سرانجام به خواست خدا کار فهرست بندی آدرس دار کتاب ها تمام شد. دوستانی که پیش از این سفارش کتاب داده بودند لازم است بار دیگر و با مراجعه به فهرست جدید که در لینک زیر ارائه شده سفارش خود را تجدید کنند. مثلا کتاب ایران از آغاز تا اسلام، ثبت شده به شماره 4 در بلوک شماره 165 را خواستارم.
http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=ae95ba53dae4bc4d30da541c968f4650
باسلام خدمت استاد فرزانه جناب پورپیرار و دوستان
ادبیات این بابا منو یاد بینندگان فیلم تختگاه هیچکس که یکیشون مدیر خودم بود میندازه...استاد ناراحت نشید این بیماری شایع هست ولی واگیردار نیست.ان شاء الله بزودی نسلشون منقرض میشه اینا وقتی پابه سن میذارن چون از مغزشون زیاد کار نکشیده بودن خرفت میشن
دویست سال بعد
پورپیرار زاده ضمن نقل بخشی از اظهارات اسنودن اساسا وجود سایتی به نام ویکی پدیا را جعلی خواند و این دروغ پردازیها را در راستای مخدوش کردن چهره حضرت پورپیرار جد بزرگش توصیف نمود. او گفت بنیان اندیشان ثابت کرده اند که ویکی پدیا همین دیشب درست شده و به غیر از اسنودن هیچ کس در دویست سال پیش وبسایت نداشته است. او همچنین اسناد مزدبگیری جدش از اعراب و شیوخ خلیج فارس و دزدیهای او به اسم کتاب فروشی و غیره را در راستای دسیسه های یهودیان دانست.
بسیار محتمل است که در آن تاریخ حضرت عالی از زندگی ساقط شده و شاهد روند مغایر گفتار کنونی خویش نباشید.
آبجی کوسده،چرا کامنتم را منعکس کردی؟
این هم دومین پاراگراف
ندید شرط میبندم بین اعضا خانوادشون هم همین فرهنگ و طرز صحبت هم هست ..اونجا باطویله فرقی نمیکنه فقط یکی اسمش پدره یکی خواهر یکی برادر
جناب علی ط .
میگن ویکی لیکس افشاگر حقایق پشت پرده است و چیزهای رو که سیاسیون مخفی کرده اند رو میکنه .یازده ساله آقای پورپیرار دست دشمنان بشریت در زمینه توطئه فریب تاریخی فرهنگی را رو کرده است منتها حتی اسم پورپیرار را هم نمیخواهند بیارن...
حالا اون اسنودن آکتور سینما که میشه اسمشو جنگ سرد نرم افزاری گذاشت رو یهودیهای حاکم بر دنیا علم کردن واسه فریب نرم در دوران جنگ سرد نرم افزاری برای تحمیق مردم جهان تا باهاش جنایت رو شده در حق بشر رو که میره کم کم آشکار بشه را ماس مالی کنن و ذهن مردم دنیا رو باهاش بازی بدن ...
به دنیای جدید جنگ سرد نرم و تحمیق مردمان دنیا با اینترنت ساخت یهودیان عاقبت به جهنم موعود خوش آمدید جناب علی یا همون الای کوهن گادول !!!!
فقط در تحیرم با چه نبوغی میشود در قبال این تحقیقات پورپیرار خود را به نفهمی زد و انسان تا به چه حد ظالم است که برعلیه این نوشته ها تلاش کند مسلما عده ای به این حقایق تکاندهنده معتقد میشوند ولی چون اعلام آشکار آن در تناسب با موقعیت اجتماعی و شغلیشان نیست سکوت میکنند ولی آنانی با پورپیرار دشمنی میکنند را مسلما بایستی خارج از درجه انسانی دانست
زوزه کشیدن های این جماعت در ناتوانی ایشان در درک حقیقت و تعصب بر جهالتشان ریشه دارد.
این است که فحاشی، ابزار ابراز عقیده شان است.
به هر حال از کسانی که دمخور دستپخت مغزی یهود اند انتظار بیشتری نمی رود. این جماعت مصداق خود "ضالین" هستند.
غیر از بود تعجب داشت
دو تحلیل درباره اسلام گرایی در منطقه
http://pishine.ir/archives/13472/%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4%D8%9B-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%BA%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AD%D8%AA%D8%B4%D9%85/
http://pishine.ir/archives/13454/%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%D9%8A-%D8%A8%D8%B1-%D8%B8%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%BE%D8%AF%D9%8A%D8%AF%D9%87-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%B3%D9%85/
ای کاش سلاحی بیولوژیکی ساخته میشد که مخصوص انهدام آدمای چابلوس احمق و فرصت طلب میبود به گمانم از همه ی اقدامات ترقی خواهانه قهرمانان تاریخ انسان موثرتر واقع میشد ای کاش چنین ویروسی ساخته میشد خیلی ها لیاقت حیات در این سیاره رو ندارند
استاد شما یه بار فرمودید که یهودیت هم مایل به ادامه این یادداشتهاست این یعنی اینکه اونا از کاری که نخبگان قومشان در گذشته انجام داده اند خبر ندارند؟
http://www.bdsmovement.net/
استاد نظرتون چیه؟!!
http://ofoghnews.ir/fa/119485/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%84%D9%88%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D9%87%D9%86%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D8%B4%D9%88%D9%82%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7/
چشم افق نیوز هم روشن.
استاد کتاب اسلام و شمشیر که اجازه ی انتشار از ارشاد گرفته بود رو از کتابفروشی های شهرستان خنج جمع کردند. بهانه ی جمع آوری کتابها این بوده که کتاب باعث اختلاف بین مردم شیعه و سنی شهرستان می شه! حتی کتابی که به فروش رفته بوده هم رفتن از خریدار پس گرفتن. اقدام از طرف اداره ی فرهنگ و ارشاد صورت گرفته.
دست یهود دراز است. چشم وزیر ارشاد روشن
https://www.youtube.com/watch?v=LuH8StEEvN4
سلام استاد
چند روز پیش شبکه GEM TRAVEL پرتغال را نشان می داد. جایی نزدیک مرز اسپانیا قلعه ای را نشان میداد که دو برج داشت که شباهت بیش از حدی به مکعب زرتشت داشت! حتی در جزعیات بسیار شبیه بود! آیا مکعب زرتشت صرفا یک برج دیده بانی(میل) نبوده که بر سر راه اصلی منطقه قرار داشته؟
اسرائیل و حماس برای آتش بس بلندمدت به توافق رسیدند
لینک
http://www.khabaronline.ir/%28X%281%29S%28pln54qcoygdnjpibv5salwef%29%29/detail/372157/World/middle-east
استاد(اگر عکش جعلی نباشد) به نظر شما آیا خبر آتش بس با لینک ارسالی زیر که عکس اسماعیل هنیه رو نشان میده میتواند در ارتباط باشد؟ یعنی یهود از همان روش های قدیمی خود در تحت فشار قرار دادن افراد مسلمان استفاده کرده و بعد از کشتار مسلمانان غزه میخواهد آتش بس کند. هر چند باز به تجاوزات خود ادامه خواهد داد.
http://ofoghnews.ir/fa/119485/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%84%D9%88%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D9%87%D9%86%DB%8C%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%B9%D8%B4%D9%88%D9%82%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7/
با سلام
کشف نسخه جدیدی از انجیل
http://titremag.com/?p=2688
استاد نظر شما موجب امتنان است.
تمام انجیل های جهان جدیدند. زیرا فاقد اشاره به یکتایی خداوندند.
و مسیح را خدا می پندارند.
http://palestineisraelconflict.wordpress.com/2014/02/06/jordanian-sheikh-there-is-no-palestine-in-the-koran-allah-gave-israel-to-the-jews/
http://www.khabaronline.ir/%28X%281%29S%284rzorha1cgyof5nsplqsd0tj%29%29/detail/372436/culture/religion
با سلام خدمت استاد و دوستان بنیان اندیش
برای بار سوم با عبدالله شهبازی وارد بحث پیرامون مباحث پورپیرار شدم، و در فایل زیر مباحث انجام شده تاکنون را ذخیره و قرار داده ام.
از دوستان علاقه مند دعوت می کنم از این فرصت نیز استفاده کنید.
http://s5.picofile.com/file/8137622900/shahbazi.rar.html
جناب شهبازی پاسخ نهایی دادند:
«اینطور نیست که می فرمایید. کتابها و نوشته های آقای پورپیرار را دیده ام. برخی چنان سطحی و پرغلط است که مرا به نتیجه کامل رسانید. این بحث را مختومه اعلام میکنم. هر کس مختار است هر نظری داشته باشد.»
به واژه «دیده ام» توجه کنید!!!
و پاسخ دادم:
«کاش با این سخنان بنای تخت جمشید دست کم به مرز بهره برداری نزدیک میشد.»
ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن؟
کد خبر: ۲۰۰۲۶۸۰۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۲۶
«نگاهی اجمالی به عصر زرین فرهنگ ایران» عنوان آخرین کتاب حسن قاضیمرادی است که بهزودی از سوی انتشارات آمه منتشر میشود. این کتاب مصاحبه مفصلی است که پروین قریشی و نسرین تخیری با ایشان انجام دادهاند. قاضیمرادی در این کتاب به دنبال ارایه تحلیلی از فراز و فرود عصر زرین، به دستاوردهای فرهنگی و تمدنی آن عصر میپردازد. آنچه در ادامه میآید، فشردهای از پیگفتار این کتاب است که به صورت مقالهای تنظیم شده است.
بیش از هزارسال طول کشید تا ایرانیان پس از بهعقبراندن نژاد سامی در هیات حکومت سلطهجوی آشور، یکبار دیگر سرزمینشان را در تسخیر بخش دیگری از مردم همان نژاد یافتند. در آن بار نخست، ایرانیان توانستند با تهاجم نظامی و سرنگونکردن آشور، نخستین حکومت در تاریخ ایران- ماد- را بنیان گذارند. در پی پیروزی بر آشور بود که ایرانیان در تعامل فرهنگی و تمدنی با آشور قرار گرفتند. در این بار دوم، اما در پی نزدیک به دو سده- که گاه با مبارزه قهرآمیز با تسخیرگران عرب طی شد- ایرانیان- در دورهای که پیروزی نظامی میسر نبود- به همان مسیری تداوم دادند که گام بلند آن را روزبه- ابنمقفع- پیش گذاشته بود. ابنمقفع مبارزه با استیلاگران را در قلمرو فرهنگ و تمدن پیش گرفت. این مبارزه با استیلای تسخیرگر، مبارزهای تام بود؛ مبارزهای که ابنمقفع، خود برجستهترین قربانی آن شد. اما تداوم همان تقلای او از سوی ایرانیان بود که در عصر زرین فرهنگ و تمدن ایران به اوج خود رسید. چنین بود که ما بر تسخیرگران خود غلبه یافتیم.
در پی تسخیرشدگی ایران از سوی اعراب جنوبی، ایران چند بار دیگر تسخیر مهاجمانی شد که سامی نبودند؛ ترک و مغول و تاتار بودند. اینان ایلاتی از آسیای میانه بودند که با سرنگونکردن سامانیان و آلبویه دوره هزارساله اقتدار ایلی را از غزنویان تا قاجاریان- بهجز ایل زند- آغاز و تداوم بخشیدند.
تسخیرشدگیهای ما پس از اسلام تا فروافتادن قاجاریان یک ویژگی مشترک داشت: از نظر فرهنگی و تمدنی، تسخیرگران، فرودست بودند و تسخیرشدگان، فرادست. ما در پی تسلط اعراب، با پناهبردن به سنگر فرهنگ و تمدن خود توانستیم از هویت قومی خود دفاع کنیم. درمقابل، تسخیرگران نیز در شکستن نیروی دفاعی ما، فرهنگ و تمدنمان را تخریب میکردند. این تخریبگری با تهاجم به فرهنگ و تمدن عصر ساسانی شروع شد و با به زوالکشاندن عصر زرین فرهنگ و تمدن در دوره آغازین اقتدار ایلی شدت و گستره هرچه بیشتری یافت. در طول هزارسال، چندان مجال نیافتیم به بازسازی و بازتولید فرهنگ و تمدن خود بپردازیم. به عصر زوال فرهنگی و تمدنی خود درغلتیدیم. چون به آستانه عصر نو رسیدیم مردمی بودیم از نظر فرهنگی و تمدنی، عقبمانده.
در آستانه عصر نو و در موقعیت عقبماندگی، با تسخیرگرانی رویاروی شدیم که از نظر فرهنگی و تمدنی، فرادست ما بودند. غرب با پرچم فرهنگ و تمدن نوین خود به ما هجوم آورده بود. غرب فرهنگ و تمدن نوین خود را همچون اسلحهای برای نفوذ و استیلا بر جهان غیرغربی به کار میبرد. ما نیز در بحران هویت ناشی از عقبماندگی فرهنگی و تمدنی، مقهور نفوذ و استیلایی شدیم که از قدرت عظیم نظامی، اقتصادی و سیاسی غرب نیز نیرو میگرفت.
برای ما هیچگونه مقاومتی ممکن نبود. حدودا هزارسال از عصر زرین فرهنگ و تمدنمان میگذشت. شکست در برابر نفوذ و استیلای غرب پیامد عقبماندگی فرهنگی و تمدنی و نیز هویت باختگیمان بود.
حال، ما بودیم رودرروی تسخیرشدگی نوین و مقهور آن. با همین مقهورشدگی در حاشیه و پیرامون عصر نوین تاریخ ماندیم. این، تداوم همان راندهشدگی ما به عنوان یک قوم به حاشیه تاریخ جهان بود که حدودا از هزارسال پیش- البته بر زمینهای دیگر- ادامه داشت.
عصر نوین تاریخ خود را با تلاش برای قرارگرفتن در متن تاریخ جهانی شروع کردیم. نهضت مشروطه خروش عزم مردمی بود که میخواستند در متن تاریخ جهانی قرار گیرند. غرب، ما را همچنان حاشیهنشین تاریخ میخواست که کوشید بر زمینه عقبماندگی فرهنگی و تمدنی خودمان، نهضت مشروطه را به بنبست بکشاند. ما باز هم گرفتار حاشیهنشینی تاریخ شدیم. جلوه بارز حاشیهنشینی امروزینمان، از نظر من، اسارت در دوره گذار تاریخمان – گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن- است. بیش از صدسال است که در این دوره گذار، پایی به پیش میگذاریم و پایی به پس.
حال، در برابر یک انتخاب قرار گرفتهایم؛ ماندن در حاشیه تاریخ جهانی یا عبور به متن آن. هستند افرادی که هویتشان را با ماندن در حاشیههای زندگی تعریف میکنند. هستند مردمان جامعهای که کموبیش و به دلایل گوناگون، در حاشیه تاریخ میپلکند و با پیشرفت جوامع دیگر به جلو کشیده میشوند و هستند مردمان جامعهای که خود را در متن تاریخ و تاریخساز میخواهند.
ما یکبار در پی راندهشدگیمان به حاشیه تاریخ، به علت تسخیرشدگی از سوی اعراب، خود را آگاهانه و ناآگاهانه، در برابر این انتخاب یافتیم و با تحقق عصر زرین فرهنگ و تمدنمان به متن تاریخ جهان در سدههای میانه بازگشتیم. در آن موقعیت تاریخی، با رستاخیز فرهنگی و تمدنی چنان استوار به متن تاریخ پای گذاشتیم که تاریخساز شدیم. با این انتخاب، در آن موقعیت تاریخی، به ضرورت وجودیمان به عنوان یک «ملت» پاسخی شایسته دادیم. پرسش این است: مگر در آن عصر چه کردیم که سپس چند سال از چنین انتخابی بازماندهایم؟
ایرانیان در عصر زرین فرهنگ و تمدن، دستکم، از دو جهت در تقابل با سیادتطلبی اعراب قرار گرفتند: اول، به جای جنگ و جهاد، تکاپو و اعتلای فرهنگی و تمدنی را مبنا قرار دادند. دوم، به اتکای این تکاپو و اعتلا بر آن سیادتطلبی مهاجمانه پیروز شدند. در رویارویی با هویت قومی ما، ارتش اعراب در مراکز فرهنگی سمرقند، بخارا، خجند، نیشابور، شیراز، اصفهان، ری، همدان و... شکست خورد.
امروزه گذار از سیادتطلبی فرهنگ و تمدن نوین غرب به یکپارچهسازی فرهنگی و تمدنی روندی است که فقط در تعامل جوامع غربی و غیرغربی پیش میرود. فرهنگ و تمدن نوین غرب نشان میدهد این امکان را دارد که ظرفیت پیشرفتن در این روند و به پایانرسانیدن این گذار را بازتولید کند.
اکنون پرسش این است: آیا به عنوان جامعهای غیرغربی میپذیریم سهم خود را در این تعامل ادا کنیم؟ ما با همان چگونگی حضورمان در آستانه عصر نو تاریخمان- با نهضت مشروطه- نشان دادیم که میخواهیم از طریق تعامل با فرهنگها و تمدنهای دیگر- و بیش از همه با فرهنگ و تمدن نوین غرب- مسوولیت خود را در فرهنگ و تمدنسازی بر عهده بگیریم. به این پرسش، در آن زمان «آری» گفتیم و از طریق آن نهضت کوشیدیم تا خواسته خود را متحقق کنیم.
اما امروزه، این «آری» چگونه محقق میشود؟
برای راهیایی از حاشیه تاریخ جهانی به متن آن، برای پاسخگویی به مسوولیت تاریخی خود در تعامل با روند یکپارچهسازی فرهنگی و تمدنی در جهان میتوانیم به دو موضوع توجه کنیم:
1- دیگر جوامع غیرغربی که یا روند گذار خود به جامعه مدرن را- کم و بیش- پشتسر گذاشتهاند یا در روند گذار خود- تا حدود بسیار- پیش رفتهاند، چه مسیری را پیمودهاند؟
2- فرهنگ و تمدن نوین غرب چه ویژگیهایی دارد که توانسته به اتکای آنها خود را چنان بازتولید کند تا روند از سیادتطلبی فرهنگی و تمدنی به یکپارچهسازی در عرصه فرهنگ و تمدن را خواسته و ناخواسته، پیش بگیرد؟
چون به تحولات فرهنگی و تمدنی جوامع غیرغربی توجه کنیم، درمییابیم غامض اصلی موفقیت آنها در پیشبرد روند گذار به جامعه مدرن تلفیق مداوم عناصر متعالی فرهنگ غرب و جلوههای پیشرفته تمدن آن با موقعیت فرهنگی و تمدنی خودشان بوده است. هیچ پیشرفت غیرقابل بازگشتی در روند گذار جوامع غیرغربی جز از این طریق، ممکن نبوده و نیست.
اما فرهنگ و تمدن نوین غرب چه ویژگیهایی دارد که ظرفیت نامحدود بازتولید شوندگی، تعامل با همه فرهنگها و تمدنهای جهان و یکپارچهسازی را به آن میدهد؟ به سه ویژگی آن اشاره میکنم:
1- تکثرگرایی فرهنگی، 2- انسانگرایی و 3- دموکراسی
1- فرهنگ و تمدن نوین غرب برآمده از تکثیرگرایی فرهنگی بود و در ماهیت خود، تکثرگراست. تا پیش از سده پانزدهممیلادی عمده دستاوردهای فرهنگی، علمی و تکنولوژیکی همه جوامع در اروپای غربی انباشته شد و در رویکردی تکثرگرا، رنسانس در اروپای غربی تحقق یافت. یکی از منابع رنسانس اروپایی، فرهنگ و تمدنی بود که در عصر زرین فرهنگ و تمدن ایران خلق شده بود. ما از دوران باستان تکثر فرهنگی را آگاهانه و ناآگاهانه به کار میبردیم. این رویکرد به ویژه در زمان ساسانیان و با تاثیرپذیری از فرهنگ و تمدن هندی و یونانی متحقق شد و جلوه برجسته آن، جندیشاپور بود. از جمله، به علت ساختار حکومت ساسانی، گرایش به تکثر فرهنگی در آن دوره با محدودیتهایی همراه بود.
ایرانیان یک بار دیگر در عصر زرین فرهنگ و تمدن به تکثر فرهنگی روی آوردند. با اینکه اسلام – در آن روایتی که ایرانیان از آن پرداختند- وجهی از تکثرخواهی فرهنگی در خود داشت، اما به علت تسلط فرهنگ دینی و در عصر زرین، تکثرخواهی در این عصر نیز با محدودیتهایی همراه شد. یکی از جلوههای مهم این محدودیت عدم استقلال تفکر فلسفی و آمیختگی با آن «کلام» بود. عصر زرین چندان نپایید که متفکران آن عصر، با عوامل اصلی محدودکننده تکثر فرهنگی، از طریق بازتولید مترقیترین عناصر فرهنگ یونان باستان بر زمینه فرهنگ جامعه خود، مقابله کنند.
در عصر زرین، ما ایرانیان در این کار، در حوزه فرهنگ- بهطور نسبی- و در حوزه علوم- به تمامی- موفق بودهایم. در حوزه علم، مثلا در تعامل با علم یونانی، آثار دانشمندان یونانی رد ترجمه میکردیم، بر آنها شرح و تفسیر انتقادی مینوشتیم و سپس آثاری خلق میکردیم بهمراتب پیشرفتهتر از آثار علمی یونانی. از جمله، با ترجمه همین آثار علمی خلقشده در عصر زرین به زبان لاتین بود که اروپاییان عصر رنسانس خود را – با رویکردی تکثرگرا- تدارک دیدند.
اگر که فرهنگ جز از طریق تکثرگرایی فرهنگی تعالی نمیگیرد، تکثرگرایی فرهنگی نیز از جمله بر زمینه اصلاحات درونی هر یک از فرهنگها ممکن میشود. فرهنگها و خردهفرهنگها در سرشت خود متفاوت و متمایزند. اگر قرار باشد اینها در تعامل با یکدیگر قرار گیرند تا تکثرگرایی فرهنگی ممکن شود، نباید تفاوت و تمایز فرهنگی بهعنوان امری مطلق نگریسته شود. وقتی تفاوتهای میان فرهنگها با رویکرد عدم قطعیت سنجیده شوند، آنگاه اصلاح فرهنگی ممکن میشود. اگر این نباشد کار به تفکر مدرسی (اسکولاسیستم) میرسد.
2- محور روشنگری، بنیان فرهنگ و تمدن نوین غرب، اومانیسم (انسانمحوری) بود. اغراق نیست اگر که گفته میشود فرهنگ و تمدن نوین اروپا نیروی بازتولید خود را از اومانیسم گرفته و میگیرد. از منظری خاص میشود گفت مدرنیته، تعریف و تبیین انسانمحوری در هر یک از عرصههای زندگی فردی و اجتماعی بر زمینه انقلاب صنعتی است.
این همان محوری است که هرگز در تاریخ فرهنگ ما- از جمله در عصر زرین- اهمیت نیافت. در غیاب جنبش نقد و اصلاح ریشهای فرهنگ دینی، عصر زرین از عامل بسیار مهم بازتولید خود محروم ماند. اندیشمندان عصر زرین با فرهنگ و تمدن یونان باستان ارتباط گرفتند و از آن تاثیر پذیرفتند اما روح آن فرهنگ را که اومانیسم بود درک نکردند یا نخواستند درک کنند.اگر ما در عصر زرین فرهنگ و تمدنمان با رویکردی، عمدتا فایدهگرایانه با فرهنگهای دیگر و مشخصا فرهنگ یونانی مواجه شدیم از زمانی که در دوران گذار تاریخ خود قرار گرفتیم، بهطور عمده، همین رویکرد را نیز با فرهنگ و تمدن نوین غرب داشتهایم. اگر در آن دوره، فایدهگرایی عامل مهمی در بازتولیدنشدن عصر زرین بود، در این دوره نیز فایدهگرایی جز به طولانیشدن دوره گذار و فرسودهشدن در بحرانهای آن نمیانجامد. اگر در آن دوره مجهزنشدن فرهنگمان به انسانگرایی، از جمله به علت توجه فایدهگرایانه به فرهنگهای دیگر، عصر زرین را دچار «سترونی تراژیک» کرد، این بار، رویگردانی از انسانگرایی بر زمینه همان فایدهگرایی، ما را در ارتباط با حل معضلات و بحرانهای دوران گذار، دچار «سترونی کمیک» کرده است.
3- ارتباطگرفتن ما با فرهنگ و تمدن یونان باستان در عصر زرین، به دریافت آن ساختار سیاسی- اجتماعی که بالیدن چنان فرهنگ و تمدنی را در یونان ممکن کرده بود، نینجامید. ما از این ساختار- دموکراسی یونانی- یکسره غافل بودیم.
عصر زرین در شهرها بالید و جز این نیز نمیتوانست باشد؛ شهرهایی مثل سمرقند و بخارا، خجند، نیشابور، ری، همدان، اصفهان، شیراز، و... اما این شهرها نشانی از دولتشهرهای یونانی نداشتند. اینها حتی در حکومت سامانیان و آلبویه، بیشتر بهعنوان مراکز اداری- نظامی حکومتهای استبدادی مطرح بودند. از اینرو، نه در واقعیت و نه در قلمرو اندیشه سیاسی برخوردار از حق تعیین سرنوشت سیاسی وجود نداشت و بالطبع حتی از جنبه نظری به آن پرداخته نشد. مدینه فاضله فارابی در نهایت شهری است که استبداد روشنگر بر آن مسلط است. عضو این مدینه فاضله نمیتوانست درکی از آزادی در معنای سیاسی آن داشته باشد. از جمله به این دلیل که درکی از فضای عمومی جامعه وجود نداشت. استبداد فاقد فضای عمومی است. پس درک ما از آزادی، اخلاقی بود و اخلاقی ماند.
دموکراسیسازی فرهنگی ویژگیهای درونی و بیرونی دارد. از نظر درونی میشود گفت در دموکراسیسازی فرهنگی نه فرهنگ نخبهگرا، بلکه مردمی و مردمسالار در جامعه اشاعه مییابد. همچنان که از نظر بیرونی- یعنی ارتباط یک فرهنگ قومی یا «ملی» با فرهنگها و خردهفرهنگهای دیگر- میشود بر دو ویژگی توامان خودانگیختگی فرهنگی و مشارکت فرهنگی تاکید کرد.
در دوران معاصر تکاپوی فرهنگی در دوره نهضت مشروطه تا حدی به خودانگیختگی فرهنگی و مشارکت فرهنگی با فرهنگ و تمدن نوین غرب متکی بود. همین امر ایرانیان را به مسیر کسب هویت فرهنگی مترقیانهای سوق داد. با تثبیت حکومت اقتدارگرای رضاشاه چنین رویکردی در عرصه فرهنگ دچار اخلال شد و در نتیجه، بحران هویت فرهنگی در میان ما زمینه یافت و ماندگار شد.
امروز در عرصه فرهنگ در برابر قطبیت قرار داریم: با فرهنگ اقتدارگرا یا فرهنگ دموکراتیک. هیچ انتخاب دیگری وجود ندارد. هر صورتی به برنامه و هدف فرهنگی خود دهیم، به یکی از این دو قطب نزدیکتر است.
ظرفیتهای فرهنگ ما برای اینکه در روند دموکراسیسازی قرار گیرند عقبماندگیها و محدودیتهای بسیار دارند. اگر اصل بنیانی دموکراسی، برابری همه انسانها در حق تعیین سرنوشتشان است، ظرفیتهای برابری در فرهنگ ما محدود است. ما بیشتر، گرایش به اقتدارگرایی فرهنگی داریم. سنتگرایی فرهنگی- در هر خردهفرهنگ دینی یا غیردینی- اقتدارگرایانه است. ما گرایش داریم که بهویژه در فرهنگ سیاسی خود موضوعات را اقتدارگرایانه درک کنیم. برای نمونه، درک ما از وطندوستی، از وحدت «ملی» و ... حتی از خود دموکراسی، اقتدارگرایانه است.
جهان امروز، در عصر دموکراسی و دموکراسیسازی است. این درست است که در مقاطعی رویکرد غیردموکراتیک، یعنی اقتدارگرایانه، وجه غالب را مییابد، اما جنبشها و تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نشان میدهند دموکراسی و دموکراسیسازی هرچه بیشتر به خواست مردم در تمام کشورهای جهان تبدیل میشود.
ما ایرانیان اینک یک بار دیگر رویاروی بحران هویت «ملی» و عقبماندگی ناگزیر به انتخابی بزرگ هستیم. انتخابی تا از چنین مخاطرهای برهیم. این رهایی، اما جز از طریق تکاپوی فرهنگی و تمدنی و در تعامل با فرهنگها و تمدنهای دیگر ممکن نیست.
در عرصه فرهنگ، تکاپوی فرهنگی یعنی تلاش برای رستاخیز و نوزایش فرهنگی به منظور رهایی از خاطره بحران هویت «ملی» و عقبماندگی. محورهای این نوزایش فرهنگی، در درجه نخست، تکثرگرایی فرهنگی، انسانمحوری (اومانیسم) و دموکراسیسازی بر زمینه نقد ریشهای فرهنگمان است.
متن بسیار مفیدی هستش لطفا بخونید ..............
روزنامه اطلاعات
تاریخ خبر: شنبه20 فروردین 1390 ـ 5 جمادی الاول 1432 ـ 9آوریل 2011 شماره 25001
یادداشت سردبیر
تمدن
علیرضا خانی
گفته میشود یک کمپانی آمریکایی برای به رخ کشیدن قدرت تکنولوژیاش، سیمی به ضخامت یکهزارم تار موی انسان دور قرقرهای پیچید و برای کمپانی رقیبش در ژاپن فرستاد. مدتی بعد کمپانی ژاپنی همان سیم را پس فرستاد در حالی که روی آن سیم به فواصل منظم سوراخ شده بود.
اما آنها که گمان میبرند شکوه تمدن ژاپن از قدرت تکنولوژیک آن برمیخیزد، دچار سادهاندیشی و سطحینگریاند. تمدن یگانه کالایی است که مبادله نمیپذیرد وفقط باید در درون یک ملت «تولید» شود. اگر آن طور بودکه همه ملتها با خرید فناوری متمدن میشدند رفتار برخی شهروندان خودمان را که سوار بر آخرین مدل خودروهای ژاپنی با آخرین فناوری آنها هستند، ببینید. قدرت فناوری خیره کننده چشمبادامیهای ژاپن، به رغم همه جلال وشکوهش، «فرع»ی است کوچک بر تمدنی که این ملت آفریده است. «اصل» این تمدن را بیش از آنچه در کارخانههای معظم ایالت اُزاکا بتوان یافت در ویرانههای دلخراش ایالت فوکوشیما میتوان دید. وقتی رفتار متمدنانه آوارگانی که از پی مخوفترین زلزله قرن، منظم و تمیز در صف آب میایستند وبی جنجال و هیاهو و ناسزا فقط به اندازه مصرف همان روز خود، آب دریافت میکنند با رفتار مردمان یک کشور جهان سومی، در شرایطی کاملا عادی، مقایسه میکنیم، معنای تمدن نمایان میشود.
در همه فیلمها و عکسهای خبری که از روزهای پس از زلزله و سونامی ویرانگر ژاپن منتشر شد یک صحنه درگیری، ازدحام، هجوم، غارت فروشگاه، ولع برای دریافت کمکهای اعطایی، بینظمی و حتی فریاد و جزع دیده نمیشد. یکی از خبرگزاریها خلاصه مشاهدات خبرنگارانش را چنین بازتاب داده است:
1ـ صفوف منظم آب و غذا بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
2ـ هیچ ساختمانی در زلزله 9 ریشتری آسیب ندید. همه خسارتها مربوط به سونامی و ورود دریا به شهر بود.
3ـ غارتگری دیده نشد. زورگویی یا از دست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.
4ـ 50 نفر از کارگران نیروگاه اتمی، به رغم نشت مواد رادیو اکتیو، با از جان گذشتگی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند.
5ـ حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سر و صورت دیده نمیشد. مصیبت و غم همراه با طمانینه بود.
6 ـ مردم فقط اقلام مورد نیاز خود را تهیه کردند و این باعث شد به همه آب و آذوقه برسد.
7ـ مردم از افراد ناتوان و پیر و بیمار دستگیری میکردند. رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند.
8ـ همه دقیقاً می دانستند باید چه کاری انجام دهند. انگار بار دومی بود که این اتفاق افتاده است!
9ـ رسانهها در انتشار اخبار محتاط و دقیق بودند. از انتشار گزارشهای التهابآفرین خودداری میکردند و فقط اخبار آرامبخش پخش میشد.
10ـ هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند.
این همان تمدنی است که بقیه محصولات و مصنوعات تمدنی، بر آن بنا شده است. سونی و پاناسونیک و هیتاچی و تویوتا و هوندا و نیسان موتورز بر این تمدن بنا شده است. چنین فرهنگ و چنان رفتار مدنی است که منجر به رشد و توسعه در همه عرصهها و همه ابعاد میشود. زیربنای ناب تمدن یک سرزمین را باید در مواقع بحران دید. اینها را مقایسه کنید با رفتار بسیاری از هموطنان خودمان، آن هم در مواقع عادی و فراوانی و ثبات، ببینید ابعاد تفاوت را.
فرق است میان مردمی که پس از جنگ ویرانگر جهانی و انفجار دو بمب اتمی در کشورش، کارگرانش در سراسر جهان نان خالی میخوردند و هر یک «سنت»شان را به «ین» تبدیل میکردند تا سرزمینشان را بسازند با قشر تازه به دوران رسیده کشورهای جهان سومی که هر یک «واحد پول ملی»شان را به دلار تبدیل میکنند تا در جهان غرب سرمایهگذاری کنند.
دوستی نقل میکرد سالیان پیش به همراه چند هموطن برای کار به ژاپن رفته بودیم و چند اتاق کنار هم اجاره کرده بودیم. اتاقها قفل و بست نداشت. هرچه به صاحبخانه گفتیم چرا قفل و کلید ندارد، گفت برای چه نگرانید. اینجا امن است. کسی به شما کاری ندارد. بالاخره بعد از چند روز با شرمندگی به او حالی کردیم که از شما نگران نیستیم، از خودمان نگرانیم!
به هرحال، تمدن را نه میتوان خرید و نه میتوان با شعار و دستور به دست آورد. «تمدن» محصولی است که باید در فرایندی عاقلانه، متعهدانه، هوشمندانه و بغایت منظم تولید شود. زمینه تولید تمدن نه دانشگاه و کارخانه و وزارتخانه و دولت، که «خانواده» و «آموزش و پرورش» است. تا عزمی نکنیم و حرکت به سمت تمدن را به صورت یک جهاد مستمر نیاغازیم، اگر از بام تا شام شعار دهیم، خاصیتی نخواهد داشت و هر چند شعار «ما متمدنترین مردم جهانیم» برای بالا بردن روحیه، شعار خوبی است اما فراموش نکنیم وقتی میخواهند میزان تمدن و توسعهیافتگی ما را اندازه بگیرند، به گفتارمان کاری ندارند، رفتارمان را میبینند.
«والت دیسنی» سراغ داستانهای شاهنامه هم آمد، ما برای اسطورههایمان چه کردهایم؟!
http://www.mehrnews.com/detail/News/2359419
http://presstv.com/detail/2012/05/26/243232/bisotun-inscription-darius/
غرب و افراطگرایی اسلامی، دو دیدگاه مطرح در منشا پیدایش داعش
http://presstv.com/farsi/detail/1393/06/08/5999/Isil-west-islam/
استاد نظرتون در باره این متن چیست؟
استاد فردی به نام موریس بوکای هست که پژوهشهای قرانی جالبی آنجام داده و نظراتی تقریبا شبیه به شما در مورد احادیث و قرآن و عهدین دارد ایشان هم معتقدند که احادیث اصولا ارتباطی به قرآن ندارد و کتاب عهدینی که امروز در دست مسیحیان و یهودیان است انجیل و تورات ذکر شده در قرآن نیست و چیزی شبیه کتب احادیث امروزه ی مسلمانان است که بر آن نام انجیل یا قرآن نهاده اند نکته ی جالبی که ایشان در کتابش میگوید اینه که برای ترجمه قرآن به زبانی دیگر نیاز است که فرد مترجم تبحر در علوم طبیعی داشته باشد چرا که قرآن مباحثی مطرح کرده که برای فهم صحیح آن نیازمند به اگاهی در علوم طبیعیست مشابه کسی که میخواهد یک کتاب پیشرفته در رشته ای علمی را ترجمه کند بعد مثال جالبی هم از این اعجاز های علمی قرآن میزند ایشان به یک دسیسه که کلیساها برای درو نگه داشتن جامعه شان از خواندن قرآن تدارک دیده اند هم اشاره میکند مثلا میگه با بسیج انبوهی از نویسندگان به اصطلاح شرق شناس نوعی تواطر مبنی بر اقتباس قرآن از کتاب عهدین درست کرده اند که همین مانعی برای مطالعه مستقیم قرآن توسط افراد کتابخوان جوامع غربی ایجاد کرده است ایشان خود یک دانشمند فرانسوی در عرصه پزشکی هست
جلسه نقد و بررسی کتاب ایگناسیو اولاگوئه با عنوان اعراب به اسپانیا حمله نکرده اند یا انقلابی اسلامی در غرب در سالن اندیشگاه کتابخانه ملی برگزار می شود:
زمان 17 شهریور 1392
مکان بزرگراه حقانی، کتابخانه ملی، سالن اندیشگاه
با حضور دکتر عبدالله ناصری طاهری و دکتر محمدرضا پاک
شرکت برای عموم آزاد است
استاد کاش شما هم مطالبی در مورد جنبه های علمی قرآن می نوشتید! قرار بود در مورد خلقت آفرینش و کلمات مختلف انسان و آدم و ... توضیحاتی بدید. لطفا ما را بی نصیب نگذارید.
به شرط استمهال اجل و بقای عمر به چشم
با سلام خدمت استاد و دوستان
آیا برای دوستانی که در جلسه نقد و بررسی کتاب ایگناسیو اولاگوئه (17 شهریور- سالن اندیشگاه کتابخانه ملی) شرکت خواهند کرد امکان ضبط تصویری یا صوتی این جلسه و به اشتراک گذاری آن در فضای مجازی (یوتیوب و ... ) وجود دارد.
اگر کسی از دوستان نقدی علمی از این کتاب سراغ دارد لطفا در این صفحه اطلاع رسانی نماید.
استاد.برای معالجۀ لغوه،باید یک یهودی،کون تان بگذارد.
این هم سومین پاراگراف.
جلسه نقد کتاب اولاگوئه ساعت سه تا پنج عصر است.
چون کسی نپرسید چه ساعتی هست، عرض کردم!!!!!!
http://www.gomaneh.com/2956/%D9%85%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%82-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B4-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/
سلام استاد نظرتون چیه؟
http://www.gomaneh.com/2946/%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D8%AE%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7/
سلام استاد. لطفا حرف های زننده ای مثل کامنت دکتر روازاده را تائید نکنید. آنها تکلیفشان روشن هست. این حرف ها ارزش و ابهت وبلاگ را پایین می آورد.
خنجر از پشت به صدام
ناصری در این گفتوگو به نقش ایران در سقوط صدام اشاره کرده ولی گفته بازگویی آن «حرکتهای ظریف» فعلا به مصلحت نیست. به گفته او «در خلال مذاکرات برزان چندین مرتبه بحثهای استراتژی منطقهای را مطرح میکرد و میگفت عراق و ایران به اضافه کویت میتوانند کنترل تأمین نفت را به دست بگیرند و عربستان را مهار کنند. یعنی به طرق مختلف نخ میداد که بیایید با هم متحد بشویم و منطقه را بیاوریم زیر نفوذمان. در داخل هم عدهای این بحث را میپسندیدند و استقبال میکردند. ما با این بحثها بازی بازی کردیم و زیر بار نرفتیم. بعد از حمله عراق به کویت هم بحثهای جالبی با هم داشتیم و با نظر آقای هاشمی و هماهنگی آقای روحانی حرکتهای ظریفی کردیم که فعلا نمیشود باز کرد ولی بعدها صدام آن را به عنوان «خنجر از پشت» مطرح کرد. خلاصه مطلب اینکه زمینه سقوط صدام هم که هدف غایی جنگ بود فراهم شد. البته خودش گور خودش را کند ولی ما هم بیتأثیر نبودیم. چیزی که بسیار نگرانکننده بود این بود که صدام در آن دوره احساس قدرت میکرد و عربهای منطقه از او ترسیده بودند. اگر حمله صدام به کویت به نتیجه میرسید ما میباید از آن به بعد سایه یک عراق بسیار قدرتمند را دور سرمان داشته باشیم. چنین وضعیتی برای ما بسیار خطرناک و غیرقابل پذیرش بود. یادتان میآید که اوایل حمله عراق گفته شده بود که سفیر آمریکا به صدام چراغ سبز داده است. فرانسویها هم به طور جدی دنبال این بودند که صدام با گرفتن امتیازاتی از کویت عقبنشینی کند. در چنین شرایطی عراق حداقل بوبیان را تصرف میکرد و کویت را از نظر سیاسی و اقتصادی تحت نفوذ خودش نگه میداشت. صحبتها با برزان در آن مقطع و پیغامهایی که از طریق او به صدام منتقل میشد نقش تعیینکننده در تنظیم وضعیت بسیار حساس آن زمان داشت. ولی فکر میکنم فعلا بازگویی این مطالب و صحبتها به مصلحت نیست. فقط میگویم که کارهای بسیار هوشمندانه، زیرکانه و حسابشدهای انجام شد.«
http://scicasts.com/neuroscience/2041-neurodegeneration/7044-new-discovery-brings-hope-for-treatment-of-parkinson-s-disease/
سخنرانی دیوید استروناخ درباره باستان شناسی ایران در لندن
هر کی می تونه بیاد
Wednesday 17 September, 6.30pm
Asia House, 63 New Cavendish Street, London W1G 7LP
اگر شما مشرف شدید گزارش را فراموش نکنید. هرچند که حرف نویی برای گفتن ندارند.
http://www.khabaronline.ir/detail/373367/Economy/financial-market
استاد پورپیرار
کامنت کوتاه و بسیار خواندنی و همچنین مغزدار شما خطاب به علیرضا را در صفحه نخست نظرات این پست چندین بار خواندم .
ریشه این رفتارهای شبه رضاشاهی که شما فرموده اید در 36 سال قبل که شبه انقلابی مشکوک موسوم انقلاب اسلامی و در حقیقت رفرم مصلحتی کارگردانان یهودی ایران بوقوع پیوست را در چه میبینید؟
آیا حکام جدید رو یهودیان منصوب کردند و طرح را کارگزاران فعلی مجبورند مو به مو اجرا کنند یا اینکه بعد از رفرم و حصول به اهداف اساسی آنان سیاستگذاران بقیه امور رو دربست همانند رضاخان به اینها واگذار کردند که همین هزار فامیل جدید هم همان رویه پهلویها یعنی پرکردن جیبهای مبارک خود و حاندانشان را در سرلوحه کار قرار داده اند ؟؟
در هر حال یک نکته خیلی برجسته است و اون اینکه حکامی با هر دوی این نوع ماموریت در ایران بیقین نمیتوانند بومی این سرزمین و از بین مردم ریشه داشته باشند .
در پناه خداوند سبحان و یگانه باشید..
استاد به عقیده شما محکم ترین دلیل برای وحی بودن قرآن چیست؟
http://www.parkinson.org/Video-Library/Is-there-a-cure-for-Parkinson-s-disease--How-is-it
http://www.webmd.com/parkinsons-disease/news/20140109/gene-therapy-may-hold-promise-for-advanced-parkinsons-disease
این قطع شدن روزی نویسندگان مستقل توسط یهودیت یا هر قدرت دیگری خیلی زننده و کاری است لذا بنظر من افرادی که میخواهند کار فرهنگی و علمی انجام دهند باید کاسبیی آزاد و با درآمدی مطمئن داشته باشند وگرنه با مشکلات و موانع وحشتناکی مواجه خواهند بود اصولا نویسندگی خود پیشه ای کم درآمد است حال اگر خللی در کارشان پیش بیاید برایشان بحرانهای مالی بزرگی ایجاد میکند افراد خیلی کم هوش و احمقی وجود دارند که منابع مالی زیادی دارند و خارج از قلمرو اداری بدست آورده اند به گمانم کسی که قادر به ارائه نظریه ای علمی و راهگشاست هوش لازم برای تامین سرمایه ای که بتواند نگران قطع روزیش نباشد دارد مثلا میتوانند یک کله پزی معروف بزند با درامدی 20 الی 30میلیونی در ماه فکر نکنم دیگر نگران روزیشان یا جمع شدن و توقیف کتابهایشان باشند اگر پورپیرار یا خیلی از نویسندگان غربی مستقل منابع مالی لازمی میداشتند میتوانستند صدها برابر تاثیر گذارتر باشند
محکم ترین دلیل محی بودن قرآن را خود قرآن گفته است و این است که اگر وحی نبود عوج و ناراستی در آن می یافتید!
سلام استادپنظر شما در این باره چیست؟
ابراهیم گلستان شاهد عینی کودتای ۲۸ مرداد و سردبیر سابق روزنامه مردم، از آن روز و بعد آن، خیانت حزب توده و نیز از کاشانی می گوید
http://enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/10573-2014-09-03-20-11-30.html?Itemid=0
بنده خدا چرا فکر میکنید اگر امثال روازاده تجربه شخصی خودشون رو بیان کنن ابهت این وبلاگ پایین میاد؟
جناب عادل سواری از اون لحاظ درست میفرمایید.