کوچ جمعی حیوانات از قطب جدید به استوای قدیم که مامن بومی آن ها بود، عوارضی را پدید آورد که سرنوشت حیات زمینی را تعیین کرد.
تمام حیوانات برگ خوار وعظیم الجثه که در مسیر تایگاه درختی برای تغذیه نمی یافتند، سرانجام محکوم به مرگ گروهی شدند که اینک اجساد دسته جمعی آن ها را به خصوص در چین و نوار و مدار قرینه آن، حول کره زمین می یابیم.
در این میان گروهی از بوزینه ها که درگذر از هیمالیا ناتوان بودند و در میان علف های زمین به میزان کم خواری خود ولیمه می یافتند، در پشت یخچال های بلند هیمالیا ناگزیر به توقف شدند.
شرایط جدید جغرافیایی آنان دیگر درختانی نبود که از آن بالا روند و به عنوان منبع تغذیه یا پناهگاه یا حوزه دفاع و تولید مثل از آن استفاده کنند.
دیگر پناهگاه قبلی آنان برای تولید مثل در اختیارشان نبود. برای دفاع و یافتن خوراک باید دوردست را می پاییدند و ساخت مسکنی را تجربه می کردند که در ذهن آنان سابقه ای ثبت شده نداشت.
به تدریج استخوان بندی این حیوان از حالت قوزدار به حالت استند(ایستاده) درآمد. و هنگامی که این پروسه تکمیل شد، به معنای پیدایش موجودی بود که برای نخستین بار در طبیعت جانوری، صاحب دو ابزار آزاد شد که درغریزه او برنامه ریزی قبلی برای استفاده از آن وجود نداشت.
به این معنی که در اثر دوری دست و پا از هم صاحب دو دست شد که به اختیار خود درباره آن تصمیم می گرفت.
این دست ها درغریزه قبلی وسیله استقراردرمیان درختان بود و ممدکار دویدن او که در اثرایستادن و درنتیجه دوری دست و پا از هم آزاد شده بود.
اینک این جانور جدید بیرون از غریزه و به اختیارخود درباره این ابزار تصمیم می گرفت و به این ترتیب اولین گام انسان شدن آغاز شد.
به کاربردن این ابزار جدید به صورت اختیاری آن انسانی را ساخت که با دست های آزاد شده خود هر اراده ای را محقق می کرد. ارده ای که از حمل پاره ای سنگ و پرتاب آن حاصل شده بود.
چنین می توان تصور کرد که موجود جدید ما برای به کاربردن دست های آزاد شده مدت ها تفکر را تجربه کرده است و توان این دو ابزار تازه به دست آمده را سنجیده است. انسان امروز حاصل تفکری است که اندک اندک روبه توسعه رفته است.
چقدراین انسان با ظهورانسان قرآن شباهت دارد. واین همان «انسانی» است که خداوند متعال درطول زمان مشغول تربیت و آموزش او بوده است.
استاد یعنی نظریه داروین درسته؟
در نطریه داروین، شخصیتی به نام "آدم" و تبار او معنی ندارند.همه ی موجوداتی که توان ایستادن بر روی پای خویش را دارا شده اند، با آزمون و خطاو رویکردی تجربی راه بقای خویش را هموار کرده اند نه با کمک عنایات الهی در قالب فرستادگانی از تبار"آدم" و فرزندانش.داروین خدا را از دایره ی زندگی موجودات دوپا خارج کرده و همه چیز را به دست شانس و اقبال یا همان تصادف گذاره است.به گونه ای که عوارض این جهان بینی به کل وجود خدا را از عالم هستی خط زده و با تز بزرگان علمی دنیای غرب، عالم چیزی نیست جز عوارض وجود جاذبه!!!
استاد تکلیف "ناس" را چگونه می شود؟
سلام استاد
مبلغ نا چیز سی هزار تومان به صندوق بنیان اندیشی واریز کردم ، حداقل کاری که می توانستم انجام دهم ، این واریزی ها بطور مستمر و ماهانه به محض دریافت حقوقم انشاء الله ادامه خواهد یافت و درصورت فراغت از مضیقه های معمول مالی انشاء الله مبلغ را افزایش خواهم داد امیدوار همه دوستان هر چه که از دستشان بر می آید دریغ نکنند تا شاهد تولیداتی موثر مخصوصا فیلم های مستند که تاثیر گذاری زیادی دارند، برای جریان بنیان اندیشی باشیم
متشکرم.
این تز که اولین فرگشت انسان ساز قطع ارتباط غریز از دستها در طی راست قامت گردیدن بوده هم یک نظریه جدید و فوقالعاده مهم است . شما عجوبه ای بیمانند اید بزودی سایر اثار شما در همین چند سال به طبع این یادداشتهای اخیر عالم گیر خواهد شد تا انجا که میدانم انسان شناسان توافقی برای اولین فرگشت انسانساز ندارند و به نوعی معمای مهم باقی مانده لااقل من در کتابی مال 20سال پیش به نام سرگذشت انسان که گفتوگویی با دو انسان شناس فرانسوی بود در این باره که صحبت به میان امد این طور به یاد دارم. حال انچه که شما در این باره نوشته اید بسیار منطقی است،و هیچ جایگزینی از این بهتر نمیتوان یافت.
داره جالب میشه!!
یه سوال کوچک:
چرا بخش دیگری ازبوزینگان ، از آن اتفاق تا الان تغییر نکردند و انسان نشدند ؟
همه بوزینه ها که پشت کوه های هیمالیا گرفتار نشده بودند.
باسلام،استاد تکلیف جمعیت کنونی زمین چیست؟ از کدامین نسل؟
ترکیبی از انسان و بشر
استاد ظاهراً قسمت آخر نوشته را ویرایش مختصری کرده اید. پس آفرینش حضرت آدم و پیامبران از نسل او برای هدایت «انسانها» بوده است. اما سؤالی که پیش می آید این است که چه کسانی از نسل حضرت آدم و چه کسانی دنباله انسانهای اولیه بوده اند و اگر مصلحی هم باشد نسبت او با «انسانها» یا «آدم» چگونه خواهد بود؟
درود بر استاد حقیقت گو
واقعا اینکه همت کردید و تلاش کردید اصل تکامل تدریجی داروین را برای ما ملت ایران تشریح میکنید کار بزرگی انجام دادید.
این مهم نیست که از حقیقت قرار است چه نتیجه ای حاصل شود فقط مهم است که انسان حقیقت را بداند.
مگر برای ما فارسها که در اثر افشاگریهای شما دانستیم دروغهای افتخار آمیز همه یاوه بوده چه نتیجه ای جز دانستن حقیقت حاصل شد.
انسان بهتر است مایوس شود اما وجودش با گوهر حقیقت روشن گردد.
جناب "خواننده همیشگی" عزیز
اگر استاد این کامنت را تائید و منتشر کردند یعنی اجازه دادند که شما نقدهاتان را در مورد نظریه تکامل بگوئید و من هم در خور سوادم جواب بدهم
با عرض سلام.
یعنی میفرمایید آن دسته از بوزینه ها که فقط پشت عارضه طبیعی هیمالیا گرفتار شدند انسان شدند و مثلا سرخپوستان آمریکای مرکزی و یا قبایل آفریقایی انسان نیستند و جاندار دیگری محسوب میشوند؟
بااین اوصاف کتیبه گیل گمش که در آ ن وصلت انسان با خدا و موجودات نیمه انسان نیمه خدا توصیف شده باید درست باشد
گیل گمش دیگر کیست؟
آقای تنباکوچی عزیز در فرصت مناسب نظراتم را خواهم گفت. اجازه دهید مطالب استاد کامل شود.
سلام به همه
استاد ببخشید، درست متوجه نشدم! مگر بشر صفتی برای عوام نبود؟؟حال جمعیت کنونی را ترکیبی از بشر و انسان می نامید.یعنی بشر هم نوع دیگری از میمون هایی هستند که قادر به ایستادن بر روی دوپای خویش گشتند؟؟
"جناب تنباکوچی،هر گردی،گردو نیست"(wake up)
استاد کدام نژاد بیشتر از ادم تاثیر پذیرفته آیا میتوان این را از طریق کمتر شبیه بودن به میمون ها از لحاظ ریخت ظاهری و رفتاری تعیین کرد ؟ و همچنیین آیا ادم خلقتی آنی داشته شبیه همان زنده شدن پرندگان ابراهیم؟
سلام بر استاد عزیز
شما نادره روزگارید، نه تنها در ابداعات فکری که همگی آنها فصل نوی در اندیشه اند و خط بطلانی بر اباطیل دانشگاهی...
بلکه در طرح ساده مسائل، که حاصل تربیت و تکامل شما در متن زندگیست و دوری از کرسیهای دانشگاهی... خداوند را شاهد میگیرم که دو یادداشت شما برای بنده برابر با تمام یافته هایم در کلاس های درس دانشگاه است.
شما بسیار بزرگوارید
خودم را تیزهوش میدانم که شما را یافته ام و از سال ۸۱ پیوسته شاگرد شما بوده ام و در شهر خودم هرکسی که نام پورپیرار را شنیده، از زبان بنده بوده...
الحمد لله
استاد
اینکه هیمالیا را جغرافیای تولد انسان معرفی کرده اید، بر چه مبنایی بوده چرا آلپ و یا کوههای قفقاز نبوده. آیا شاهدی بر اثبات این سخن قابل معرفی است؟
حوصله کنید.
استاد تکلیف ما با این آیه چیست؟! لقد خلقنالانسان فی احسن تقویم، ثم رددنه اسفل سافلین،الاالذین آمنو و عملوالصلحت فلهم غیر ممنون،فما یکذبک بعد بالدین؟،الیس الله باحکم الحکمین(سوره مبارکه تین)
سلام
استاد بشر داستان خلقت جداگانه اى از انسان دارد?
با سلام
استاد در این میان موضوع ارواح و پیمانی که خدا از آنها گرفت؛ چه می تواند باشد؟
پس می توان نتیجه گرفت هم نظریه داروین و هم گفته کتب آسمانی می تواند در کنار هم ومکمل هم باشند.
این نظریه در عین بدیع بودن به نوعی دیگر توسط اریک فون دنیکن در بعد لائیک بیان شده.
استاد عزیز با اینکه میدانم چند روز طول مکشد تا شما یک یادداشت جدید بگذارید ولی هر روز چند بار به سایت نگاه میکنم تا حداقل یک جمله از شما در پاسخ به کامنتها را ببینم. انشاءالله که خدا لطف خود را از ما دریغ نکند.
با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
درود و رحمت خداوند متعال بر بزرگمردی که " دوست داشتن " را جانی دوباره بخشید ؛ از آن جنس که پیامبرش محمد رهنمود بود ، " دوست داشتنی " که " مغضوبین" زمین را "وارثان" زمین خواند .
آری ، بزرگ وجودی که در گردبادهای برآمده از غیر و خودی ، هر گفتار قلم اش روزنی بر جهل خسبیده در سایه ی حضور دگران افکند ، که رهروان را مقتدا گردد .
وجودی که موجودیت بیمار و خسته را وامی دارد روزنی دگر بگشاید ، که تا آخرین همگامی اش " دوست داشتن " نفس برآورد ، و دگر دیده ها ببینند ، که بیابند .
خداوند یکتا ایشان را شفای عاجل عطا فرمایند .
سلامت و پایدار باشید استاد بزرگ
در هر حال تسلیم امر خداوند هستم.
استاد عزیز یه سوال دیگه ذهن منو مشغول کرده:
پس از عبور جسم عظیم از کنار زمین در تقریبا 60 میلیون سال پیش و کندن قسمتی از پوسته انروز فرمودید زمین چرخید و مدار قطبی ان تغییر کرد و جای قطبها جابجا شد.
آیا زمین به جهت تغییر قطب نیازمند چرخش سریع بوده و با شدت بالا تا میدان مغناطیسی آن و در نهایت مکان قطبها تغییر کند یا خیر فقط با تغییر زاویه استقرار زمین از مدار عمود این اتفاق میافتد؟
منظورم این است که اگر جواب این است که زمین به شدت به دور خودش چرخید در آن اتفاق پس چطور حیوانات آنروز توانستند بعد از این چرخش زنده بمانند؟
تغییر مکان قطب و استوا به دلیل تغییر زاویه استقرار مدار زمین است.
اما چرخش زمین باعث مرگ موجودات نمی شود.
در ابتدای کتاب «پنجاه سال باستان شناسی در ایران» نوشته ی مرحوم نگهبان نقل شده قدیمی ترین بقایای پیدا شده از انسان, جمجمه ای ست که در پکن پیدا شده و انسان پکن نامگذاری شده که قدمتی حدود یک میلیون سال دارد. آیا ارتباطی با یافته های شما دارد؟
از بابت وقتی که برای نوشتن در وبلاگ صرف می کنید جای تشکر فراوان دارد.
شباهتِ چنین جانداری (انسان) با انسانِ قرآن که یک باره آفریده شده درست به نظر نمی رسد.اصلا خدایِ به نظر شما متعال ، مشغول تربیت و آموزش انسان نبوده آن هم در طول زمان ! کمی عجیب به نظر نمی رسد؟
با سلامی دوباره
استاد بزرگوار لینک مصاحبه سال 87
قسمت نهایی
http://www.namasha.com/v/TkCd6UMd
امیدوارم قبل قبول باشد.
با تشکر
http://www.tommyschultz.com/component/photo/subalbum/india-35/tibetan-buddhism-at-a-remote-himalayan-monastery-in-ladakh-nort-50.html
https://www.youtube.com/watch?v=YXcRtonU_ec
تنها جهت یادآوری و اطلاع دوستان بنیان اندیش
فراخوان تشکیل صندوق مالی بنیان اندیشی
ما امروز به خواست خداوند در معرض شانس و اقبال بی نهایت بزرگی قرار گرفته ایم. وضعیتی که به صورت تصادفی از طریق مستندات و کتابها ما را با استاد پورپیرار آشنا ساخته است. اکنون این وظیفه ماست که با همت و تلاش جمعی به اشاعه مجموعه نظرات گرانسنگ استاد که بیش از هر فکر و اندیشه ای در جهان تاثیر مطلوب بر جای خواهد گذاشت شرکت و سهمی داشته باشیم.
بنا بر اصرار فراوان دوستان و در نهایت موافقت استاد گرامی بنا گردیده که هر یک از دوستان بنا به فراخور وسع مالی نسبت به واریز کمکهای ماهیانه خویش به این صندوق اقدام نمایند.
کمکهای مالی جمع آوری شده در جهت تهیه و نشر مطالب مستندات جدید بنیان اندیشی و ترجمه آنها به صلاحدید استاد پورپیرار هزینه خواهد شد.
کارت 6037991800879490 به نام ناصر پورپیرار
http://www.popsci.com/sites/popsci.com/files/import/2013/images/2013/08/pangea_politik.jpg
سلام.
طبق این نقشه از همگرایی قاره ها اگر صحرای آفریقا را قطب قدیم تصور کنیم اونوقت استوای قدیم زمین میشود حوالی شرق روسیه امروز و چین و هندوچین و ژاپن و استرالیا و همچنین شرق استرالیای امروزین.
صدام حسین زنده است!
روزنامه "الدیار" نوشت: «پایگاه "إنتلجنسی" که ویژه موضوعات اطلاعات امنیتی است به نقل از "ایریک دانلو" مامور سابق سازمان سیا خبر داده که صدام حسین دیکتاتور عراق زنده است و در منطقه "میکراس" جنوب یمن به سر می برد.»
«همان روزی که "میخائیل رمضان" بدل صدام حسین اعدام شده بود، دیکتاتور عراق توسط نیروهای روسی به خارج از عراق انتقال داده شد. صدام به همراه دخترش "رغد" روز مراسم تدفین، به یمن گریخت.»
http://nasrnews.ir/News/tabid/243/ArticleID/31360
استاد عزیز در جواب فرشاد فرمودید جمعیت کنونی زمین از انسان و بشر تشکیل شده. سوالم این است که اکنون حتی درصد کمی از بنی آدم در ترکیب جمعیت وجود ندارد؟
مطالب را با دقت بیشتری بخوانید.
مستند سه قسمتی "اولین زندگی" ساخته ی
شبکه ی بی بی سی
شاید دیدنش خالی از لطف نباشه حالا که داستان حیات رو از زبان استاد شنیدیم!
http://www.downloadha.com/1390/10/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-bbc-first-life-2010/
استاد اگر google earth دارید نگاهی به فلات چین بندازید واقعا سرزمین چین سرزمین چین و چروکهای زمین است! همش ارتفاعات پرپیچ و خم و جنگلی(در شرق)! قسمت غربی هم کلا مرتفع است و پر از دریاچه که نمی دانم حاصل جریان رودخانه هاست یا بازمانده عقب نشینی دریاها؟!ضمنا تز جاده بودن دیوارهای چین که در شمال و جنوب چین کشیده شده بدون شک عالی و بی نقص است!
چین سرزمین شگفتی هاست.
همچنین انسان با سایر جانوران تشابهات ژنتیکی فراوانی دارد مثلا 80 درصد ژنهای انسان با گاو مشترک است! با میمونها احتمالا بسیار بیشتر است!
یادداشت داستان حیات 12 و 13 را با دقت بیشتری بخوانید.
Did A Giant Asteroid Impact Make Earth's Rock Crust Splash Like Water?
http://www.popsci.com/can-giant-asteroids-liquefy-earths-crust-well-soon-find-out
با سلام خدمت استاد گرامی!
استاد فرموده اید که پیامبران از ذریه حضرت آدم هستند و حضرت محمد از ذریه حضرت آدم نیست در اینصورت آیه زیر چه مفهومی دارد؟ با تشکر
مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا ﴿احزاب 40
این آیه اشاره ای به ذریه حضرت محمد ندارد
فیلم/ معاون صدام به هلاکت رسید
http://www.farsnews.com/MediaDisplay.aspx?nn=13940129000987
با سلام
هفته قبل آقای تنباکوچی توصیه به خواندن کتاب "ساعت ساز نابینا" نوشته: ریچارد داوکینز(داکینز) نمودند.
من عاشق و حریص شنیدن نظرات بی خدایان محقق و دانش پژوهم. اما در مورد این فرد ما از کسی صحبت می کنیم که اقرار می کند من قرآن را نخوانده ام اما ... اسلام را یکی از بزرگترین شرور دنیا می داند! چطور ممکن است کسی "به عنوان یک محقق" (این مسئله در غرب شوخی بردار نیست) پرچمدار آتئیسم باشد، اسلام را یکی از شرورترین شرور دنیا بداند، در حالی که اقرار می کند که قرآن را نخوانده است؟
بحث را نمی خواهم مذهبی کنم بلکه می خواهم رویکرد این پدیده را ببینید. کتاب The God Delusion او را را اگر دسترس بود حتما و با چشم خریداری بخوانید. من واقعا نمی دانم این کتابی که میلیون ها دلار فروش کرده چه تیپ آدم هائی را متقاعد گرده است. حرف هائی در آن می زند که از یک محصل پرمدعا هم بعید است.
البته رویکرد آقای داوکینز بی نتیجه نبوده است. ایشان با این جنجال سازی ها یکی از اولترا میلیونر های اروپا شده است.
جدیدترین توصیه های ایشان:
یک ایده خوب جهت مبارزه با حکومتهای دینی اسلامی بمباران این کشورها با فیلمهای پورنوگرافی است.
Richard Dawkins today suggested broadcasting "loving, gentle, woman-respecting erotic videos" in Islamic theocracies as a means of challenging institutionalised religion.
In a tweet he has since deleted, the controversial scientist and outspoken critic of religion asked: "Good idea to beam erotic videos to theocracies?"
He clarified: "NOT violent, woman-hating porn but loving, gentle, woman-respecting eroticism."
در اینجا نیز پاسخ کوتاه و مستدلی به یکی از شوهای تلویزیونی ایشان معروف به "آیا یک طراح چیز چنین کاری می کند؟" و کالبد شکافی زرافه بخوانید.
http://www.iranamerica.com/forum/showpost.php?p=177587&postcount=1
لینکها:
http://www.independent.co.uk/news/people/news/richard-dawkins-wants-to-lovebomb-iran--with-erotica-10015488.html?icn=puff-4
http://www.independent.co.uk/news/uk/home-news/atheists-richard-dawkins-christopher-hitchens-and-sam-harris-face-islamophobia-backlash-8570580.html
تمبر گرامی داشت روز کوروش در اسرائیل!
در آستانه روز یادبود هولوکاست در اسرائیل، این کشور از تمبر گرامیداشت کوروش کبیر، بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی و نخستین شاهنشاه تاریخ ایران، رونمایی کرده است.
بخش فارسی وزارت امور خارجه اسرائیل با اعلام این خبر افزوده که رونمایی از تمبر کوروش کبیر، ۱۴ آوریل (۲۵ فروردین) انجام شده است.
تمبر قدردانی از کوروش کبیر در چند نسخه، از جمله با اعلامیه تاریخی کوروش که به منشور کوروش مشهور است، در رنگهای آبی و طلایی منتشر شده است.
سایت اداره پست اسرائیل نیز با اعلام خبر رونمایی و آغاز فروش تمبر گرامیداشت کوروش کبیر، به فتح پادشاهی بابل به وسیله نخستین پادشاه ایران در سال ۵۳۹ قبل از میلاد، اشاره کرده است.
اداره پست اسرائیل در توضیح این تمبر نوشته که کوروش کبیر پس از فتح بابل، دستور آزادی یهودیان از بردگی را در بابل صادر میکند و به آنها اجازه میدهد که آزادانه به سرزمین یهودا بازگردند و معبد مقدس خود را در اورشلیم از نو بنا کنند.
بر روی تمبر گرامیداشت کوروش کبیر، به سه زبان عبری، انگلیسی و فارسی جملاتی نوشته شده و از جمله این عبارت به نقل از او و خطاب به یهودیان در کتاب مقدس آمده است: «خداوند با همه شما که قوم او هستید، همراه است. شما اجازه دارید که به اورشلیم بازگردید».
پیروان دین یهود احترام زیادی برای نخستین شاهنشاه ایران قائلاند و خیابانی نیز در اورشلیم به نام کوروش وجود دارد.
رونمایی از تمبر گرامیداشت کوروش کبیر در اسرائیل و در آستانه روز یادبود هولوکاست، در اوج تنشها میان این کشور و جمهوری اسلامی بر سر برنامه هستهای ایران صورت میگیرد.
http://www.radiofarda.com/content/f14_israel_issued_stamp_in_honor_of_cyrus-the-great/26961837.html
استاد گرانقدر
از یادداشتها چنین بر می آید که بنی اسرائیل زیر مجموعه بنی آدم اند .چون انبیا ی الهی بیشتر از میان آنها و بر دعوت آنها رسالت می یافتند.
یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُواْ نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَأَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ ﴿۴۷﴾البقره
و می بینیم که فعل فَضَّلْتُ در قرآن حکیم، در خصوص بنی اسراییل بارها بکار رفته است.
آیا برتری مذکور ،به دلیل بنی آدم بودن آنها ست؟
سلام بر استاد پورپیرار
سلسله یادداشتهای داستان حیات، ادامه ندارد؟!
خیر
استاد نگاه کنید با پول بیت المال در ایران چه کاخهایی می سازند بعد تو شعار هاشون دم از خدا و ساده زیستی می زنند
http://isna.ir/fa/news/94012911671/
اولین وزیر علوم ایران درگذشت
http://ir.voanews.com/content/najid-rahnema-obituary/2720531.html
مجید رهنما، نویسنده، متفکر، دیپلمات، و بنیانگذار وزارت علوم و آموزش عالی روز سه شنبه ۱۴ آوریل در خانه خود در لیون فرانسه درگذشت.
مجید رهنما در آذرماه سال ۱۳۰۳ در تهران به دنیا آمد. پدرش زین العابدین رهنما، روزنامه نگار (مدیر روزنامه ایران)، نویسنده (کتاب های پیامبر، زندگانی امام حسین، تفسیر قرآن و غیره) و دیپلمات ( وزیر مختار در فرانسه)، و مادرش زکیه حائری مازندرانی بود. مجید رهنما از سوی پدر و مادر نوه آیت الله العظمی زین العابدین حائری مازندرانی از مجتهدان جامع الشرایط در نجف بود.
برادرانش حمید و فریدون و خواهرش آذر، پیش از او درگذشتند و اکنون تنها فریده، کوچکترین خواهر از آنان باقیست. از مجید رهنما دو پسر، کاوه و فرهاد، و یک دختر، پونه و نوه اش مایا، باقی مانده است. آقای رهنما در پانزده سال گذشته در لیون فرانسه با اَن، همسر فرانسویش، زندگی می کرد.
تحصیل و کار
مجید رهنما، درپی تبعید پدر در دوران رضاشاه، همراه با خانواده به بیروت رفت و تحصیلات خود را در بیروت و سپس در پاریس ادامه داد و از دانشگاه پاریس دکترای حقوق و اقتصاد گرفت.
در ۱۳۲۴ وارد وزارت خارجه شد و با پیمودن مراحل مختلف شغل دیپلماسی، تا مقام های معاونت این وزارت خانه و سفیرکبیر ایران در سوئیس و نماینده دائمی ایران در سازمان ملل متحد پیش رفت، که تا ۱۲ دوره پیاپی نمایندگی ایران را در این سازمان برعهده داشت.
او همچنین در سال ۱۹۵۹ کمیسر عالی سازمان ملل در رواندا و بوروندی برای انجام انتخابات آزاد و برگزاری رفراندومی بود که به استقلال این دو کشور انجامید. در سال های ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۸ در دانشگاه سازمان ملل تدریس میکرد و نیز نماینده مقیم سازمان ملل در مالی بود. یک بار نیز از سوی دولت فرانسه به عنوان کاندیدای دبیرکلی سازمان ملل پیشنهاد شد. آقای رهنما همچنین عضو هیئت اجرایی یونسکو بود که تا بازنشستگی در این مقام باقی ماند.
مجید رهنما نخستین وزیر علوم و آموزش عالی ایران و بنیانگذار این وزارتخانه (۱۳۴۶) بود و تا سال ۱۳۵۱ که از مقام خود استعفا داد، سرپرستی این وزارت خانه را برعهده داشت. در این دوران نهادهایی چون مؤسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی، مرکز خدمات کتابداری، و مرکز اسناد و مدارک ایران به همت و نظر او تأسیس شد.
او که از دوستان نزدیک ایوان ایلیچ بود، همچنین، مؤسسه «مطالعات توسعه درون زا» را، براساس آموزههای تربیتی و آموزشی پائولو فریره و ایوان ایلیچ بنا کرد و پس از استعفا از وزارت علوم و آموزش عالی، طرح آموزشی-عمرانی الشتر را در لرستان، همراه با گروهی از جوانان آرمانگرا و همیاری روستاییان، بر اساس نظرات ایلیچ و فریره به اجرا درآورد. پس از انقلاب ایران ناگزیر از ترک وطن شد. در پی بازنشستگی از یونسکو، به مدت شش سال در دانشگاه برکلی کالیفرنیا و سپس در کالج کلرمانت تدریس کرد و سپس به پاریس رفت و به تدریس در دانشگاه آمریکایی پاریس پرداخت.
آرا و نظرها
فعالیت های دیپلماتیک، همراه با تجربههایش در جهان سوم، او را به تامل و نگرشی تازه به امر توسعه و به ویژه فقر کشاند و میان «فقر» و «فقیر» به تعریف توسعهگران رسمی سازمانهای جهانی غربی، که به زعم او راه به فلاکت و ذلت می برد، با فقر خودخواسته به عنوان نوعی روش ساده و بی تکلف زندگی، و مهربان با حیات و محیط، تفاوت قائل شد. به نظر او سیاستهای اقتصادگرای توسعه که از سوی سازمانهای جهان اول بر کشورهای توسعه نیافته و جهان سومی، بدون توجه به ویژگیهای انسانی و طبیعی آنها، تحمیل و اعمال میشد، سبب به خطر افتادن و تضعیف شیوه های حمایتی زندگی مرسوم در فقر رفاقتی شد و جا به تسلط فلاکت داد. که با ازهم پاشیدن پیوندهای سنتی و حمایتی انسانها در جامعه و خانواده، به خشونت و فزونطلبی و نفع پرستی دامن زده، و به نظر او عامل بروز بسیاری از فاجعههای خشونت بار و افراطگرایی شده، که امروز به نام ایدئولوژیهای گوناگون یا انقلابهای متصف به صفت های مختلف شاهدشان هستیم.
«شکست الگوى کلاسیک انقلابى، که از انقلاب فرانسه به ارث رسیده بود، قرن بیستم را در عین حال به قرن مطالعه عمیقى در پدیدههاى تغییر و انقلاب بدل کرد. بسیارى از پژوهشگران یا خواستاران تغییرات بنیادین در جوامع معاصر به فکر یافتن دلایل و ریشههاى شکست و بازبینى سرنوشت انقلابها، به ویژه انقلاب اکتبر افتادند؛ انقلابى که نشان داد یکى از بزرگترین خطرهایی که در کمین هرگونه تغییر اجتماعى اساسى نشسته، آنست که انگیزه تغییر با زندگى واقعى همه افرادى که خواهان آنند عجین نباشد، و نیاز به تغییر بنیادى و انقلابى از اعماق وجود و جان افرادى که درپی آنند برنیاید. اگر انگیزه تغییر تنها از اراده یک فرد یا جمع حکایت کند که تنها براى بهبود وضع دیگران یا در جنگ با مفاهیمى کلى و مجرّد چون ظلم واستبداد یا فقر مبارزه مىکنند، روند تغییر دیر یا زود با مشکلها و مانعهای جدّى درونى روبهرو خواهد شد. در برابر، روند تغییر هنگامى رشد سالم و طبیعى خود را به دست مىآورد که موجود یا موجودهای زندهاى که طالب آنند، در درجه نخست آن را براى تغییر و شکوفا شدن وجود خود لازم بدانند، و هرچه لزوم این تغییر با وضوح بیشتر و به نحوى درونىتر احساس شود، بختِ موفقیت و دوام آن بیشتر خواهد بود.»*
حاصل بیش از سی سال سلوک و تفکر و پژوهش و تجربه اندوزی او در این زمینه، هم در سازمانهای رسمی و بینالمللی و چه در کشورهای جهان سومی، در سال ۲۰۰۰، به صورت کتاب «وقتی فلاکت، فقر را می رانَد» در فرانسه منتشر شد و با اقبالی عظیم روبرو شد. تا آن جا که در کمتر از شش ماه تجدید چاپ و نسخه جیبی آن منتشر شد.
این کتاب که به بیش از ده زبان در جهان ترجمه شده، در ایران نیز با نام «آبروی فقر» به ترجمه فارسی درآمده و ده سالی ست که در انتظار دریافت اجازه نشر از وزارت ارشاد به سر می برد. از دیگر کتاب های او که به فارسی درآمده اند، می توان از «کشورهای آسیایی و آفریقایی»، «آموختن برای زیستن»، و «نگاهی نو به مفاهیم توسعه» یاد کرد.
در سال های پایانی عمر سخت بر نظریه اخلاق اسپینوزا و نظرات ژیل دلوز درباره انقلاب و تغییر تمرکز داشت و سرگرم نوشتن کتابی تازه درباره مفهوم اخلاق و انقلاب بود. اخلاق نه در معنای بایست- نبایست (morality)که از بیرون بر انسان تحمیل می شود و سلب کننده آزادی درونی و خلاقیت است، بلکه در معنای متفاوت Ethics، به عنوان اختیار ارزشی اصولی از درون برای زندگی روح که به خلاقیت و شکوفایی فرد و محیط خود و دیگران می انجامد.
«خوشبختانه، هر یک از ما، بى آنکه منتظر تصورِ بس موهومِ دستیابى به «راهحل سیارهاى» باشیم، مىتوانیم راههاى روشنترى را که بر واماندگان راه نیز پرتوى مىفشاند، بازبگشاییم. برحسب نقش و جایگاه ما در زندگانى، این نور مىتواند کمرنگ یا پرتلألو باشد که همواره با دراز شدن دستى به نشانه محبت و دوستى آغاز مىشود... هر یک از ما، بنابر خلق و خو و میزان تعهدمان مىتوانیم با گفتار، با کردار مستقیم یا غیرمستقیم، یا با براندازىِ سازنده، هر آنچه دل تنگمان مىخواهد، انجام دهیم. این، مرا به یاد سخنان کاردینال پائولو اواریستو آرنس اهل سائوپولو مىاندازد که شجاعانه مىگفت، در این دنیاى مدرن «صداقت، براندازى است.»*
مجید رهنما به رغم شناخت کاملی که از پیچیدگی ها و نابسامانی های زندگی و انسان داشت، خود به سادگی و روانی ای درونی و عمیق دست یافته بود که از امیدش به انسان و به آینده برمیآمد. امیدی که به هیچ روی از سر خوشبینی ناآگاهانه نبود، بلکه از خورشید نیازی درونی و الزامی به «نیکی»، نور و نیرو می گرفت. و بیان آن را در آخرین عبارتهای کتاب «آبروی فقر» چنین آورده است:
«از او [ایوان ایلیچ] پرسیدم که آیا به نظر او، امروز در جوامع بومى و جوامع صنعتى، فضاهای نیالودهاى وجود دارند که در آنها گونههاى قدیم کرامت، هنوزفرصت رشد و ابراز داشته باشند؟ فضاهایى که بتوانند تجسم تغییر جهتى عظیم به سوى آیندهاى پر امید باشند؟ پاسخم داد: «آرى، چنین فضاهایى وجود دارند... هر یک از ما مىتوانیم براى دیگرى سرچشمه نور و نیکى باشیم تا با کمى اسپاگتى آن را با هم قسمت کنیم». .. بعدها این پاسخ را با عباراتى دیگر گفت: «شمعى در تاریکى بیفروزید. خودِ این شمع شوید، بدانید که خود مشعلى هستید در تاریکى.»*
*از کتاب «آبروی فقر»، نوشته مجید رهنما.
سلام استاد
شما دیگه کی هستی
عالیه عالی
بیصبرانه منتظریم ادامه بدین
در پناه حق
اذا جاء نصرالله و الفتح
با یاری خدا و کمک دوستان در حال نگارش و ویرایش نهایی مدخلی جدید در باب روانشناسی و حل مشکلات روانشناختی هستم. قسمتی از آن را دوست دارم شما بازنویسی نمایید.
آیا اگر مطلب را قابل عرضه بدانید امکان دارید در این وبلاگ نشر دهید؟ چون هدف من رساندن مطلب است و می خواهم ناشناس بمانم.
با یادداشت های اخیر حیات نیز چند سؤال مهم در ذهن من را حل کردید و از شما تشکر بسیار دارم.
می توانید برای نشر آرا و نظریات جدید خود وبلاگ یا سایتی تاسیس نمایید و دوستان را به بازدید از آن و ارائه نظر دعوت کنید.
سلام
استاد اگر داستان حیات ادامه ندارد مجهولات متعددی مانند خلقت آدم و هبوط او به زمین و ارتباط میان آدم و انسان چه می شود؟! یعنی خداوند آدمی را آفرید که به شکل انسان امروزی بود که هدایتگر انسان باشد؟ یعنی ابتدا در زمین انسان به شکل امروزی درآمد و سپس خلقت آدم دز دنیای دیگر اتفاق افتاد و سپس به زمین رانده شد؟ نمی توان در تقدم و تاخر و یکسری مسائل خلقت ارتباط ایجاد کرد!!
سلام
جناب پورپیرار تکلیف بشر و بنی آدم و ناس را هم مشخص خواهید کرد بیصبرانه منتظر هستم تا در این خصوص نظریات روشنگرانه شما را بخوانم
این دوتا شیه دانشمند آقای داوکینز و مخصوصا استیون هاوکینک فرقی با دونیکن باستان شناس ندارند. با این کارهای عوام نویسانه شان ثروت های زیادی را به جیب زده اند ما دانشمندان زیادی داریم که بی باور به خدا هستند اما هرگز نگفته اند تخصص زیست یا شیمی و فیزیکشان میگوید خدا نیست بلکه موضوع را چیزی پنجاه پنجاه دانسته و علت بی اعتقادیشان را راحت تر بودن با چنیین اعتقادی اعلام کرده اند و همه پرداختن به این موضوع را خارج از علم دانسته اند حالا این دو تا حقه باز با سو استفاده هایشان عامل بسیاری از برداشتهای غلط از علم شده مثلا هاوکینگ معروف است که گفته امروز علم به حد نهایت و پایان خویش رسیده و تنها یک سری محاسبات کیهانی باقی مانده!!! یا داوکینز میگوید چون تکامل انواع اثبات پذیر است پس خدا نیست!!!
متاسفانه در تلوزیون و رسانه های این جمهوری اسلامی هم به این افراد پر و بال داده اند تا جایی که مردم گمان میکنند اینان دانشمندان درجه یک جهانی اند! این در حالیست که کارنامه علمیشان آنقدر تهی است که با هیچ بهانه و پارتی هم نمیتوان به آنان یه جایزه نوبل داد.
من از این که میبینم این سوتفاهمات ویرانگر اینچنین و بدون هیچ مانعی عالم گیر میشود خیلی حالمو میگیره گناه اون بدبخت چیه که با دوتا کتاب میخواد شعورشو بالا ببره اما گذرش به این تالیفات حقه بازانه و مغرضانه میخوره تالیفاتی که نویسندگانش در رسانه ها بزرگ شده اند رسانه هایی شبیه همون رسانه هایی که امثال حسابی رو به ملت ایران نابغه معرفی کرده بودند.