهان غیر عرب زبان به همین دلیل بدبختیم! که قرآنی که در سرزمین عربی یافت شده، باید ترجمه بشه به زبان عمه ... اینها!

If the Koran is not comprehensible—if it can't even be understood in Arabic—then it's not translatable.
خودش میگه فقط یک پنجمش قابل فهم نیست ها! حالا میگه کل قرآن که قابل فهم نیست! پس قابل ترجمه هم که نیست!
این یعنی بیخیال قرآن باید شد ولی این حرامزاده بی ناموس این حرف رو نمی زنه که! یه جوری می نویسه که خواننده برداشت کنه! به جای این حرف، میگه:
People fear that.
مردم از این مطلب می ترسن!
حالا باید کمی هم خود قرآن رو مقصر شناخت! مثلا گفت قرآن خودش دروغ میگه! این طوری:
And since the Koran claims repeatedly to be clear but obviously is not—as even speakers of Arabic will tell you—there is a contradiction
یعنی خود قرآن میگه گویا هست ولی نیست که! پس تناقض داره!
می بینید! مادرخراب نمی گه قرآن دروغ میگه! بلکه میگه تناقض داره! ای ای ای! دستم به این آشغال برسه!
این هم توصیه نهایی!
Something else must be going on
یعنی این دین رو ول کنید برید دنبال یه دین دیگه!

بله! این بود محقق آزاد اندیش ما در آلمان!

حالا بزغاله 30 سال کارکرده این حرف رو زده، چند ماه بعد فوری یه کنفرانس میذارن:

In 2000, The Guardian interviewed a number of academics for their responses to Puin's claims, including Dr Tarif Khalidi, and Professor Allen Jones, a lecturer in Koranic Studies at Oxford University. In regard to Puin's claim that certain words and pronunciations in the Koran were not standardized until the ninth century, the article notes

که حرفهای پوئین رو منتشر کنند!
حالا این دو تا چی گفتن؟
Jones admits there have been 'trifling' changes made to the Uthmanic recension
اون ابله که قرآن رو برد به قبل از اسلام! این یکی چسبوندش بیش ریش چاپخانه های عثمانی!
[Jones] believes that the San'a Koran could just be a bad copy that was being used by people to whom the Uthmanic text had not reached yet. 'It's not inconceivable that after the promulgation of the Uthmanic text, it took a long time to filter down.'
میگه ممکنه مشکل از نساخان باشه! دقیقا یاد مگر این پنج روزه می افتم! بعد میگه بعد از اعلام متن عثمانی، دیگه از این چیزها نمی بینیم! این یکی داره یه قرآن جدید می چپونه زیر بغل عثمانی! که حتما هم با زور شمشیر منتشر شده!


Khalidi says the traditional Muslim account of the Koran's development is still more or less true. 'I haven't yet seen anything to radically alter my view,' he says.
این هم جواب محقق مسلمان ما! فکر کنم یونجه دو تا خر رو نتونه درست تقسیم کنه! حرف از توسعه قرآن میزنه! در عین حال این توسعه، چیزی جلوی چشم های اون قرار نمی ده که بخواد دیدگاهش رو عوض کنه!



However, the article notes some positive Muslim reaction to Puin's research. Salim Abdullah, director of the German Islamic Archives, affiliated to the Muslim World League, commented when he was warned of the controversy Puin's work might generate –"I am longing for this kind of discussion on this topic." [1]
سلیم عبدالله وابسته اقتصادی به اتحادیه عرب هم گفته بابا جان! اصلا من دنبال این جور بحث ها هستم!

این هم قرآن صنعا! مرده شور این دانشگاه ها که با طویله فرقی ندارند! هر خری رو توش راه میدن و میشه محقق!

حذف پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 01:10 ب.ظ

http://wa2.www.unesco.org/webworld/mdm/visite/sanaa/image2/066049C.jpeg

http://wa2.www.unesco.org/webworld/mdm/visite/sanaa/image2/066049C.jpeg;pv73b9b982283a4bd3

یعنی جدا حالم داره به هم میخوره. این هم عکسی که نشون میده مومنین صنعا در قرن اول هجری داشتند برای قرآن گل اندازی می کردند!

http://wa2.www.unesco.org/webworld/mdm/visite/sanaa/image2/161291C.jpeg

اینجا هم واسه خوشگلی نقطه های قرمز رو رو کاغذ پخش کردن.
جعل هم بلد نیستند.
هر طرف می چرخم به جای آدم، کله خر می بینم اصلا.

آنچه از ماهی قرمز نمی دانید پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 06:42 ب.ظ

به گزارش باشگاه خبرنگاران، ۸۰ سال از ورود این گونه ماهی به ایران که با نماد شادابی و جاری بودن زندگی در سفره هفت‌سین ایرانیان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است می‌گذرد.
http://alef.ir/vdciuyazqt1a5p2.cbct.html?147306
جالب است این سنت نوروز فقط 80 سال قدمت دارد.

اون روی سکه پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 09:09 ب.ظ

سلام
در جوابیه به نظرات یکی از دوستان گفته بودید که نماز ادامه یک سنت است .
میخواستم بدانم ایا معنی بر پا داشتن نماز در قران به همین معنی نمازی است که امروزه انجام میشود .
ممنون

آقای سکه. هر پاسخی به این سئوال ادای نماز به شکل و مراتب و مواقع کنونی را تغییر نمی دهد. این امر واجبی است که همانند ختنه کردن مسلمانان به سنت وارد شده هرچند که تکلیفی بر آن در قرآن نیست. چرا از سنت ختنه نمی پرسید؟!

ساده دل پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 09:26 ب.ظ


سلام

استاد
انتسابات سیدی پدیده ای تازه تاسیس است یا حقیقتا این عده از نسل پیامبر هستند؟

بعضی شجره نامه های قلابی از کجا میایند؟
میدانیم که در زمان مشروطه با کمک انگلیسی ها سیدهای تقلبی زیادی سربراوردند
حالا اینکه کلا سیدی را آنها برایمان ارمغان آوردند یا اینکه فقط چند سید قلابی ساختند برایم معما شده

در میان کتابهای قدیمی دورانداختنی که جایی بهتر از سطل آشغال برایشان پیدا نکردم ,کتاب سیدحسن ابطحی معروف(نویسنده دروغگو و منحرف کتاب پرواز روح که کلاسهای عرفانش خود مجال دیگری برای بازگویی میطلبد) به نام انوار الزهرا را دیدم
در طی تورق صفحاتی چند از این کتاب به مطالب جالبی رسیدم یکی از آنها (در صفحه ۳۱۶ یا همان صفحه اخر) ذکر شجره نامه ایشان از سیر پدرانشان به علی ابن ابی طالب و از آن به بعد هم به آدم!! با ذکر شماره!
جالب اینکه تعداد همگی آنها از خودش تا رسیدن به آدم ۷۱ !!! عدد بود






اقای ساده دل. به گمانم این شخص کتابی هم به نام ایرانیان در قرآن دارد، که سراسر بستن بهتان به کلام و آیات الهی است. سید بودن و نبودن این و آن موجبی برای تفاخر فراهم نمی کند زیرا: ان اکرمکم عند الله اتقاکم. ضمنا عنوان سید را از پدر به ارث می برند نه از مادر و در تنظیمات و تدارکات مکتوب نوشته اند که پیامبر فرزند ذکور نداشت.
پیشنهاد می کنم که تا نصب چند یادداشت بعد حوصله کنید.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:09 ب.ظ

پاسخ:
آقای سکه. هر پاسخی به این سئوال ادای نماز به شکل و مراتب و مواقع کنونی را تغییر نمی دهد. این امر واجبی است که همانند ختنه کردن مسلمانان به سنت وارد شده هرچند که تکلیفی بر آن در قرآن نیست. چرا از سنت ختنه نمی پرسید؟!






مشکل دقیقا اینه که این واجب، منبعث از چیه؟! کی واجب کرده و نظر قرآن در این مورد چیه؟ آیا مثل شراب نهی شده یا مثل شرک نهی شده؟ و البته می دونید که بین این دو تا نهی، فاصله چه مقداره.

کدام واجب را می گویید؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:32 ب.ظ

سلام

استاد خسته نباشید و امیدوارم چون همیشه سالم و تندرست و سرحال باشید . واقعا فکرش را هم نمی کردم زمانیکه روزانه چند بار به این وبلاگ سر می زدم و از حضور در این جمع استفاده می کردم روزی برسد که از سر گرفتاری و ازدحام مشغله یک روز در میان از اینترنت استفاده کنم .

مدام از صبح تا شب به این در و آن در می زنی برای گذران و امرار معاش ولی باز با وجود اینهمه ماشین و ابزاری که فی المثل کار چند روزه را ظرف چند دقیقه و یا کامپیوترها و ماشین های حسابی که محاسبات سخت و پیچیده چند روزه را ظرف کسری از ثانیه انجام می دهند باز وقت کم می آوریم که جای علامت سوالی بزرگ دارد که از دوران نوجوانی ذهن من را به خود مشغول کرده .

در آخر هم اجرتی که بابت چندین ساعت کار مدام را دریافت می کنی تمسخر امیز است ، مزدها را چنان تعیین و جیره بندی کرده اند که فقط کفاف حداقل خورد و خوراک را بدهد تا زنده بمانی و بتوانی به ادامه بردگی بپردازی .

به چشم روشنی شیطان ! حداقل دستمزد کارگران در سال 91 هم از سوی وزارت کار 390 هزار تومان اعلام شد ، یک محاسبه کنید ببینید آیا واقعا این جیره بندی ظالمانه و تا حدودی خبیثانه ! موید این نظر نیست که این مبلغ هم تنها صرف زنده ماندن و خوراک و تامین حداقل انرژی مشتی برده ناچار و ناگزیر برای چرخاندن ادامه چرخ های ثروت اندوزی و تولید ثروت و سرمایه قشری خاص می شود؟!

شاید بهتر باشد به توصیه قرآن عمل کنیم و اندکی خود را از این هیاهوی مسخره کنار کشیده و به تفکر در راه حق و حقیقت بپردازیم و آنطور که برایمان برنامه ریزی کرده اند عمل نکنیم :


وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى


راستی پیامبر اکرم چگونه با وجود مشغله فکری و فیزیکی هدایت خلق الله و روشنگریهایش فرصت کسب کار داشته جز اینکه طبق این آیه خداوند خود روزیش را در قالب خمس و صدقه (البته به صورت دعوتی کاملا داوطلبانه و بدور از تکلیف واجب شرعی ، چرا که چنین آیاتی با آیه اتَّبِعُوا مَن لاَّ یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُم مُّهْتَدُونَ و مشابه آن است ) مهیا می نموده؟


دوست ندارم کسی را مخاطب قرار دهم ، ولی واقعا ناشیانه ترین تحلیل این است که حضور صادقانه مردم در انتخابات را به پای حمایت از این یا آن گروه بگذاریم ، همان طور که استاد قبلا گفته مردم در حال آزمودن و فرصت دادن به زمامدارانشان هستند و اگر زمامداران باز هم چون اکثر مواقع سیاست بازی و رفتارهای فریبکارانه و غیر صادقانه خود با مردم را ادامه بدهند ، به هیچ وجه این رفتار تعارف بردار نیست و مردم با هیچ گروهی تعارف ندارند حتی گروهی که بزرگترین رهبری و مسئولیت و وعده هدایت به آرمانهای مقدس و بزرگ این ملت از مصدق و ماجرای ملی شدن صنعت نفت تا قیام علیه شاه مستکبر و واقعه انقلاب 57 در تمام طول تاریخ معاصر ایران را بر عهده گرفته اند و همانطور که خاتمی از حافظه تاریخی این مردم به عنوان عنصری تاریخ مصرف گذشته و فاسد برای ابد و همیشه پاک شد ، مسلما با هر گروه خائن به آرمانها هم چنین رفتاری خواهد شد .

خضور گسترده مردم در انتخابات به نظر من در یک نگاه وسیع و فراختر و به دور از هر کوته نظری دیگری ، یک پیغام و سیگنال بزرگ و برجسته و واضح و مبرهن داشت و آن اینکه آنها حتی به بهای فقر و تحریم و تحمل بزرگ منشانه اختلاس ها و فسادهای مالی چون اختلاس 3 هزار میلیارد دلاری داخلی و رفتارهای غیر صادقانه سردمداران داخلی ، ترجیح می دهند پرچم مبارزه برای حفظ آرمانهایشان را همچنان برافراشته نگاه داشته و یک نه بزرگ به استکبار و کفار هلنیسم و مشرک زیاده خواه و طماع غرب بدهند .


به جناب عارف هم باید گفت ، رطب خورده منع رطب نمی کند ، چطور تهدیدهای علنی به درگیری فیزیکی و فحاشی و ... را نمی پسندد و آن را نشانه ضعف منطق و استدلال و شعور شخص مقابل و علامت استیصال او می داند ، ولی خود اقدام به هک وبلاگ و خرابکاری وبلاگهایی می کند که هیچ محدودیتی برای ارسال نظرات او ایجاد نمی کردند ؟ حتی یک نظر او در ظرف چند ماه سانسور و حذف نشده بود ؟

واقعا این دو رفتار در ماهیت خود چه فرقی می کنند ؟ آقای عارف چند ماه در آزادی کامل حرف خودت را زدی و هیچ محدودیتی لااقل از طرف وبلاگ تعبد نداشتی و حتی نتوانستی جز خودت یک نفر را متقاعد کنی !!! بعد از حرص و عصبانیت اقدام به هک وبلاگی کردی که آزادانه عقایدت را در آن چون دیگران بیان می کردی ؟ به نظر من این رفتار تو 10 بار بیشتر از تهدید آقای احسان نشانگر عجز و بی منطقی عقایدت هست .

یکی پنج‌شنبه 25 اسفند 1390 ساعت 11:46 ب.ظ

سلام استاد .



ولَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ

همه سیاستمداران جنایتکار توی دنیا یهودی هستند .
همشون هم یرمولک رو سر میگذارند :
http://radioislam.org/islam/english/jewishp/britain/brown_yarmulke.jpg

http://www.trueorthodox.com/pictures/cowcow.jpg

http://mwcnews.net/images/stories/europe/brit/blair_yarmulke.jpg

http://www.whale.to/c/eoczry0fcharles.jpg

http://www.youngagain.org/images/obamawreath.PNG

http://radioislam.org/islam/english/jewishp/japan/Koizumi_Yarmulke.jpg

شهاب جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 09:29 ق.ظ http://azghalam.blogsky.com/1390/12/26/post-67/

با سلام
نامه اخیر دکتر سروش، محتوی نکات جالبی است.

http://azghalam.blogsky.com/1390/12/26/post-67/

آقای شهاب. این سخن سرایی های بی حاصل، در برابر دیدگاه های نوین تاریخی - اجتماعی بی رنگ و بو است و کناره گرفتن این حضرات بلند آوازه شده از درگیری با دروغ اندازه قامت فرهنگی و سواد أنان را از بلندای مدادی هم کم تر می کند.

علیرضاـ۱ جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 10:47 ق.ظ

با سلام
استاد عزیز ایا عرقچین حجاج با یرمولک ربطی دارد یا نه ؟
منظورم این است که ایا این هم یک سنت تحمیلی از یهود به بقیه است ؟

فریبا حاجی زاده جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://monhaniezehn.blogfa.com

این یارو تو وبلاگش داره دستمال کشی ... رو میکنه یا علیه صهیونیزم مبارزه میکنه!؟ هر بی سواد از راه رسیده ی هم اسم خودشو گذاشته ضدفراماسون!
http://antisemitism.blogfa.com/post-82.aspx

ساده دل جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 04:45 ب.ظ


نکته ای هم در راستای عرایضتان:
کتاب مذکور سادات را اهل بی چون و چرای بهشت میداند
و نیز تاکید دارد فطرت سادات پاکتر از دیگر افراد است!!


گویا سرتاسر اینگونه کتب مخالفت لجوجانه با کلام خداوند است


[ بدون نام ] جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 05:18 ب.ظ

1/
پاسخ:
آقای سکه. هر پاسخی به این سئوال ادای نماز به شکل و مراتب و مواقع کنونی را تغییر نمی دهد. این امر واجبی است که همانند ختنه کردن مسلمانان به سنت وارد شده هرچند که تکلیفی بر آن در قرآن نیست. چرا از سنت ختنه نمی پرسید؟!
۲/
مشکل دقیقا اینه که این واجب، منبعث از چیه؟! کی واجب کرده و نظر قرآن در این مورد چیه؟ آیا مثل شراب نهی شده یا مثل شرک نهی شده؟ و البته می دونید که بین این دو تا نهی، فاصله چه مقداره.
پاسخ:
کدام واجب را می گویید؟







کدام واجب؟
نماز!
از نظر من نماز یا کار بی خودیه یا اینکه این شکلش درست نیست و بیخوده و دنبال شکل دیگرش هستم. اگر هم نداره که میشه زورکی!

به گمانم باید برای ابراز نظر و کسب صلاحیت برای ورود در این گونه مباحث پایه لازم است از مهد کودک موضوع شروع و مطالعه و مباحثه کنید تا زمینی یا آسمانی بودن متن قرآن را هضم کرده باشید و آن گاه سئوال دهید.

[ بدون نام ] جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 05:25 ب.ظ

علت حضور مردم در انتخابات ایران عبارتند از:
ترس از نگرفتن کوپن در زمان قدیم
ترس از قطع شدن یارانه ها در زمان فعلی
به مشکل برنخوردن در زمان استخدام خود یا فرزندان
حفظ پست و مقام فعلی و ارتقا در آینده
قطع نشدن جیره ساندیس
تخفیف مجازات در کلانتری های و داداگاه ها در صورت بزهکاری
راحت شدن کارهایی نظیر تمدید جواز کسب و غیره

در یک کلام: نشان ندادن مشکل داشتن با حکومت و به قول معروف، بستن دهان آن!

کسانی که در آن سوی آبها نشسته اند لطفا قبل از اظهار نظر، این پای خود را از روی آن یکی پای خود بردارند، نسکافه شان را به طور کامل میل بفرمایند و gf شان را از خودشان دور کنند، کمی گذشته خود را به یاد بیاورند، بعد ببینند لازم است چیزی بگویند؟ اگر چیزی گفتند، پای حرف خود بایستند!

حذف جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 07:16 ب.ظ

اقای ساده دل. به گمانم این شخص کتابی هم به نام ایرانیان در قرآن دارد، که سراسر بستن بهتان به کلام و آیات الهی است. سید بودن و نبودن این و آن موجبی برای تفاخر فراهم نمی کند زیرا: ان اکرمکم عند الله اتقاکم. ضمنا عنوان سید را از پدر به ارث می برند نه از مادر و در تنظیمات و تدارکات مکتوب نوشته اند که پیامبر فرزند ذکور نداشت.
پیشنهاد می کنم که تا نصب چند یادداشت بعد حوصله کنید.


http://purpirar.blogsky.com/pages/taewil

حذف جمعه 26 اسفند 1390 ساعت 07:39 ب.ظ

یعنی من قسم میخورم در تمام زیر و بم شبکه ایران آریایی و طرفداران و حتی مخالفانش یک آدم پیدا نمی شه که یک الکترون عقل داشته باشه!
یعنی این سلطنت طلبهای بزرگ بین المللی این قده خر و نفهم هستن؟!
اثباتش هم ساده است ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد