حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۳۰.

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه ۳۰.


در مسیر بررسی مسائل تاریخ معاصر ایران، ناگهان با حضور قاجارها مواجه می شویم که گویی از آسمان باریده اند و هنگام ارزیابی میراث آنان، به صاحب منصبانی بر می خوریم که قدر قدرت ترین شان، حتی از نبود چهار دیوار آبرومندی برای خلوت گذرانی خویش گله مند است، با این همه مورخانی از همه نوع، خودی و غریبه چنان اموراتی را به زمان آن ها ثبت کرده اند که بی حاشا و تردید هر یک برای تولید تحولی بنیانی در آن مجموعه کفایت می کرده است.  

«در اوایل سلطنت، اندرون ناصرالدین شاه همان اندرون خاقان بود و چندان وسعت نداشت... پس از ان که زن های شاه رو به افزونی نهادند رفته رفته چا تنگ شد و ناگزیر به بزرگ کردن اندرون  پرداختند. در سال 1301 قمری که ناصرالدین شاه به مشهد رضا علیه السلام مشرف شد، به آقا ابراهیم امین السلطان پدر میرزا علی اصغر خان اتابک امر کرد تا در غیبت او اندرونی وسیع و در خور بنیان نهد». (دوست علی معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 15)

حالا از آن که باخبریم شاه قجر به زیارت مشهد نرفت، پس اندرون وسیع هم ساخته نشد و قیله عالم ناگزیر به همان مکان دیدارهای خارج از شان خویش قناعت می کرد که بازدید دوباره ای از آن را به شهادت خواهم طلبید، تا معلوم شود هنگامی که چنین فقر اشکاری را، به دست تعارفات و قمپزها ی معمول در باب ملزومات دربارها می سپرند، مثل همیشه و موارد بسیار دیگر، به شروح زیر مبدل می شود.

«پذیرایی میهمانان در«تالار سبز» به عمل می آمد که آن را با اثاثه و فرش های سبز آراسته بودند. ظرف ها نیز جمله از بلور و چینی سبز انتخاب شده بود. چند دسته نوازنده از قبیل: «گل رشتی»، «طاوس»، «ماشاالله»، «کریم کور» و «مومن کور» فراخوانده می شدند. اینان پس از ورود به خانه منیرالسلطنه به راهنمایی یک تن خواجه سرا به اطاق تعوض لباس می رفتند. در این اطاق چند صندوق آهنین بزرگ محتوی جامه های سبز و دو آئینه قدنما بود. رامشگران جامه های مخصوص خود را که نام هر یک بر قطعه کاغذی نوشته و بر آن سنجاق شده بود از صندوق ها بیرون آورده بر تن می کردند و سپس به مجلس بزم درمی آمدند. جامه های مزبور از اطلس و مخمل و تور سبز تهیه و با پولک و نگین و یراق و پرهای سبز سیر و روشن زینت شده بود. بانوان با جامه های دیبا و پرنیان در انواع ترکیبات نیم رنگ و پررنگ رسمی جشن، از فرق تا کمر به جواهر آراسته، با آرایش های دلپسند و رفتاری دلفریب در آن میان جلوه ای خیره کننده داشتند. بعضی به سان گلبن های شاداب بر نشیمن ها و مسندهای چمن فام می نشستند و برخی مانند سروهای روان بر فرش های زمردگون تالار که در و دیوارش بر بساط بوستان طعنه می زد می خرامیدند و غنچه آسا می خندیدند... خانم ها در آرایش خود جواهر بسیار به کار می بردند. نیم تاج و سنجاق های گوهر نشان زیب سر و زلف می کردند و گاه کنار زلف پرهای رنگارنگ قرار می دادند عقدرو و سینه ریز به گردن می آویختند و بازو بندهای درشت و گران بها می بستند که رشته های ابریشمی در زیر داشت و به هر رشته گوهری تابان یا سکه ای زر آویخته بود. گل ها و اشیاء ظریف دیگر از طلا و مروارید و سنگ های قیمتی بر سر و بر می زدند و انگشترهای درشت و ریز در انگشتان می کردند». (دوست علی معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 29 و 63)

تصویر بالا تجمعی از زنان ناصرالدین شاه است که با خریداری و یا ربوده شدن از دهات مسیر پرسه های قبله عالم در کوه و کمر فراهم آمده اند. چندان که در مطایبه می توان بروز داد که شکارگاه اصلی شاه  نوباوگانی بوده است که در عین حال هیچ یک تطبیقی با توصیفات معیرالممالک ندارند و در دست و گردن و بازوی هیچ کدام، از آن سینه ریزها و سنجاق های گوهر نشان خبری نیست. معیر الممالک مثل غالب قلم زدگان در موضوع قاجار، خود را  به ترتیباتی از وابستگان شاه و با خبر از نیک و بد و تر و خشک دربار می شناساند.

«دوست علی خان نظام الدوله معیرالممالک محترم ترین دخترهای ناصرالدین شاه، یعنی عصمت الدوله را برای پدرم دوست محمد خان خواستگاری کرد و عروسی بس مفصل و با شکوهی برپا ساخت که اروپاییان شرح آن را در کتاب هایی که راجع به ایران نوشته اند یاد کزده اند و تاکنون نیز از آن عروسی و بساط عیش ضرب المثل مانده است. نوبسنده این سطور از این وصلت پا به وجود نهاد و در اندرون شاه پرورش یافت. ناصرالدین شاه به هیچ یک از نوه های خود به اندازه من اظهار مهر نمی کرد». (دوست علی معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 11)

شمارش تعداد نادرستی ها در این نقل دوست علی خان آسان نیست و اگر او و همچنین دیگر یادداشت برداران حوادث آن زمان، همگی با آهنگی یکسان خود را به میانه معرکه انداخته اند، پس دروغ های شان  نه از سر بی خبری، که بخشی از فرمان بری در جهت  وارو کردن نیازهای دربار در دوران ناصرالدین شاه است. و از آن که پیش از این با  دست بردگی و جعل در تصاویر میرزا رضا کرمانی و حاج سیاح نیز آشنا شدیم، پس مجموعه داشته های پراکنده کنونی از عهد قاجار، مانند شرح نمایش آن عروسی در نشریات اروپا، بی اعتبارند و اگر ذکر کنم که تواریخ و حواشی موجود در باب دوران قجرها و اختراع محمد حسن و آغا محمد و فتح علی و محمد و ناصرالدین شاه ترور شده و امیر کبیر و کمال الملک موجود در شروح کنونی و بزرگ نمایی انقلاب مشروطه و ماجراهای علی محمد باب، در درجات مختلف، ساختگی و بی سندند، باز هم قلم را با رعایت عدالت مطلق به کار برده ام. زیرا توجه دوباره به جزییات عکس زیر از خوابگاه ناصر الدین شاه با آن ظروف سبز و بخشش های مشت مشت مسکوکات زرد همخوانی ندارد.


و این هم عکس کامل تری از خلوتگاه شاه که بر سطح ناهموار اتاقی، شبه پتویی را گسترده، پنجره را با لحاف سیاهی پوشانده و با رنگ سفید برهنگی پایین تنه شاه و قضایای دیگری را ناشیانه ترمیم کرده اند. مورخ نتوانست از کاربرد و ماجرای آن نوار سفید گسترده در درگاه زیزین عکس سر درآورد.

«از اواسط بهار هر چند روز ناصرالدین شاه در یکی از باغ های سلطنتی به سر می برد. نخست به باغ شاه رفته دو سه روز اقامت می کرد و از آن جا به ترتیب به عشرت آباد، قصر قاجار، سلطنت آباد، صاحبقرانیه و دیگر باغ های سلطنتی می رفت که امروز از آن ها آثاری به جا نیست. باغ شاه و عشرت آباد و سلطنت آباد امروز مرکز قشونی است و از وضع گذشته جز عمارت چهار طبقه ی عشرت آباد که محل سکونت شاه در اندرون بود و حوضخانه سلطنت آباد نشانی باقی نمانده. روبروی عمارت عشرت آباد حوض گرد بزرگی بود که اطاق زن های شاه گرد آن حلقه وار ساخته شده بود و منظری بس شاعرانه داشت. بین عشرت آباد و قصر قاجار باغی بود به نام عیش آباد که نزدیک به سبک های جدید ساخته شده بود. چهار سال پس از آبادی آن شاه کشته شد و با رفتن او آثار باغ نیز رفته رفته از میان رفت. شاه پس از چند روز درنگ در قصر قاجار به سلطنت آباد می رفت و در آن جا نسبتا بیش تر درنگ می کرد. سپس یک ماه در صاحبقرانیه مانده آن گاه به مسافرت های پشت کوه می رفت. هر سال مسافرت ییلاقی را از سمتی آغاز و پیوسته به سرخ حصار ختم می کرد. سالی به شهرستانک، آهار، اوشان، فشم، امامه، گلهمد و رودک و لشگرک و سال دیگر به لتیان، چهار باغ، لواسان، آب گرم عسک و دماوند و بعضی سال ها نیز به خطه ی نور و کجور و کلارستان نماسیاق می رفت و در بازگشت به سرخ حصار آمده پس از انجام مراسم آش پزان به تهران روی می آورد». (دوستعلی خان معیرالممالک، یادداشت هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، ص 45)

قرار دادن مسئولیت این همه پرسه در کوه و دشت و پخت آن آش نهایی در وظایف سلطانی که به راستی دلقک هیچ کاره و مستخدم برنامه ریزان اصلی در پروژه ایران سازی پس از قتل عام پوریم بوده، ظاهرا نه فقط با تمناهای درون سلطانی نیمه ساخت مطابق است بل عرصه را برای راه بران هر کنکاش دیگری باز نگه می دارد. این که یک انقلابی به نام میرزا رضا کرمانی قصد از میان برداشتن چنین سلطان بی آزاری را که برنامه بلند مدت بیابان گردی دارد، به سادگی اصل آن تآتر ترور را بلااثر می کند، زیرا چنان چه به حکم اسناد و رونمایی آثار، تحرک سیاسی تبلیغاتی سفرهای فرنگ و مشهد را هم از دستور زندگانی شاه قجر خارج کنیم، آن گاه با سلطانی مواجهیم که جز رسیدگی به تمنیات و خورد و خواب شخص خویش و شراکت سالانه در پخت آش دیگران، داعیه دیگری نداشته است. با این همه بیرون زدن از کاخ گلستان در پای تختی که در آن هنوز خانه و کوچه و بازاری گشوده و کسی را با کسی کاری نبوده، محقق را برای کسب سایه ای از حقیقت، با پاک کردن سبزی آش قبله عالم همراه می کند، اما اگر بپرسیم موضوع آش، تبعیت از کدام سنت و فرامین است جز بهانه تراشی های مذهبی و شبه آن پاسخی نخواهد رسید.

به راستی که در چنین اوضاع و احوالی، کنکاش در ماجرای حضور  و ورود قجرها به تاریخ معاصر، عبور چشم بسته از میان دیوار آتش است و دوندگی های موجوداتی مفروض در گل آویز شدن های متعدد با سرداران تزار و لشکریان عثمانی و انگلیس و زایاندن یک شبه رستم روزگار ما، با نام عباس میرزا را به خصوص که تا ۱۶۰ سال پیش هنوز مرکز تجمع شهری در جغرافیای ایران  فراهم نبود، مستقیما و بی واسطه به دروغ تبدیل می کند. در واقع همان گونه که سفالگران عهد جدید بسیار بی اسلوب تر از کوزه و کاسه سازان ۵۰۰۰ سال پیش تولید می کنند، تاریخ سازان سلسله قاجار نیز دست های خود را در امتدادی تهی دراز کرده اند تا  شاید اتاق استراحتی برای اعلی حضرت فراهم شود. آن ها در تدارک ملزومات تحرک و ابزارهای تجمع دوباره در ایران معاصر، که پیش از قجرها با شاعران و غزل سرایان تامین می شد، این بار به مسائل دشوار کشور داری متصل است که هرکس را به اجرای سرگرمی تازه ای به صورت های زیر فرستاده اند.


۱. تدارک و تامین اسناد و علائمی برای حفظ و امتداد تجمع متمدن در ایران پس از قتل عام پوریم.

۲. تدارک لوازم و ابزار سلطنت قاجار که گفته اند از کرامت تزارها و برداشت از تتمه غنائم فرضی نادر فاتح هندوستان و یا حتی گشاده دستی ملکه انگلیس تامین شده است.

۳. وارد کردن فرقه تشیع در میان مهاجرانی بدون تکلفات مذهبی پیشین و جای گزینی مذاهب سنی و شافعی و حنفی و حنبلی و غیره، که هر یک سطری من باب حضور دورتر از سه قرن قبل ندارند و با حاصل خون باری که موجب افسوس هر مسلمان یکتا پرست است، چنان می نماید که طالبان وحدت دوباره ی فرقه های اسلامی گویی نزد ارواح گله می گذارند.  

۴. ظهور روحانیون عالی مقام برخاسته از کربلا و نجف و سامره و غیره.

۵. تولید دستجات مغایر با تشیع، از قبیل دکان علی محمد باب و درویشیگری و نصب خانقاه و حسینیه و تکیه به جای مسجد در سطوح وسیعی از اقامتگاه اقوام با هدف توسعه ستیزه های فرقوی و ملی.

۶. پر کردن چاله به کلی خالی مانده هنر بومی. 

۷. تدوین و تبادل قرارداد های رسمی با حکومت های اطراف که دست یابی به اصل هیچ یک آسان و میسر نیست.

8.معتبر کردن اجحاف و ظلم به عنوان زمینه ساز ظهور منجی منتقم و عادل.

9. اختراع قشر نازک کلیشه ای و به ظاهر پر شهامتی از روشن فکری مذهبی و غیر مذهبی، چون حاج سیاح و ملکم و ابراهیم بیک و اسد آبادی و طالب اوف و آخوند زاده و دیگران که ضرورت تغییرات بنیانی و قانونی و نیاز به مشروطه و مجلس ملی را تذکر داده اند.

10. و سرانجام صحنه آرایی برای نمایش  یک انقلاب ملی به عنوان ملات استحکام و وسیله ای برای ثبت و تایید و تصویب جمعی آنان، تا حقوق هر یک و از جمله  یهودیت و زردشتیگری رسمی و غیر قابل بازگشت شود. 

بدین ترتیب کوچک ترین تحولات ان زمان نیازمند بازبینی عمیق و دقیقی است که مثلا بتوان مدعی شد ارسال دروغین ناصرالدین شاه به فرنگ و ملاقات او با تالبوت در لندن و تنظیم سناریوی قرارداد تنباکو، تنها زمینه چینی مقدماتی در تار و پود داستانواره ای است با قصد نمونه سازی و نمایش رسمی قدرت و نیز جهت گیری مترقی روحانیت در حل و فصل امور به سود درخواست های مردم است، امری که با کمبود مستندات و ملزومات، مورد تایید تاریخ نیست... (ادامه دارد) 

نظرات 362 + ارسال نظر
م.ا جمعه 30 تیر 1391 ساعت 05:20 ب.ظ

باسلام به استاد بزرگ اگر بر روی کتیبه های یونانی ها در منطقه خطوط یونانی پیدا شده چطور اروپایی ها تا چهارصد سال قبل دارای خط نبوده اند

آقا یا خانم م.ا. کجا گفته ام که یونانیان پیش از ۴۰۰ سال خط نداشته اند؟! احتمالا بحث قلم یعنی ابزار نوشتن را با مجرد نگارش مخلوط کرده اید.

مسعود جمعه 30 تیر 1391 ساعت 06:40 ب.ظ

با سلام و عرض ادب؛
استاد خسته نباشید.
مطمئنا این بندهای 10 گانه که در انتها آورده‌اید، این یادداشت را در مباحث آینده به یکی از مدخل‌های اساسی و تعیین کننده در راه رسیدن به حقیقت تبدیل خواهد نمود.

در ضمن جسارتا می‌خواستم درباره عکس‌ها و تصاویری که در یادداشت‌ها از آن‌ها بهره می‌برید پیشنهادی بکنم. یکی از نقاط قوت کار شما از همان ابتدا تا کنون استفاده از منابع دست اولی است که در موضوعات مورد بحث، مورد قبول و استناد همگان بوده که با نقد و نشان دادن تناقضات، دروغ‌ها و جعلیات در آن منابع، هر فرد عاری از تعصبی را به راحتی در پذیرش مدخل تازه قانع نموده است. به نظر حقیر اگر تصاویری که در یادداشت‌ها مورد استفاده قرار می‌دهید را به جای وبلاگ‌ها و سایت‌های دیگر از کتب و منابع اصلی مربوط به تاریخ قاجار بردارید تا توضیحات کامل مربوط به آن تصاویر را (به عنوان مثال عکسی که از زنان ناصرالدین شاه قرارداده‌اید) بتوان با رجوع به آن منبع دریافت نمود بسیار بهتر خواهد بود و جای هیچ گلایه و کج خلقی را برای کسانی که هنوز هم دوست دارند خود را به کوچه علی چپ دروغ و فریب بزنند باقی نخواهد گذاشت.

با آرزوی سلامتی روز افزون
پایدار باشید...

اقای مسعود. از تعارفات شما ممنونم. موضوع استفاده از تصاویر به مثابه اسناد تاریخی عمر کوتاه و حد اکثر ۱۴۰ساله دارد زیرا که دورتر از این زمان اصولا عکس و عکاسی نبوده است . استفاده از تصاویر از آن جهت مفید است که دیداری است و مباحث در حاشیه را کم تر می کند. متاسفانه فراوانی این نمودار که نیازمند جست و جو در مجموعه هایی کلان است ذکر منبع اولیه را دشوار می کند.ان که عکس را بی ذکر دلیل سند قرار نمی دهد همانی است که با دیدن تختگاه هم تخت جمشید را کامل می بیند.

ساده دل جمعه 30 تیر 1391 ساعت 08:55 ب.ظ

سلام
از مقاله جدید بسیار سپاسگزارم
امیدوارم بسیاری از سوالاتی که دوستان داشتند با بندهای ذکر شده در این پست رفع شود

استاد من فکر میکنم که مردم کوچ داده شده به این نواحی هم اکثرا کسانی بودند که از قبل به اسلام گرویده و برای قرار دادن انها در قرنتینه و جلوگیری از گسترش اسلام میان مردم سرزمین اولیه اشان کوچ داده شده اند تنوع نژادی مردم خاورمیانه و اختلاط اقوام اثباتی بر این مدعاست

اقای ساده دل. برخی نشانه های دیگر به صورتی جان دار یهود بودن نخستین مهاجران به غرب و جنوب منطقه را تایید می کند.

ساده دل جمعه 30 تیر 1391 ساعت 09:33 ب.ظ


مردم کوچ داده شده به این نواحی هم اکثرا کسانی بودند که از قبل به اسلام گرویده و برای قرار دادن انها در قرنتینه و جلوگیری از گسترش اسلام میان مردم سرزمین اولیه اشان کوچ داده شده اند تنوع نژادی مردم خاورمیانه و اختلاط اقوام اثباتی بر این مدعاست

این منطقه که مسلمان نشین هست را جهان سوم و عبرتی برای مردم جهان بخوانند و نتیجه گرایش به اسلام را فلاکت و بدبختی و فقر و بی سوادی معرفی کنند

ساده دل جمعه 30 تیر 1391 ساعت 09:44 ب.ظ


معروفه که در قدیم بیماری های واگیردار و مرگ و میر زیاد بود!
این وضع بیشتر بین مردم مهاجر و بی تمدن خاورمیانه دیده میشه
اما در میان ملل متمدن و کهن مثل چین نه تنها طب پیشرفته بود بلکه طول عمر و سلامتی هم در سطح بالایی قرارداشت
در این مقایسه به قول یکی از دوستان یتیم و بی پیشینه بودن مردم خاورمیانه بیشتر نمایان میشه
مردم مهاجر فقیر در مقابل این بلایاناتوان و ضعیف بودند چون از امکانات تمدن و .. حتی دستاوردهای سرزمین اولیه مردم خودشان بعلت کوچ اجباری بی نصیب شده بودند
سرزمین بی سکنه و فاقد پایه های تمدنی که حتی تامین نیازهای ساده زندگی هم در ان دشوار بود
کوچ اجباری مهاجرین مسلمان را همانگونه که یهود میخواست در فقر و عدم آموزش و بدبختی و .. انداخت

دلیل دیگه برای کوچ رو راحت تر شدن نسل کشی و از بین بردن مسلمانان با ایجاد اختلاف و یا ترورهای بیولوژیکی و … میتوان دانست
و ایران! مرکزی برای گسترش دادن اختلافات فرقه ای و سرایت دادن آن به مناطق دیگر جهان اسلام!

مسعود سنجری جمعه 30 تیر 1391 ساعت 11:16 ب.ظ

برادر گرانقدر استاد پورپیرار
سلام علیکم

حقا یادداشت مهمی است. خصوصا بنود دهگانه و پاراگراف آخر فوق العاده اند. جدا تشکر می کنم

والسلام علیکم
فی امان الله

aydın جمعه 30 تیر 1391 ساعت 11:30 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام
فرا رسیدن ماه برکت را به شما تبریک می گوییم .
استاد ظاهرا در حال جمع بندی مسائل مربوط به قاجار هستید . یادداشت کنونی هم جالب و دارای نکات مهم بسیاری بود . بند دو سخنانتان برای بنده قابل فهم نبود چون پیشتر وجود نادر شاه و حمله او به هند را رد کردید و در مجموعه جعلیات قرار دادید .
«۲. تدارک لوازم و ابزار سلطنت قاجار که غالبا از کرامت تزارها و برداشت از تتمه غنائم نادر فاتح هندوستان و یا حتی گشاده دستی ملکه انگلیس تامین کرده اند.»
بی صبرانه مشتاق دیدن مستند جدیدتان هستیم .
در ضمن مستند علف را چگونه تهیه کنیم لینک های موجود برای دانلود کار نمی کنند .

آقای aydın. این اشارات طعم تمسخر دارند و اعتراضی به این شایعات اند که تخت طاووس مورد استفاده ناصرالدین شاه را نادر از هند آورده و یا تزار مجموعه ای از ظروف و ملکه انگلیس چند چراغ و پارچه برای شاهان قاجار فرستاده اند. برای مطالب دیگر هم به استاد غفوری نازنین رجوع کنید.

جهود شنبه 31 تیر 1391 ساعت 07:46 ق.ظ

http://groups.yahoo.com/group/naariaa/files/files/

http://s3.picofile.com/file/7443149779/%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%87
%D8%A7.rar.html

دوستان و دشمنان می توانند کامنت های گم شده را در آدرس های بالا پیداکنند.

علی شنبه 31 تیر 1391 ساعت 08:33 ق.ظ

جناب آیدین خان در اولین فرصتی که مجتبی را ببینم مستند علف را بهش میدم. شما هم از ایشون بگیرید.

نصراصفهانی شنبه 31 تیر 1391 ساعت 11:33 ق.ظ


اخیرا کشور مالزی تبدیل به جولانگاه ضد انقلاب، مفسدان اقتصادی گریخته از ایران و عناصر فتنه گر تبدیل شده است. در همین راستا گفته می شود برخی عوامل ضدانقلاب و دست اندرکاران شبکه های ماهواره ای فتنه گر نیز به سمت مالزی سرازیر شده اند.

در حال حاضر، هزاران ایرانی در مالزی چند ملیتی تحصیل یا کار می کنند ( ایرانیهایی که بعضا تحت تاثیر تبلیغات دروغین اسلامی بودن مالزی به این کشور سفر کردند) و این در حالی است که مالزی فقط به اسم یک کشور اسلامی شناخته می شود اما در بطن خود نه تنها شباهتی به کشورهای اسلامی ندارد، بلکه مانند جوامع افسارگسیخته غربی، مملو از کاباره ها، دیسکوها و مراکز فساد است.

چندی پیش در این کشور به اصطلاح اسلامی، رقاصی رقاصه‌های هندی در ساختمان محل برگزاری مسابقات بین‌المللی قرآن در مالزی موجب حرمت شکنی و اعتراضات گسترده ای شد.

جالب اینکه در این کشور که به عنوان مامن و اقامتگاه جدید فتنه گران و شبکه های ضدانقلاب مطرح شده است، برنامه های خواننده های لس آنجلسی در ایام ماه مبارک رمضان در مالزی به طور قابل توجهی افزایش یافته است و مجله های تبلیغاتی متعدد که در کوالالامپور پایتخت مالزی به چاپ می رسد به طور وسیع آگهی های مبتذل و گاه مستهجن کنسرت های این خواننده ها منتشر می شود.

خطر فساد و انحرافات اخلاقی این کشور که نام اسلامی را با خود به یدک می کشد، اکنون بیش از همه برای آن دسته از خانواده های ایرانی احساس می شود که تصور می کنند در حال فرستادن فرزندان خود به یک کشور اسلامی هستند در حالی که بسیاری از دانشجویان ایرانی که برای تحصیل عازم این کشور می شوند علاوه بر نامعتبر بودن مدارک دانشگاهی مالزی، در معرض خطر مراکز فساد فعال در این کشور هستند.

طبق گزارش یک موسسه تحقیقاتی فقط در کوآلالامپور مالزی 280 مرکز فساد با تابلوی علنی وجود دارد

م . ع شنبه 31 تیر 1391 ساعت 11:42 ق.ظ

جناب علی اگه ممکنه مستند علف را به استاد غفوری ندهید .چون همه به ایشان دسترسی ندارند. اگه تو کتابفروشی نیل گذاشته بشه و با پرداخت مبلغی همه بتونن آنرا تهیه کنن فکر می کنم بهتر باشه.
البته تا نظر استاد و دیگران در این باره چی باشه.
ممنون

بختیار شنبه 31 تیر 1391 ساعت 12:59 ب.ظ

استاد ناخوداگاه بنظرم رسید بهتر است نام این یادداشت را ده میخ به تابوت کهنه پرستی میگذاشتید.

غصه دار شنبه 31 تیر 1391 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام
استاد چند وقت پیش مستندی دیدم در مورد مراسم زار که در جنوب ایران تهیه شده بود... مراسمی همراه با اجرای موسیقی به منظور بیرون راندن ارواح خبیثه از درون انسانها... با یه تماشا میشه فهمید که مشابه مراسم قبایل آفریقاست.
به شخصه بعید میدونم که مهاجرین اولیه این نواحی به سرزمین ایران بعد از پوریم مسلمان بوده باشند.
تا نظر استاد و دوستان چه باشد

khalil شنبه 31 تیر 1391 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام بر استاد عزیز
در تصویر دوم که در مورد نوار سفید زیر عکس سئوال پیش آمده فکر کنم نور آفتاب با ترکیب سایه ای از برگهای درخت باشد و همچنین قبله عالم با مرغانشان در بیرون از خانه یاحیات بزک شده لم داده باشند.

مقاله جدید با آن ده بند آخر فوق العاده بود.
خیلی متشکرم و ممنون

علی شنبه 31 تیر 1391 ساعت 03:36 ب.ظ

جناب م ع. از استاد غفوری عزیز می خواهیم زحمت کاری را که فرمودید بکشند. حقیر در نهایت شرمندگی مجال اجرای دستور شما را ندارم.

آبان شنبه 31 تیر 1391 ساعت 04:00 ب.ظ

استاد سلام
و بی نهایت ممنون از روشنگری های نوین تاریخی شما.
دوستی از قول شما می گفت که فرموده اید مطابق "فرهنگنامه قرآن" در آیه 4 سوره 47 منظور از صرب الرقاب سفارش به حواس جمعی و منظور از شدوالوثاق بستن پیمان محکم است. این تعبیر بسیار عالی مرا واداشت که کتاب 5 جلدی "فرهنگنامهء قرآنی" آستان قدس زیر نظری جعفر یاحقی را بخرم ولی چنین معنایی در آن نیافتم. اصلآ یاحقی در این کتاب توجهی به قرآن نداشته بلکه برخی لغات کهنه فارسی ترجمه های قدیمی از قران - که اغلب هم معنایی خشن و ارتجاعی دارند - را به نفع زبان فارسی و باستان گرایی، جمع آوری و مصادره کرده و برای اینکه چیزی از قران هم دستگیر خواننده نشود از هر عبارت قرآنی فقط ترجمه هایی از یک لغت را بدون توجه به کل عبارت و آیه نوشته است.
احتمالآ در این میان گذشته از شهرت طلبی پول کلانی هم به جیب زده است.
به همین دلیل من احتمال می دهم منظور شما در فرهنگنامهء یاحقی نبوده بلکه به یک فرهنگنامهء دیگری اشاره داشته اید. که البته موفق به پیدا کردن آن در اینترنت نشده ام. لطفا نام آن فرهنگنامه یا منبع ترجمه های بالا را برایم بنویسید.
با تشکر و ارادت بسیار زیاد

آقای ابان. فرهنگ نامه قرآنی، ۱۴۰ نمونه از قرآن های قرن سوم تا سیزدهم را از نظر معنا گذاری فارسی بر لغات قرانی مرتب کرده است. غرض از این شامورتی بازی این است که گفته باشد زبان و لغت فارسی از نظر معانی لغت و کلام چیزی از قران کم ندارد.اما اگر سوال کنیم گه چه گونه لغت قرانی عرب فاقد نقطه است ولی ترجمه فاترسی ان نقطه گذاری بر تمام خروف را رعایت کرده است. جواب درستی ندارد و رسوا می شوند. این واقعیت است که ابتدا لغات و کلام عرب نقطه گداری شده و سپس فارس ها آن علائم حاضر و اماده را به سود خود مصادره گرده اند. کتاب پاپیروس ها را مطالعه کنید.

حاجی زاده شنبه 31 تیر 1391 ساعت 05:30 ب.ظ http://monhaniezehn.blogfa.com

ممنون جناب جهود
همین دیروز در به در دنبال کامنتهای از دست رفته بودم.

[ بدون نام ] شنبه 31 تیر 1391 ساعت 06:23 ب.ظ

http://www.tabnak.ir/fa/news/259517/%D8%AF%D8%B2%D8%AF-%D8%AD%D9%86%D8%AC%D8%B1%D9%87-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B4%D8%AE%D8%B5-%D8%B4%D8%AF

م.ع شنبه 31 تیر 1391 ساعت 11:02 ب.ظ

علی اقا من قصدم صادر کردن اوامر نبود. ظاهرا خیلی ها مثل من موفق به دانلود درست مستند نشدند.خواستم یه راه حلی پیشنهاد داده باشم. البته اگر دوستان نظر بهتری دارند می تونن بگن.
این رو هم میدونم که استاد غفوری سرشون خیلی شلوغه.
به هر حال امیدوارم کلام منو گستاخی تلقی نکرده باشین.

سید مرتضی شنبه 31 تیر 1391 ساعت 11:20 ب.ظ

سلام استاد
اگه بشه تو مباحث ده گانه که اشارات مختصری داشتین بیشتر وارد بشین مثل بند 4 خیلی میتونه مفید باشه.
نکته دیگه اینکه متاسفانه بعضی از خوانندگان خیلی دیر مطالبو میگیرن و باید لقمه براشون کاملا هضم کرد که این باعث پرسش مسائل خنده دار میشه.
از اینکه موشکافانه مسائل رو میبینید و توضیح میدین ممنونم.
ضمناَ من مستند علف رو دانلود کردم اگه کسی میخاد تو یکی از سرورها آپش کنم تا همه دانلود کنن. ارزش چندبار دیدن رو داره البته بعد از خوندن نظرات استاد.

آقای سید مرتضی. قرارمان این است که بر یکی دو تا از ردیف های ده گانه توضیح و تفصیل بگذارم و مابقی را به دوستان بسپارم تا مطالعات خود بر غنای مدخل بیافزایند.

naina pagwan یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 12:52 ق.ظ

محمد بوعزیزی فروشنده دوره گردی بود که در 17 دسامبر 2010 در اعتراض به برخورد مامور شهرداری خود را به آتش کشید و جرقه اعتراضات گسترده ای را در تونس زد که منجر به سرنگونی حکومت زین العابدین بن علی و شروع جنبش های معروف به بهار عربی در خاورمیانه شد .

حالا در خبر ها آمده که مادر او "منوبیه بوعزیزی" توسط دادگاه به چهار ماه حبس تعلیقی محکوم شده. به جرم توهین به یکی از کارکنان دادگاه شهر" سیدی بوزید" در شمال غرب تونس.
او در 13 جولای پس از درگیری لفظی شدید با یک قاضی در سالن دادگاه بازداشت شده بود.
وی برای دریافت اسنادی که به خانواده شهدای انقلاب تونس امکان میدهد که از دولت غرامت دریافت کنند به دادگاه مراجعه کرده بود.
در قوانین جهود نوشته امروز دنیا اگر به یک قاضی که به جای خدا نشسته و (در چهارچوب اصولی که معلوم نیست چه کسی آنها را نوشته) مردم را قضاوت میکند بگویی بالای چشمت ابروست این "جرم" محسوب میشود.و حالا این پیرزن 60 ساله داغدار باید به زندان برود.
به نظر میرسد اداره کننده های جهود خاورمیانه حالا که دستشان به محمد بوعزیزی نمی رسد دارن خشم خود را از این بیداری و جنبش اسلامی که یواش یواش همه دنیا را فراخواهد گرفت نثار مادر پیر او میکنند.

زبیدی یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 01:36 ق.ظ

با سلام
ببخشید منظورتون از اختراع در بند 9 رو خوب متوجه نشدم. بالاخره ما متوجه نشدیم سید جمال کجایی بود؟ایا از هفته نامه عروه الوثقی که در باریس چاپ میشده شماره های باقی مونده؟ باتشکر

کمی دیگر حوصله کنید

انیس الدوله یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 02:17 ق.ظ

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%88%D9%84%D9%87
http://afshinarami.webphoto.ir/1347210.htm

سلام
ممنونم. و بدانید که شرح و بسط هایی که بر تصاویر نصب کرده اند غالبا اغراق آمیز است.

طهران قدیم یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 02:19 ق.ظ

http://www.old-tehran.net/g1.htm

ممنون

abbas یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 08:00 ق.ظ

http://jamalaldin207.mihanblog.com/

آقای abbas. معلوم نیست چرا غالب این بزرگان را یا در کاشان و یا در همدان و نیشابور زاییده اند؟

بی نام یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 11:56 ق.ظ

جناب naina pagwan با سلام

محمد بو عزیزی جوان یتیمی بود که مادرش پس از فوت پدر بو عزیزی ازدواج مجدد نمود وایشان را از خانه پدری بیرون کرده بود.فیلم مستندی در تلویزیون الجزیره از زندگی ایشان به نمایش در آمد که تمامی همسایه های محمد بوعزیزی به سوء استفاده آن پیر زن از عنوان شهید متهم شده بود.همان جریان سوءاستفاده هایی که نظایر آن را در این مملکت زیاد داریم وبه اینگونه سوءاستفاده ها نا آشنا نیستیم.

جناب غصه دار با سلام
مردمان بندرعباس وجزایر قشم و هرمز مهاجرین آفریقا هستند محله خواجه عطا بندر عباس یک تیپ لوژی (احتمالا" زنگبار)بکر جهت اثبات این مدعا می تواند باشد مردمی در این محله زندگی می کنند که دارای پوست بسیار سیاه،موی وز،دماغ پهن ولبان کلفت می باشند.معمولا" پیوند این مردم بین خودشان است واشعار فولکوریکی دارند که به زبان آفریقایی است البته نمونه این اشعار فولکوریک را شما می توانیدبا زبان افریقایی در جزیره قشم وهرمز نیز بشنوید.تیپو لوژی تانزانیایی را شما می توانید با موهای فر(فر نسبتا" کوچک) و چشمان درشت وپوست سبزه بسیار می توان در بندر عباس و اطراف آن ببینید.مسئله زار ومراسم آن بی شک مربوط به آفریقا است که از طریق افریقاییها به جنوب وتا حدی هم به خوزستان در جنوب غربی کشور کشیده شده که این می تواند فاکت دیگری در اثباط مهاجرت افریقاییها به این سرزمین خالی در گذشته های نه چندان دور وقرنها بعد از فاجعه پوریم باشد.

آیدین قشقایی یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 12:59 ب.ظ

سلام به دوستان
جناب آقای نصر اصفهانی
در جواب به مطالبی که شما در مورد من و قشقاییها نوشته اید تنها چیزی که من می توانم بگویم این است که بخش عمده سخنان شما ناشی از بی اطلاعی تان است. اکنون من بند به بند به ادعاهای شما پاسخ می دهم:

"ما که توهینها ی شما قشقایی هارابه قوم شریف بخیتیاری ها (فارس ها) از یاد نبردیم ."
جناب نصر شما در طول عمرت اگر صد توهین به اقوام ایرانی را شنیده باشید چند درصد این توهینها به ترکزبانان و اعراب بوده چند درصد به لرها و فارسها؟ چند درصد از توهین کنندگان غیر فارس بوده اند چند درصد فارسزبان؟
من خودم در تمام عمرم سعی کرده ام به هیچ قومی توهین نکنم چون دلیلی نمی بینم که به قومی توهین کنم. انسانی که در خودش شرافت و اصالت ببیند دلیلی هم ندارد به اقوام دیگر با هر نژاد و زبان و ووو توهین کند. در این 35 سال عمری که از خدا گرفته ام یادم نمی آید یک قشقایی بخواهد مثلاً به لرها توهین کند ووو. دلیلش هم واضح است: چون هر دو قوم هم درد هستند و توسط بعضی از جامعه شهر نشین به انواع اقسام توهینها مزین!!!!
جناب نصر در شهر شما به هر کس که نفهم باشد می گویند: مگه لری!!! به والله که من این جمله را در بین سخنان همشهریان جنابعالی بسیار شنیده ام. اگر جز این است بفرمایید تا من جملاتم را اصلاح کنم.
قشقاییها و بختیاریها با هم نسبت فامیلی دارند و اگر شما کیسه تان را کمی شل کنید و هزینه سفر به شهر سامان قشقایی نشین در 70 کیلومتری اصفهان را متقبل شوید از مردم آنجا تحقیق کنید خواهید دید و خواهید شنید که با بختیاریها ارتباطات فامیلی دارند.

فرموده اید: "در اذهان مردم سمیرم ؛ از سران ایلتان ؛جز تجاوز غارت گری چیزی باقی نمونده است."
ببین برادر شما هنوز نه قشقایی را شناخته اید نه خوانین آن را. باور کنید خیلی از شیرازیهای اصیل هم وقتی پای صحبت می شد همگی از اصالت خوانین قشقایی صحبت می کنند چه برسد خود قشقاییها. من هر قشقایی مسن را دیدم سوای از طایفه همگی بر شرافت خوانین قشقایی اذعان داشتند. تا آنجا که یکی از شاعران قشقایی (آقای شاه محمدی) در کتاب اشعار خود؛ شعری در مدح خسروخان قشقایی سروده به مضمون زیر:
فرصت اولدی دنا گلدیم دوشینا
ال اتردیم تورپاغینا داشینا
قوجاق آچدا من ال سالام بوینونا ووووو
....
سویله منه کیخسرو نولوبدور
بیژن ندن آیاقیندان اولوبدور!!!!
(ای کوه دنا فرصتی دست داد تا به دامن تو بیایم و با تو درد دلی بنمایم. .... به من بگو خسروخان قشقایی چه شد بیژن –از قهرمانان شاهنامه کذایی-چه شد)
هر چند قسمتم نبود که خودم شخصاً از نزدیک با آنها مراوده داشته باشم و خودم از نزدیک در احوالات ایشان سیر کنم. برای بستن عرایضم در این مورد سند سازمان سیا در مورد کودتای 28 مرداد سال 32 را می آورم تا سند محکمی باشد بر شرافت و وطن دوستی خوانین قشقایی:
http://www.gwu.edu/~nsarchiv/NSAEBB/NSAEBB28/appendix%20A.pdf
در صفحه هفت این سند به صراحت گفته که تنها ایلی که در مقابل دولت کودتا خواهد ایستاد قشقایی است.
خلاصه اینکه خوانین قشقایی اگر چه به ایران خدمات زیادی کرده اند اما برای خود قشقاییها کاری نکردند و اگر گله ای هم می بینید یا می شنوید بیشتر از این بابت است. (از لحاظ ساخت زیر ساختها در مناطق قشقایی نشین ووو) که البته این هم دلایل خاص خودش را دارد از جمله تبعید خوانین قشقایی از سال 1305 تا 1320 به تهران؛ تبعید مجدد خوانین از سال 1332 شمسی تا 1357 به آلمان و آمریکا؛ تبعید مجدد خوانین به آمریکا یا تهران از سال 1359 تا زمان مرگشان. یعنی در 90 سال گذشته خوانین قشقایی کلاً 19 سال در استان فارس بوده اند!!!!

فرموده اید: "همان شیرازی که با قلدری فارس ها ولرها را فراری دادید خودتان صاحبش شدید ببینید چی بروزش اوردید ؟!"
معلوم است شیراز و شیرازی را هم نمی شناسید. من به شما پیشنهاد می دهم که کتاب "ایل قشقایی در جنگ جهانی اول" را بخوانید. در قسمت انتهایی کتاب نقشه کلی از شیراز سال 1297 شمسی آمده است. شیراز آن زمان محدود به چهار نقطه است: دروازه اصفهان در شمال؛ دروازه کازرون در جنوب؛ دروازه سعدی در شرق؛ حدود میدان نمازی فعلی در غرب.
اما سه روستای ترک نشین هم در نقشه مشخص است که با فاصله حدود 5 کیلومتر از هسته شهر قرار گرفته اند: روستای بولوردی در شمال؛ روستای کشن در شمال غرب و روستای احمد آباد در غرب شیراز.
اکنون این سه روستا بصورت شهرکی در آمده و با همان نام جز شیراز محسوب می شوند. خلاصه اینکه از قدیمی ترین شیرازیها همین قشقاییها هستند والا در شیراز فعلی شما در بغیر از آن چهار منطقه کذایی شیراز که پیشتر گفتم و شیرازیهای اصیل در آن ساکن هستند (و جالب اینکه بر خلاف گفته های جناب 206 در مقاله کذایی شان در مورد اقوام ایران ؛ سطح زندگی نازلی هم دارند) و سه شهرک قشقایی نشین مذکور؛ مابقی شهر عموماً مهاجرینی است که از شهرهای مرودشت و حومه؛ لار و لارستان؛ نورآباد ممسنی و یاسوج؛ سروستان وووو آمده اند.
در شیراز فعلی حدود 15 درصد از جمعیتش قشقاییها هستند. این 15 درصد که در مدیریت استان نقش چندانی ندارد آنها هم که کثافت کاری می کنند قاعدتاً باید از بین همان مهاجرین کذایی باشند که تازه آمده اند والا اگر این خرابکاریها که شما می فرمایید ناشی از قشقاییها بوده باشد که شیراز باید از قدیم وضعیت بدی داشته باشد مگر نه اینکه قشقاییها از بسیاری از شیرازیهای فعلی شیرازی ترند؟؟؟؟

فرموده اید: "جناب قشقایی -فقط کافیه هر روز رونامه خبر رو بخونید صفحه حوادث را و ببیند در 24 ساعت چند نفر فقط به قتل میرسن .. چند فقره آدم ربایی و تجاوز میشه ... رتبه اول رو شهر شیراز دوم مشهد سوم تهران چهارم اهواز ... من مستندات رو دارم ولی به دلیل امنیتی به هیچ عنوان نمیزارم و دردسر برای خودم نمیخرم ولی شما کافیه پا به دادگاه خانواده در خیابان ملا صدرا و پا به دادگاه کیفری در ابریشمی و فرهنگ شهر و یک تک پا هم به وزارت بهداشت بزنید دومین شهر از لحاظ آلودگی بیماری ایدز هستش .... من برای شیرازمتاسفم که روزی مهد علم وفرهنگ جهان بود امروز بدست فراموشی سپرده شده است . واقعا دست اوردشما قشقایی ها چی بوده ؟ """
جواب بخشی از ادعای شما را در پاسخ قبلی دادم. ببین برادر تو اگر نام شیراز و شیرازی را شنیده ای من 30 سال با آنها زندگی کرده ام. در بین شیرازیها عده ای هستند که معتقدند که در زمان هخامنشیان شاهزاده های هخامنشی برای اینکه از پایتخت (تخت جمشید) دور باشند توسط شاهان هخامنشی بطور محترمانه به شیراز تبعید می شدند و در این شهر بساط همه جور خوش گذرانی فراهم بود و لذا شیرازیها خوش گذران و عیاش بار آمدند. فکر می کنند چون شاهزاده اند لذا مستحق زندگی با فراغ بال و بیخیال دنیایی هستند. حالا تجسم کن مردمی با این تفکر زندگی کنند چه شود؟
بسیاری از مردمان شیراز مردمان شریف و مهربان و دوست داشتنی ای هستند اما چگالی آدمهای مشکل دار در این شهر بالنسبه بالاست و همین اقلیت باعث ایجاد وجهه ای بد برای مردم این شهر شده اند.
من دوران کودکی ام را در شهرستان مرودشت گذرانده ام. تا یادم می آید روزهای 5 شنبه و جمعه هر هفته برخی پسران شیرازی به همراه زیدهایشان در کنار رود کر تا کامفیروز و سد درودزن چه ها که نمی کردند و چه ها هم که نمی کنند. اوضاع شیراز چنان بد است که من هر وقت برای دیدن پدرم به شیراز می روم حالم بد می شود. البته فساد در همه جا هست اما متاسفانه شیراز اوضاع چندان مناسبی ندارد. من حدود 3 سال در تهران زندگی کرده ام. یکی از نقاط تهران که مشهور به فساد است شهرک غرب حوالی میدان صنعت است. شما اگر آنجا بروید بوضوح می بینید یک ماشین برای یک خانم بوق می زند ووو ولی در فلکه قصرالدشت شیراز یک ماشین می آید همزمان 5 خانم را سوار می کند ووو. (با عرض معذرت از خواهران و برادران کلاس)
حالا گناه قشقاییها این وسط چیست من نمی دانم!!!!!


فرموده اید: "همه ایران یزدی هاو اصفهانی ها را بافرهنگ خوش ذوق می دونند به اصفهان بعنوان عشق می ورزند وباعشق شور ایام تعطیل به بخصوص فصل بهار شهرما می ایند واز زیبایی وطروات اصفهان بوجود می ایند درمقابل تاجایی که میشه از شهرهایی نظیر اذربایجان دوری می کنند. آمارها میگه اصفهان در ردیف اولین شهرهای توریست پذیر ایران هست ! میدانم حسادت شما قشقایی ها ؛ به ملت ایران چه (اصفهانی ؛ و تهرانی وشیرازی ولر وبختیاری ؛ گیلکی ) بخاطر درد اوراگی وبی هویتی درمان ندارد ...."
من نوعی در مطالب قبلی که در مورد مردم اصفهان گفتم ؛ گفتم که اصفهانیها چندین خصیصه خوب دارند: قناعت؛ فاصله طبقاتی اندک؛ زیبایی و تمیزی شهر؛ فساد بسیار کم و لذا به صراحت گفتم که اصفهان یکی از شهرهای سالم ایران است. حتی در مورد خود شخص شما و خاندان نصر اصفهانی هم بصراحت گفتم که روستای نصرآباد یکی از نخبه پرورترین مناطق اصفهان است و بسیاری از بزرگان اصفهان از خاندان نصر اصفهانی هستند.
پس ببین من با اصفهان و اصفهانی و شما مشکلی ندارم. بحث من در مورد بعضی از ویژگیهای فرهنگی خاص اصفهانی است که بر اساس تجربیات فردی و صحبت با دهها غیر اصفهانی ساکن در اصفهان و حتی صحبت با بعضی از دوستان اصالتاً اصفهانی بدست آمده است و همین.
در مورد هویت هم همین را بگویم که من مثل بعضیها می توانم خودم را به شیرازیها یا تهرانیها بچسبانم و مثلاً بگویم من شیرازی ام و برای خودم کلاس بگذارم ولی من هیچ وقت در هیچ جمعی خودم را به هیچ یک از شهرهای مذکور منتسب نکردم چون احساس کمبود نمی کنم و معتقدم آن ارزش افزوده واقعی که آن ایلاتی برای ایران دارد 60 درصد از شهرنشینان ما هم ندارند و لذا سهم واقعی همین ایلاتی بر اقتصاد ایران خیلی بیشتر از شهرنشینان پرمصرف؛ کم بهره ور و در عین حال پرتوقع است. ممکن است سهم عشایر در پیشرفت کشور دیده نشود (که دیده هم نمی شود) اما من نوعی این تفاوت را حس کرده ام. عشایر ممکن است نداند دیش ماهواره چیست یا ... اما همین عشایر یک چیز را خوب می داند:
دوزلی یردن گول و ریحان اتیرمز؛ اصیل زادا اُز اصلینی اتیرمز
(در شوره زار گلی پرورش نمی یابد ؛ انسان اصیل هم هیچ وقت اصل خودش را گم نمی کند)
هر کجا هرکس از من سئوال کرد شما کجایی هستید گفتم از ایل قشقایی و ساکن در استان فارس. همین!!!!!
فرموده اید: "ولی مگر می شود فحاشی های یک عده نا اگاه وعقده ای که تازه دست بقلم شده اند را بحساب ترواشات فرهنگی انها گذاشت . موضوع بحث اثبات این حقیقت است که اکثر مردم آذربایجان ایرانیانی هستند که بر اثر زور و ستم ترک زبان اصلی شان را فراموش کرده و ناچار به ترکی گویی شده اند ! اگر اولویت را با ساکنین هر منطقه بدانیم باید این را در نظر بگیریم که ترکان ساکنان تازه وارد این منطقه هستند ، بنابراین این نوشتار از بیخ و بن دچار انحراف و نیرنگ است . شما اگر ادعایی دارید باسند ومدرک صحبت کنید نه ایننکه به خزعبلات خاله زنکانه اقای مثله قشقایی تکیه کنید.وگرنه مدارک فراونی جودارد که ترک زبانها از نزدیک نزاد ها به یهودیان اسرائیل هستند .....هرچندبیخیالتان با سکنا شدن چند گروه یهودی درشهر های اصفهان ومشهد وشیراز انگ یهودی بودن را براحتی می شود به فارس ها چسباند ."
من از مطالعه نظراتی که شما در اینجا و آنجا گذاشته اید متوجه شده ام که شما نه اعتقادی به حرفهای جناب پورپیرار دارید نه هم قصد کنار کشیدن از بحث و گفتمان بیهوده در مورد تاریخی که خودت به آن اعتقاد نداری!!
مرد مومن مگر شما الاف هستید که در این وبلاگ سر می کنید و به این و آن گیر می دهید؟ اگر به چیزی اعتقاد نداری مجبور نیستی در مورد آن بحث کنی. اگر صاحب نظریه هستید بفرمایید این جناب پورپیرار این هم شما. اگر هم نظریه ای نداری تکرار چیزی که مشتری ای در این وبلاگ ندارد چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ من مانده ام در این اخلاق شما!!!!

حق جو یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 04:39 ب.ظ

با سلام خدمت همه دوستان
بحث استاد هر چه بیشتر شود مسایل پوشیده تاریخی آن هم نمایان تر میشود من فقط این را تذکر دهم که دکتر علی الوردی جامعه شناس بزرگ عراقی در کتاب لمحات اجتماعیه سید جمال الدین اسدآبادی یا افغانی را عضو فراماسون های مصری معرفی میکند

naina pagwan یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 05:53 ب.ظ

جناب بی نام

من نمی دانم که این فیلمی که شبکه الجزیره از زندگی محمد بوعزیزی درست کرده چقدر واقعیت داره. ولی اگه قضیه واقعا اونجوری باشه که شما میگین پس تحلیل مسئله بالکل عوض میشه .
این همون مسئله ایست که بنیان اندیشی داره روش کار میکنه .وقتی با اصل وبنیان موضوع به درستی آشنا نباشی آن موضوع را از جای اصلی خودش درمیاری و میبری در زمینه دیگری قرار میدی و بعد دست به تجزیه و تحلیل میزنی.
دقیقا همون کاری که من کردم.
از توضیحاتتون ممنون.

... یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 07:37 ب.ظ



طرفداران این یهودی از جمعیت چین بیشتر !+عکس


http://javantoday.mihanblog.com/post/1223



نصراصفهانی یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 08:03 ب.ظ


سلام
جناب قشقایی چشم دل وما رروشن !*

اولا من جوابها رو خطاب به شما نوشتم و شما که می خواستیدبا این شرایط بنویسید باید بیشتر ویرایش می کردیدالبته بافکر .
هرچندجمله هایی هم نوشته ای برای خالی نبودن عریضه بوده است .

ثانیا :خودتون فکر می کنید الان هم نیاز به جوابی هست؟




134 یکشنبه 1 مرداد 1391 ساعت 11:09 ب.ظ

سلام
دانلود مستقیم مستند علف با سرعت عالی

http://dl.papilfilm.com/VIP/Grass_PapilFilm.avi

البته برای دانلود اشتراک طلایی میخواد
این هم یوزر-پسورد طلایی:
User : wpap40
Pass : 4012501
حالش رو ببرید

خبر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 12:32 ق.ظ


سخنان عجیب پناهیان درباره دکتر شریعتی
کد خبر: ۱۱۹۶۷۴
۳۱ تیر ۱۳۹۱ - ۱۷:۰۷

حجت الاسلام پناهیان اخیرا در سخنانی گفته است: یکی از علما خواب یکی از شهدای روحانی را می بینند. از او پرسیده بودند فلانی آن دو دوست دیگه ات که همیشه با هم بودید و شهید شدند کجا هستند؟ شهید روحانی می گوید یکی شان پیش من است اما دیگری، پیش ما نیست خیلی مرتبه اش بالاست، ما به آن نمی رسیم! آن وقتی دلیل این تفاوت مرتبه را می پرسد، آن شهید می گوید نمی توانم بگویم... با اصرار زیاد آن عالم، شهید به او می گوید پس ابتدا باید این نمازی را که به تو می گویم بخوانی بعد... عالم از خواب بیدار می شود و آن نماز را می خواند و سپس می خوابد. آن شهید دوباره به خواب عالم می آید و می گوید: ما سه نفر قبل از انقلاب هم حجره بودیم. دوتایمان مدتی طرفدار افکار دکتر شریعتی بودیم، فقط حدود 2-3 ماه؛ بیشتر نه زود برگشتیم.

اما آن دوستم که اکنون در مرتبه ای بسیار بالاتر است، طرفدار دکتر نبود... وقتی وارد این عالم شدیم... به ما گفتند فقط به خاطر همان چندماه بین عوالم تان فاصله ای به این زیادی افتاده است! وقتی هر چیزی را می ریزید تو ذهن تان، پس فردا این ها اذیت تان کرد، فقط خودت تان را شماتت کنید.
http://fararu.com/fa/news/119674/%D8%B3%D8%AE%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%AC%D9%8A%D8%A8-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C

آزاده | ق دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 04:57 ق.ظ

http://www.bartarinha.ir/fa/news/28594/%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF

سلطان اقتصاد ایران بازنشسته می شود

----------------------------------------------------------------

آقای عسگر اولادی ، یه تک پا تشریف بیار به این وبلاگ ،

خواننده همیشگی دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 10:14 ق.ظ

با سلام
برای من که در دوران دانشجویی تحقیقات زیادی در باب تاریخ ترکان انجام دادم پذیرش این موضوع که اکثر اقوام ایرانی و به خصوص ترکان در چند قرن اخیر به ایران وارد شده اند راحت و ساده است اما آنچه برای من مسأله است دیرینگی زبان ترکی است. آیا زبان ترکی را هم در چند قرن اخیر ساخته و یا گسترش داده اند؟ امیدوارم به مرور زمان ابهامها رفع شود.

آقا و یا خانم خواننده همیشگی. ابهامی در کار نیست متن هایی به زبان ترکی از 125 سال پیش در اختیار داریم که تمام الفاظ انتزاعی آن عربی و یا فارسی است. کافی است از خودتان بپرسید چه مرکزی چنین کار شاقی را انجام داده تا زبان ترکی بیرون از روابط محدود عشیرتی قابل فهم و استفاده شود؟

abbas دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:00 ق.ظ

http://loresoon.blogfa.com/post/495

llین یکی بی درد سر باز شد. ممنون

مسعود دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:10 ق.ظ

مجموعه‌ای شش جلدی درباره‌ی زندگی و اندیشه‌ی
سید جمال الدین اسدآبادی که در لینک معرفی شده از سوی آقای عباس موجود بود و شامل مقالاتی است که توسط افرادی چون شریعتی، مطهری، سحابی و ... نوشته شده است:

http://jamalaldin207.mihanblog.com/post/13

مهران دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:14 ق.ظ

جناب آیدین قشقایی

با سلام

تجربه مطالب رد و بدل شده با جناب نصر اصفهانی نشان می دهد که ایشان در مواقع لزوم ید طولایی در انکار بدیهیات دارند و در این راه بدون هیچ مشکلی در اتوبان علی چپ تخته گاز می روند.
موضع گیری ایشان در قبال تحریف یا عدم تحریف قران / نظر در مورد ولی و ولایت و .... و عادت همیشگی کپی پیست در نوشتجات: مباحثه با این فرد را بی نتیجه می نماید.

m.i دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 11:57 ق.ظ

سلام به استاد عزیز وبزرگوار
حضرت عالی بر این عقیده هستید که هیچ بنایی بیشتر از 300سال دوام نمی آورد سؤال این جاست که کلیسای کوآتر کوروناتی ازقرن 4میلادی وسانتاسابینا ازقرن 5 میلادی تا حالا سرپا هستند که در مقاله 199خودتان به آن اشاره وعکسها نیز نشان داده اید لطفا شاگرد خودرا ارشاد نمایید

آقا و یا خانم i m. هر یک از بناهای تاریخی هر 50 سال نیازمند بازسازی و تعمیرات اساسی اند که اگر صورت نگیرد به 50 سال بعد نمی رسند.

آشنا دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 01:13 ب.ظ

آیدین قشقایی عزیز با سلام

مباحثه با ایشان مشت به سندان کوفتن است (ایشان کوفت مغزی دارند واین همه چرک وچرس کلامی اثرات همین کوفت مغزی است به همین جهت به کار بردن کلمه کوفتن برای ایشان مناسب تر از به کار گیری کلمه کوبیدن است).ایشان همان افیون مورد ادعای برادران لنینیسمی هستند که داناییها عهد مفرق متصل به تفتیش عقاید خود را که بر خواسته از طبیعت فضولی وپر رویی اهل جی است ارجح وبر تر می داند.
بد نمی دانم که داستانی از نوع اعتقاد دیندارانه این مردم را بنویسم تا محکی برای هم زبان شدن یا نشدن با این حضرات دست تان بیاید.حدود چند دهه قبل به عنوان میهمان به اصفهان رفتم مادر بزرگ دوست اصفهانیم می گفت هر شب قبل از خواب باید هف هزار بار قل هو الله احد بخوانی ودور برت فوت کنی وبعدش بخوابی.گفتم با این حساب بگو نخوابیم و تا فردا ظهر مشغول خواندن این سوره باشیم.مادر بزرگ دوستم گفت نه پسرم شما باید به این طریق که من می گویم بخوانید:یک قل به یک هزار .دوفل به دو هزار.سه قل به سه هزار.چهاق به چهار هزار و....هفت قل به هفت هزار.واین می شود خواندن سوره به عدد هفت هزار.من که از این همه انحراف در داشته های دینی رگ شوخ طبعیم گل کرده بود گفتم مادر بزرگ میشه ما یه انبون(مشک از پوست گوسفند یا بز)بیارم توش کلی بدمیم وپر از هواش کنیم ودرش را ببندیم
و کسی که هفت هزار بار قرائت را تمام کرد در انبون را باز کنیم و دوتا پیف از انبون بزنیم تا این فوت کردن را نیز دیجیتال کرده باشیم؟خوب آیدین جان شما در این جدل کلامی با یک چنین اندیشه متحجر و مصلحت جویی طرفی که نمازشان از سر نیازشان به مادیات است وقبله را با پاچال بقالی اشتباه گرفته اند ودینداری سنتیشان یک ارزش برای تفاخر است نه عبودیت.پس بگذار به هر چه می خواهد دل تنگش بگوید.

ناصر دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 01:32 ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام ودعای خیر
بند سه چند بار مطالعه کردم اما متوجه نشدم (...وجایگزینی مذاهب سنی وشافعی وحنبلی وغیره...) این مذاهب جایگزین چه چیزی شدند؟
عنوان برآمدن مردم برای این مدخلها منظور همان مردم هیچکاره وبی پناه هستند ؟
با تشکر

آقای ناصر. جای گزینی مذاهب به جای دین. مستندات دین ایات قرآن است و از آن مذاهب روایات انسانی یا به قول قران، از دون خداوند.

سعید.س دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 04:16 ب.ظ

عکس کربلای معلی دویست سال قبل!!!
http://fararu.com/fa/news/119858/%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%DA%A9%D8%B1%D8%A8%D9%84%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D9%84%DB%8C

نصراصفهانی دوشنبه 2 مرداد 1391 ساعت 08:35 ب.ظ


جناب اشنا

تاسف دارد
ازکسانی که متولد و بزرگ شده عراق هستند انتظاری جز این نمیرود !این داستانک های خیالی را ازآنجاسوغات اوردی ؟


*****

«عادت همیشگی کپی پیست در نوشتجات»

بله جناب مهران
یقینا تمام مطالب شما درمورد احادیث شیعه از کتاب اسلام وشمشیر استاد پورپیرار بوده است آدرس نمیدی ؟
نظیر کامنتی چندماه پیش در وبلاگ حق وصبر گذاشتید :


««جدا از بحث شیعه و سنی که شما دنبالش هستید آیا تاکنون به مبانی عقلی در اعتقادات خود رجوعی داشته ای؟

چرا در جواب کامنت های مختلف به جای جواب به همان کامنت شروع به گردیدن دور خود و نفهمیدن مطلب میکنید؟


مسئله اعتقاد به ابر سواری ائمه یا بهشتی شدن فرد با خوردن ادرار و..........»»



البته اینهامطالبی اند که بسیار کودکانه جعل شده اند مثل خوردن ادرار و ...

آیاشماخودتان بتنهایی زحمت جمع آوری ان را کشیده بودید!
چندبار تاامروز به "سنی نیوز،بیداری اسلامی،عقیده ، اسلام تکس "وغیره...سرکشی کرده اید ؟

آقای اصفهانی. حتی بحث ماملکت ایمانکم مهار تحمل سنیان را بریده و رسما در کامنت ها از هلاکت می گویند. یکی دو بار گفته ام که شیعه در باز نگری به باورهای خود لااقل دو گام بلند، علامه عسکری و پورپیرار را برداشته است، آیا فرق دیگر هم قدمی لااقل همسنگ مجموعه اسلام و شمشیر به جلو برداشته اند؟ حقیقت این که رگه های ضخیمی از تعصب در نوشتارهای شما ریشه دارد که سخت به آن ها دل بسته اید. ضمیمه کنم که برای برخی توسل به قرآن به عنوان تنها گذر شناخت خداوند و اسلام دشوار می نماید و در جواب در این باب نیاز به شفیع را در عرصه عودت بهانه می آورند.

آرش سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 09:55 ق.ظ

آقای نصر اصفهانی

با خودت چند چندی اخوی؟

میشود نظر خود را در مورد کتب احادیث مختلف "نو نوشته" در قرون 10 و 11 هجری که آقای مهران نیز با اشاره به آنها نظر شما را خواستار بوده اند: به طور واضح بگوئید آنها را قبول دارید یا خیر؟

اگر قبول ندارید پس این ابرام شما بر کوبیدن بر طبل فرقه بازی و تمسک به فلان حدیث و بهمان حدیث چیست؟

اگر قبول دارید پس اینجا چه میکنید؟

اگر این کتب را قبول ندارید باید بساط فرقه بازی را کنار بگذارید و به قران روی بیاورید.

سعید.س سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 11:46 ق.ظ

بانوان نامدار ایران زمین!!!

http://www.rozanehonline.com/%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA/%D8%A8%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86.html

آقای سعید. جالب این بود که کورش و زن اش هم در خرابه های تخت جمشید عکس انداخته بودند.

محمد اوجال سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 05:04 ب.ظ http://www.shahbazi.org/Articles/Aryan.pdf

با سلام

کمی پیش مشغول نگاهی گذرا به متن مصاحبه ای انجام شده با «عبدالله شهبازی» با عنوان "ایران شناسی، آریایی گری و تاریخ نگاری" بودم. قصدم این بود که ـ با توجه به اینکه هیچ یک از کتابهای وی در زمینه تاریخ را نخوانده ام ـ اطلاعات کلی ای پیرامون نظرات و اندیشه های تاریخی اش کسب کنم... پس از مطالعه، به این نتیجه رسیدم که وی در اساس و بنیان اندیشه ها و نوع نگرش اش نسبت به تاریخ، شاید "کمترین" تفاوتی با امثال رجبی و یارشاطر و مهاجرانی و ... ندارد و درست مانند آنها از نگاه "بنیانی" به مسائل تاریخی، بی بهره است!... ضمن اینکه بار دیگر به بنده اثبات شد این ادعای شما در آن مصاحبه، که:"من، پایه گذار نگاه بنیان اندیشانه به تاریخ ام"، حقیقتا بی راه نیست.

آقای اوجال. روز گذشته مهمانی برایم رسید که در ردیف جدی ترین روشن فکران هویت و حقوق طلبان آذربایجان است. می گفت کسی شاید با نام پروفسور یاری، در یک نشست رسمی در دانشگاه باکو، اعلام کرده است که با نگاه بنیان اندیشانه پورپیرار نخستین گام در شناخت شرقی و مکتب نوینی در تاریخ نگاری برداشته شد و ما موظفیم دریافت های دیرین را به طور کامل دور بریزیم و یافته های جدید را دنبال کنیم. به راستی هم مستند تختگاه هیچ کس استاد غفوری بزرگ را می توان دروازه عبور از کهنه اندیشی در حوزه تاریخ شناخت. شخصی را که نام برده اید یک محفل نشین ژورنال اندیش است که حتی سطری ابراز نظر شخصی در عرصه تاریخ ندارد.

شهاب سه‌شنبه 3 مرداد 1391 ساعت 09:51 ب.ظ http://azghalam.blogsky.com

با سلام
استاد! به مطلب جالبی بر خوردم که بی اطاله کلام ذکر می کنم:
"مرد تاجری بودم و چند روزی در مکه به سر می بردم، ایام حج بود و من پیش عباس عموی پیامبر (ص) بودم. مردی آمد و رو" به سوی کعبه" نماز خواند. سپس زن و کودک خردسالی به او پیوستند. از عباس پرسیدم: این دین چیست و اینها چه کسانی هستند؟ گفت: این محمد بن عبدالله (ص) برادر زاده من است و تصور می کند که خداوند او را مبعوث کرده و گنج های کسری و قیصر به دست او خواهد افتاد. این زن خدیجه همسر او است و آن کودک علی بن ابی طالب (ع) است. و به خدا کسی در زمین، غیر از این سه تن سراغ ندارم که به این دین ایمان داشته باشند."

منبع: (ابن الأثیر، ابی احسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، (بیروت: دارالفکر، 1979)، ج 2، ص 57)
(نقل از کتاب "قدرت، دانش، مشروعیت در اسلام، داود فیرحی، ص143، نشر نی)

از قیصر و کسری که بگذریم، نکته جالب این روایت تاریخی این است که طبق روایات نقل شده با تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه پس از سیزده و سال چند ماه و نیز آیات 142 و 144 سوره بقره سازگار نیست.

آقای شهاب. به این قبیل رسوایی ها در میراث مکتوب ما بی شمار بر می خوریم.

سلام‌علیکم

رمضان کریم و تقبل الله صیامکم

-این لوح گلی یک خیانت سیاسی فرومایه را جاودانه کرده است

- سازمان ملل یک خطای بزرگ مرتکب شده است

- منشور حقوق بشر کوروش کبیر «یاوه بزرگ»؟

- فرمانروای قلابی صلح

- تعارفات بزرگ، سخنان بزرگ، یاوه بزرگ

- یک عمل گرا با شلاق و شیرینی و نه یک بشردوست

ا

آقای نیسی. باز نشد.

سعید.س چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 07:44 ق.ظ

مستند علف پس گذشت سالیان متمادی!!!

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1657079

abbas چهارشنبه 4 مرداد 1391 ساعت 08:26 ق.ظ

http://st-andrews.academia.edu/PedramKhosronejad/Papers/1690147/Photography_and_Cinematography_in_Qajar_Era_Iran_Conf._Catalogueue

عباس آ قا. ممنون. تصاویر به درد خوری بودند. عکس مربوط به مظفر الدین شاه است که ظاهرا از فرانسه دم و دستگاه عکاسی و سینما و ضبط صدا و دیگر خرده ریزهای فرهنگی خریده بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد