حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه ۳۹


کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه ۳۹

در یادداشت های پیشین به دفعات یادآور شدم که مباحث هخامنشی را به نتیجه نهایی نرسانده و معلق گزارده ام. شاید کسانی  طرح دوباره ماجرای آن سلسله را، در گفت و گوهای جاری، که در موضوع تاریخ معاصر می گذرد، نوعی تطویل عاجزانه و گریز از روند بررسی بنیانی تاریخ معاصر بشمارند، حال ان که به درازا کشاندن عامدانه تعیین تکلیف نهایی با سلسله هخامنشیان تا زمان حاضر، از ان است که هیچ دست مایه دیگری همانند بحث نهایی در باب هخامنشیان، چنان که در این یادداشت کوتاه با توفیقات الهی برملا خواهد شد، روشنگر مسائل ایران معاصر نیست. تذکر دهم که در آغاز ورود به مبانی دوران نو، به سبب وقور و انبوهی اسناد مربوطه، که ارزش رجوع اندکی دارند، از دوستان تقاضا کردم با رد و اثبات این مدخل کلان با جست و جوی وسیع و ارائه اسناد موافق و مغایر، به وضوح بیش تر صحنه های تاریخی این دوران کمک کنند. حالا زمانی است که با عرض امتنان به خصوص از اقای عباس تشخیص دهم ان دعوت کم و بیش پاسخ مطلوب و قابل قبولی گرفته است. اینک ظرافت های لازم برای برداشت نهایی از این رجوع مجدد و نهایی به ماجرای هخامنشی باز هم نیازمند توجه و تمرکز غیر معمول به طرح مدخل در پیش است.


بار دیگر به این تصویر خیره شوید که هرتسفلد در ۱۹۱۳ میلادی، درست یکصد سال پیش، از تابلوی بیستون برداشته است. یک نشست مخصوص از صاحب نظران موجه و شایسته اطمینان و احترام، با شیوه ها و ازمون های گوناگون کامپیوتری و انالیز فنی عکس، صحت و سلامت این تصویر را گواهی داده اند و هنوز کسی دلایل فنی عقل پذیر و با ارزشی در رد سلامت ان ارائه نداده است. در این عکس اثری از داریوش و زبان درازی های او در کتیبه های امروزین بیستون نمی بینیم که تنها پایه اسنادی در توضیح سلسله هخامنشی است. ان معبر باریک کنده شده در سنگ، زیر پای اسیران که به اخرین تصویر ختم می شود، گواه روشنی است که حجاران این تابلو در صدد افزودن شمایل اضافی دیگری نبوده اند.  

حالا و در این تصویر با نخستین تغییرات در تابلوی سنگی بیستون نسبت به عکس هرتسفلد مواحهیم. داریوش و بادی گاردهای اش به صحنه وارد شده اند، نوار گذر حجاران امتداد گرفته و در کار شکل دادن به پر و بال اهورای نیمه کاره اند. نکته قابل اعتنا  در این نمای نو، صفحه سنگی و پانل عمودی ناتراشیده در انتهای سمت چپ صحنه است.


تغییرات در این یکی که بیش تر به برداشتی گرافیکی می ماند، منحصر به تکمیل رخسار عنصر بال داری است که امروزه اهورا مزدا می شناسانند.


و این هم تصویر تغییرات در دوران اخیر، در همان حجاری مختصر اسیران، که بر فیلم دوربین عکاسی هرتسفلد ثبت شده بود با خط نوشته هایی در صحنه فوقانی و اماده سازی و کف تراشی و تسطیح صخره سمت چپ تا برابر گرافیک رسامی زیر بعدها گفته های داریوش با خط بابلی را در خود ذخیره نگهدارد!  

حالا و در شمای فوق باستان شناسان چیره دست دانشگاه های غرب، در تبدیل کامل و جاعلانه تاریخ شرق میانه و بل جهان به قصه های توراتی، چنین پیداست که در چند ده ساله اخیر، عرصه معصوم تخت سنگ های کوه بیستون را به درد دل های داریوش بخشیده اند تا برای ایندگان صفحاتی از تورات را تایید کند و هر مهاجر از کوه و کمر گذشته و به این خاک فرستاده شده ای را وادارد تا شاه نامه خوانان خود را فرزند کورش و داریوش بداند. آن چه را دیدار از چند پانل تصویری و گرافیکی بالا به هر صاحب اندیشه ی رها شده از خرفتی و عصبیت می آموزد قرائت فاتحه ای کامل بر داستان پر تلالوی هخامنشیان است که از اغاز روشنایی چشم و اندیشه روشن فکری بی کفایت ما را کدر کرده است.

در عین حال دیدار از همین چند تصویر ما را نیز موظف می دارد تا بر گور خیالی سیسیلی و کتزیاس و خاراکسی و ابن حوقل و گاردان و پورتر و به خصوص راولینسون و کسان دیگری که مدعی دیدار از کتیبه بیستون دورتر از قریب ۸۰ سال  پیش شده اند، به عنوان ابزارهای کنیسه و کلیسا در دروغ بافی های تاریخی برای ما لعنت فرستیم و قبول کنیم که اگر یهودیان در چند دهه ی گذشته کتیبه مطول و کتاب مانند بیستون را بر سنگ تالیف کرده اند، پس تولید صدها کتاب شعر و چرت و پرت نویسی های دیگر در زیر زمین های امن کنیسه و در خانه های گرم مزد بگیرانی چون محمد حسن خان اعتماد السلطنه و نظایر او در هیچ مقیاسی دشوار نبوده است.

اگر بنا بر ماهیت از جهات مختلف دشوار اقدام،ٍ مسلم است که تدارک جدید کتیبه های بیستونلاقل ده الی ۱۵ سال زمان برده، آن هم به دورانی که دولت قدر قدرت و مجلس مشروطه و نمایندگان میهن پرست و ازادی خواه و روحانیت پیش تاز و روشن فکر روزنامه نویس و صاحب ترجمه و چنین که می گویند اهالی غیور خطه کرمانشاه را داشته ایم، پس چرا صدایی در تاریخ معاصر علیه این اقدام خیانت کارانه فرهنگی از هیچ سو تا زمان این بررسی های بنیانی تاریخ ایران بلند نبوده است؟

در این صورت در سرزمینی که نقشه برداران ارتش تزار ازادانه شمای شهرهای ایران را بر می دارند و گروهی با خیال اسوده و بی احساس مزاحمت و بدون اختفا در بیستون و نقش رستم و تخت جمشید به حک کتیبه مشغول اند، آیا تصمیم گیرندگان ۱۵۰ سال اخیر ایران در تمام عرصه های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، عروسکی نیستند و عقد قراردادهای گلستان و ترکمان چای و اخال و تنباکو و دارسی و جنگ های ایران و روس و ایران و انگلیس و انقلاب مشروطه و قهرمانان شمال و جنوب و شرق و غرب و اذربایجان و بختیاری و ده ها اطوار تاریخی دیگر را غیرضرور و نمایشی نمی کنند؟ دریافت درست از مسائل ایران معاصر تنها با مراجعه به پاسخ صریح این چند سئوال و به طور کلی مباحث مطروحه و اسناد ارسالی از این مدخل حاصل می شود. (ادامه دارد)

 

نظرات 311 + ارسال نظر
شروین جمعه 29 دی 1391 ساعت 08:13 ب.ظ

شکل گیری ایران و امارات شبیه همن.شرکتهای بین المللی ساخت و سار و سپس مهاجرت نیروی کار ار~ان و سکونت همانها بعنوان شهروند

[ بدون نام ] جمعه 29 دی 1391 ساعت 09:52 ب.ظ

http://www.khabaronline.ir/detail/270894/
استاد این حرفها با یادداشت هواخوری 17 همسو نیست؟ انگار احمدی نژاد این یادداشت ها را می خواند.

حرف های او تاکنون صدها بار تکرار شده و با دعوت های هوا خوری ۱۷ ارتباط روشنی ندارد.

دومینو شنبه 30 دی 1391 ساعت 12:16 ق.ظ

باسلام خدمت استاد عزیز مقاله اخیر پوزه بندیست بر دهان یاوه گویانی که بدلیل عدم درک صحیح از مسایل بنیانی استاد را به تناقض گویی درباب موضوع هخامنشیان متهم میکنند. مرحبا که دیگر با ارائه و مقایسه این تصاویر جای هیچ شک و شبهه ای نمیماند

آن ها را به حساب نیاورید. چرا که مترصد دریافت حقیقت نیستند.

دومینو شنبه 30 دی 1391 ساعت 12:59 ق.ظ

آیا در راستای درک تجمع ملتهایی که در چند دهه اخیر در این سرزمین ساکن شده اند و مسقط الرأس آنها منبع موثقی میتوان پیشنهاد کرد تا با مراجعه به آن درک بهتری از صفات آنوسیان داشت؟

کوچ دادن هسته هایی اجتماعی به ایران خالی از سکنه در خلال دویست سال گذشته از یک مبدا نبوده است. اقوام کنونی از مرزهای نزدیک شرق و غرب و شمال و جنوب به داخل ایران فرستاده شده اند.

aydin شنبه 30 دی 1391 ساعت 01:45 ق.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام
اگر زمانی آقایان مسئول و غیر مسئول زاویه تصاویر را کنار گذاشتند و حقیقت را بر زبان آوردند شاید امیدی به اصلاح آن ها باشد ولی بعید به نظر می رسد !

استاد خبری از مستند های جدید نشد؟
آیا تا آخر این سال منتشر می شود ؟

خسته نباشد
عالی بود

کار پر هزینه و دشواری شده که با خواست خداوند و همت استاد غفوری نازنین امیدواریم در اواخر سال اماده شود.

abbas شنبه 30 دی 1391 ساعت 05:05 ق.ظ

http://www.treklens.com/gallery/photo418788.htm

abbas شنبه 30 دی 1391 ساعت 06:33 ق.ظ

http://www.utexas.edu/courses/classicalarch/images2/bisitun01.jpg

abbas شنبه 30 دی 1391 ساعت 06:38 ق.ظ

http://www.moellerhaus.com/Persian/behistun.htm

abbas شنبه 30 دی 1391 ساعت 06:51 ق.ظ

http://www.ancientx.com/nm/anmviewer.asp?a=24&z=1

abbas شنبه 30 دی 1391 ساعت 08:12 ق.ظ

http://www.amouzeshelmi.ir/tarikh/3/06/tarikh-3-6.htm

مسعود شنبه 30 دی 1391 ساعت 09:39 ق.ظ

با سلام خدمت استاد گرامی.
به حق که یادداشت بی بدیل و فوق‌العاده‌ای بود.
خبر آماده شدن مستندهای جدید هم بسیار مسرورکننده است که جا دارد که از آقای غفوری عزیز، تشکر ویژه‌ای داشته باشیم.
با آرزوی طول و عمر و سلامتی روزافزونتان... همواره پاینده باشید.

نسل سوخته شنبه 30 دی 1391 ساعت 12:00 ب.ظ

با سلام.
من به شکل اتفاقی وارد این وبلاگ شدم. چند روز دارم این وبلاگو مطالعه میکنم.
نمیدونم چی بگم، من آدم نژاد پرستی هستم، و نه ناسیونالیسم. این نوشته هایی که توی این وبلاگ نوشته، به طور کلی ساختارهای ذهنی منو نسبت به تاریخ دچار شک کرده، چیزایی نوشته که اگه فقط یه ذره بهش شک کرد، خیلی چیزا رو عوض میکنه.
من کتابهای تاریخ، هخامنشی، ساسانی، و حتی صفویه نوشته اشپولر رو خوندم. بنا به کفته ها و نوشته های این وبلاگ این نوشته ها معتبر نیست، حالا من باید چه جوری بفهمم که چه چیزی درست و چه چیزی غلط چون اعتقاد دارم تاریخ و گذشته هر ملت مهمه، تاریخ خودشو تو آینده نشون میده. کمکم کنید؟ تمام ساختارهای ذهنیم بهم ریخته؟

با اطمینان تذکر می دهم که حتی کلامی از داشته های تاریخی و فرهنگی موجود که به آُن ها می نازیم حقیقت ندارد و یکسره دروغ ساخت ایران شناسان اغلب یهودی است. توصیه می کنم ابتدا سه مستند ساخته شده درباره مسائل ایران را با رجوع به تلفن 66492049 فراهم کنید و ببینید تا بعد.

khalil شنبه 30 دی 1391 ساعت 12:11 ب.ظ

http://coollib.net/b/178336/read

بسیار جالب بود. ممنون

khalil شنبه 30 دی 1391 ساعت 12:12 ب.ظ

http://viktor-limarev.narod.ru/i.htm

این یکی متاسفانه باز نشد.

اون یکی شنبه 30 دی 1391 ساعت 12:58 ب.ظ

دوستان فکر می کنید چرا این هرتسفلد و دیگر یهودیان این قدر احمق بودند که تصاویر قبل از جعلیلتشان را در کتابهایشان ثبت و نگهداری کرده اند؟

برای این که از فرط حماقت چنین روزهایی را به خواب هم نمی دیدند.

خواننده همیشگی شنبه 30 دی 1391 ساعت 03:14 ب.ظ

مدتی پیش در این وبلاگ بحث پژشکی و درجه حرارت بدن و ... مطرح شد دو نکته را به نظر جالب دیدم که بگم اول اینکه در بهشت زمینی که در آن همه با هم خوب هستند احتیاجی به پزشکان نیست و دوم اینکه در بهشت برین چیزی به نام گرما و سرما وجود ندارد.

منظور؟

aydin شنبه 30 دی 1391 ساعت 11:07 ب.ظ http://biryol-az.blogsky.com

با سلام
ما بسیار خوشحال می شویم در سرعت تهیه این مستند ها و کار های مشابه دیگر فعال باشیم ولی متاسفانه بار این زحمت بر دوش آقای غفوری افتاده است . در کامنت های گذشته چند نفر از دوستان پیشنهاد کمک داده ان ولی آقای غفوری قبول نکرده اند .

خلاصه ما در خدمتیم

نسل سوخته یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

مستند، تخت گاه هیج کس دیدم. ولی جای سوال اینجاست.اگه فرض بر این بزاریم که اینها جعله چندتا سوال به نظرم رسیده از جمله:
که چرا این افراد باستان شناس دست به چنین جعلیاتی میزنن؟ پس حمله اسکندر این وسط چی میشه؟ چرا حالا ایران؟ کشورهای پیرامون ایران هم چنین جعلیاتی دیده میشه؟ چرا ردپای این جعلیات در قسمت مرکزی و شرق ایران بیشتر؟ چرا تو نواحی گیلان و مازندران دیده نمی شه؟
پس حرفای تاریخ نویسان یونانی رومی مثل گزنفون، هرودت چی میشه؟

مشغولیات اضافی را کنار بگذار و چند صد یادداشت سایت در آدرس زیر را بخوان پاسخ تمام سئوالات و پرسش های دیگر را خواهی گرفت.
w3.naria.ir

محمد اوجال یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 03:22 ق.ظ

http://content.lib.utah.edu/cdm/search/collection/uuappp/searchterm/Arabic%20Papyrus/order/title

ممنون آقای اوجال. این انبوه پاپیروس نوشته های به زبان عرب صحت بررسی های پیشین در این باره را تایید و تصدیق می کند. عمده این است که نه بر پوست و نه بر پاپیروس علی رغم یافته های فراوان هنوز قطعه ای با متن غیر شخصی و پاره ای از یک کتاب را پیدا نکرده ایم. برای آن جست و جوگر که به انتظار دریافت حقیقت است این نمونه ها به زبان فصیح بیان می کند که در جهان اسلام و مقدم بر بلوغ خط عرب جز لت نوشته های قرآنی دست نوشته دیگری در موضوعات علوم انسانی و اجتماعی در هیچ گرایشی فراهم نبوده است.

ABBAS یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 06:24 ق.ظ

استاد سلام۰استاد آیا مقالهٔ در بارهٔ سلمان رشدی نوشته اید؟ممنون

خیر. حتی کتاب اش را هم مگر پاره هایی از آن را نخوانده ام که مانند صدها نظیر خود از جمله 23 سال جز اسراییلیات نبود و نیست.

ABBAS یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 07:34 ق.ظ

http://theviewpoint.blogfa.com/post-19.aspx

آقای ABBAS. در بررسی های مبانی فرهنگی مردم شرق میانه برای رد موهوماتی جاعلانه عنوان اسراییلیات را به کار می برند. حالا هم در برخورد با نظیر همان موهومات قوم پرستانه و آلوده به تعصب، از زبان کسی که زمانی نوشته بود در شب تولد امام علی نباید در باب معبد هندی آخشاردام چیزی نوشت و تنها سند تاریخی او دده قورقوت است، می توان اصطلاح ترکیات و یا آذریات را پیشنهاد داد.

ABBAS یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 10:13 ق.ظ

http://www.photographium.com/mosque-of-st-sophia-istanbul-1860-1890

[ بدون نام ] یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 05:06 ب.ظ

http://www.persianv.com/entekhab/212997.php

khalil یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 09:17 ب.ظ

شاید با فیلتر شکن باز شود
http://viktor-limarev.narod.ru/76.jpg

خواننده همیشگی یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 10:12 ب.ظ

منظورم این بود که پزشکی به هیچ وجه علم حساب نمی شود و در دنیای آینده جایی ندارد.

استاد سلام
این سند جدید از سنگین ترین پتک هایی است که به تندیس فرسودهء گوسالهء سامری ساخت کمپانی هند شرقی و اقمارش وارد ساخته اید. خدا قوت

بعد از آنکه این بخش مهم و عکس های حیرت انگیز آن را دیدم با جستجو در اینترنت منبع اینترنتی دعدادی از عکس های هرتسفلد را پیدا کردم. کیفیت نسبتآ خوبی دارند و بزرگ و کوچک می شوند. نظر به اهمیت آنها و اینکه 01% احتمال دارد جنابعالی این منبع را ندیده اید و همچنین جهت اطلاع دوستان آدرس سایت مربوطه را در بالا نوشته ام
ضمنآ در مجموعه عکس های این سایت دو عکس از یک کتیبه در منطقه بیستون هست که خط به عربی نوشته شده می خواستم بپرسم آیا این کتیبه هم اکنون موجود است یا آن را به خط باصطلاح میخی تغییر داده اند. چنانچه متن عربی موجود باشد آیا آن را در همین صد سال اخیر نوشته اند یا قدیمی تر است؟
با تشکر و خدا نگهدارتان

ان کتیبه به خط عرب در بیستون را هرگز ندیده م. ممنون می شوم اگر ارسال کنید.

khalil یکشنبه 1 بهمن 1391 ساعت 11:09 ب.ظ

سلام استاد
استاد به ایمیلتان فیلتر شکن فرستادم.

lممنون.

فریدون دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 02:34 ق.ظ http://navan1.blogfa.com/post-126.aspx

سلامی دوباره به استاد عزیز

مطابق وبلاگ بالا متن عربی آن کتیبه هنوز باقی است امیدوارم بزودی ماهیت دقیق آن را مشخص کنید
خدا نگهدار

این وقف نامه شیخ علی خان که خدا می داند چه کسی است را عمدا و چنان که بقایای سمت چپ آن گواهی می دهد در دوران جدید و برای تخریب یک نقش برجسته یونانی به وجود آورده اند تا آثار مانده از یونانیان در محوطه بیستون علی رغم آن هرکول یله داده بر کوه کم تر شناخته شود.

abbas دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 06:02 ق.ظ

http://hashemartworks.net/stone-tablets/two-stone-tablets/

این کتیبه ها به نام هاشم در حالی که برخی آن ها را همان الواح ده فرمان گفته اند، بی تردید کارگاهی است و با برخی از حروف یونانی قدیم و عبری و نشانه های من درآوردی تولید شده و کار کسانی است که کتیبه های نقش رستم و تخت جمشید و بیستون راتدارک دیده اند.

احترام دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 10:49 ق.ظ

دقت کردین حروف این کتیبه های هاشمی( انگار که کار یک ماشین باشن) چقدر شبیه و هم اندازه هستند و اصلا خطای کار دستی یک سنگ تراش در اونا دیده نمی شه؟

khalil دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 01:44 ب.ظ

آقای احترام درست می فرمایید.فکر کنم حجار در آن زمان با برنامه Word آشنایی داشته

[ بدون نام ] دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 03:21 ب.ظ

http://www.aftabir.com/advertising/view/14096/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86

دومینو دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 04:26 ب.ظ

استاد عزیز آیا مردم یهود از جعل وتحریفاتی که خاخام ها در حق تاریخ ملل وارد کردند خبر دارند یا آنها نیز مانند تمام مردم جهان بازیچه منافع کنیسه اند؟

مردم معممول بی خبرند ولی گردانندگان مراکز دانشگاهی و دینی کاملا اگاه اند. در حال حاضر مراکز دانشگاهی در سراسر جهان ابزار انجماد جهش های عقلی اند و صاحبان مدارک اموزشی همان تایید کنندگان داشته های موجودند.

[ بدون نام ] دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 05:35 ب.ظ

سلام ‍جناب آقای پورپیرار

نمی دانم چرا من با عکس یکصد سال پیش بیستون (عکس هرتسفلد ) مشکل دارم بنظرم از آخرین فرد یکدفعه صخره کج شده و مسیری رو به بالا بصورت مورب دارد. آیا من خطای دید دارم یا اینکه مشکلی در عکس است؟

با آرزوی موفقیت

به چشم پزشک رجوع کنید.

توحید دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 08:32 ب.ظ

سلام استاد خسته نباشید.

بحث پزشکی نیمه تمام ماند ، از دوستانی چون موومان خواهش می کنم یک جمع بندی راجع به بحث داشته باشند که حاصل این همه بگو مگو بخصوص در مورد درجه حرارت داخلی 37 درجه بدن و خارجی چه شد و از حرفهای استاد به چه نتیجه ای تازه ای رسیدید و آیا هنوز بر سر همان اعتقاد قبلی خود در مورد مکانیزم حرارتی بدن هستید یا نه؟

در کل و با مطالعه سوالات سه گانه بنیانی استاد در مورد پزشکی یعنی :

۱. چرا در تمام طبیعت تنها انسان نیازمند رعایت بهداشت است؟

2. چرا وجود و تجمع چربی در موجودات دیگر نشان قدرت و سلامت و در انسان علامت بیماری است؟

3. چرا انسان که تمام سیستم حیاتی او نیازمند تامین حرارت 37 درجه است، در گرمای 30 درجه محیط به جای احساس خنکی به سرمای کولر پناه می برد؟


و همچنین پی گیری مباحثات طی شده در وبلاگ و اندک بضاعت علمی و تاملی که دارم به این نتایج رسیده ام:


نمی توان به کلی حکم به فریبکاری و غیر واقعی بودن تمامیت علم پزشکی داد همانطور که در مبحث هنر به نظر من نمی توان به کلی هنر را نفی کرد ، چیزی که قابل دریافت است مقوله «سوء استفاده یهود» از چنین مقولاتی است و به دلیل این سوء استفاده نمی توان کلیت این مقولات را نفی کرد. چرا که پاسخ هایی نسبتا منطقی برای سه سوال استاد دارم.

در مورد سوال اول و دوم می توان گفت که سیستم و مکانیزم هر مخلوقی با مخلوقات دیگر تفاوت دارد هر چند کارکرد و کلیت سیستم زیستی اکثر جانداران شبیه به هم است مثلا وجود و کارکرد اعضایی چون قلب و ریه و کلیه و کبد و سیستم عصبی و رگ های شریانی و ... ولی تغییرات جزئی در تقریبا تمام موجدات قابل مشاهده هست که اتفاقا همین تغیرات جزئی بسیار تاثیر گذار و حیاتی و قابل تامل است.

مثلا سیستم شش در موجودات آبزی و غیر آبزی و صدها جزئیات دیگر که دوستان خود بهتر می دانند.

استاد به نظر من نکته و پاسخ به 3 سوال فوق هم در همین جزئیات متفاوت ساختاری است و اعتقاد شما مبنی بر غیر معتبر بودن علم پزشکی تا زمان ارائه پاسخ منطقی و مستدل به این 3 سوال ناشی از غفلت از این نکته هست که ساختار زیستی موجودات دارای «« تفاوت های جزئی حیاتی »» هست. درک این موضوع چیز سختی نیست و مثلا در صنعت هم به وفور از این تفاوت ها می توان مشاهده کرد. مثلا سیستم موتور اکثر ابزار صنعتی از یک اصل خاص و کلی تبعیت می کنند ولی با تغییر برخی پارامترها می توان ماشین های مختلفی حتی از یک نوع و خانواده برای کارها و منظورهای خاصی که نیازهای همان کار خواسته شده از ماشین را برآورده می کند طارحی کرد و ساخت.

این سوال شما که مثلا چرا فقط انسان در طبیعت ملزم به رعایت «بهداشت» است شبیه به این می ماند که بپرسیم چرا در تمام وسایل نقلیه این هواپیمای جت است که باید حتما از بنزین بسیار خالص و چند بار تصفیه و پالایش شده استفاده کند. نکته مهم این است که باید به تفاوتهای زیاد انسان با دیگر موجودات در «طبیعت» هم دقت کرد مثلا می توان پرسید چرا فقط انسان غذای خود را گرم می خورد و یا از آتش برای پختن غذا استفاده می کند در صورتی که هیچ موجود دیگری در طبیعت چنین کاری نمی کند و چطور تمام حیوانات گوشت خام را به راحتی میل می کنند ولی هضم چنین گوشتی برای دستگاه گوارش انسان ناشدنی و مضر است و یا چطور کرکس ها می توانند گوشت چند ماه مانده و فاسد یک لاشه را بخورند ولی انسان در صورت چنین کاری حکم مرگ خود را امضا کرده ؟ و یا هیچ موجودی برای گرم کردن خود جز انسان آتش بر نمی افروزد.

نکته دیگر این است که انسان تنها موجودی در طبیعت است که کاملا طبیعی رفتار نمی کند و متکی به طبیعت نیست و این موضع انکار نا شدنی است ، از نوع ساخت مسکن گرفته تا نیاز انسان به لباسی مصنوعی و ساخت وسایل مرکب و نقلیه و هواپیما و .... که به جابجایی انسان سرعت و سهولت می بخشد و ...

خلاصه این که در عین اینکه انسان سر از طبیعت بر آورده و بسیار مانوس با طبیعت است نمی توان او را 100 درصد خالص طبیعی در نظر گرفت . در صورتی که تمام موجودات دیگر از تغذیه و مسکن و پوشش و سرمایش و گرمایش و .... کاملا و صد در صد از طبیعت استفاده می کنند (منظور استفاده ساده و بدون دخل و تصرف است)

در مورد چربی (چرا وجود و تجمع چربی در موجودات دیگر نشان قدرت و سلامت و در انسان علامت بیماری است؟) هم 2 نکته هست، اول توجه به همان تفاوت های جزئی در ساختار زیستی انسان که وجود همان نسبت حجمی ای که یک خرس قطبی یا فوک برای انسان منطقی نیست ویک نوع بیماری تلقی می شود نکته دوم اینکه اصولا حتی همین چربی های اندامی و موضعی در حجم بسیار زیاد مثل انسانهایی که بیش از نیمی از بدنشان چربی است هم برای انسان مضر و کشنده نیست و چه بسیار انسان های چاقی را دیده ایم که عمری کاملا طبیعی داشته اند و هیچ وقت هم دچار سکته قلبی نشده اند ولی موضوع چربی در خون موضوعی متفاوت است که باز بر می گردد به همان خصوصیت کاملا طبیعی نبودن انسان و دخل و تصرف در طبیعت و ساخت نوعی روغن به نام روغن نباتی با روشهای پیچیده صنعتی و تغییر ذائقه به مواد سرخ کردنی که به این نوع چربی ها چربی اشباع می گویند که باعث انسداد عروق و در نهایت سکته و مرگ می شود .

پس چربی موضعی برای انسان هم مضر نیست و تنها ضرر آن شاید عدم طراحی اسکلت بندی و استخوان بندی انسان برای تحمل این وزن اضافی حاصل از چربی است در حالی که استخوان بندی یک خرس قطبی برای تحمل این مقدار چربی طراحی شده.

در مورد درجه حرارت داخلی 37 درجه هم و اینکه چرا انسان به محض رسیدن گرمای محیط به 27 کلید کولر را می زند و ... من وارد بحث پیچیده زیستی و ساختار پیچیده سیستم حرارتی بدن انسان نمی شوم که اطلاعات چندانی هم در این زمینه ندارم و اصلا کاری به عدد 37 ندارم ، در این مورد تنها می توان گفت اینکه انسان در گرمای بالای 30 درجه کلید کولر را روشن می کند ربطی به علم پزشکی و سوئ استفاده از آن و یا جعلی بودن علم پزشکی ندارد و این یک رفتار کاملا طبیعی است و نه تلقینی چرا که واقعا وقتی با روشن کردن کولر دمای محیط را از 30 به 25 می رسانیم واقعا احساس آسایش بیشتری می کنیم و این احساس آسایش کاذب و تلقینی و حاصل تلقین علم یهودی نیست.

موفق و پایدار باشید.

حمید دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 11:24 ب.ظ

جناب استاد آیا کل کتیبه جدید است یا فقط بخش مربوط به داریوش و بادی گاردش ؟

تمام کتیبه حرف به حرف حک جدیدند.

دومینو دوشنبه 2 بهمن 1391 ساعت 11:39 ب.ظ

درخصوص نظریه های پزشکی برخی دوستان که تفاوت ساختار جسمی انسان با سایر مخلوقات را دلیلی بر نیاز به آتش و خوردن غذای گرم میدانند ذکر نکته ای مهم است وآن اینکه از زمان خلقت انسان باید کشف آتش و روش پخت و پز امروزی را مقارن خلق آدم دانست که گمان میکنم چنین چیزی نیست.تا نظر استاد چه باشد...

نظرم این که ظاهرا کسی اصل مطلب و راز پنهان در این سئوالات را تاکنون دریافت نکرده است.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 01:53 ق.ظ

قرار بود نسخه پی دی اف 8 جلد نخست مجموعه تاملی در بنیان تاریخ ایران در سایت نارینا به فروش برسد، خبری نشد؟!

ان شاء الله به زودی.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 07:38 ق.ظ

http://www.gomaneh.com/?p=727

این پر حرفی های فنی پاسخ اجحافات و جیب بری های مریض فلک زده را نمی دهد.

abbas سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 07:43 ق.ظ

http://www.pictorialgems.com/1913-The-Porch-Of-Xerxes-Persepolis-Photoprint.48745

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 07:50 ق.ظ

هدف ازجعل خبر سفر ناصرالدین شاه به اروپا چه بوده ؟ نشان دادن بزرگی و ثروتمند بودن او و یا ارتباط این سفر با جعلیات دیگر؟

یادداشت های 35 به بعد را بخوانید.

یکی سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 10:16 ق.ظ

با سلام.

آقای پورپیرار .
بازگشت به اون توضیح شما به دومینو میشه بفرمایید راز پنهان و اصل قضیه مورد نظر شما چی هستش ؟
راجع به سه سوال بنیادین فیزیو لوجیک در مورد انسان رو عرض میکنم .

آخرین کشفیات در این باب، که در هفته اخیر اعلام شد، خبر می دهد که سوسک به طور طبیعی عالی ترین ترکیبات شبه پنی سیلین را در بدن خود می سازد و بدین جهت دچار بیماری نمی شود و ناقل هیچ بیماری نیست هرچند محیط زندگی اش به شدت آلوده است. فراموش نکنید هر صابون و قرص و کرمی را که علیه مولدان بیماری مصرف می کنید مقدم بر همه عناصر و سوش های دفاع طبیعی بدن را نابود می کند. این مدخل و مقدمه ای است برای ورود به پهنه بی کران آن راز.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 11:26 ق.ظ

بی صبرانه منتظرپاسخ حکیمانه شما بودم.
درود و رضای خداوند از آن شما باد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 01:08 ب.ظ

http://purpirar.blogsky.com/pages/afterislamidentityandlanguageofiranians_reviewde/

جناب ناصر خان مطلب بالا با نظرات امروز شما در تناقض نیست؟ بخصوص این مطلب که در ابتدای مطلب آمده: از غزنویان تا قاجار، تنها و تنها ترکان بر ایران حکومت کرده اند. قاجاری که شاهش دروغ است چگونه بر این مملکت حکمرانی داشته؟
در ضمن وضع ریخت شناسی خراسان آنگونه که شما می گویید نیست

به کتاب دده قور قور رجوع کنید.

فرید سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 02:42 ب.ظ

آقای توحید قصد مجادله با شما ندارم ولی استدلالات تان منطقی نبود و از فحوای کامنت ارسالی شما جز دفاع از پزشکان چیزی دیگری نیافتم

دومینو سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام علیکم. گمانم زمان آن رسیده که کسی از بنیان اندیشان مسئولیت ادامه تحقیقات علمی در خصوص سوالات سه گانه استاد را بطور جد بعهده گیرد.مسلما این شروع دست کمی از تحقیقات جناب مهدی که در زمینه تاریخ علم قلم میزند نخواهد بود...

ساده دل سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 04:59 ب.ظ


اقایی که بینام کامنت گذاشتید
ابتدا لازم است با شیوه تحقیق جناب پورپیرار آشنا شوید (نشان دادن تناقضات مبتنی بر فرض پذیرش داده های کنونی)
همین کج فهمی شما را کسان دیگری بعدها میتوانند در مقالات اخیرپیرامون قاجار و ناصرالدین شاه بگیرند مثلا جمله طنعه آمیز استاد (نقل به مضمون: ناصرالدین شاه هنوز حتی جایی برای نگهداری زنها و حرمسرایش نداشته ) را دلیل باور اولیه استاد به حرمسرای ناصرالدین شاه بنامند و نتیجه گیری نهایی مباحث قاجار در خصوص عدم وجود قبله عالمی با آن هیبت را تغییر عقیده استاد بخوانند!!
کسی که مطلب را از ابتدا اشتباه میگیرد و متوجه نمیشود که منظور و مسیر حرکت مقالات به چه سمتی خواهد بود و تا این حد تعطیل هست! اگر بدام این سوالات نیفتد باید تعجب کرد!

هر زمان با شیوه تحقیق استاد اشنا شدید بعد میتوانید به مرحله بعدی که مطالعه مطالب است قدم بگذارید البته قبل آن باید یاد بگیرید که با دقت بخوانید

ادامه نوشته جناب پورپیرار در آن آدرس (در پاراگراف بعد!):
(...اکنون در هر محفل و مرکز آکادمیک می توان با قدرت تمام اثبات کرد که حتی واژه ای از داشته ها و دانسته ها و مفروضات کنونی، در باب تمدن ماقبل و قرون اولیه اسلامی، در زمینه ی مسائل قومی و فرهنگی و سیاسی ایرانیان، صحت ندارد و برابر با واقعیت نیست. آن چه را به یقین می توان مدعی شد و به حجت رساند این که سرزمین ایران تا قرون متمادی پس از اسلام، به علت غریبگی گسترده میان مهاجر نشینان نوپای شرق و غرب و شمال و جنوب، فاقد بافت ملی و یا حتی قومی بوده است. از منظر کلاسیک و به دلیل روشن اعتراضات متعدد و مکرر قومی، که تاکنون ادامه دارد، هنوز هم مردم ایران، به این بافت دست نیافته اند.)

آقای ساده دل. مشکل این گروه آن است که می خواهند با خواندن یکی دو یادداشت از مجموع نزدیک به ۱۰۰۰ مقاله
اظهار وجود کنند.

ساده دل سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 05:02 ب.ظ


با عرض مغذرت برای جلوگیری از سوءتفاهم

منظورم آن آقایی بود که بدون نام ادعای تناقض در نوشته استاد را داشتند و آدرس زیر را در کامنتشان قرار دادند:
http://purpirar.blogsky.com/pages/afterislamidentityandlanguageofiranians_reviewde/

[ بدون نام ] سه‌شنبه 3 بهمن 1391 ساعت 05:12 ب.ظ


چربی قهوه ای
http://www.ksna.ir/articles/medical-science/medical/2113--q-q-.html
http://www.aftabir.com/lifestyle/view/134359/%DA%86%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D9%82%D9%87%D9%88%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D9%84%D8%A7%D8%BA%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF

خوب این حرف ها چه گرهی از سئوال های این وبلاگ را باز می کند؟

یکی چهارشنبه 4 بهمن 1391 ساعت 12:20 ق.ظ

من فکر میکنم دلیل اولیه ضعف بدن ما در برابر بیماریها خوردن غذاهای پخته شده است. منظورم اینه که با پختن مواد غذایی تمامی میکروبها و ویروسهای داخل آن از بین میروند و بدن ما چون عامل بیماریزایی نمی یابد سطح دفاعش را پایین و پایینتر می آورد تا آنجا که یکدفعه با ورود چند میکروب یا ویروس به بدن مثلا در فصل سرما بدن چون هیچ مقاومتی تدارک ندیده بلافاصله بسختی از پا می افتد.
بعدش هم دکان دکتر و داروسازان رونق میگیره که این توالی از بین رفتن سیستم ایمنی بدن و معتاد شدن به دارو به رونق کسب این اقشار منجر میگرذ و بس.
بنابراین پزشکی و دارو سازی از استریل کردن بدن انسان ارتزاق میکند و آن قبیله نشین آفریقایی با بدنی غیر استریل سالمترین و قویترین آدمیزاد روی زمین است و کل مردمان باصطلاح متمدن و استریل ضعیفترین ها....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد