برآمدن مردم، مقدمه، ۸
انتقال نقل هایی از کتاب رستم الحکما، شاید توانسته باشد کسانی را قانع کند که مجمع معینی با تولید مجموعه مطالبی بی ارزش در موضوع تاریخ شرق میانه، مملو از گمانه هایی ناممکن و فاقد منطق گفتار و تهی دستی آشکار در استدلال، قصد اعطای هویت تاریخی ساخت کنیسه و کلیسا را به مردمی فاقد میراث باستانی معین داشته اند.
«بر دانشمندان مفهوم باد که چون دارای جمشید جاه، محمد کریم خان، خسروی بود حکیم منش و فیلسوف روش، اراده سفر آذربایجان داشت و می دانست که این سفر به طول خواهد انجامید، با خود اندیشه بسیار نمود در باب لشکریان که همه عزب و مست شهوت اند و به هر سرزمینی که وارد گردند، لابد و ناچار و بی اختیار، به زن و فرزند و اهل و عیال مردم دست درازی خواهند نمود و چاره ایشان را به هیچ وجه نمی توان نمود». (رستم التواریخ، ص 345)
مایلم به عنوان ابزاری برای شناخت بی باری اسناد و میراث موحود، در باب افشار و زند، چند یادداشت دیگر را نذر افشای پوچی تالیفاتی کنم که با قصد و غرض پرکردن و پوشاندن 150 سال فاصله میان دوران ظهور و سقوط افشار و زند تولید شده و مکان و مراتب آن اساتید کوکی را به انگشت نشان دهم که با قبول این گونه مکتوبات مفتضح تا مقام عوام یا مزدوران کم خرج کنیسه و کلیسا نزول کرده اند، امری که مستلزم تحمل و توجه به اشاراتی است که ناگزیر از میان این گونه مکتوبات عرضه می شود. چنان که در این جا دل نگرانی خان بزرگ قوم زند را، متوجه تامین نیاز اسافل لشکریان و جست و جوی راه کاری برای رفع این دغدغه نظامیان اش می بینیم.
«احدی از مقربان درگاه خود را فرستاد نزد احدی از فقهای صاحب رای صواب و اجتهاد با اب و تاب و او را با کمال عزت و احترام در مجلس مینو مثال احضار نمود و از وی سئوال نمود که: ما اراده سفر آذربایجان داریم و ظن غالب آن است که این سفرها به شش یا هفت سال بانجامد و لشکریان و سپاه ما از عزوبت و غلبه شهوت، ناچار و بی اختیار به قصد اهل و عیال مردم دست درازی خواهند نمود و ما از چاره ایشان عاجزیم. اگر چنان چه از روی مصلحت ملکی، فوجی از فیوج را با اردوی خود همه جا داشته باشیم که سپری باشند از باب زن و فرزند مردم، شما در این باب چه می فرمایید». (همان، همان صفحه)
آن فاضل فقیه علی الظاهر پیشنهاد وکیل را در تشکیل فوج و گروهانی از فواحش، خلاف شرع و گناهی بزرگ می شمارد و خان زند برای تفهیم حد نیاز به چنان همراهانی، چاره مستقیم می اندیشد و از آن مجتهد فتوای رد داده تقاضا می کند:
«ما از شما خواهش آن داریم که چهل شبانه روز مهمان ما باشی و از سرای ما بیرون نروی و به جهت وی میزبانی مقرر فرمود و روز و شب اطعمه و اشربه سازگار و خوش گوار بسیار از برایش می اوردند. چنان شهوت بر آن عالی جناب غلبه و استیلا یافت که آب و آتش را از هم فرق نمی نمود. در شب پنجم دیوانه وار و مانند مستان بی اختیار از جامه خواب بیرون آمده به جانب طویله روان شد و ... ناگاه سگی که در ان طویله بود عف عف کنان دوید و پای آن جناب را برگرفت و برکند. آن جناب بی هوش بر زمین افتاد. قاطرچی از خواب بیدار شده، پنداشت که آن جناب دزد است و با پارو او را بسیار زد. چون این خبر علی الصباح به والا جاه کریم خان هوشمند رسید، بسیار خندید و آن جناب را با کمال عزت و احترام احضار فرمود». (همان، ص 346)
مورخ امیدوار است که خواننده ترتیب ماجرا و علت رجوع نیم شبانه شیخ به طویله را دریافته باشد و تصور نکند نقل رستم الحکما از مراتب بالا تهی از آموزه های تاریخی است و یا بزرگان تاریخ دان ما برابر معمول این ترتیبات مدیرانه را دست آویز غنای تالیفات عهد افشار و زند قرار نداده اند!
«والاجاه کریم خان به آن جناب فرمود: ای پیشوای اهل اسلام از آن چه بر تو رو داده منفعل مباش، که قاطبه بنی آدم در دست شهوت اسیر می باشند. ما خود در حالت اضطرار با حیوانات بسیاری نزدیکی کرده ایم و الان با وجود آن که حوری وشان بسیار در حرم ما می باشند، باز هم طالب به تر و بیش تر و در این کار بسی حریص می باشیم و شنیده ایم که در احادیث وارد شده که حضرت داوود با وجود نبوت و نفس قدسی، نود و نه زن داشت و عاشق زن برادر خود شد و به حیلت برادر خود را به هلاکت رساند و زن اش را ضبط و تصرف نمود». (همان، ص 346)
آن چه در منظر نخستین روشن می شود بی اعتنایی ویراستار کتاب رستم الحکما به اعتراف کریم خان در باب مجامعه با چهار پایان و بالعکس حساسیت او نسبت به مطالب مربوط به داود پیامبر است که زبر دستانه در برابر اتهامات مولف کتاب رستم التواریخ، در زیر نویس همان صفحه، بدین گونه قد علم می کند.
«اول این که در اصل روایت مزبور، حضرت داود عاشق زن سپه سالار خود به نام اوریا شد و از این جهت اوریا را عمدا به جنگ فرستاد تا در آن کشته شود. اما در واقع پیامبران به لحاظ برخورداری از عصمت هرگز مرتکب گناه نمی شوند و این از جمله اسراییلیات است که به هیچ وجه نمی تواند مورد توجه باشد». (همان، زیر نویس)
مورخ نتوانست ارتباط و تفاوتی میان گزینش زن برادر و یا همسر سپه سالار داود بیابد، اما مدون این دفاعیه از داود، ویراستار و یا ناشر کتاب، این توضیح را به خواننده بدهکارند که لااقل در باب معصومیت پیامبران راه نمایی بیش تری کنند و منبع این برداشت را نام ببرند. با این همه ظاهرا کریم خان و بی اعتنا به مباحث در حاشیه و فتوای این فاضل و آن فقیه تصمیم خود را گرفته بود:
«غرض آن که والا جاه کریم خان جم اقتدار وکیل الدوله، در حضر و سفر با موکب خود، بر سبیل ضرورت، افواج فیوج و فواحش بسیار به جهت لشکریان می داشت و لولیان شهرآشوب دل ربا و ارباب طرب، با اردوی خود در همه جا می برد». (رستم التواریخ، ص 347)
باید شکرگزار بود که این تعهد کریم خان اجبار و قرینه دیرین ندارد و گرنه خشایارشا باید ۵ میلیون دل ربای شهر آشوب را به همراه خود تا یونان می کشاند که تدارک آن ها به آسانی میسر نبود. شاید هم به دنبال اخذ و اجرای چنین تصمیمی از سوی خان از آسمان افتاده زند است که اسلنگ معروف زبان فارسی یعنی «به نام عمر و به کام زید» را ساخته باشند. ما در محدوده سر زدن ناگهانی سران قبایل و امپراطوران سلسله ساز، در سراسر دوران تاریخ ساختگی ایران، به ریزبینی میدان نمی دهیم و تنها در آن محدوده ورود می کنیم که اطلاعات مکتوب و موجود، هستی آنان را تایید کرده باشد وگرنه اگر طالب تعیین مستقل خاستگاه و ساده ترین اطلاع بنیانی از این حضرات خفته در مهمل نامه های تاریخ ایران، تا حد شناسایی ناصر الدین شاه هم بوده باشید، از سردرگمی نصیب می برید و از فراوانی گمانه های گوناگون دچار سرسام می شوید.
«درباره کودکی و جوانی کریم خان تقریبا هیچ نوع خبری در دست نیست. تاریخ تولد او نیز برای ما معلوم نیست. ظاهرا کریم خان در خانواده فقیری به دنیا آمده، زیرا که او برای امرار معاش خود چوپانی می کرده است». (پرویز رجبی، کریم خان زند و زمان او، ص ۲۸)
مثلا اگر رسیدگی بنیانی به چند سطر بالا را اراده کنیم، مانند همیشه ناگزیریم کار را به تحمل و تمسخر حواله دهیم و فی المثل از سراینده این سطور بپرسیم چه گونه از شغل آدمی آگاه شده که در سطر نخست تذکر داده است که از کودکی و جوانی او چیزی نمی داند و طبیعی است چوپان بودن کریم خان در میان سالی و پختگی نیز لااقل مستلزم ترک تخت و کلاه سلطنت می شود وگرنه کریم خان سلطان و در عین حال چوپان، تمام گله را به آشپزخانه مبارکه می فرستاد.
«فقر خانوادگی کریم خان یکی دیگر از علل روشن نبودن تاریخ تولد اوست. چون مردم دولتمند و با سواد، حتی تا این اواخر، یعنی تا قبل از حکومت پهلوی که در ایران شناس نامه معمول نبود، تاریخ تولد و نام فرزندان خود را بر جلد قرآن و یا سایر کتاب های محبوب خود که در خانه داشتند می نوشتند». (پرویز رجبی، کریم خان زند و زمان او، ص ۲۹)
بدین ترتیب با خان قدرتمندی مواجهیم که گرچه برای هجوم به سراسر ایران، چند ده هزار لشکر جرار آماده به یورش دارد، ولی شاید هم به دلیل مسلمان نبودن، در سیاه چادر خود قرآنی برای ثبت زمان تولد نورسیدگان خانواده ندارند و اگر قدرتمندی او را حاصل اقدامات نظامی و فتوحات منطقه ای او بشماریم جز این نمی ماند که کریم خان را از گردنه گیران و دزدان به نام چند قرن گذشته و چنین معرفی کنیم که از کودکی او چیزی نمی دانیم و در جوانی و میان سالی هم راهزن جراری بوده است. همین سناریوی کریم خانی را می توانید از یعقوب لیث رویگر زاده تا نادر شاه به هند تاخته، فقط با تعویض نام بازیگر اول به صحنه برید، چنان که 80 سال پیش رشید یاسمی کتابی به نام «تاریخچه نادر شاه» را از مولف روسی به نام ولادیمیر مینورسکی با چنین شروعی ترجمه کرده است.
«موسس سلسله افشار در محرم 1100 متولد و در 24 شوال 1148 جالس سریر پادشاهی و در شب یازدهم جمادی الثانیه 1160 مقتول شد. بنا بر قول رشیدالدین طایفه اوشار یکی از «اقوام اتراک صحرا نشین» و جزء میمنه سپاه اوغوز خان بوده است. صاحب تاریخ نادر قوم افشار را ترکمان می خواند. معروف است که از بیم مغول طایفه افشار ترکستان را ترک کرده و در آذربایجان استقرار یافته اند. شاه اسماعیل شعبه ای از این قوم را به خراسان شمالی کوچانده و در سرچشمه میاب کوبکان از ابیورد ساکن کرد. قشلاق آن ها در حوالی دستگرد و دره گز بود و نادر به شعبه قرق لو افشار انتساب داشت، زبان مادری نادر طبعا ترکی بود و با این زبان با پادشاه هند و جاثلیق ارمنستان مکالمه می کرد». (مینورسکی، تاریخچه نادر شاه، ص 8)
این همه آگاهی در باب سوژه ای گم نام و فقیر، تا حد اعلام زبان مکالمه او با هندو و ارمنی، راستی که نیازمند مهارتی مادر زاد در بافتن یاوه است. حالا باید به دنبال طایفه اوشار و سپاه اوغوز و شاه اسماعیل و سرچشمه میاب کوبکان و ابیورد و دیگران هم بگردیم و خبر دهیم که در زمان آن ها نشانی از چنگیز مغول و اعقاب اش و نیز شهرهای نام برده آنان نمی توان یافت و نیازی به کوچ های آدرس داده شده نیست.
«خانواده نادر چنان فقیر و گم نام بود که مورخ او در این باب به همین عبارت اکتفا می کند که گوهر «شاهوار را نازش به آب و رنگ ذاتی خود است نه به صلب معدن». (مینورسکی، تاریخچه نادر شاه، ص 9)
بدین ترتیب و بنا بر این راه نمایی باید در نظر بگیریم که امپراطور شدن اختیاجی به سیر مراتب معتبر تاریخی ندارد و همان گونه که آب و رنگ از صفات ذاتی گوهرها است در سرنوشت نادر هم احتمالا از همان داخل رحم نخبگی نظامی و فتح بدون ابزار هند ودیعه بوده است.
«چندی نادر به سرکوبی یاغیان افشار و تاتار اطراف مرو همت گماشت، دائما بر قوای نادر افزوده می شد زیرا که پس از هر فتحی قبایل مغلوب را در میان طوایف تابعه خود جای می داد و مردان آن ها را در لشکر خود داخل می کرد». (مینورسکی، تاریخچه نادرشاه، ص ۱۲)
باید کمی جدی تر به این گونه مراتب و رتبات نگاه کرد و با اوصافی که مینورسکی از اوضاع مالی خانواده نادر ارائه داده بود، مثلا بپرسیم که نادر نخستین شمشیرش را با پول چه کسی خریده است، هرچند در زمره اوصاف و القاب، او را فرزند شمشیر گفته اند که نیازی به جسم برنده دیگری نداشته باشد. مورخ از مینورسکی می پرسد که نادر فقیر هزینه تدارکات مورد نیاز خود را از کجا پرداخت می کرده است.
«نادر در ۲۱ محرم ۱۱۳۹ لشکر به تسخیر مشهد برده بود. در ۶ ربیع الثانی شهر مذکور به حیله مسخر شد و ملک محمود از سلطنت کناره گرفت. از این تاریخ نادر مقر خود را در مشهد قرار داد و کسان خود را هم به این شهر آورد و گنبد مطهر رضوی را تذهیب کرد و از آن که نادر به هیچ وجه درصدد استمالت و دلجویی شاه برنمی آمد شاه بخپوشان رفته نامه هایی به طوایف نوشته نادر را به خیانت متهم کرد. نادرشاه را در حصار گرفت و بعد از نوروز ۱۱۳۹ شاه تسلیم شد، نسبت به صمیمیت او همیشه شکی در میان بود، نادر لازم دید که شورش کردان در گز و خبوشان را خاموش کند و به بهانه ی همین انقلابات نادر مصمم شد که کار سیستانیان را خاتمه دهد. پس ملک محمود و بسیاری ازبستگان او را شربت هلاک چشانید. (مینورسکی، تاریخچه نادرشاه، ص ۱۴)
هنوز کسی نسبت به اطلاعات بالا اظهار کسالت نکرده و نپرسیده اند آیا این محمود ناشناس که به نظر می رسد از سوراخ دود کش و یا راه آب به صفحات تاریخ ایران وارد شده را، در ردیف سلاطین کدام سلسله قرار دهیم و کناره گیری او از سلطنت، موجب افول کدام قدرت سراسری، محلی و یا منطقه ای شده است. آن چه را مینورسکی به دنبال تذهیب گنبد رضوی می نویسد مطلقا بی معنی است و از هیچ مسیری نمی توان هویت آن شاهی را معلوم کرد که برای نامه نگاری به خبوشان رفته، نادر شاه را به خیانت متهم کرده، او را در حصار گرفته تا پس از نوروز خود شکست بخورد و تسلیم شود تا نادر به بهانه شکست او عده ای را قتل عام کند! سپس به کار افغان ها بپردازد و در طوماری از کردارهای دیوانه وار مرتکب مراتبی شود که خواندن عین متن آن در زیر، نشان می دهد که سازندگان این گونه متون، مطلقا خود را از نعمت و تبعیت عقل معمول هم آزاد پنداشته اند.
«در ذوالحجه ۱۱۳۹ عاقبت محاربه ی با افغانان ابدالی درگرفت، طوایف ابدالی در جنوب مشهد بودند، قلعه به دادین مسخر شد ولی میان شاه و نادر مجددا خلافی ظاهر گشت زیرا که شاه اصرار داشت که نادر را به اصفهان بفرستد اما او می خواست قبلا دشمنان نزدیک را از میان بردارد خاصه ابدالیان را که در هرات بودند. شاه طهماسب بی مقدمه قوللر آقاسی خود محمد علی خان را مقام نیابت سلطنت عراق و آذربایجان داد، چون این کار با نظر نادر موافق نمی آمد شاه را به مشهد روانه کرد، حمله ی به افغان ها هم دوچار تعطیل و سرکوبی ترکمانان صحاری شمال خراسان هم بی نتیجه شد و اگرچه نادر تا بلخان داغی پیشرفت برادرش ابراهیم خان در نواحی درون شکست یافت». (مینورسکی، تاریخچه نادرشاه، ص ۱۴)
مینورسکی از این به بعد نیز نادر شاه را سرگرم نبرد های پیاپی نشان می دهد و در دفتر حوادث ایام نادر شاه، در ۱۲ سال سلطنت اش قریب سی جنگ، از محمود ناشناس در مشهد تا شاهان بی نشان عثمانی و داغستان و شروان و فارس و بخارا و خوارزم و هند و قندهار و ایروان و ماوراء قفقاز و ابدالی و غلیزایی ها و هرات و مراکزی در جنوب بحر خزر، مشغول می کند.
«تصرف ایالات ساحل بحر خزر: با وجود این حوزه فتوحات نادر روز به روز در توسعه بود. در استراباد، مازندران حکومت محمد علی خان منحل شد و مقدمه ی قشون نادرپس از تسخیر آن نواحی در ایالت طهران با افغان ها و در گیلان با روس ها مواجه گردید. نادر سفیری نزد روس ها فرستاده تخلیه ایالات شمالی را تقاضا کرد دولت روس نظر به بدی آب و هوا و کثرت خرج نگاهداری افواج در ولایات ایران از ۳۰ مارس ۱۷۲۵ تصمیم گرفته بود که تدریجا قوای خود را از ایران خارج کند مشروط به آن که عثمانیان ایالات مذکور را اشغال نکنند و شاه قشون خود را به آن نواحی بفرستد».
«جنگ دوم با لشکر افغان که حاکم طهران ریاست آن را داشت در سر دره خوار واقع گشت افاغنه طهران را رها کرده به اصفهان پناه بردند و سه هزار تن از مشاهیر آن شهر را به شتاب تمام شربت هلاک دادند، نادر از پی فرا رسید و در ۲۰ ربیع الثانی در مورچه خورت افغان ها را مغلوب کرد و سه روز بعد به پایتخت اصفهان وارد شد، چون خراسان منقلب شده بود نادر مقدمات بازگشت یاران را برای حفظ «وطن غازیان خویش» فراهم آورد، درباریان شاه نیز بر آن بودند که باید خراسانیان را معاف کرده و کار را به غیر آنان سپرد، اما شاه منجی خود را به التماس نگاهداشت».
«از شیراز نادر راه کهگیلویه را پیش گرفت، در نوروز ۱۱۴۲ به باشت رسید و از طریق شوشتر و دزفول و خرم آباد وارد بروجرد شد. شاه که از پیشرفت نادر سروری تمام داشت تاجی مرصع با عهدنامه والی گری خراسان «از قندهار تا پول کورپی که رأس الحد عراق است» به انضمام مازندران و یزد و کرمان و سیستان به نادر فرستاد و یکی از خواهران خود موسوم به رضیه خانم را به ازدواج نادر و خواهر دیگر خود فاطمه سلطان بیگم نام را به رضاقلی میرزا داد.
«چون عثمانیان جوابی به سفیر ایران نمی دادند نادر نهاوند را تصرف و ترکان را در ملایر مغلوب کرد، عبدالرحمان پاشا معجلا همدان را ترک کرد و به سنندج رفت، چیزی نگذشت که کرمانشاه هم به دست نادر افتاد.
نادر پس از تنبیه بختیاری ها و درجزینی ها و ترکمانان کوکلان در اول محرم ۱۱۴۳ عنان عزیمت به جانب آذربایجان تافت، در جنوب مراغه بیورت اصلی طایفه خود رسید و ۳ هزار خانوار قرقلو افشار را از آن جا به خراسان کوچ داد. عثمانیان از همه جا عقب می نشستند، نادر در ۲۷ محرم به تبریز وارد شد و عازم بود که به نخجوان و ایروان لشکر بکشد لکن در اول صفر اخبار ناگواری از مشهد به او رسید و آن خبر هجوم ابدالیان به شهر مشهد بود، نقشه ی نادر به کلی مبدل گشت و این مصادف بود با حوادثی که در اسلامبول رخ داد و منجر به عزل سلطان احمد ثالث شد».
«در جمادی الثانیه ۱۱۴۳ شاه از اصفهان عازم مقابله عثمانیان شد. از طریق همدان به تبریز رفت و حاکمی را که نادر نصب کرده بود معزول کرد، با ۱۸۰۰۰ سپاه به تسخیر ایروان شتافت لکن بعد از ۱۸ روز محاصره چون آذوقه ی اردوی او تمام شد از رود ارس گذشته خود را به سلطانیه رسانید، ورود افواج فارس شاه را مستعد حمله کرد، در حوالی قوریجان در ۵ فرسنگی شمال شرقی همدان به قشون عثمانی که سرداری آن با احمد پاشای بغدادی بود زد. سپاه قزلباش چهار پنج هزار تلفات داده و توپخانه ی خود را به جا گذاشت و شاه به اصفهان پناه برد، احمد پاشا تا ابهر را به تصرف آورد. مقارن این احوال سردار دیگر ترک علی پاشا از ایروان حرکت کرده تبریز و مراغه را فرو گرفت، فقط قلعه ی دم دم در جنوب ارومیه که مسکن طایفه ی افشار بود باقی ماند و اهل آن دلیرانه مقاومت کردند.
ترک ها که از بازگشت نادر می ترسیدند به شتاب تمام مقدمات صلح را در بغداد طرح ریزی کردند بنابراین قرارداد اراضی جنوب ارس به ایران پس داده می شد و نواحی شمال رود مزبور به ترک ها تعلق می یافت. به علاوه ۹ محال از محال کرمانشاه به صیغه ارپالیق به احمد پاشا واگذار می شد.
از ۲۱ ژانویه تا اول فوریه ۱۷۳۲ نمایندگان شاه در رشت عهدنامه ی دیگری با روس ها بستند، به موجب آن اراضی جنوب سالیان بایستی معجلا تخلیه شود، لکن پس دادن باکو و دربند موکول به این شد که ایرانیان ایروان و ماوراء قفقازیه را از ترک بگیرند. تشویش عمده روس ها از این بود که مبادا عثمانیان دستی به سواحل بحر خزر پیدا کنند.
مقارن فتح هرات نسخه ی عهدنامه ی ایران و عثمانی به دست نادر رسید و او نهایت تنفر خود را از قراردادی که پس از شکست منعقد شده باشد اظهار کرد و ایلچیانی به اسلامبول و بغداد فرستاده تمام خاکی را که صفویه در تصرف داشتند خواستار شد و معتمدی از افشاریه را به اصفهان فرستاد که فتح او و شکست افغان ها را به چشم شاه طهماسب کشیده از انعقاد عهدنامه مزبور که سرنوشت اسرای ایران را در خاک عثمانی مسکوت گذاشته بود ابراز ناخشودی و ملامت کنند».
«نادر اول رجب به کرکوک رهسپار شد به این امید که احمد پاشا نیز از بغداد خارج خواهد شد اما مجبورشد که پیشرفت خود را دوام داده از راه دشت کورپی و قراتپه تا ینگجه جلو رفته در اول شعبان بلندی های مقابل کاظمی را فرو گیرد. یک نفرمهندس فرنگی از چوب خرما جسری ساخت و نادر از دجله گذشته اسکی بغداد را به تصرف آورد و تمام بغداد را در حصار گرفت، در همین وقت هم شیخ عبدالباقی طایفه ی بنی لام و والی عربستان مامور فتح بصره شدند.
احمدپاشا برای دفع الوقت وعده داد که شهر بغداد را در آخر صفر تسلیم کند، در این موقع لشکر توپال عثمان از راه کرکوک پیش آمد، نادر دوازده هزار نفر به محارست بغداد گماشت و در ۶ صفر ۱۱۴۶ بقیه ی سپاه خود را به مقابله توپال عثمان برد، در کنار دجله نادر مغلوب شد و به طرف بهریز و مندلجین عقب نشست».
«در ۲۵ ذوالقعده نادر وارد اصفهان شد، عبدالکریم افندی خبر آورد که دولت عثمانی عبدالله پاشاه کوپرولو زاده را ایلچی مختار قرار داده است، نادر به او پیغام فرستاد که باز دادن ایالات قفقازیه شرط نخستین مقاولات خواهد بود، مقارن این احوال پرنس س. د. گولیتسین نماینده ی روس هم وارد اصفهان شد و نادر او را پیوسته در موکب خود می برد. در دوازدهم محرم ۱۱۴۷ نادر از اصفهان حرکت کرد و از راه همدان و سنندج و صاین قلعه و مراغه به اردبیل رسید ۱۹ ربیع الاول، در طول طریق ایلات را آرام و مطیع کرد و در بعض نقاط ساخلو و ذخیره قرار داد که هنگام حاجب به او ملحق شوند.
عبدالله پاشا درخواست کرد که حل مسئله ی ولایات قفقاز را به دو سال بعد موکول کند ولی چون نادر تغییری در اوضاع قفقاز مشاهده نکرد بدون فوت وقت نخست به سرخای رئیس طوایف داغستان در غازی قموق حمله برد، این سرخای سابقا بر شروان دست یافته و از جانب سلطان عثمانی حکومت او تصدیق شده بود، نادر ۲۵ ربیع الاول در ساحل رود کر اردو زد و چهار روز بعد بی جنگ شماخی را مسخر کرد، داغستانی ها به قبله رفته از لکزی های جار و تله و فرماندهان عثمانی مدد گرفتند، مجموع سپاه آنان به ۲۰۰۰۰ نفر بالغ شد، نادر طهماسبقلی خان جلایر را به مقابله فرستاد که آنان را در حوالی داواباتان مغلوب کرد و نادر در این اثناء برای قطع خط بازگشت سرخای تا قلب ولایت غازی قموق پیشرفت. لشکرکشی در این کوهستان بسیار دشوار بود و با وجود شجاعت های افغان های ابدالی نتیجه حاصل نشد. سرخای به سمت شمال گریخته و مردم داغستان خط مراجعت نادر را مغشوش کرده بودند، فقط خاص پولاد پسر شمخال صاحب ترخو به خدمت نادر رسید و از طرف دیگر امراء گرجستان مژده دادند که بر سپاه حاکم عثمانی در تفلیس غلبه یافته اند، از راه شاه داغی نادر در ۱۶ جمادی الاولی وارد کوت کشن نزدیک قبله گردید و در ۶ جمادی الثانیه به قلعه گنجه رسید که علی پاشا و فتحگیرای سلطان از خاندان خوانین کریمه به حفظ آن اشتغال داشتند، جنگ بسیار خونین و مستلزم اعمال قلعه گیری فوق العاده شد، پرنس گولیتسین توپخانه ی قلعه ستانی و مهندسین باکو را به اختیار نادر گذاشت، صفی خان به غایری از جانب نادر مامور شد که به اتفاق اعیان گرجستان به محاصره تفلیس پردازند و لشکری نیز به سرکوبی لکزی ها جار و تله گسیل شد ولی شدت زمستان از پیشرفت این سپاه ممانعت کرد.
عثمانی برای مشغول کردن و مبتلا نمودن دشمنان شمالی خود از ۱۷۳۳ به بعد خان کریمه را تحریک می کرد که در کارهای داغستان مداخله نماید اما دولت روس عبور سپاه را از اراضی آن جا که ملک خود محسوب می کرد اجازه نمی داد، عاقبت در ۱۷۳۶ این گفت و گوها منجر به جنگ روسیه و عثمانی شد. چون روس ها این مخاطرات پیش بینی می کردند میل داشتند هرچه زودتر باکو و در بند را ترک کنند و برای این مقصود در دهم یا بیست و یکم مارس ۱۷۳۵ در گنجه عهد نامه جدیدی به امضاء رسید، به موجب آن روسیه و ایران ملتزم می شدند که در جمیع موارد با هم متحد بوده و هنگام هجوم دولت ثالثی از مساعدت خودداری ننمایند.
نادر چون موقع و محل شماخی را استوار نمی دید فرمان داد تا مردم آن به شهر جدیدی که در کنار آق سو برآورد منتقل شوند. جنگ ایروان چون عبدالله پاش کوپرولوزده به قارص رسیده بود نادر افواجی را در گنجه گذاشت مبادا داغستانی ها به آن جا حمله آوردند و خود روز ۱۳ ذیحجه از گنجه عزیمت کرد. پاشای وان مجال پیدا کرد که آذوقه به شهر تفلیس برساند و برف مدتی نادر را درلوری متوقف کرد و فقط روز اول محرم ۱۱۴۸ توانست خود را به قارص برساند، ساخلو عثمانی از قلعه بیرون نیامد، نادر به صوب ایروان عطف عنان کرد، این شهر با گنجه و تفلیس و قارص چهار حصن حصینی بودند که نیروی دولت عثمانی به آن استظهار داشت، عبدالله پاشا با ۷۰۰۰۰ سوار و ۵۰۰۰۰ پیاده از پی نادر تاخت، دو لشکر در دشت با غاورد در مغرب ایران تلافی کردند. روز ۲۶ محرم نادر به فتحی نمایان موفق شد، ۵۰۰۰۰ نفر از سپاه عثمانی که از آن جمله عبدالله پاشا و سارو مصطفی پاشا و والی دیار بکر بودند جان سپردند». «سیدال که مردی آواره بود در قلعه ی کلات گرفتار و به فرمان نادرکور گشت، چندین فوج به سرکوبی بلوچ ها روانه و یک نفر والی برای بلوچستان معین گردید. رضاقلی میرزا به تسخیر بلخ مامور شد و این شهر در ربیع الاول مسخر گشت، مردم قندوز بدخشان هم اطاعت خود را اعلام کردند. شاهزاده ی افشار از فرمان پدر تخطی کرده از آب جیحون گذشته از طریق قرشی به بخارا روی آورد، خان های بخارا و خوارزم مغلوب شدند ولی چند تن ازسرداران لشکر شاهزاده به هلاکت رسیدند. نادر از شنیدن این اخبار ناخشنود شد، پسر را به باز گشتن از ماوارء جیحون فرمان فرستاد. روز ۲۲ ذوالقعده ۱۱۵۰ نادر امرحمله عام قندهار داد اما یورش افواج بختیاری و کرد و ابدالی در آغاز کار بی نتیجه ماند. روز دوم ذوالحجه بختیاری ها برج دَه دِه را گرفتند و قندهار تسلیم شد، حسین خان غلیزائی و ذوالفقارخان ابدالی با خویشاوندان آن ها به مازندران تبعید گشتند و قلعه ی قندهار با خاک یکسان شد».
«تمام توجه جهانگشای بزرگ معطوف به گرفتن مال از مغلوبین بود، میزان مال هنگفتی که گرفته است کاملا معلوم نیست، آنندرام ندیم وزیر هندوستان ۶۰ لک روپیه نقد و ۵ لک جواهر می نویسد که از جمله الماس معروف به کوه نور و تخت طاووس بود. لشکریان ایران پاداش نیک یافتند و حتی مامورین و مستخدمین خیمه و خرگاه هر یک از ۶۰ تا ۱۰۰ روپیه نصیب گرفتند. مملکت ایران را سه سال از مالیات معاف کردند لکن این باران طلا دنباله نداشت و وجوه مبذوله به زودی تقلیل یافته پس گرفته شد!».
«ایلبارس مجبور شد که به طول رود جیحون از پی نادر برود، ترکمانان یموت و تکه جنگ را شروع کردند ولی دفع شدند، ایلبارس به خانقاه رفت که یکی از قلاع خمسه ی خوارزم به شمار می آمد، روز بعد در جنگ شکستی فاحش یافته در قلعه حصاری شد. مدت سه روز این حصار در زیر آتش فشانی توپخانه بود و در ۲۴ شعبان ۱۱۵۳ قلعگیان تسلیم شدند، ایلبارس را به حضور نادر آوردند که او را با ۲۰ تن از اعیان خوارزم به هلاکت رسانید».
«در راه خبر یافت که افغان های ابدالی که قبلا اعزام شده اند به قانیق رسیده و در ۱۵ ذیحجه طوایف جار و جاروخ واق زبیر را پایمال سم ستور کرده اند، نادر فرمان داد تا ۲۰۰.۰۰۰ روپیه به این سربازان دلاور انعام دادند».
«نادر روز ۱۵ ذیحجه از شهربان حرکت کرد و چون به ماهیدشت رسید شنید که طایفه ی قاجار بر پسر حاکم استراباد شوریده با ترکمانان یموت همدست شده اند حاکم استراباد قاجاریه را تنبیه سخت کرد و راه افراط سپرد.
در خوارزم هنوز آتش فساد شعله ور بود و نادر برادر زاده خود علینقی خان را با رتبه ی سپهسالاری و اختیار تام به آن سامان فرستاد.
خروج صفی میرزای مجعول در قارص: نادر شاه عید نوروز۱۱۵۷ را در کنگاور گذرانید، در این جا خبر دسایسعثمانیان به سمع او رسید که احمد پاشا جمال اغلو حاکم قارص از جانب صفی میرزا مدعی سلطنت ایران، احکامی در آذربایجان منتشرمی کند، اسم اصلی این شخص محمد لعی رفسنجانی بود، نادر در وصول به ابهر مطلع شد که احمد پاشای مذکور معزول و به جای او احمد پاشا وزیر سابق عثمانی مامور قارص شده است، پس احکامی به حکام ایروان نوشته فرمان داد که شروع به رهایی اسرای عثمانی کنند، اما پاشای مذکور از شرایط صلح اظهار بی اطلاعی کر، نادر مجبور شد که نقشه ی سفر را تغییر داده عازم قارص شود، در راه به او مژده دادند که مردم گرجستان برعثمانیان غلب و در ۲۴ ذیقعده ۱۱۵۶ گرجی ها داخل کلکی سام میرزای سابق الذکر را دستگیرکرده اند، نادر یک چشم او را ازکاسه بیرون آورد».
«نادر در ۱۹ جمادی الثانیه ۱۱۵۷ به ظاهر قارص رسید اما محاصره طول کشید و چون سرما شروع شد نادر در ۲ رمضان دست از محاصره بر داشت و از راه اخل تسیخه واخل کلکی و گنجه به بردع وارد شد، در بردع کوخ هایی ازنی برای لشکریان و برای حرم پادشاهی برافراشته بودند».
«نوروز ۱۱۵۸ را در آرش گذرانید و از آن جا به مراتع شکی رانده از طریق خچن به کنار دریاچه ی گوکجه رسید، در این وقت نادر سخت مریض بود و او را با تخت روان حرکت می دادند، طبیب مخصوص شاه پ. بازین مرض او را مقدمه استسقا تشخیص داد».
«بعد از این فتح درخشان تغییر احوال نادر شاه به کلی غیرمنتظر بود، این فتح را مغتنم شمرده برای خرسندی شخص خود معاهدات جدیدی پیشنهاد کرد، بنابر قول مورخ درباری نادر پادشاه ایران نامه به سلطان عثمانی نوشته از مواد اول و دوم قرارداد مغان صرف نظر کرد! اما منابع ترکی برخلاف این شهادت داده می نویسند که نادر شاه از سلطان واگذاری بلاد وان و کردستان و بغداد و بصره و نجف و کربلا را تقاضی کرد و عثمانیان هم در صدد تسلیم آن نواحی بودند».
«علی ای حال بعد از آن همه لشکر کشی و نبرد آزمایی نادر شاه اصول اعلامیه ی مغان را مهجور و متروک داشت.
روز دهم محرم نادر نیز از اصفهان خارج شد و در خط سیر خود کله منارها ساخت.
بعد از نوروز ۱۱۶۰ که در خارج شهر کرمان جشن گرفته شد نادر آخرین سفر خود را به جانب خراسان پیش گرفت، شاهزادگان که به حضور او شتافته بودند به کلات باز رفتند و خود نادر در مشهد به عاجر کشی و سفر دماء بی گناهان پرداخت».
«به تحریک علیقلی میرزا و به همدستی صالح خان رئیس قراولان چند تن از امراء قاجار و افشار به اتفاق همیشه کشیکان سراپرده ی نادری در خیمه ی او داخل شده و او را کشتند. اضطراب و هرج و مرج اردوی نادری به وصف نمی گنجد. افغان های ابدال و ازبکان که به نادر وفادار بودند به قیادت احمدخان ابدالی افشارها را مغلوب کرده به جانب قندهار رهسپار شدند، افشاریه علیقلی میرزا را از هرات خوانده به نام علیشاه و لقب عادل شاه به سلطنت نشاندند، تمام پسران نادر به هلاکت رسیدند، فقط نوه او شاهرخ که ۱۴ سال داشت موقتاٌ در مشهد محبوس گشت.
خزاینی که نادر نهاده بود به زودی بر باد رفت، مملکت که از لشکرکشی های بسیار ناتوان گشته بود در فشار بحران اقتصادی خیلی سختی می نالید، اقدامات دینی نادر به کلی بی نتیجه ماند ولی مرز و بوم ایران از دشمن رهایی یافت، از آن وقت تا حال خاک ایران از سمت شمال و مشرق و جنوب شرقی رو به نقصان نهاده است، لکن ایران با سرحدات کنونی هم باقی نمی ماند اگر نادر شاهی نمی بود!». (مینورسکی، تاریخچه نادرشاه، صفحات مختلف)
این دوار سر آشکار در بخشیدن ناممکن حیات به اشباح تاریخی، که کم ترین راهکار قابل تعقیب ندارند، چنان که مختصرا خواندید، حاصل اختیار بلا معارضی است منبعث از فقدان روشن فکری متعهد، که مسئول مقابله با این گونه پریشان بافی های بی سر و ته و بلاتکلیف بوده اند. مسلما اگر فراهم آورندگان این تالیفات برای دگرگونی های دو سه قرن پیش، خود را در بافتن هر داستانی آزاد و بی مسئولیت انگاشته اند و حاصل طبیعی آن چنان تربیت فرهنگی است که با قالب زدن شاه نامه شروع شده است. (ادامه دارد).
جناب *** اگر آقای دکتر شما خیلی اقتصاد دان تشریف دارند باید بفهمند که مشکلات اقتصادی تنها با اسلامی کردن اقتصاد حل میشود و نا با یارانه و سهمیه بندی و...
افزایش شتابدار قیمت طلا و سکه در دوره وی مهمترین دلیل شکست برنامه های اقتصادی وی است.ضمنا من به شخصه خلاف جهت آب شنا کردن کسی را باور میکنم که ربا را از اقتصاد جامعه حذف کند چرا که پاشنه آشیل سیستم صهیونیستی حاکم بر جهان همین است.
جناب سعید من در طول این چند سال یک بار هم *مدعی* بنیان اندیشی نبوده ام و هیچ حرص و ولعی برای داشتن یا نداشتن این عنوان ندارم. ضمنا بیش از یک سال است که پای برنامه های تلویزیون و ماهواره بخصوص اخبار نمی نشینم.
استاد خسته نباشید.
استاد عزیز
در اولین فرصت این مستند را یافته و میبینم.
اما شما بهتر از من می دانید که ریختن به سفارت خانه و اعمالی از این دست به منزله یک خراش بر پیکر آنان و یک زخم بر پیکر خودمان است.
بنده حقیر نیز به نمایندگی از تمام آریاییان و پارسیهای نیکو نزاد و نیکو تبار و نیکو رفتار و نیکو کردار و نیکو عمل تهاجم نانیکوی تازیها به سفارت کشور نیکو و متمدن انگلستان کبیر را محکوم می نمایم. این تازی ها از همان هزار و پانصد سال گذشته همش کارشان تهاجم به کشورهای نیکو و سرزمین های نیکو و نزادهای نیکو ببوده می باشد. این تازیهایی هم که به سفارت نیکوی انگلیسیها حمله نمودن ، از نسل همان تازیهای نانیکوی هزار سال پیشینه میباشند و اینها چون خودشان از نزاد نیکو نمی باشند، به مردمهای نیکو نزاد همش تهاجم می گردانند. از این سی مرغ نانیکو گفتار و نانیکو نزاد هم درخواست میگردانم بجای اسم نیکوی آریایی ما مثل سعید و بقیه تازیها از یک اسم تازی و عربی و تورکی و مقولی استفاده بگرداند ، چونکه وی از نزاد نیکوی ما نمیباشد و فقط همین تازیها مثل پورپیران و سعیدی و سیمرق و اینها هستن که از تهاجم به کشورهای متمدن و نزادهای متمدن و مردم متمدن و تمدنهای متمدن و فرهنگهای متمدن حمایت میگردانن . نفرین اهورامضدا بر تمام تهاجمهای نانیکو به نزادهای نیکو
سلام:
استاد گرامی باتشکر فراوان از شما,
می خواستم بدانم جناب خسرو حکیم منش و فیلسوف روش,کریم خان زند از کجا عازم آذربایجان بوده که به مدت 6 یا 7 سال طول می کشیده؟قابل توجه کسانی که به استاد خورده می گیرند شاید جواب ان را کتابهای رسمی و به اصطلاح معتبر امثال رجبی و مینورسکی مشخص کرده باشد.!!!باتشکر
اما استاد حیف شد که نادر را کشتند و الا ما از مرزهای اروپا و افریقا گذشته و امریکا را هم فتح می کردیم و از آن طرف با سرخ پوستان و اقوام مایا درگیر می شدیم و از آنجا بلا فاصله چین و ژاپن و کره و ... و می رسیدیم به هند خودمان و کل دنیا مال ایران می شد!!حیفففف
حالا این شاهان چه موقع به امورات کشوری می رسیدند؟؟؟؟
استاد به خاطر رزمنده دلاوری مثل نادر در این کشور با مجوز ارشاد بازی کامپیوتری تدارک دیده اند و الان هم در حال فروش است!!
ممنون استاد...
لازم دانستم خاطره ای از سالها پیش تعریف کنم شاید بر فضای پیش آمده در تار نگار بتواند ذره ای اثر داشته باشد ودوستان این روباه مکار را بهتر بشناسند وبه تئوریهای دوستان عزیز مانند جناب توحید وخانم حاجی زاده نیز التفاتی در حد یکی از سناریوها وشقوق ممکن داشته دگم ونفی ی با مسئله بر خورد نکنند.
در یکی از روزهای تابستان سال 1360 در معیت شهید حاج عبدالله والی (محل شهادت سیستان وبلوچستان در جبهه جهاد برای سازندگی)به نزد آقای حاج حسن شجاع (شاهد وموید انجام ترور منصور واز اعضاء فدائیان اسلام)رفتیم ایشان در محفل دوستانه ما به صراحت عنوان کردند که ترور منصور با هفت تیر ی که توسط یک افسر نفوذی شهربانی وبا ادعای دروغین سرقت از اسلحه خانه شهربانی انجام شد ولی آن هفت تیر مستقیما" از سفارتخانه انگلیس خارج وبه دست آنها رسیده بود واین مسئله پس از ترور منصور مشخص شد.
باید در حادثه پیش آمده کمی با تاءنی ودقت حرکت کرد و نتیجه منتج به انتفاع وضرر حاصله را در بعد مادی ومعنوی آن وزن کرد با چنین منطقی سرزنش حمله کنندگان منطقی تر می نماید واصرار بر خلف آن شائبه تقیه وهواداری ناموجه است.
در ضمن اگرآن حمله به سفارت خانه درست است استاد اجازه بفرمایند حمله ای به تخت جمشید داشته باشیم وآن را از بن نابود وخاکش را به توبره بکشیم تا دیگر وجهی برای ادعای کسی باقی نماند وما رنج بحث وجدل با این گروه توهم زده متصل به ناتوی فرهنگی را نداشته باشیم ولی امر مسلم این است که کار از بازو بر نیاید
وبر خورد منطقی و علمی موثر ترین حربه شکست حضرات است.همانطور که اجبار فرود آن پهپاد جاسوسی بسیار زیبا تر وارزشمند تر از سقوط آن به وسیله آتشباری بود وپیروزی چند بعدی برای همه مسلمانان به همراه داشت.
استاد به نظر من زیباتر وموثر تر هم می شد با این روباه کثیف برخورد کرد به نحوی که آسیب کمتری متوجه ما می شد.
آقای بی نام. غارت و آتش سوزی و انهدام سفارت خانه ای که ضمیمه و مرکز اصلی جریان های جاسوسی منطقه و پشتیبان دشمنان اسلام و جریان های ضد ملی است و راهروی ورودی آن فقط به روی دوستان اسراییل باز است، نزد خداوند بی اجر نمی ماند. علت اتیکت بازی موجود در باب این اصطلاحا سفارت خانه، لااقل بر من مکشوف نیست ، جز این که برخی را دچار دغدغه دریافت نکردن ویزای ورود کرده است.
برادر بزرگ استاد پورپیرار گرامی
سلام علیکم
استاد حدس شما در خصوص تصادفی بودن موضوع هواپیمای بی سرنشین آمریکایی کاملا صحیح است. این هواپیما نه از راه دور هدایت می شود و نه اطلاعات به مراکز زمینی مخابره می کند که باعث کشف و در نتیجه کنترل آن شود بلکه در روی زمین مسیر پرواز آن تعیین می شود تا احتمال کشف آن ناممکن تر شود.
اما از همه مهمتر این مقاله جدیدتان بسیار زیباست. تشکر می کنم.
والسلام علیکم
فی امان الله
سلام.
آقا پرویز خودمونه!
http://www.7dorim.com/Tasavir/Yeshayaee.asp
mouse رو روی عکس لوگوی وبلاگ آروم آروم تکون بدید ببینید چی میشه!
در مورد پیوند دادن خواهر و مادرانگلیس و مشکل ویزا با شما موافقم ولی حساب شده باید کارکرد نه احساسی. می دونم چقدر با آمریکا و ملکه الیزابت رو به قبله خوابیده مشکل دارید ولی روی قضایا باید تامل کرد و همه جانبه حساب کرد. مبارزه باید روشن باشه نه کور. متاسفانه من فکر می کنم شما فقط به فکرحمله به هر صورتید، پس چرا خودتون به این تاریخ نویسها به شکل بنیانی حمله می کنید نه سطحی و توام با فحش و هدفتون فهماندن مطلب به مردم به شکل حقیقیه و اصلا مخاطب خودتون رو مردم قرار دادید و نه عناصر فرهنگی و تاریخی ؟ پس چرا انتظار دارید که به یک ساختمان خالی با چند نفر غیر مسلح حمله کنیم و نه منافع بلند مدت و حساس و اونها به قول معروف، ( متعذرانه، قصد توهین ندارم از این ضرب المثل) پیراهن خونین عثمان رو علم کنند؟
جان من، اصلا کامنت ها رو می خونید ؟!!
جهود جان. مطلب کاملا واضح است. امروز در محدوده ای از محیط عام تمدن، از کره تا شیلی، مردم در خیابان ها پرچم آمریکا و انگلیس و اسراییل را می سوزانند. ظریفی می گفت این عکس العمل ساخت همان امریکا و انگلیس و اسراییل است، زیرا پرچم ها از پارچه های تولید خودشان دوخته می شود و بدین ترتیب میزان فروش محصولات شان را بالا تر می برند. اگر کمی ار خاخام فاصله بگیرید و با خود خلوت کنید میزان بی اعتمادی و نفرت جهانی از حیله گری های آنان را در همین پاسخ به ظاهر ساده لوحانه نیز خواهید یافت.
شبات شاد
سرکار خانم حاجی زاده
سلام
مگه اقتصاد ایران یک شبه اینطوری شد که احمدی نژاد بخواد یروزه دستور حذف ربا را بده.ضمنا مگر تا الان متوجه نشدید که یهود تا مغذ استخوان این جامعه و شاهراه های حیاتی و تصمیم گیرنده آن نفوذ داره و به این راحتی نمیشه اصلاحات در این ساختار داشت.حذف سازمان برنامه و بودجه در سالهای آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد دقیقا در همین راستا بود.
موفق باشید
http://avaxnews.com/tags/Iran
درمورد عکسی که در پست قبلی گذاشته بودم منظور خاصی نداشتم چون بندرت عکس سیاه و سفیدی از مسجد شیخ لطف اله دیده شده فرستادم شاید بدرد بخورد.
ممنون! شبات خوش گذشت!
خسته شدم! بله، آتش می زنند و آن جواب ساده لوحانه هم خیلی زیرکانه است!
اما آتش می زنند، آن هم جلوی چشم آقای سفیر و اگر ماموری به کشور آنها بیاید، مثلا پوتین ها را به سوی جورج بوش ره می سپارند ولی از دیوار سفارت بالا نمی روند. موضوع این است که سفارت خانه حسابش جداست چون به اعتماد قول آدمی برپاست و حمله به آن، زیر پا نهادن عهد است. همین!
یعنی آدم زیر حرفش زاییده که نتونسته از سفارت دفاع کنه!
(ای وای ویزای من!)
مامان جونم.
چه طوز میشه تابلوی پوریمو بندازیم گردن این سوسولای خوش قول؟!
خب آقا سعید گرامی تازه به حرف من رسیدید: یهود تا مغز استخوان این جامعه و شاهراه های حیاتی و تصمیم گیرنده آن نفوذ داره و به این راحتی نمیشه اصلاحات در این ساختار داشت.
مصداق به همین راحتی همین تسخیر سفارت انگلیس ملعون و حیله گر است که تاثیری بر آن نفوذ مغز استخوانی ندارد.
ماهیت احمدی نژاد و دارودسته اش اظهر من شمس است و اگر شما نمیبینید مسئله لاینحل می شود.
خوب نتیجه جهود بازی همینه دیگه!
در این مورد شبات بعدی با خاخام و مامانش حرف می زنم! ولی قبلش باید بپرسم کدوم پوریم؟!!
اونا همه ش توهمه! پوریمی در کارنبوده!
جهود جان. تو از خاخام بخواه، اگر لازم بدانند در انگلستان هم یکی راه می اندازند.
خانم حاجی زاده کامنت آقا یا خانم سه ستاره *** از من نیست.
خانم حاجی زاده
حمله به سفارت انگلیس و به خصوص ورود به سفارت و خسارت زدن به آن و عکس گرفتن از این توحش به نظر بنده کار عمال انگلیس بود تا مصوبه انقلابی مجلس در خصوص کاهش سطح روابط با انگلیس را خنثی کنند و آبروی بر آب رفته انگلیس را برگردونند و در دنیا مانور تبلیغی کنند.وگرنه همان مصوبه به تنهایی خفت برای انگلیس در سطح جهان اسلام داشت و نیازی به حمله به سفارت آن هم به این شکل نبود.(البته انگلیس آنقدر از ما دزدیده و آنقدر به این مملکت ضرر زده که قلبا از این اتفاق خوشحال شدم)
در مورد ماهیت احمدی نژاد و دار و دسته اش در آینده تاریخ قضاوت میکنه.هدفمندی یارانه ها و اصلاح مالیات و گمرک و ..... ماهیت ایشان را برای من قابل احترام کرده.البته اشتباهات زیادی هم در این دولت شده ولیکن برایندش بر خلاف تمام دولتهای گذشته مثبت بوده.
ضمنا من *** هستم نه سعید
بخشی از نقشبرجسته بهرام دوم در تنگ چوگان به وسیله پتک تخریب شد.
جمعهشب گذشته فرد یا افرادی ناشناس با ورود به محوطه حفاظتشده نقشبرجستههای تنگ چوگان در ضلع شمالی شهر باستانی بیشابور شهرستان کازرون با استفاده از پتک، قسمت سنگنگاره گرزی را که در دست بهرام دوم پادشاه بزرگ ساسانیان است، نابود کردند.
در تنگ چوگان شهر کازرون شش نقشبرجسته ساسانی وجود دارد که در سال 1310 با قدمت ساسانی و به شماره 24 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاند. بسیاری این شش نقشبرجسته را همپای نقشهای ساسانی در بیستون و جزو زیباترین آثار تاریخی حکاکیشده بر سنگ در ایران میدانند، با این حال اما عدم محافظت و نگهداری نادرست از این آثار شگفتانگیز موجب آن شده است که هر روز بخشی از آنها به وسیله عوامل طبیعی و انسانی تخریب شود.
در جدیدترین اتفاق، نقشبرجسته بهرام دوم که سوار بر اسب و گرز به دست در حال گرفتن هدایای عربهای بادیهنشین است، جمعهشب گذشته به شدت تخریب شد.
عبدالرضا نصیری، معاون حفظ و احیای اداره کل میراث فرهنگی با تایید این خبر میگوید: «متاسفانه این اتفاق رخ داده است و کسی هم نمیتواند آن را انکار یا پنهان کند، این سنگنگاره که در ضلع سمت چپ ورودی تنگ چوگان و در محوطهای تحت حفاظت قرار دارد، یکی از چهار نقشبرجسته واقع در این محوطه است. در این سنگنگاره بهرام دوم سوار بر اسب است و یک گرز با زنجیر به زین اسب او آویزان است، متاسفانه تخریبگران سر این گرز را که برجستگی بزرگی هم داشت و در طراحی آن خلاقیت فراوانی به کار گرفته شده بود، به وسیله پتک تخریب کردهاند.»
این مقام مسوول در سازمان میراث فرهنگی در پاسخ به این پرسش مبنی بر هدف یا اهداف احتمالی از این کار نیز اینگونه پاسخ داد: «معلوم نیست این تخریب با چه هدفی صورت گرفته است، چراکه هیچ قسمتی از سنگنگاره دزدیده نشده است و همه قسمتهای آن بعد از تخریب در محوطه و زیر نقشبرجسته پیدا شده است. بر این اساس میتوان گفت هدف از این کار فقط آسیب رساندن به این اثر تاریخی بوده است.»
نصیری همچنین در پاسخ به این سوال که چگونه تخریبگران وارد محدوده حفاظتی و دارای فنس شده و به تخریب یک اثر تاریخی مهم دست زدهاند، میگوید: «وارد شدن به فنسهای این محوطه تاریخی کار چندان سختی نیست، چراکه از یکسو محوطه به کوه ختم میشود و از سوی دیگر به حریم رودخانه، علاوه بر این در زمستان نمیتوان از نگهبانان تنگ چوگان انتظار بیش از حد داشت، اما در هر حال به لحاظ حفاظتی در حال بررسی دقیق موضوع هستیم و اگر از سوی تیم حفاظتی و نگهبانان محوطه تاریخی کوتاهیای صورت گرفته باشد، حتما با متخلفان برخورد خواهیم کرد.»
معاون حفظ و احیای اداره کل میراث فرهنگی همچنین در ادامه میگوید: «به صورت ویژه یک تیم مرمتی تشکیل داده، امکانات لازم را در اختیار آنها قرار خواهیم داد و در نهایت تا سه هفته دیگر این نقشبرجسته مرمت میشود، با توجه به اینکه قسمتهای تخریب شده موجود است، مرمت آن کار چندان سختی نخواهد بود.»
این اولین باری نیست که این نقشبرجستههای تاریخی که باید توسط پایگاه میراث فرهنگی بیشابور محافظت شوند، دچار آسیب میشوند. بهار امسال نیز روزنامه «شرق» با انتشار گزارشی از رشد گیاهان مختلف روی این نقشبرجستهها خبر داده بود. تنگه چوگان و شهر باستانی بیشابور در 110کیلومتری جنوب شیراز و به فاصله 23 کیلومتر از شهر کازرون در کنار رود شاپور واقع است. بیشابور شهری است بازمانده از عهد ساسانیان که به دستور شاپور اول پادشاه ساسانی پس از پیروزی بر والرین امپراتور روم ساخته شده است. شمالیترین قسمت شهر بیشابور به کوهپایه و تنگهای دایرهشکل متصل میشود که نام «چوگان» را بر خود دارد.
نقشبرجستههای تنگه چوگان دربرگیرنده جنگها، پیروزیها و تاجستانیهای پادشاهان ساسانی به خصوص شاپور اول است. از مجموع شش نقشبرجسته موجود دو نقش در سمت راست و چهار نقش در سمت چپ تنگه واقع شدهاند. سه تا از نقشها دربرگیرنده پیروزی شاپور اول بر امپراتوران رومی و سه نقش دیگر به ترتیب پیروزی بهرام دوم بر اعراب، تاجستانی بهرام اول از اهورامزدا و پیروزی شاپور دوم (یا بهرام دوم) بر دشمنان است.
http://ketabnak.com/comment.php?dlid=30259
خاطرات ناصر پورپیرار از فتح زمستانه قله دماوند
وضعیت حقتکثیر و مالکیت حقوقی این کتاب مشخص نیست، بنابراین امکان دانلود آن وجود ندارد؛ اگر در این باره اطلاعاتی دارید با ما تماس بگیرید. همچنین در صورتی که شما نسبت به این ثر محق هستید میتوانید اجازه انتشار رایگان نسخه الکترونیکی تمام یا بخشی از آنرا به ما بدهید یا آنرا از طریق کتابناک به فروش برسانید.
برای اطلاعات بیشتر صفحه «فروش کتاب الکترونیکی» را در ویکی کتابناک مطالعه کنید.
http://www.cloob.com/clubname/purpirar
می تونید بر علیه این گوساله به دادگاه یا لااقل خود سایت شکایت کنید!
یا ارزش تف انداختن هم نداره؟!
سلام استاد گرامی وقت خوش
امیدوارم حالتان خوب باشد
از آن زمان که پسر عموی من پس از دیدار با شما حال شما را برای من توصیف کرد بسیار افسرده شدم باور کنید تا کنون برای هیچ یک از نزدیکانم اینگونه ناراحت نشده بودم. همیشه دعای من اینست که خدا از عمر بیهوده ی ما بکاهد و به عمر گران بهایتان بیافزاید . «و الله علی کل شی قدیر » شاید که بتوانید با روشنگریتان راه حقیقت یابی را به ما بهتر و بیشتر بنمایانید.
قرض از مزاحمت قصد سفارش دادن آخرین مستندتان را داشتم . خدا قوت دست تان درد نکند البته همی دست اندر کاران خسته نباشند.
آدرس:خوزستان- اهواز -منطقه ی پردیس- خیابان گل افشان- کوچه ی اندیشه ی 4 - پلاک 24- طبقه ی اول واحد سمت چپ - منزل رشید خواجه
تلفن: 09166063708
شماره ی پیگیری پرداخت:942786
منظور مستند زخم نشر بود
با تشکر از تلاش بی پایان شما و همکارانتان
واقعا صبر شما در راه حقیقت ستودنی است .
از لطف شما بسیار سپاسگذارم
رشید خواجه شاگرد کوچک مکتب بزرگ شما
آقای رشید. از ابراز محبت و تعارفات شما ممنونم. پایان کار موجودات زنده سریع تر از برگ پایان کار شهرداری ها صادر می شود. این جهان دائما نوشونده تنها نقطه امید آدمی است. امید به ظهور نسلی که مغلوب دروغ نشده باشد و نشود. از هم اکنون و در تابش نور آینده، می توان شاهد تحقق ارزوهای امروزین بود.
سلام علیکم استاد کرامی,
بنده سؤالاتی دارم در مورد تاریخ مردم کنونی ایران؟ من در یکی از نوشته های شما دیدم که شما عرض کردین قبل از 300 سال بیش این سرزمین خالی بود و من ممنون میشوم اکر بتوانید به سؤالات من باسح بدین جونکه خیلی کنجکاو شدم.
1- ایا مردم ترک در اذربایجان و مردم عرب در جنوب و بلوج در بلوجستان کرمانی و خراسانی قدمتی بیش از 300 سال یا کمتر دارند؟
2- بس جکونه زبانهایی در بین این مردم تشکیل شده که میتوانند راحت باهمدیکر تکلم کنند؟
3- و اکر کمتر از 300 سال بشر در مناطق مرکزی ایران زندکی میکند بس دولت صفویه و افشاریه کجا حکومت میکردن؟
ممنون میشوم اکر بتوانید سؤالات بنده را باسخ دهید.
آقای کمال. هیچ فرقه و قوم و تجمعی از ایرانیان امروز، نیروی بومی و به تعبیر دیگر اجداد و اسلاف قدیم تر از ۳ قرن پیش ندارند و جمعیت امروز ایران از رشد طبیعی گروه های اندکی از مهاجران تشکیل شده اند. به یادداشت ها رجوع کنید.
سلام
استاد خدا قوت
استاد آیا مستند دیگری در حال ساخت ندارید؟
به خواست خدا شاید تا اواخر دی ماه آماده شود.
پایگاه خبری «قاصد» مدعی شد:
محمود احمدی نژاد رییس جمهور که صبح امروز دوشنبه برای افتتاح چند طرح مسکن مهر و سخنرانی در مراسم سالگرد درگذشت مرحوم کردان به ساری سفر کرده بود، حین سخنرانی خود با صحنه ای عجیب مواجه شد.
یکی از افراد حاضر در این همایش که توانسته بود خود را به صندلی های جلو برساند، با پرتاب کفش های خود به طرف رییس جمهور، شروع به انتقاد از وضعیت بیکاری در کشور کرد.
اگرچه این کفش ها به احمدی نژاد برخورد نکرد و به بنر پشت سر او اصابت کرد، اما مردم حاضر در این مراسم، ضمن سر دادن شعارهایی در حمایت از رییس جمهور کشورمان، به شدت فرد توهین کننده را مورد ضرب و شتم قرار دادند و اگر دخالت نیروهای انتظامی نبود مشخص نبود چه بلایی بر سر او می آمد.
در بررسی های اولیه مشخص شده که این فرد کارگر اخراجی یکی از کارخانجات نساجی است که بیش از یک سال است حقوقی دریافت نکرده بود.
مردم ساری در پایان این مراسم نیز ضمن سر دادن شعارهایی در حمایت از دولت و رییس جمهور، نسبت به این حرکت نادرست انتقاد کرده و از احمدی نژاد عذرخواهی کردند. http://www.tabnak.ir/fa/news/209898/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%DB%8C%DA%A9-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D9%86%DA%98%D8%A7%D8%AF
persian.iran.usembassy.gov/index.html
فیلتره بابا!
وقتی فیلتر نباشه، بهش میگن همون سفارت مجازی آمریکا در ایران!
حالا چرا این سایت که فقط مال ایرانه و در ایران هم فیلتره، به کارش ادامه میده؟!!
(این شکلک ها رو تازه یاد گرفته ام! )
اصلا حواس واسه آدم نمی ذاره که!
این آدرس اون پستی بود که براش اون نظر رو فرستاده بود:
http://purpirar.blogsky.com/1390/09/21/post-1255
می دونید خلاصه اش چیه؟ تقریبا همین سوالات رو پرسیده و شما این طور جواب داده اید:
آقای حامد. شما اگر لااقل ۳۰۰ یادداشت ایران شناسی بدون دروغ و یا کتاب اشکانیان مرا بخوانید سئوال بی جواب مانده ای نخواهید داشت. در بادی امر با رجوع به یادداشت فوق، معلوم است که به کلی با مطالب این ویلاگ بیگانه اید.
http://purpirar.blogsky.com/Comments.bs?PostID=1255
حذف یعنی حذف! من جمله حذف شده! اما منظور اصلی من این است که کامنت مورد نظر را حذف کنید! اما حالا که ارسال می شود، اختیار با شماست، می توانید حذف نکنید ولی من قبول مسئولیت نمی کنم! به همین دلیل است که مجبورم موقع ارسال این گونه کامنت ها، ملاحظه احتمال تایید را هم بکنم!
http://s1.picofile.com/file/7201886448/520.jpg
یه حسی میگه این عکس توش دست برده اند!درسته؟
حس های ات روغن کاری لازم دارد. عکس سلامت است.
http://payandeiran.com/?p=123
آقای abbas. وقتی کتیبه های بیستون و نقش رستم و تخت جمشید جعل های جدید است، نمی توان کتیبه باکو را با ارزش و سالم دانست.
خسته نباشی استاد عزیز
خیلی ارادتمندم .
آقای علی رضا. سلامت باشید.
حسن عباسی:
... حالا اگر بانک باشد، به لطایفالحیل و انواع دروغها متوسل میشود که شما هر شب از تلویزیون بشنوید که بعد از اینکه در بانک سرمایهگذاری کردید، چه امتیازاتی به شما بدهند. یکی برج سپهر را نشان میدهد و میگوید اینقدر متر اسکناس، اینقدر سفر حج تمتع. آن یکی میخواهد دستمال کاغذی بفروشد، سه تا هلیکوپتر را نشان میدهد که گونیگونی اسکناس میریزد. الان سه چهار شب است که دارد تبلیغ میکند که اگر شما این سس را بخرید، شما را به دیزنیلندِ پاریس میفرستیم. تلویزیون بودجه هزار میلیاردی خودش را از تبلیغ همین چیپس و پفک درمیآورد. وقتی این حجم عظیم پول تبلیغ و حجم عظیم جوایزی را که ادعا میکنند که میدهند، جمع میزنید، به چنان رقم عظیمی میرسید که از خود میپرسید، اگر اینها چنین درآمدی دارند، چه نیازی به تبلیغ دارند؟ ولی با دروغ، شما را وادار میکنند که بروید و در این بانک سرمایهگذاری کنید و به شما میگویند موبایل بخرید تا پولدار شوید، پول در بانک بگذارید، پولدار شوید و هر چیزی از این قبیل. این یعنی اقتصاد مرکانتیلیستی. اقتصادی که تولید کردن در آن اهمیت ندارد...
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/84124/%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%83%D9%8A-%D9%83%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D9%84%D9%88%D8%AF%D9%87-%D9%88-%D9%81%D8%A7%D8%B3%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%8A-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%8A%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%81%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AA%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%8A-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AA-%DA%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D9%88-
حسن عباسی:
جنازه شهید برونسی بعد از این همه سال آمد. همان کسی که مقام معظم رهبری به او میگفت اوستا عبدالحسین، یک انسان عظیم. بعد از اینکه جنازه شهید برونسی را ـکه بعد از این همه سال در جبهه پیدا شده بودـ آوردند، در دانشگاه فردوسی مشهد سخنران بودم. صبح که میرفتم، در فرودگاه بچهها میگفتند بانک مرکزی بیانیه رسمی داده و اعتراض کرده که ما شورای فقهی داریم. این قضایا که میگویید بانک رباست، اینطور نیست. ما جواب داریم و باید به ما وقت مساوی داده شود تا از خودمان دفاع کنیم. من صبح بیانیه را دیدم. بعدازظهر آقای طالبزاده زنگ زد و گفت که اینها به تلویزیون فشار آوردهاند و تلویزیون هم میگوید باید در برنامه شما به بانک مرکزی وقت داده شود که بیاید و دفاع کند. پیشنهاد شما چیست؟ مسئولین تلویزیون گفتهاند با فلانی مشورت کنید. گفتم مناظره میکنیم. مگر نمیگویند شورای فقهی داریم؟ آقای بانک مرکزی بیانیه سرگشاده به رسانهها داده که آقا! این حرفها نیست، ربا نیست، ما شورای فقهی داریم. مناظره میکنیم. اگر من ثابت کردم که رباست، از فردا در بانک مرکزی و همه بانکها را ببندید. به شرط اینکه برنامه زنده باشد. اگر ثابت شد که ربا نیست، من قول میدهم که همان جا روی دستم بالانس بزنم و تا آخر عمرم هم روی دست راه بروم.
حسن عباسی:
الان شش ماه است که از آن موقع میگذرد، بانک مرکزی رفته که برگردد و مناظره کند. بلافاصله آقای مکارم مجدداً موضع گرفتند و فرمودند: «24% بهرهای که شما میگیرید، رباست». ربا هم تنها حکمی است در قرآن که حکم آن جنگ با خداست. آن کسی که ربا میدهد و ربا میخورد، دارد با خدا میجنگد. من و دیگری نمیگوییم، قرآن میگوید. اگر کسی ذرهای اعتقاد به خدا و قرآن دارد، باید بداند که ذرهای نباید به ربا نزدیک شود. شما ربای سازمانیافته را در کاسه کوزه و سفره مردم قرار دادهاید. انتظار دارید ما سکوت کنیم؟ نتیجه چه شد؟ نتیجه طبیعی و عادی این قضیه این شد که آقای جنتی به عنوان عالیترین مقام شورای فقهی کشور یعنی شورای نگهبان، دو هفته بعد آمد و در نماز جمعه گفت: «آقا! ما بررسی کردهایم، رباست».
سلام. اوباما می گه از روز اول به ایرانیها گفتیم هواپیما رو پسش بدین! هنوز هم لازم داریم! بعدش گفته که اوباما غلط بکنه با ننه اش که در مورد مسایل امنیتی حرف بزنه!
Obama Says U.S. Has Demanded Iran Return Drone
December 12, 2011
President Barack Obama says the United States has asked Iran to return a U.S. drone that Tehran said it brought down while overflying its territory.
"With respect to the drone inside of Iran, I am not going to comment on intelligence matters that are classified," Obama said at a news conference in Washington alongside Iraqi Prime Minister Nuri al-Maliki. "As has already been indicated, we have asked for it back. We'll see how the Iranians respond."
In remarks broadcast on December 11, a senior commander from Iran's elite Islamic Revolutionary Guards Corps, General Hossein Salami, said his country would not return the surveillance aircraft.
Iranian television on December 8 broadcast footage of Iranian military officials inspecting what they identified as a RQ-170 Sentinel drone, which they said was detected in Iranian airspace some 225 kilometers from the border with Afghanistan.
compiled from agency reports
Source: http://www.rferl.org/content/obama_us_demanded_return_of_drone_iran/24419859.html
Copyright (c) 2011. RFE/RL, Inc. Reprinted with the permission of Radio Free Europe/Radio Liberty, 1201 Connecticut Ave., N.W. Washington DC 20036.
واقعا که چقدر ملت را بیشعور فرض کردند:
http://www.tabnak.ir/fa/news/210347/کشف-طرح-شگفتانگیز-باستانی-ایرانیعکس
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900922001191
تخریب نماد "ستاره ۶ پر" گنبد میدان انقلاب
http://www.tabnak.ir/fa/news/210347/کشف-طرح-شگفتانگیز-باستانی-ایرانیعکس
آقای مهدی مهدی کاملاً درست می فرمایید. بانکها اعتیاد به این کار و تشنه سرمایه ملت هستند . بیچاره مردم !!
آقای پورپیرار شاید این عکس برای دوران معاصر بکارتان بیاید.
کتاب اول دبستان هفتاد سال پیش+ عکس
http://alef.ir/vdcivpazvt1apv2.cbct.html?133888
قای فتح. از ارسال آن ممنونم.
استاد کتیبه موجود در باکو که آقای عباس معرفی کرده اند در تبریز از این کتیبه ها فراوان است حتی چند کتیبه مشابه همان کتیبه و همان نوع سنگ را روبروی در ورودی موزه تبریز آن هم در محوطه کنار جوب و پیاده رو گذاشته اند که با تأثیرات آب و هوایی کلمات تا حدودی محو شده است .البته استاد چیزی که در آذربایجان و تبریز و روستاهای اطرافش بسیار بسیار یافت می شود مجسمه هایی به طرح قوچ (قوچ داشی) با طول 1 تا 2 متری است که بعضی از مردم فکر می کنند که داخلش اشیاء قیمتی پنهان کرده اند.
آیا این مجسمه های فراوان جدید هستند؟؟
اقای khalil. هر شیئی که به دورتر از ۳۰۰ سال پیش و دست ساخته ای متعلق به دوران پس از پوریم منتسب می کنند، بدون شک جعلی است.
آقای ***
بیایید یارانه و سهمیه را بگذاریم کنار و ببینیم در چند سال اخیر قدرت خرید پول ما تا چه حد نزول کرده است؟ شما با پولی که در جیب دارید چند لیتر بنزین می توانید برای ماشینتان بخرید؟ قبلا چند لیتر می توانستید بخرید؟ پول شما چقدر قدرت خرید برق و گاز و غیره دارد؟ قبلا چطور بود؟ باز اینها به کنار! قدرت پول را در اصل با طلا می سنجند ((البته در گذشته های نه چندان دور ارزش پول هر کشوری مستقیما با طلا سنجیده میشد تا اینکه وقتی خواستند ابرقدرتی به نام امریکا را در صحنه جهان بزایانند بعد از جنگ جهانی دلار را بین پول ملتها و طلا قرار دادند. یعنی ارزش پول هر کشوری با دلار سنجیده شد و تنها دلار مستقیما با طلا( یا ارزش طلا با دلار)! خدا می داند بعد از اینکه نبض اقتصاد دنیا را با این دغل بازی در دست گرفتند چه بر سر اقتصاد آوردند)) قبلا با درآمد ماهیانه تان چند سکه طلا می توانستید بخرید اکنون چند تا؟ پس می بینید که قدرت خرید کالا و خدمات پول ما به شدت پایین آمده است و این اصلا خوب نیست.هر چند از اقتصاد سررشته ای ندارم اما به نظر من موفقیت یک برنامه اقتصادی را وضعیت معیشتی مردم و میزان رضایت آنان تعیین میکند و نه آمار کذایی و شعارهای آنچنانی حاکمان.
سلام خانم حاجی زاده
حالا من یک سوال دارم؟ قبلا مردم چقدر بابت مصرف انرژی فکر میکردند و صرفه جویی و الان چقدر دنبال کم کردن و بهینه مصرف کردن هستند؟ قبلا چقدر انرژی و سرمایه این مملکت مفت مفت پرت میشد و الان چقدر؟ قبلا طبقات ضعیف جامعه چقدر از منابع این مملکت استفاده میکردند و الان چقدر سهم پیدا کردند؟
تا به امروز ۱ سال و ۲۰ روز از اجرای این جراحی بزرگ اقتصاد گذشت. تحمل بفرمایید این بیمار از قسمت مراقبتهای ویژه بیرون بیاد و وارد بخش بشه و کم کم راه بیافته میبینید که چقدر از آن به بعد سبکبال قدم میزنه و دیگه درد نمیکشه!! آنقدر اثرات این طرح و این کار دولت احمدی نژاد بزرگ است که حداکثر از ۵ سال آینده شاهد جهش بزرگ اقتصادی ایران خواهید بود(البته اگه کسانی که سالها زالو وار بر بدنه اقتصاد ایران بودند بگذارند این طرح و طرحهای مشابه که دستشان را از اقتصاد مملکت کوتاه کرده موفق اجرا بشه)
البته من هم اقتصاد دان نیستم و زیاد سر در نمیارم ولی فقط اینو میدونم که تقریبا بیشتر این حضراتی که شما به عنوان اقتصاددان میشناسید سر در آخور زالوهای اقتصاد این مملکت دارند . ضمنا این حضرات تا الان و در طول ۳۰ -۴۰ سال آینده چه غلطی کردند ؟!! حالا اجازه بدند این طرح مثلا مخرب هم تو کلکسیون طرحهای اجرایی تو این مملکت بیاد!!
موفق باشید
http://www.dagestansyria.com/gallery/shamel/sha01.html
http://zegz.miyanali.com/52/%D9%BE%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1_%D8%B4%D8%AF%D9%86_%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85_%D8%B1%D9%88%DB%8C_%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA_%D8%A8%D8%AF%D9%86_%DB%8C%DA%A9_%D9%86%D9%88%D8%B2%D8%A7%D8%AF_
آخرین مطالب و خبرهای مربوط به جنبش وال استریت را در پایگاه خبری سقوط وال استریت به نشانی WWW.WSFALL.COM بخوانید.
آقای *** دوران ریاست رئیس جمهوری به پایان می رسد پس کی نوبت تخریبات تمام می شود تا به تعمیرات برسند. بنا به گفته کارشناسان ،این سرزمین بیشترین منابع انرژی را داراست و با کمترین هزینه نسبت به انرژی هسته ای می توان از منابع طبیعی هم انرژی بیشتری دریافت کرد. پس در اینجا از صرفه جوئی نمی توان حرف زد.همین رئیس جمهور مانند رئسای قبلی هزینه های بیشتری را بیهوده به صورت همایش و کلاسهای آموزشی صرف تبلیغ زبان و ادبیات فارسی در داخل و خارج کشور و قسمتی از بودجه را هم صرف خلق امام زاده ها و ... کرده اند و حتی حاضر نیستند تا در مورد تاریخ و فرهنگ ملتمان توسط استاد در رسانه ها گفت و گوئی برپا شود اگر راست می گویند لا اقل مجوز چاپ آثار را بدهند.آقای *** آنها همه از دم دروغ گو و دغل باز هستند فریبشان را نخورید در واقع کسی که نمی داند دشمن این سرزمین یعنی کشور انگلیستان در کدام قسمت کره و کجای قاره هست چه باید فکر کرد!! ( .... : ... انگلیستان جزیره کوچکی در غرب قاره افریقاست...) !!!!
سلام
جناب*** اقتصاد ایران اقتصاد کاملا صلواتی می باشد هر چند به نظر میرسد قدم هایی مثبتی در جهت عدالت اجتماعی برداشته میشود ولی باز عملیاتی کردن این این تصمیمات انقلابی در هاله ای از ابهام است!
خانم حاجی زاده اتفاقا به نظر می رسد تخصصی دانستن اقتصاد یک حقه بازی دیگری از سوی همان هایی باشد که این وبلاگ برای نشان دادن چهره خطرناک آنها در تلاش است.
حقیقتش من بعنوان یک شهروند ایرانی باور نمیکنم تمام این طرح ها برای آموزش فرهنگ صرفه جوئی باشد. اگر هدف این بود و تامین رفاه مردم، بهتر بود سهمیه بندی بدین صورت باشد که مصرف بنزین تا یک سقفی رایگان یا حداقل با قیمت سابق عرضه میشد و مصارف بالاتر از سهمیه هر فرد، با قیمتهای سرسام آور فعلی( مثلا صاحب منابع نفت و گاز هستیم). اما سهمیه بندی از یک سو که در بیشتر موارد کفاف نیاز مردم نیست و از سوئی افزایش عجیب و غریب قیمت ها بیشتر به تنبیه می ماند تا آموزش!
سلام به استاد ودوستان
جناب جهود گویا اعتراض چند سال پیش شما به نمادهای میدان انقلاب به گوش بعضی ها رسیده .http://www.asriran.com/fa/news/193228/تشریح-جزئیات-نماد-جدید-میدان-انقلاب