حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

داستان حیات 11

بدین ترتیب آدم و ذریه وفرزندان اش، با حضور درسلاسل رسولان و صاحبان حکم و حکمت، ذخیره الهی در زمین برای تربیت و هدایت انسان و بشرند. انسانی که پیاپی از سوی خداوند و در آیات قرآن گوش مال می بیند و بشری که فارغ از دانشوری، وابسته به فرهنگ پدران، به اجداد و علائق و ایمان دیرینه آویخته اند. 


اگر ظرفی از شیر چرب و داغ را به حال خود بگذارید، تدریجا سطح شیر به طور یکنواخت سرد می شود و چربی آن به صورت پوسته ای متخلخل چروک برمی دارد، اما چنان که ظاهر ظرف زمین نمایش می دهد، و چنان که ادعا دارند، این گوی آتشین در گذر زمانی دراز فقط در سهم یک سوم سرد شده و پوسته بسته است. امر ناممکن و خلاف طبیعتی که زمین شناسی روزگار ما را به مسخره می گیرد. اینک دیگر می دانیم سهم بزرگی از پوسته سرد زمین را ستاره دنباله داری با خود برده، گودال عظیم اوقیانوس کبیر را به وجود آورده و موجب چرخش زمین و تغییر مدارات ان شده، به گونه ای که محل قطب قدیم زمین را به حوالی استوای موجود منتقل کرده است. آن گاه با نمایش عوارض بی توضیح مانده زمین، نظیر نوار شنزار و انهدام گروهی دایناسورها، به علت جدایی از محیط تغذیه خود، دلایل موجهی در اثبات این مدخل نوین تدارک شد.



جنگل ار بیرون عظیم و زیبا و از درون حقیر و حتی زشت و ناهماهنگ است. یک اسلنگ متعارف می گوید درخت ها مانع دیدار از جنگل می شوند. جنگل فاقد چشم انداز و عمق میدان طولانی است، جبهه کوتاهی دارد و در مرزهای دایره ای با شعاع اندک در اطراف، وهم و تاریکی است.



در جنگل صداها درهم و مغشوش است، اکوی ثابتی ندارد و حوزه مدیریتی جانوران ساکن آن عرصه وسیعی نیست و از سنجاب تا ببر با توقف های کوتاه و پیاپی، پیوسته اطراف را می پایند. جنگل افق ندارد و حیوانات ساکن درون آن، به استثنای بلند پروازان، از دیدار ابهت و زیبایی های طبیعی محرومند. طلوع و غروب رنگین آفتاب و عرصه نیلگون آسمان و آتش بازی برق جهنده را نمی بینند، با طوفان برف و ریزش بهمن اشنا نیستند و به طور کلی عظمت و زیبایی هستی در جنگل های انبوه اولیه و کنونی در پس ردیف درختان پنهان است



جنگل متلون نیست و از زینت رنگ های متنوع و ترکیبات آن محروم است. سیاه و سپید و زرد و قهوه ای  و سبز، هر یک در فصول معینی در عرصه جنگل حاکم اند. در جنگل بارش آرام و پوشاننده برف به چشم نمی خورد. جنگل مرطوب است و گنجینه آفتاب در قطعاتی از نور پاره پاره دیده می شود و بالاحره در جنگل ترنم آرام کننده صداهای طبیعت شنیده نمی شود و گاه گاه جیغ بوزینه ای ترس خورده و یا هیاهوی خرس گرسنه خشمگینی بلند می شود که حتی منبع و محل انتشار آن هم معلوم نیست. (ادامه دارد)


نظرات 25 + ارسال نظر
خواننده قدیمی شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 09:26 ق.ظ

با سلام و آرزوی سلامت شما.با توجه به آیه 5 سوره یوسف،حضرت یعقوب خود و فرزندش را انسان می شناسد.اما بنابه نوشته شما در موردآیه58 سوره مریم:"این آیه صراحت دارد که انبیای الهی از ذریه آدم اند " تاکید قران بر این مطلب که پیامبران از ذزیه آدمند یعنی ذریه غیر آدم هم وجود دارد و تصمیم بر "جعل" جانشینی بر زمین از طرف خداوند بر تمامی انسانها شامل نمی شود و این انتخاب خاصی است مربوط به شخصی بنام "آدم". آیا دیگر انسانها از ذریه آدم نیستند؟

هم حوصله کنید و هم مطالب را با دقت بیش تر بخوانید. در قران خطابی به بنی انسان و بنی بشر نشده و تنها بنی ادم بار رسالت را برداشته اند. آیه مورد اشاره شما حاوی مطلبی نیست که می گویید.

*** شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 10:27 ق.ظ

استاد عزیز شما اگر فیلمنامه نویس میشدید و یا کارگردان ، تا سکانس آخر مخاطب و بیننده نمیفهمید قاتل کی بود!!!! انصافا در این زمینه استادید. خیلی دلم میخواهد ارتباط توصیفی که از جنگل داشتید را با داستان حیات بدونم. پس تا داستان حیات 12!!!

حوصله کنید.

خواننده همیشگی شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 02:38 ب.ظ

یعنی مصلح نهایی هم از سلاله و ذریه آدم است؟ البته اگر مصلحی واقعاً وجود داشته باشد؟

19 شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 05:22 ب.ظ

زیبایی و قدرت قلم شما تمام شدنی نیست. تقریبا 11,000 صفحه از مطالبتان را اکثرا در نیمه های شب و با اشک و خشم و دردی که مقتضای تاریخ ماست خوانده ام و همچنان در نوشته های جدید به ترکیبات و توصیفات خیال پرور و بدیعی ای برمی خورم که لذت خواندن مطلب را صد چندان می کند. ممنون از اینهمه روشنگری و ممنون از این همه شیوایی و استادی در بیان مطالب

و ممنون تعارفات شما. مشغول انجام وظیفه ام.

عیسو یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 12:11 ق.ظ

استاد از برایند آن ده یادداشت پرهیبتان میخواهم حدس بزنم منظورتان از این مقاله چه بوده است. قبل از عبور آن سیارک از مجاور زمین ،اکثر زیست بوم زمین جنگلی بود چون الگوی ناهمواری در زمین به صورتی بوده که کل آب زمین تقریبا سهمی یکسان از تجمع در هر منطقه سرزمینی در پوسته را داشته که این فقط یک زیست بوم واحد و آن هم از نوع جنگلیش در مناطق غیر قطبی تشکیل میدهد وضعیت و شرایطی که گویا جناب عالی معتقدیت انسان نمیتوانسته در آن خلق شود و یا حداقل تشکیل تمدن دهد.

اشتباه حدس می زنید.

حنیف یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 12:18 ق.ظ

استاد یکی از شواهدی که ادعای شما را ثابت می کند وجود فسیلهای دریایی در کوه هاست. همچنین رسوبات و عواضی که نشان می دهد زمانی این نواحی زیر آب قرار داشته است. اگر چین خوردگی های زمین حاصل تحرک قطعات باقیمانده ی پوسته زمین پس از جدا شدن قطعه پاسیفیک باشد آیا می توان نتیجه گرفت که میلیون ها کیلومتر مکعب آب موجود در اقیانوس ها زمانی در سطح تمام کره ی زمین و با عمقی یکسان قرار داشته است در این صورت زندگی به چه صورت بوده است؟

abbas یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 07:24 ق.ظ

استاد سلام۰استاد آیا ستاره ای دنبالدار حاوی آب یا یخ هستند وآیا اقیانوس های بزرگ بر اساس هممین آب یا یخ پر شده اند؟

اوقیانوس های زمین از ذوب یخ های دو قطب قدیم و بارش های متمادی پر شده اند.

مفلح اسمایلی یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 08:21 ق.ظ

با سلام به استاد بزرگ همین جریان توپ در مورد ماه هم صدق میکند یاخیر

خیر.

nmr یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 09:35 ق.ظ

از همه بدتر،قانون جنگل و تنازع برای بقاست.گمان نمی کنم بنی آدم برای زیستن،جنگل را برگزیده باشند. چون آنان را از دیدن نشانه های پروردگار بازداشته و درنده خو می نماید. استاد
آیا این مسئله بنی آدم است که باعث خود برتربینی عده ای می شود؟.مثلا یهود که خود را از ذریه انبیا و بقیه را حیوان دو پا می پندارد؟

رحمان یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 10:43 ق.ظ

استاد نود درصد طرفدارای شما از ترکان هستند اگر به آمار سایت نگاه کنید متوجه میشوید و فقط علت حمایتشون اینه که فکر می کنند شما دشمن فارس ها هستید به نظرتون آیا این با افکار ضد پان بودن شما متضاد نیست در صورتیکه شما هم دشمن پانفارسها هستید هم پانترکها شاید علت اصلی این است نوشته های شما در باره زبان و قوم ترکی به معروفی افکار شما درباره هخامنشیان نیست

یکی یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 10:59 ق.ظ

ضمن سلام و آرزوی سلامتی برایتان.
هشتم فروردینماه در پاسخ به یکی از نطرات اشاره ای به دو صفت ظلوم و جهول برای انسان در قرآن فرمودید .اگر ممکن است لطفا ترجمه این دو کلمه قرآنی را بفرمایید . با تشکر و در پناه خداوند باشید.

علی رضا یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 11:36 ق.ظ

با سلام خدمت استاد عزیز و تشکر از اینکه به روشنگریهای خود ادامه میدهند.
من هم از پیشنهاد دوستان برای ارسال کمکهای داوطلبانه و در حد توان هرکس استقبال میکنم و این را حداقل وظیفه خود جهت کمک به استمرار حرکت بنیان اندیشی میدانم.

بنده هم انشاءا... ماهیانه مبلغ 50 هزارتومان کمک خواهم کرد و برای شروع مبلغ 200 هزارتومان واریز کردم.

ممنون و خداوند مدد کار شما باشد.

یزدانی یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 04:03 ب.ظ

سلام جنب استاد. در جایی چنین مطلبی را خواندم گفتم دوستان را محروم نگذارم.

مجتبی غفوری

بنده وبلاگ رسمی ندارم و وبلاگ اصلی بنده همین وبلاگ است .دوستانی در تلاشند تا مطالب استاد به هر طریقی که شده منتشر شود منتهی در این بین باید نکته ای را عرض کرد آن اینکه چرا این مطالب امکان چاپ به نام ناصر پورپیرار را ندارد مگر نه این است که ما تمام این مطالب را در محضر او آموخته ایم.بنده به این اعتقاد رسیده ام که در این جهان تنها و تنها این نام استاد ناصر پورپیرار است که باید سانسور شود.
این نام چه مشخصاتی دارد که نباید هیچ کجا اثری از آن دیده شود .
به اعتقاد بنده درحال حاضر مهم این نیست که چه مطلبی عرضه شود و یا به چه موضوعی پرداخته شود تنها نباید نام ناصر پورپیرار در آن به چشم بخورد . مطلبی که تحت عنوان موسیقی از بنده منتشر شده آموخته هایی است که در این سالها در محضر استاد کسب کرده ام .
بنده با صراحت تمام در اینجا متذکر میشوم که هر کلامی که در آن مطلب درخور توجهی دیده می شود و از دهان بنده خارج می شود همان چیزی است که از استاد آموخته ام و رابطه من با استاد در صورتی که برای ایشان کسر شان نباشد رابطه مرید و مرشدی است و نه شاگرد و استادی .این تذکری است که فراموش نکنیم استاد ما را به کجا برد .

جناب عالی یزدانی هستید ولی نام کامنتتان را که ظاهرا از جایی برداشته اید، باید دستمال یزدی گذارد.

رضا یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 09:31 ب.ظ

با سلام.
این متن و سبک نوشتن و ادبیات گفتاری استاد نیست.
لطفا" توضیح مختصری در این خصوص دهید.
حال استاد چطور است.؟

برای بعضی ها همین هم زیاد است.

هیوا یکشنبه 16 فروردین 1394 ساعت 10:54 ب.ظ

استاد با سلام
با توجه به اینکه منفذی که اغلب معاندان برای ورود تشویش به قلوب دینداران از آن ورود میکنند، قضیه حقوق زنان است که گویا زنان در قرآن همرتبه با مردان نیستند .

نگاه قرآن به انسان و سفارش به او، مبنی بر رعایت دیگران است که مصادیق این نگاه در قرآن فراوان است.

قرآن، لغات متعددی را برای زنان بکار میبرد که عمده ی نگاه در جمیع آن ها، دعوت به اجرای وعده و سفارش به نطام مند کردن روابط با آنها و مراعات عدالت در حق آنهاست.

اما از جانب دیگر، بسیاری از خطابهای قرآن، مردان است به گونه ای که چنین برداشت میشود که مخاطب و مجری اصلی قرآن، مردان است.

دستگاه فقه اسلامی، به شدت مروج نگاه مردانه به دین است و روشنفکرانی که دل در گرو دین دارند نیز در برخی موارد، برای تضمین حقوق زنان و خروج از اسارت فقه، تعطیل برخی آیات را راهکار مناسب میدانند.

(به اقتضای شغلم میدانم که در برخی از موارد، زنان نیز ستمگرانه عمل میکنند .)

پاسخ شما و نظر شما برای بنده بسیار ارزنده است. نگاه قرآن به زنان و راهکار جلوگیری از ستم بر آنها چیس؟
البته مقصودم تنها زنان در برابر همسران نیست بلکه زن در برابر جامعه، پدر و همسر را شامل میشود.

باید فرصتی فراهم شود.

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 12:00 ق.ظ

استاد عزیز
حد اقل راهنمایی ای بفرمایید، بسیار نیازمندم.

خواننده همیشگی دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 01:36 ق.ظ

با یاری خداوند آخرین توطئه و مکر یهودیان دامن خودشان را می گیرد.

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 03:07 ق.ظ

من یه هویی خیلی نگران شدم تو رو خدا بگید قضیه چیه این رضا چی میگه؟

به لطف خدا خبری نیست.

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 07:41 ق.ظ

استاد دو سوال ازتان داشتم (امیدوارم که قابل توضیح در بخش کامنتها باشد )1- آیا فکر و نگرش یهودیت یک علت نژادی و زیستی دارد؟به عبارتی دیگر تعهدات و تعصبی که بهمدیگر دارند ناشی از باورهای مذهبی ست یا علقه های نژادی؟ چون اگر مسئله یهودیت یک موضوع نژادیست و نه مذهبی ،چطور است که افرادی همچو من و بسیاری دیگر که خود یهودی زاده ایم اما دو نسل مسلمان به قرآن ایم هیچ تعصب و تعهدی به یهودیت نداریم؟ لااقل من و انانی که میشناسم این گونه اند و حتی بلعکس خود ناخرسند از قدرت امروز جهودیم.2- وقتی میگوییم قومی با هم متحد شده اند و از طرقی غیر متعارف و پنهانی عامل فساد و نفوذ به نهادهای اجتماعی جهان اند این قوم چگونه همدیگر را در سراسر دنیا میشناسند و هوای هم را دارند، جز اعلام علنی یهودی بودنشان وضعی که یک غیر یهودی زاده هم اگر برایش مزیتی بیافریند میتواند خود را به آن بشناساند.

هر کنیسه و هر خاخام و گروهی مامور مزد بگیر دیگر در سراسر جهان مسئول جمع اوری اطلاعات تا حد تعیین زمان تولد و جنسیت هر نوزاد و در هر خانواده مقیم حوزه خود اند. محموعه این اطلاعات پس از فراوری و آنالیز به شورای جهانی یهود منتقل و در آن جا بسته به مورد تا حد نوشتن تورات نو برنامه ریزی می شود.
اگر به عبور از نیل و ترک مصر معتقد باشیم که قرآن نیز بر ان صحه می گذارد پس افسانه آن قوم یهود منتفی می شود که به جای سیمای قبطی چهره رومی با چشمان رنگین، پوست سفید و موی بلوند دارند.

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 01:02 ب.ظ

استاد وجود اشتباه یا برداشت غلط در نوشته های شما به هیچ عنوان صحت کلیت نوشته هایتان را زیر سئوال نی برد. اشتباهات کوچک قابل اصلاح هستند و حتی اگر هم اصلاح نشوند، آسیبی به درستی پیکره بنیادین مباحث شما وارد نمی نمایند . البته اگر این اشتباهات نباشند بهتر است ، چون بهانه به دست مغرضان میدهند که حاشیه سازی کنند و ذهن مخاطبان را از اصل مطلب دور نمایند . بنابراین دلیلی ندارد که نظرات حاوی تذکر بعضی از اشتباهات را نمایش ندهید ، بخصوص که لشکری از مریدان شما آماده اند تا با حمله و فحاشی به آن نظر دهنده ، حسابی از خدمتش درآیند تا دیگر هوس تصحیح اشتباهات یا نظر مخالف دادن به سرش نزند .

کاش نمونه ای از این اشتباهات را نشان می دادید.

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 03:06 ب.ظ

کشف فسیل انسان 2 میلیون ساله در کنیا

http://www.tabnak.ir/fa/news/488657/%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D9%81%D8%B3%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-2-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%A7

[ بدون نام ] دوشنبه 17 فروردین 1394 ساعت 04:21 ب.ظ

استاد دو مورد را در طی دو سه روز گذشته و در ادامه کامنتها و توضیحات شما دوبار فرستادم ولی شما همه را حذف فرمودید و نمایش ندادید . این کامنت اخیر را به همین دلیل گذاشتم . خواستم خوانندگان وبلاگ بدانند اگر بعضی مطالب بدون جواب ماندند دلیلش چیست

دلیل حذف، دوری و بیگانگی و بردا شت غلط از اصل مطلب بود.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 07:42 ق.ظ

استاد آیا اگر قوم یهود خلوص نژادیش را از دست دهد تا جایی که اکثر آنان از نظر سیما قابل تمیز با شهروندهای کشورهای مثلا اروپای شمالی نباشند باز جهان قومی بامردمانی به همین عادات ذهنی و رفتاری خواهد داشت؟

اری خباثت یهود از کنیسه بیرون می تراود.

سام سه‌شنبه 18 فروردین 1394 ساعت 04:36 ب.ظ

نتیجه ای که من تا بحال با عقل ناقصم گرفته ام این است که گویا نسل انسان که ماها باشیم مث اقوام بدوی و وحشی که هنوز بدور از تمدن در جنگلهای آمازون و آفریقا زندگی میکنند داخل جنگلها با توحش و قانون جنگل زندگی میکرده ایم که خداوند آدم و حوا را به زمین میفرستد و اینها و نسلشان که دیگر پیامبران باشد انسان را هدایت کنند و از جنگلها بیرون بیاورند و متمدن کنند مبدا سقوط آدم و حوا به زمین هم احتمالا همان ستاره ی دنباله دار بوده است چرا که اگر وجود بهشت و دوزخ را روحانی متصور شویم پس آدم و حوا دقیقا از کدام مبداء فیزیکی به مقصد فیزیکی زمین آمده اند؟
شبیه نظریه فضانوردان باستانی شد

opal یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 08:07 ب.ظ

سلام
برای اینکه نظرات مستند تر باشه قسمتی از متن را هم اینجا نقل قول میکنم
"اگر ظرفی از شیر چرب و داغ را به حال خود بگذارید، تدریجا سطح شیر به طور یکنواخت سرد می شود و چربی آن به صورت پوسته ای متخلخل چروک برمی دارد، اما چنان که ظاهر ظرف زمین نمایش می دهد، و چنان که ادعا دارند، این گوی آتشین در گذر زمانی دراز فقط در سهم یک سوم سرد شده و پوسته بسته است. امر ناممکن و خلاف طبیعتی که زمین شناسی روزگار ما را به مسخره می گیرد. اینک دیگر می دانیم سهم بزرگی از پوسته سرد زمین را ستاره دنباله داری با خود برده، گودال عظیم اوقیانوس کبیر را به وجود آورده و موجب چرخش زمین و تغییر مدارات ان شده، به گونه ای که محل قطب قدیم زمین را به حوالی استوای موجود منتقل کرده است. آن گاه با نمایش عوارض بی توضیح مانده زمین، نظیر نوار شنزار و انهدام گروهی دایناسورها، به علت جدایی از محیط تغذیه خود، دلایل موجهی در اثبات این مدخل نوین تدارک شد."
اولا از روی نوشته های من فکر نکنید که موافق یا مخالف این فرضیه هستم بلکه فقط مواردی که به اشتباه ذکر شده را یاداوری میکنم .
تا به حال در هیچ کتاب معتبر زمین شناسی کسی ادعا نکرده که فقط 1/3 سطح زمین سرد شده و پوسته بسته است چون چنین ادعایی مضحکه .
پوسته اولیه که از سرد شدن مواد مذاب حاصل شده تمامی سطح زمین رو میپوشونده .
اصلا اثبات نشده که قسمت عظیمی از سطح زمین را یک جسم فضایی با خود برده باشه چون اساس این تفکر کاملا غلطه .در قسمتهای قبلی داستان حیات توضیح دادم که چرا این تصور غلطه .
ای کاش استاد کتاب معتبر زمین شناسی که مربوط شاخه پلیت تکتونیک باید باشه را معرفی میکردند که ادعا شده پوسته فقط در 1/3 سطح زمین شکل گرفته .
عبور چنین جرمی از کنار زمین که بتونه فقط با جاذبه خودش قسمت بسیار بزرگی از زمین رو بکنه چرا از مکیدن مواد مذاب زیر همون سطح کنده شده عاجز بوده ؟
چنین جاذبه عظیمی چرا از جابجایی و دور کردن زمین از خورشید عاجز هست ؟
استاد در نوشته هایشان به این نکته اشاره کرده اند که سرعت این جرم آسمانی خیلی زیاد بوده . خب باید پرسید با این سرعت خیلی زیاد ، این جرم باید خیلی سریع از کنار زمین عبور کرده باشه در این صورت چگونه فرصت کافی برای اعمال نیرو و کندن آن حجم عظیم سنگ پوسته را داشته است ؟ چون میدونیم که با عبور جسم با سرعت زیاد فاصله هم به سرعت افزایش پیدا میکنه که باعث میشه مقدار جاذبه کم و کمتر بشه .
اگر این جسم از زمین جرم بیشتری داشته باشه اصولا خود زمین را هم باید با خودش میبرد اگر جرم ان را کم در نظر بگیریم سوالی که پیش میاد اینه چرا زمین با جرم بیشتر نتونسته اون قطعه کنده شده را نگه داره ؟؟؟
برای فرار از جاذبه زمین یک موشک که فضانوردان را به فضا حمل میکنه باید سرعتی حدود 24000 کیلومتر بر ساعت داشته باشه که نیروی لازم را موتور اون تامین میکنه حالا اون قطعه کنده شده از زمین را با موشک مقایسه کنید ببینید که چه مقدار نیرو برای کندن و بردن این قطعه سنگها لازمه !!!!!!ضخامت پوسته را در آن زمان فقط 8 کیلومتر در نظر بگیرید .حالا حجم اون قطعه رو حساب کنید . مساحت ضرب در ضخامت
من حدودا مساحت منطقه مورد نظر را حساب کردم
102984975668430 متر مربع حالا ضرب در 8000 متر ضخامت پوسته
متر مکعب
800000000000000000
این عدد ضرب در چگالی سنگها که خیلی کم در حدود 20000 کیلوگرم بر متر مکعب در نظر میگیریم .
میشه 16000000000000000000000 کیلوگرم

فرض کنیم جرم موشک 100000 کیلوگرم بوده
جرم این سنگها ببینید چند برابر اون موشکه . بعد ببینید این مقدار نیرو جاذبه را کدوم جرم آسمانی میتونه تامین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد