حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه .15


کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 15


بررسی مبانی تاریخ، در این تریبون، اندک اندک لشکر پنهان مدافعان و محمل و مستند تراشان برای دروغ های بافت یهود را از مخفی گاه آنوسیان بیرون کشیده و به تکاپو واداشته است.


مثلا در اشاره به ماجرای تخریب و به توپ بستن مجلس شورای ملی به دست قزاقان محمد علی شاه قاجار، در یادداشت قبل تصویر فوق را از مراکز مربوطه عرضه کردم و مدعی شدم اگر آن اقدام نتواند مستند اثباتی دیگری ارائه دهد، پس این تصویر نه فقط نشانه ای از تخریب و به توپ بسته شدن مجلس را در خود ندارد، بل بیش تر به کار نفی آن حادثه می آید و همنچنان که در این اواخر حتی کاراکترهای کارتن های کودکان نیز در کانال های  مختلف رسانه ملی حافظ خوانی می کنند، سایت مشرق نیوز فقط در فاصله چند روز با نصب مقاله ای در باب مجلس مشروطه و غیره با تصب عکس زیر و تغییر کامپیوتری مقدار خاک های انباشته در حیاط ، مالیدن رنگ سیاه بر شیروانی بام و  عنوان گذاری با دو خط مختلف، همان عکس را با تجدبد نظرهایی بار دیگر مستند تخریب مجلس قرار داده است!      


و سایت بولتن نیوز هم با انتقال عکس زیر به عنوان سند تخریب محلس شورا، همگی ما را به تماشای اتاقی در ساختمان محلس دعوت می کند که ظاهرا گلوله های ارسالی قزاقان محمد علی شاه، به نوبت و با نظم و ترتیب از درب باز به درون اتاق امده و گچ های پاگرد دیوارها را تا سطح اجر چینی اطراف پاک تراش کرده اند. اگر این دو عکس مستند وجود دوران استبداد صغیر است، پس بی تعارف بگویم این داستان انقلاب مشروطه شرحی جز آن ندارد که به خواست خداوند عرضه خواهم کرد. 


باری سخن از کتاب هزار مزار جنید شیرازی بود که به جبران فقدان آثار تاریخی دورتر از عهد قاجار بر زمین شیراز، در قرن هشتم هجری کوشیده اند نشانه های هستی تاریخی و دیرینه آن شهر را ، که تاکنون به دیوان های شعر حواله می دادند، در قبرستان ها بجویند.

«درست ترین تاریخ مرگ او همان است که مرحوم فرصت در آثار عجم نوشته و پس از 800 دانسته است زیرا که تا سال 791 که در حدود آن کتاب «شدالازار فی حط الاوزار عن زوار المزار» را تالیف کرده و آخرین تاریخی که در آن آورده همان سال 791 است زنده بوده و چون در سال 782 یعنی نه سال پیش از آن هم از مشاهیر شهر خود بوده پیداست که در این زمان مردی کامل و یا پیر و یا نزدیک به پیری بوده است و هم چنان که مرحوم فرصت گفته می بایست در آغاز سده ی نهم و پس از سال 800 درگذشته باشد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 26)

این شرح و بسط در باب کتاب شدالازار و نسخه فارسی شده آن به نام هزار مزار، قصد دارد مردان بزرگی را به ما بشناساند که ضمن قرن ها کرت داری و جالیز پروری در شیراز به رشد حکمت و سیر در مراتب کرامات و علوم نیز مشغول بوده اند. و بدین ترتیب مقامات و بزرگان و عارفان و شاعران و محدثان و راویان اهل شیراز را باید در ارتباطی جست که نجم الدین جنید شیرازی، شاید هم بنا بر معتقدات شیخ شهاب الدین سهروردی با به خاک خفتگان چند صد ساله شیراز داشته است:

  «حضرت قطب الاولیاء شیخ شهاب الدین سهروردی در کتاب معتقد آورده است که بنده باید اعتقاد کند که مرده پس از مرگ هر چه نزد او می گویند می شنود و با میت چنان گویند که در حال زندگی و در خبر است که لطف و رفق با میت کردن در حالت غسل و عنف نانمودن از آن چه مباشر کالبد مرده شده است و حواس او آن چه منعدم گشته در امر وی ما را شکی نیست که سماع دارد و بدان که گاه باشد که یکی از اهل الله خاصیت این ذوق و سماع دریابد و مطلع شود به امری چند که ظاهر است مر ترا از تلقین دادن و آموختن سوال منکر و نکیر و غیر آن از احواست چنان چه عزیزی گفت که فلان شیخ را در گور نهادند و منکر و نکیر دیدم که درآمدند که آمن الرسول بر سر تربت وی می خواندند پیش از آن که تلقین دهند و در آن حالت شیخ چون ایشان بدید بلرزید و گفت من تابع این بودم و اشارت به قاریان کرد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 38)

این شیخ شهاب الدین سهروردی همان صاحب کراماتی است که با اتکای به حکایات سعدی، با شیخ سعدی هم مناسبات استاد و شاگردی داشته است، هرچند که سعدی را متولد سال های آغازین قرن هفتم و جنید را از درگذشتگان قرن نهم هجری شمرده اند!

نوبت اول: شیخ کبیر و حوالی آن
. در این خاکستان شیراز که جنید می شناساند، نزدیک به 50 مدفن را دربر دارد، که شرح خاکدان شیخ کبیر معروف ترین آن هاست.
بدانک تابع بدر منیر شیخ کبیر ابوعبدالله محمدبن خفیف اصل پدران او از شیراز است و مادر وی از نیشابور است و شیخ ابوالحسن دیلمی که مشیخه نوشته است در آن جا می آورد که شیخ کبیر شیخ المشایخ بود یعنی پیر پیران که شیخان پیر صفت مریداتن بودند و هم او گفته که شیخ کبیر مقتدای عصر بود و اگر نه او بودی ما طلب فایده استعداد و رفعت و کرامات و درجه نمی کردیم زیرا که منت و لطف و کرم حق سبحانه و تعالی روزی ما گشت تا ما او را دریافتیم و جایگاه وی طلب کردیم و می گوید بدانک سن شیخ و کردار و حال و کارگزاری عصر وی و درایت عقل وی بود و شیخ کبیر خاتم صوفیان پیشینه بود و کارفرمای صوفیان بازمانده. یعنی به فرمان پیران گذشته مریدان را کار می فرمود... و روایت کرده است ابوالقاسم قشیری از ابوعبدالله بن باکویه که گفت از شیخ کبیر شنیدم در ابتدای حال بسیار می بود که از صباح تا پسین هزار رکعت نماز می گزاردم و بسیار می بود که در یک رکعت نماز ده هزار بار قل هوالله احد می خواندم و بسیار می بود که در یک رکعت قرآن تمام می خواندم اما قشیری  گفت که از ابولعباس کرخی شنیدم که گفت از ابوعبدالله خفیف شنیدم که گفت پیر شدم و ضعیف بودم از گزاردن نافله. پس از ورد خود هر شب یک رکعت نماز یا دو رکعت نماز کردم از بهر حدیث رسول صلی الله علیه وآله و سلم که فرموده است یک رکعت نماز نشسته کردن برابر نیمه نماز ایستاده است ... راوی گوید که شیخ کبیر در این حکایت چون به این سخن رسید که تو در خوابی و رحمت حق تعالی در خانه تو نزول کرده اضطراب کرده و بی هوش شده در کنار من افتاد دیدم که آب چشم شیخ در کف من روان شد و می چشیدم و بسی شیرین بود پس از این حکایت هیچ از شیخ نشنیدم و شیخ ابوالحسن دیلمی کتابی نوشته است در سیرت شیخ کبیر و آن کتاب غیرمشیخه است و در آن کرامات شیخ و کلمات و حکایات شیخ آورده است. مترجم کتاب می گوید بدانک در آخر هر مزاری مولف کتاب روح الله روحه بعد از سیرت و حکایت صورت و احوال صاحب مزار به ترتیب ذکر تاریخ وفات نیز کرده است تا فایده آن بیش تر باشد پس بر این ترتیب وفات شیخ کبیر در شب سه شنبه بوده است از بیست و سوم ماه رمضان سنه احدی و سبعین و ثلثمائه الهجریه». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 79 و  و 85 و 89)
شرح احوال و اوصاف شیخ بزرگ در کتاب هزار مزار بی پایان می نماید تماما از قبیل همین چند گزینه کوتاه که به قصد پرهیز از تطویل مابقی را نیاورده ام. عیسی بن جنید شیرازی از اهل خاک و خفتگان در حیطه نفوذ معنوی شیخ کبیر در نوبت اول 39 نام دیگر را برمی شمرد هریک قرینه ای بر همین شیخ کبیر. و بدانید که طرح هرگونه سئوال از این قبیل که عیسی بن جنید از چه راه با مردگانی مربوط بوده است که لااقل چهار قرن مقدم بر زندگانی او به گور رفته اند، جوابی نخواهد شنید. بدین ترتیب اجازه می خواهم که از نصب شرح و بسط بر حالات و ثمرات خوابیده شدگان در خاک شیراز، مگر نمونه ای از آنان درگذرم و به احوالات دیگری بپردازم که افق بی نهایت دروغ در کویر قاجار را آشکار می کند.

نوبت دوم: گورستان باهلیه و حوالی آن: در این گورستان نیز بنا بر جست و جوهای جنید شیرازی، قریب چهل گور از بلند مرتبگان مدفون در شیراز نام برده می شود که ذکر احوال سیبویه نحوی یکی از آن هاست.
بدان که باهل منسوب است به محله و مقبره ی که مشهور است در افواه اما مقبره باهلیه معین در مزارات که نوشته اند ذکر او مخصوص نکرده اند و شهرت آن محله به گرستان باهلیه است و شک نیست که شیخ فاضلی بوده است از متقدمان و تاریخ وی مقدم است بر تاریخ شیخ کبیر. در گوری از گورهای آن گورستان از طرف صبوی بر کناره نشان قبر شیخ باهلی می دهند رحمه الله علیه.
استاد سیبویه نحوی رحمت الله علیه. کنیت وی ابوبشر است و آن اعرف است و گفته اند کنیت سیبویه ابوالحسن است و نام او عمرو بن عثمان بن قنبر و مولی ابوالحارث بن کعب است و شیخ ابوطاهر محمد بن یعقوب فیروزآبادی در کتاب لغت آورده است که سیبویه مبارک پسری باشد و سیبویه به فارسی به وی سیب باشد و بدان که سبویه علم نحو را از خلیل فراگرفت و دیگر از عمرو بن یونس و غیر او و لغت از اخفش فراگرفت. بعد از آن کتابی بنوشت که در آفاق نزد ادیبان به اتفاق، عمل بر آن است و می گویند که سبویه جامع علم ادبیات بود و عربیات محکم کرده پس آن را بسط داد و حاشیه بنوشت بر کلام خلیل و قول او نسبت به خود کرد و روایت کرده اند از محمد بن جعفر تمیمی که سیبویه روزی در اوایل حال در صحبت فقها و اهل حدیث این می خواند که لیس اباالدرداء بخواند و حماد حاضر بود و بشنید پس ظن کرد و گفت غلط کردی سیبویه چون بشنید غیره برد و ملازم خلیل شد و علم نحو بر او بخواند. سیبویه از بیضاء شیراز بود متوفی شد در سال صد و هشتادم از هجرت. بر قول قاضی جمال الدین که گفته است در شرح مفصل که قبر سیبویه در شیراز است در مقبره باهلیه نزدیک دروازه کازرون و بر قبر وی نوشته سیبویه ولی ما معین وقوف نیافتیم بر قبر وی. مترجم کتاب رحمه الله لعیه می فرماید. در آن ساعت که این سطور نوشتم عزیی بیامد و نظر کرد و خواند و گفت جماعتی از طلبه می روند و زیارت سیبویه می کنند و مشهور شده است که سینه بر قبر وی می مالند تا نحوی شوند و مجرب است رحمه الله علیه». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 137)
 نوبت سوم: گورستان سلم و حوالی آن: در این گورستان هم بنا بر روایت جنید شیرازی، نزدیک به 50 گور از بلند مرتبگان مدفون در شیراز نام برده می شود که ذکر احوال عبدالله صوفی یکی از آن هاست.
شیخ سلم بن عبدالله صوفی: از اکابر متقدمان است و از مشاهیر مشایخ صوفیه و در فارس ثابت قدم بود و در معرفت راسخ گشته. دیلمی به اسناد خود روایت می کند از شیخ کبیر که او از زکریا بن سلم روایت می کند و او روایت از شیخ سلم می کند که گفت پیری چند روز با من مصاحب بود و نماز با هم می گزاردیم روزی با من گفت می خواهی که خضر علیه السلام را به ببینی گفتم بلی گفت برخیز و با هیچ کس مگوی با هیچ کس نگفتم و از مسجد بیرون رفتیم و به شهری در شدیم که هیچ سور و دروازه نداشت. دیگر به صحرایی رسیدیم فراخ و روشن و خیمه ی بود پیر گفت چون در این خیمه درآئیم باید که هیچ نگویی پس در آن خیمه درآمدیم. پیری نشسته بود در غایت روشنی و نیکویی. سلام کردیم و جواب داد بعد از آن پرسید که این شخص کیست پیر گفت مردی صالح است گفت این مرد به خانه حاکمان می رود گفت بلی فرمود که از میراث پدر چیزی مانده است به وی پیر همصحبت من گفت بلی. در این سخن بودم که نه پیر دیدم و نه خیمه بعد از آن ده روز در آن جا بماندم و در صحرا می گشتم و هیچ کس ندیدم و بازگشتم به مقام خویش رحمه الله علیه». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 175)
نوبت چهارم: مشهد ام کلثوم و شیرویه و حوالی آن: در این گورستان نیز قریب چهل گور از بلند مرتبگان مدفون در شیراز نام برده می شود که ذکر احوال اتابک زنگی مودود یکی از آن هاست.
«اتابک سعدبن زنگی بن مودود: سلطانی عادل، کریم و شجاع بود و علما را دوست می داشت و معتقد درویشان و پاک دینان بود و جامه های مزین از راه بزرگی نمی پوشید و پادشاهی شیراز و اصفهان و کرمان کرد و آن ها را محصن ساخت و تعمیر سورها و دروازه ها کرد و بساط عدل گسترد و حکومت و سلطنت او بیست و نه سال بود و در میان خلق حکم می فرمود به نیت صادقانه و عزیمت نیکو. گاه گاه زیارت مولانا عمیدالدین ابونصر افزری می کرد و در عصر اتابک او علامه شهر بود در فنون علوم و از جمله خیرات و برکات اتابک یکی مسجد نو است که مثل مسجد نو کس در خواب ندیده است و چون آن مسجد تمام کرد درخواست کرد از مولانا سراج الدین ابوالعز مکرم بن العلاء که خطابت کند در مسجد نو و اجابت کرد و جمعه اول که مولانا بر منبر فرود آمد. و می گویند او را وحشتی بود با اتابک ابوبکر و او را در بند یا حبس می کرد و چون خسته می شد او را بیرون می آورد. و وصیت به عدل و رحمت و شفقت می فرمود بعد از آن وفات کرد در ششصد و چیزی از هجرت و او را دفن کردند در رباط ابش که معروف است و ابش دختر اتابک سعد بن ابی بکر است که ملکه رحیمه بود و پیش از ایشان آن رباط ساخته به وی منسوب شد و هم در آن جا او را دفن کردند». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 263)

نوبت پنجم: گورستان باغ نو و حوالی آن: در این جا هم چنان که جنید نوشته است، قریب چهل گور از نام داران مدفون در شیراز نام برده می شود که ذکر احوال روزبهان بقلی یکی از آن هاست.

شیخ ابومحمد روزبهان بقلی: سلمان عارفان و برهان عالمان بود و قدوه عشاق زمان و اسوه ابدال گشته بود. و به درستی که در اول حال مسافرت عراق و کرمان و حجاز و شام کرد و کتاب بخاری از حافظ سلفی در اسکندریه شنید و از شیخ ابوالنجیب سهروردی و شیخ ابوعبدالله خبری هم شنید. بعد از آن خرقه از شیخ سراج الدین خلیفه پوشید و بر فقیه ارشدالدین و غیره او چیزی خواند بعد از آن به ریاضات و مجاهدات بلیغه مشغول شد در کوه های شیراز. فقیه حسین رحمت الله علیه می گوید من او را دریافتم و صاحب ذوق و استغراق بود و وجدی دائم داشت که ترس از او نمی رفت و آّب چشم او باز نمی استاد و هیچ وقت از اوقات قرار نداشت و در فریاد بود و هیچ ساعت از ناله ساکن نمی شد و هر شب به گریه و ناله به روز می رسانید و از پروردگار می ترسید و او را سخنان هست که فهم بیش تر مستمعان به آن نمی رسد و در حالت و جدی که داشت یکی از آن که فرموده این است:
آن چه ندیدست دو چشم زمان، و آن چه نبشنید
دو گوش زمین در گل ما رنگ نمودست آن، خیز و بیا در گل ما آن ببین
و تصنیف کرده است در هر نوع از تفسیر و تاویل و فقه و اعتقاد و تصوف. و از آن یکی کتاب لطایف البیان که نوشته است در تفسیر قرآن و کتاب عرائس البیان در حقایق قرآن و کتاب مکنون الحدیث و کتاب حقایق الاخبار در حدیث و کتاب الموشح در فقه مذاهب اربعه و در اصول کتاب العقاید و کتاب الارشاد و کتاب المنهاج و در تصوف کتاب مشرب الارواح و کتاب منطق الاسرار و کتاب شرح طواسین عربی و فارسی و کتاب لوامع التوحید و کتاب مسالک التوحید و کتاب کشف الاسرار و کتاب شرح الحجب و الاستار و کتاب سیرالارواح و کتاب صفوه المشارب و کتاب نکات الصوفیه و کتاب مقابیس السماع و کتاب البراسین و کتاب العرفان و رساله الانس فی روح القدس و کتاب غلطات السالکین و کتاب سلوه العاشقین و کتاب تحفه المحبین و کتاب عبهر العاشقین و کتاب سلوه القلوب و دیوال المعارف و این کتاب ها مشتمل است بر اشارات رائقه و رموز و اسرارها که اغیار بر آن اطلاع ندارند و پنجاه سال وعظ فرمود در جامع عتیق و غیر آن و می گویند که در اول حال که شیخ به شیراز آمد به صحبت شیخ قوام الدین سهروردی قدس سره العزیز رسید و در مسجد عتیق خواست که وعظ گوید پس شنید از زنی که با دختر خود می گفت ای دختر من حسن خود به هیچ کس منمای تا آب رویت نرود و شیخ فرمود ای زن حسن تنها بکاری نیاید تا وقتی که عشق با او هم صحبت نشود از برای آن که ایشان در ازل عهد کرده اند که از یکدیگر جدا نشوند پس اصحاب فریاد برآوردند و تواجه کردند و بعضی به مردند و شیخ را یارانی چند بود که در نواحی عالم نیکویی طریقه ایشان می شناختند و دریای حقیقت ایشان می دانستند و حق تعالی ملابس ولایات وی را پوشانید تا خلق به اومتوسل گشتند و روایت کرده اند از شیخ ابوالحسن کردویه که گفت روزی در میان جمعی در نفس خود گفتم من در منزلت پیش از شیخ باشم در علم و حال پس شیخ بر سر من مطلع شد گفت ای ابوالحسن این از خاطر خود ببر که امروز هیچ کس مقابل روزبهان نیست در وجد و حال و او اوحد اهل خود است در زمان و به این مقام اشارتیست در آن قصیده که فرموده:
در این زمانه منم قائد صراط الله، از حد خاور تا آستانه اقصی
روندگان معارف کجا همی بینند، که هست منزل جانم به ماورای ورا
و شیخ صاحب سماع بود و در آخر عمر از آن رجوع کرد و سئوال کردند از وی که چرا سماع نمیکنی فرمود که اکنون از پروردگار می شنوم پس از آن چه از غیر او شنودم اعراض می کنم. فقیه حسین می گوید معنی سخن شیخ این است که خوض کردم در دریای اسرار قرآن پس شنودم آن ها که در قرآن است از صفات عظیمه و کبریا جلوه کرد بر من به صفت جلال و جمال. و شیخ قدس سره در محله خداش رباطی بنا کرد و ارشاد مریدان می کرد و طعام به صادر و وارد می داد و در آخر عمر وی را نوعی از فالج دست داد و هیچ اثر درد نمی کرد به تغییر حال بل که شوق و گریه او زیاده می شد و روایت می کنند در سیرت او که بعضی از مریدان چون شیخ را مبتلی دیدند مردی را به فرستادند تا از خزانه پادشاه قدری روغن به لسان خالص طلب کند و چون طلب کرد و بیاورد شیخ فرمود خدای تعالی ترا جزای خیر دهان و به نیت خود برسی بیرون از خانقاه کلب گری خوابیده است و این روغن در وی به مال و بدانک رنج روزبهان نمی رود به چیزی از این روغن های دنیا بل که آن قیدی است از قیدهای عشق که خدای تعالی بر پای روزبهان نهاده است تا روزی که او را ببیند و حکایات معاملات و کرامات او بسیار است و در سیرت مسطور و تربت او معلوم و مشهور است رحمت الله علیه». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 289)
نوبت ششم: مسجد عتیق و حوالی آن: جمعیت این خاکدان نیز چندان فاصله ای با گورستان های دیگر ندارد و از جمله مدفونین آن عمرولیث صفاری است. هرچند کسی تاکنون نپرسیده است از چه راه آن رویگر زاده سیستانی میل دفن به شیراز داشته است.
 اما در فضل مسجد جامع هیچ شکی نیست که مسجد عتیق فاضل ترین امکنه است از برای اجابت دعوات و قضات حاجات مسلمین و مسلمات. و بدان که در همه ی شهرها محل اجابت دعا مسجد جمعه است نزد منبر و این مسجدی قدیم است و آن کس که بانی آن بوده مخلص بوده و گوئیا از مال حلال بنای این مسجد شده است. قاضی ناصرالدین بیضاوی فرموده است در نظام التواریخ که مسجد عتیق از بناهای عمروبن لیث است و می گویند که چون اساس وی و پای بست و ستون ساختند پس طلب چوب ها می کردند و معد و مهیا می داشتند. بعد از آن گفتند پیرزنی در سروستان بستانی دارد و چوب بسیار در آن حاصل کرده از اموال حلال. پس بفرستادند تا او را بیاوردند مگر از وی بخرند پیرزن گفت بها بکنید چون بها بکردند گفت چوب ها ببرید چون ببریدند گفت حالیا بکشید تا من نظر در بها بکنم. بعد از آن چوب ها بکشیدند به ستون ها و دیوارها. پس گفتند با پیرزن بها بستان. گفت حالیا بپوشید پس غلامان بکار داشتند و بپوشانیدند و سقف ها تمام کردند. پیرزن گفت مرا هیچ حاجتی بدین بهای چوب نیست به درستی که من آن را در راه خدای تعالی دادم پس خبر به عمرولیث رسید بخشم رفت و گفت بهای چوب بستان و اگرنه چوب ها بردارند و خراب کنند. پس آن صالحه بیامد و گفت ای امیر از برای که این خانه بنا کرده ای گفت از برای خدای و امید به ثواب او و طلب رضا. پیرزن گفت من نیز امید ثواب خدای دارم و طلب رضای او می کنم. پس امیر به گریه اسفتاد و او را رهاکرد و می گویند که استاد بنای این مسجد از اولیاء الله بوده است. چون وضع اساس محراب می خواست که بسازد یکی از قوم متعرض او می شد که تمام محاذات برابر کعبه نیست. پس استاد وی بگرفت و خانه کعبه وی را بنمود که در برابر است و چون اتابک پادشاه شیراز گشت بفرمود تا دو حلقه از نقره بساختند و به مکه شریفه فرستاد و از شرفای مکه معظمه درخواست کرد تا آن دو حلقه از بهر او بفرستادند و آن هر دو حلقه در مصراع این درآویخته اند که مشهور است به آن و می گویند که هر دو حلقه در کعبه است که برکات دست بسیاری از اولیاءالله به آن رسیده است و در این مسجد دارالمصاحف است که مشهور است به دفتر عثمان و در آن جا مصحف ها و جزوات بسیار هست که به خط اهل البیت و صحابه و تابعین رسیده و از جمله محصف به خط شریف امیرالمومنین علی علیه السلام و به خط امام حسن و به خط امام علی بن الحسین زین العابدین و به خط امام جعفر صادق و غیر هم صلوات الله علیهم اجمعین و مصحفی بود به خط عثمان و بر آن اثر خون او بود پس در ایام فتنه نایافت شد و هیچ کس بر آن مطلع نشد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 331)
 نوبت هفتم: مصلی و گرداگرد آن: ازدحام مشتاقان دفن در این خاکدان به مرکزیت روضه امیر علی بن حمزه مشهور به شاه چراغ غیر عادی نیست.

روضه شاه امیر علی بن حمزه بن موسی الکاظم علیهم السلام: روایت کرده اند که چون ابراهیم و محمد پسران زیدبن حسن کشته شدند و پسران عباس قصد علویان کردند امیرعلی بن حمزه با چند نفر از خویشان به شیراز آمدند در سال دویست و بیستم از هجرت و در غاری از کوه شیراز اقامت کردند و بعضی در روز بیرون می رفتند و هیزم گرد می کردند و در اصطخر می فروختند و معیشت بر آن می کردند و عباسیه در تجسس و تفحص ایشان می بودند تا باشد که قدرت یابند بر ایشان. چون خدای تعالی درجه شهادت بر ایشان نبشته بود روزی سید امیر علی بن حمزه از کوه به شیب آمد و پشته ی هیزم داشت پس عوانی از ظلمه او را بدید و بشناخت و خبر به خواجه سرایی داد که از قبل بنی عباس نشسته بود. پس سواری بر آن حضرت فرستاد در حال که آمد به خالی یا نشانی که در روی مبارک او دیده بود بشناخت گفت نام تو چیست گفت علی گفت پسر کیستی گفت پسر حمزه گفت حمزه پسر کیست گفت پسر امام موسی. پس آن ظالم از اسب فرود آمد و سر مبارک آن حضرت بینداخت و همچنین به ما رسیده است که جماعتی می گویند که سیدعلی بن حمزه برخاست و سر خود به دست گرفته بیامد تا این موضع که تربت طیبه اوست و در آن بخسبید و چند روز مانده بود و از وی می شنیدند که ذکر لا اله الاالله می فرمود بعد از آن او را دفن کردند. بعد از چند وقت که عضدالدوله حاکم این شهر گشت و او از موالی اهل البیت بود بفرمود تا بر تربت آن حضرت عمارتی بساختند بعد از آن عضدالدوله در اکتساب شرف سعی می کرد و وصلت با سادات به جهت شرف می خواست پس دختر سید شریف زید اسود که از اولاد امیرالمومنین حسن علیه السلام است بخواست و  چون وفات کرد او را در نزدیک آن حضرت دفن کردند. پس در همسایه ایشان اکابر سادات شریفه از جوانب و طرف ها دفن می کردند تا مزاری چنین متبرک شد که امید رحمت فرود آمدن در آن جا هست و دعا مستجاب می گردد». (جنید شیرازی، هزار مزار، ص 393)

بدین ترتیب از مسیر نبش قبر صاحبان این انبوه خرافات و جعلیات محض است که شیراز مالک دیرینه تاریخی می شود؟! (ادامه دارد)

نظرات 92 + ارسال نظر
abbas یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 12:26 ق.ظ

استاد سلام .استاد سایت ای که برایتان فرستادم یک سایت یهودی بود که پیدا کرده بودم که در آخر صفحه عکسی قدیمی از مجلس بود که تمام مجلس را از بیرون ساختمان نشان می داد ولی بعد از فرستادن آن سایت آن عکس را دیگر قادر به پیدا کردن در آن سایت نیستم فکر می کنم آن عکس مهم بوده که نابودش کردن

آقای abbas. در یادداشت مقدمه ۱۵ عکسی از محوطه داخلی مجلس است که با کامپیوتر در مقابل آن مقداری اوار ساخته اند. باز هم از زحمات شما ممنونم. غرض این است که بدانیم ماجرای به توپ بستن مجلس هیچ نوع سند تایید کننده ندارد.

abbas یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 04:40 ق.ظ

http://behnoud-blog.blogspot.com/2011/12/blog-post_29.html

آقای abbas. این یکی هم باز نشد. حتی با آخرین شگردی که از جهود یاد گرفته بودم.

abbas یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 09:50 ق.ظ

http://baheri54.blogfa.com/cat-2.aspx

abbas یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

http://www.ilna.ir/newsText.aspx?ID=138301

آقای عباس. از این پر حرفی های تکراری و بی ثمر فراوان است که تکمه کنده شده ای از پیراهن تاریخ معاصر را هم دوباره دوزی نمی کند. مثلا از عکس مجلس به توپ بسته و کمال الملک به اروپا رفته می گوید که لااقل 20 است به دنبال نمونه های غیر مجعول آنان می گردم.

محسنی یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 03:27 ب.ظ

خوب خوشبختانه بعد از این همه زوزه شبانه روزی اپوزیسیون داخلی و خارجی برای تحریم انتخابات، مردم گل ایران باز هم گل کاشتن و نشاندن لبخند بر لبان رهبری ایران را بر نشاندن لبخند بر دهانهای نجس ننیاهو و کلینتون و اوباما و ... ترجیح دادند!

این همان چیزی است که این روزها بهش میگویند بصیرت، چیزی که فکرروشنهای حقیر ایران هرگز اون رو نفهمیدند و نخواهند فهمید! همچنانکه ناتمام بودن تخت جشمید را نفهمیدند!

مهدی - مهدی یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 05:19 ب.ظ

خلقت:

http://htwins.net/scale2/index.html

اقای مهدی - مهدی. این کاکپیوتر روغن چراغی و فیلتر شکن های لقوه گرفته من حریف باز کردن لینک ارسالی شما نشد.

یکی یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 05:20 ب.ظ

جناب محسنی...
واقعا" برای این بصیرت امثال تو متاسفم ...
خیلی سطحی نگر تشریف دارید و خواهشا" سیاست را قاطی امور اینجا نکنید ..

[ بدون نام ] یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 06:17 ب.ظ

کسی می دونه آرش عماد کیه؟
arashemad@yahoo.com
و چرا جواب هیچ ایمیل رو نمی ده؟

مسعود سنجری یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 09:32 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم
استاد در سمت چپ دو تصویری که از نمای بیرونی مجلس قرار داده اید تفاوت دیده می شود. این تفاوت مربوط به زاویه دید است یا چیز دیگریست؟
والسلام علیکم
فی امان الله

وآقای سنجری. کدام دو عکس. متوجه منظورتان نیستم.

مسعود سنجری یکشنبه 14 اسفند 1390 ساعت 11:21 ب.ظ

استاد دو عکسی که از نمای بیرون مجلس در همین مقاله نصب نموده اید.

آقای سنجری. چه اشکالی دارد؟

حذف دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 12:08 ق.ظ

مربوط میشه به مقیاسهای جهانی
از ذرات ریز اتمی تا کهکشانهای عظیم و اون ها رو با هم مقایسه می کنه

محسنی دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 07:42 ق.ظ

آقای یکی یادم رفت بگم که ناله و ضجه دلخراش فکرروشنها و اپوزیسیون عقب مانده ذهنی ایران از گلی که مردم ایران کاشتند هنوز ادامه دارد. نمونه اش خود شما!

مسعود سنجری دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 08:46 ق.ظ

بزرگوار قسمتی از وسط ساختمان که در تصویر اول قدری برآمده تر و مرتفع تر است در تصویر دوم دیده نمی شود. آیا تنها بخاطر زاویه برداشتن تصویر است که اینگونه به نظر می آید؟

آقای سنجری. چنین به نظر می رسد که منطقی است.

مهران دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 08:59 ق.ظ

جناب محسنی

باید گفت:‌آورین آورین

[ بدون نام ] دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 10:01 ق.ظ

جناب محسنی.
اگر این طرز فکر شما نوع تفکر مردم ایران باشه باید گفت که کل مردم ایران هنوز در گهواره رشد سیاسی تشریف دارند و شیرخواره تشریف دارند و باید لالایی های سیاستمداران کثافت خودی و غیر خودی گریه های شبانه شان را آرام کند ...

محمد دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 12:05 ب.ظ

جانم فداى اسلام-جانم فداى غیرت-جانم فداى رهبر

ی دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 02:24 ب.ظ



پاسخ به چندی فرا فکنی های ناصر پورپیراد (=بناکننده)

(طنز)

این جا بنده بخواهمی با جواب دادن های به این یارو که بچه های اش را بکشته و آبگوشت بکرده بوده، بگویم ایران زمین و ایران آسمان، بیلیاردها سال پیش قبل از تشکل زمین و آسمان، از آن ایرانیان بودندی، متاسفانه تخم شیطان در جیب پالتوی حضرت میشی و میشانه پارسی (حضرت آدم و حوا) بودندی که با آمدن بر زمین اهورایی، به صورت پان ترکان مغولیسم و پان اعراب سوسمار خواریسم و یونانی و رومی ها ظاهر شدندی!

نیک بختانه سروده های حضرت زرتشت در کاست های (=گات) اورستا که موجود باشندی، و هر ایرانی با به خواندن آن ها شور فراوانی وجودش را بگرفته باشد که بنا به مطالعاتی که در ایالت متحد آمریکا صورت گرفته؛ گوش دادن بدان از 10 برابر از مواد مخدر هم قدرت مند تر باشند که احساس پرواز را در آدمی ایجاد بنمایندی، با وجود این هیچ عارضه ای نداشته باشندی حتی بسیار هم برای سلامتی بدن به خصوصی برای تقویت استخوان ها و پوست صورت خوب است.

پورپیرار می گوید در اکتشافاتی که در پاسارگاد شده است، سکه ها و اشیایی که یافته اند، یونانی بودن باشند، سکه های اسکندری و مقدونی وجود بوده باشند و علائمی یونانی که بر روی قبر حضرت پیغمبر ذوالقرنین کوروش کپیر، باشند، پس این بنایی یونانی است!!!!!!!!!؟

پاسخ > ایشان که خیلی نا سواد باشندی، نمی دانند که در جشن عروسی حضرت پیغمبر ذوالقرنین کوروش کپیر، با مادر بزرگ شان، میهمان های بسیاری به مانند جشن های 2500 ساله دعوت به عمل آمده بوده. و آن سکه و کوزه ها، زاکاس و پیش کش های یونانی ها و رومی ها به حضرت پیغمبر ذوالقرنین کوروش کپیر، باشندی!!

آن علایم یونانی هم از بی فرهنگی یونانی هاست که در همان جشن توسط پدر پدر بزرگ اسکندر گجسته یادگاری بر روی در و دیوار مقبره کشیده شده باشند!

پس می بینید او چه قدر شیاد است که با احساسات مردم پارسی و آریایی بازی بگرده باشد!؟؟؟

و منبع تناقض گویی پان ترکان مغولیسم و پان اعراب سوسمار خواریسم شده است!! او می گوید امروز دو شنبه است، فردای اش می گوید امروز سه شنبه است!!!!!!!!!!!؟

واقعا برای عده ای متاسفم که او را که منبع تناقض گویی است، پدر معنوی خود بکردندی!

ایت دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 03:50 ب.ظ

جناب ی

چنانچه ادامه دهید میتوانید پله های رسیدن به درجه اجتهاد را سریعا طی کرده و یکشبه جزو نشانه های خدا:آیه ال...؛ شوید.

آقا ممد جانفدا
ساندیس گرون شده نخور بفروش.

ی دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 05:16 ب.ظ

تهران، بزرگ ترین ساختمان بنیاد اقتصادی ایران،

بانک ملی خیابان فردوسی؛ در دو زمان؛

حساب کنید؛ ملتی که به دلیل فقر فرهنگی که از گذشته خود کم ترین اطلاعی ندارد، با ظهور مشتی ول گرد و غارت گر آثار باستانی، با القاب دروغین و مضحک باستان شناس و مفسر تاریخ ایران، شمایلی از سنگی را خدای مان نامیده اند، که حتی آن را بر سر در بانک ملی نیز چسبانده اند!؟

اینک نیز به سان "بت" های روزگار جاهلیت، در اندازه های مناسب طاقچه ها و در دیوارها و میزهای کار، یا حتی گردن بندها گذارده و نصب می شود... ؟

معلوم نیست چه زمانی اثرات مخرب این اقدامات پلید، از جامعه پاک خواهد شد؟

http://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash4/430277_377295845623436_100000290727674_1362985_1735761833_n.jpg

ی دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 07:07 ب.ظ

اینم هست استاد .

http://www.asia.si.edu/archives/finding_aids/images/sevruguin/58.G.51.jpg

حاجی زاده دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت 09:28 ب.ظ http://monhaniezehn.blogfa.com

مردم اگر در رای گیری شرکت کنند، برنده حکومت است و اگر شرکت نکنند، مخالفان غربی حکومت ایران برنده می شوند. مردم در هر دو حالت بازنده اند.

حذف سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 03:00 ق.ظ

سلام
من دیگه خسته شدم باور کنید! آخه این چه کاریه؟
http://s1.picofile.com/file/7320915913/Ultraimperialism.pdf.html
این اون مقاله که ۳۰۰ کیلو بایت بیشتر نیست. ی. اس. وارگا مونده. لااقل این رو اضافه کنید که مقاله تموم بشه. این طوری که نمی شه. سر این مقاله موهای سرم سفید شدن اخه!

آقای حذف. موی سفید گاهی کم و کسری روی سفید را پر می کند. آن نوشته در ص303 کتاب موجود است. محل استفاده آن زیرپایی ها هم در انتخاب طرح و رنگ نقش اساسی دارد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 03:12 ق.ظ



http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C


راستی این کتاب چی؟ تقلبیه؟

من با کتاب و مضامین آن ها درنیفتاده ام. صحبت بر سر نبود امکانات و لوازم نگارشُ، اعم از قلم و خط کامل شده و اوراق قابل نوشتن است. بنا بر این هر نوشته ای لااقل باید بتواند از هویت فنی خود دفاع کند وگرنه به جعلیات می پیوندد.. استثنا هم ندارد.

یکی سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 10:39 ق.ظ

احسن به شما جناب حاجی زاده .
مطلب به همین وضوح است که گفتی ...

ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 01:41 ب.ظ


در سالهای اخیر عکسبرداری از بناهای تاریخی ممنوع شده است! به علت اسیب رساندن نور فلاش دوربین به کاشی ها!!!

الان بهتر از هر زمانی این سختگیری (بهانه گیری) بیش از حد و وسواسی را میدانم
جلوگیری از بررسی زوایای موضوع و..روشن شدن اثار جعل
هرعکسی نخست باید توسط خود آن سازمانها (میراث, گردشگری, موزه ها و ..) منتشر شود(شاید هم بعد اندکی دستکاری برای طبیعی تر به نظر رسیدن)

ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 01:42 ب.ظ

مسلمه که با عکس هیچ اسیبی به کاشی های جعلی وارد نمیشه

ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 01:50 ب.ظ



یک شعر که در میان یادداشتهای قدیمی چندین سال پیش در حین خانه تکانی پیدا کردم:

آنان که به پارسی سخن میرانند
در معرض دال , ذال را ننشانند
ماقبل وی در ساکن و جز وای بود
دال است وگرنه ذال معجم خوانند

این شعر را از کتابی به نام(احلی من العسل) که شامل اشعار و لطایف از کتابهای مختلف بود, برداشته بودم
درست یادم نیست در کدام جلدش بود

ممکن است متعلق به زمان استانه تکامل کامل خط عرب(اعراب گذاری و ..) و همچنین شروع گسترش زبان فارسی توسط یهود به سفارش خودشان سروده شده باشد
(برای تشویق یا ..)
در غیر این صورت شعر بی مسما و بی معنایی خواهد بود





ممکن است ای

ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 02:34 ب.ظ



صفحه ای از یه مجله که از خرت و پرتهای چندین سال پیش در حین دور ریختن وسایل بی استفاده پیدا کردم
به علت طولانی بودن قسمتهای غیرمهم را حذف و خلاصه کردم:

جمکران ثانی در بابل!!
تاریخچه این مسجد:
در نیمه اول قرن ۱۲ هجری مرحوم ملا نصیرا برفروشی در بیداری خدمت امام زمان تشرف یافت! و ان حضرتبه ایشان فرمودند در این مکان مسجدی بنا کند و نام ان را محدثین(راویان حدیث!) بگذارد!
شبی در منزل مرحوم به صدا در امد و او در ر ا باز میکند و شخصیتی بزرگوار و با عظمت را میبیند که از او میخواهد همراه وی بیاید....
حضرت به ایشان امر میکند که در این مکان مسجدی بنا کند
ان شخص سر چاهی در این مکان می ایستد و اب چاه بالا میاید وضو میگیرد..در هنگام نماز به آن شخصیت والا مقام! اقتدا میکند هنگامی که سر از سجده برمیدارد آن شخصیت را نمیبیند و میفهمد که او مولای انس و جن امام زمان بوده است! سپس متوجه هلالی از خشت چیده شده در گوشه آن زمین میشود که از قبل نبود و حایت محراب و قبله میکند ..و بعد ایشان دستور دادند در همان مکان محراب بسازند..این محراب مبنای قبله مردم شهر بابل میشود!..
آن مرحوم در ملاقات یا در تشرف دیگر این دستور ولایی را چنین بیان میکند که بصورت کتیبه ای بر روی محراب نقش بسته است:(لقد امرالشمس الخفی خاتم معصومین ببنا هذا و سماه بمسجد المحدثین)
شعبان ۱۱۳۶ هجری قمری

...
نقل دیگر انست که هنگام ساخت مسجد قرار گرفتن محل محراب مورد تردید واقع شد
هرمحلی را انتخاب کردند خشت ان فرو میریخت تا ان روزی که با تعجب در ابتدای صبح مشاهده کردند خشتهایی بصورت هلال , محل و جهت قبله را نشان میدهد و تصمیم گرفتند روی همان خشتها محراب بسازند
خشتها روی هم چیده شد و دیدند که محراب درست شد فهمیدند که ان خورشید پنهان! به این نقطه از زمین برای محراب توجه و نظر دارد
هنگامی که قبله نما برای تعیین قبله در دسترس مردم قرار گرفت برای درستی قبله نما آن را به مسجد اوردند و درون محراب گذاشتند و میدیدیند که اگر همخوانی دارد حکم به درست بودن قبله نما میکردند و در غیراین صورت قبله نما را معتبر نمیدانستند!
بعضی از مومنین چنین اظهار داشتند هنگامی که درون محراب قدم میگذاری حس حضور در جایگاه و محضر امام زمان را میابی!
کراماتی که از این مسجد مشاهده شد بهترین دلیل! بر اعتبار و منزلت ویژه این مکان الهی را فراهم میکند
شاهیدن زیادی از خادمین و نمازگزاران حضرت را دیده اند..


نویسنده که گویا از نوادگان محمدنصیرا بارفروشی است,حجت الاسلام والمسلمین عسکر نصیرایی نام دارد


متاسفانه ادامه صفحه در دسترسم نبود و قبلا دور ریخته بودم

به نکان این روایت دقت کردید؟
خوشبختانه واضح و بدون نیاز به توضیح بود

اینکه این شخص(محمدنصیربارفروشی) و خاندانش انوسی باشند چندان غیرمحتمل نیست چنانچه براحتی نیز میشده از ساده لوحی اش استفاده و یک چنین صحنه سازی ای برای باوراندن به این فرد طراحی کرد
از تناقض چند نقل باهم(برای مثال در مورد بنای محراب مسجد) میتوان به پروراندن شایعات در پس ان و بزرگ کردن ماجرا وی برد
تلقین و خیال بافی از پیامدهای ناگزیر اینجور داستان بافی هاست

اما نکته جالب این داستان را که در مقدمه آمده بود و بنده ابتداءا از ذکر آن خودداری کردم :

این مسجد در محدوده مرکزی شهر بابل خیابان شیخ کبیر واقع شده است
این مسجد۲۹۰ ساله! در زمان( نادرشاه افشار) بدستور امام زمان بدست عالم فرزانه محمدنصیر برفروشی بنا شده است
زمین این مسجد متعلق به وی بوده که بنای آن با ستونهای چوبی بدون دیوار و سقف آن از حصیر محلی پوشانده شده بود و اطراف آن را با همان حصیر حصار میکردند
در حدود ۱۳۴۶ شمسی این مکان با همت مرحوم حقوقی و جمعی از مومنین تجدید بنا شد
اکنون با امامت و همت حجت الاسلام و المسلمین عسکر نصیرایی و جمعی از مومنین مازندران به تجدید و بازسازی وسیع رسیده و مرکز عاشقان اهل بیت در مازندران شده که هرشب چهارشنبه محفل انس دعای توسل و نماز و ..است




اینجا کله نادرشاه قلابی است که از پس داستان بیرون زده


نکته ای هم از خودم:
اینگونه باورها نسبت به خوابیدن در مسجد و ..برای دیدن امام زمان و گرفتن حاجت در میان مردم مازندران و خصوصا در حسینیه ها بسیار رواج داشته
بنده شخصا فردی را میشناسم که پس از چندین بار خواستگاری از دختر مورد نظرش و ناامیدی ,زمانی که خانواده این فرد برای گرفتن حاجتی شب را در حسینیه میگذارنند با قرض گرفتن یک اسب و پوشاندن صورتش با پارچه سبز و ..انجا میرود و ..بدین ترتیب شرط براورده شدن حاجتشان را رد نکردن آن سید(خواستگار) عنوان میکند
اکنون که ۴۰ سال از ان زمان میگذرد داستانش را گاهی با یادی از گذشته بعنوان خاطره ای شیرین تعریف میکند!






ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 02:45 ب.ظ


درباره نام شهر بابل از مقدمه همان داستان جمکران ثانی!:

بابل شهری است در شمال غربی مازندران و در سه فرسخی دریا که تام گذشته آن به ترتیب مامطیز ,بار فروش ده و بافروش بوده است
درسال ۱۳۱۰ به تناسب رود بزرگی که از آن میگذرد و به تناسب دهکده بزرگ اطراف آن به نام بابلکنار, نام بابل بران نهاده شده است
در این شهر حدود۱۴ امام زاده! نزدیک یکصدذ مسجد و حسینیه های فراوان دیده میشود
معروفترین امام زاده این شهر امام زاده قاسم و برادرش حمزه از فرزندان امام کاظم است
اولین مسجد این شهر,مسجد جامع و پس از ان مسجد خاتم الاوصیا ,مسجد کاظم بیگی(ا قدمت حدود ۳۷۰ سال!) و بعد آن مسجد مقدس محدثین! که حدود ۲۹۰ سال! قدمت تاریخی دارد



ایا نامگذاری شهر بابل از روی بابیلون عبری(همان بابل باستانی) که بسیار مورد علاقه یهودیان و از سرزمینهای موعود آنهاست گرفته شده؟
بسیاری از شهرهای شمال کشور و دریای مازندران اسامی عبری دارند

چندین سال پیش شنیده بودم عده ای یهودی در حال خرید زمینهای منطقه ای از شما بودند (به همان شیوه خرید زمینهای بیت المقدس که شروع اشغالگری بود)
و توسط مردم محلی و با اعتراض و مقاومت بومیان در نفروختن زمین برنامه اشان متوقف شد
این ماجرایی مشهور است و تا انجا که میدانم در چند روزنامه ان زمان هم به چاب رسیده بود




ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 03:32 ب.ظ

با جستجوی شعر(انان که به پارسی سخن میرانند..) به ادرسهای زیر رسیدم, هرکدام مطالب مفیدی در این مورد دارند(که البته پیش تر در سلسله مقالاتی از استاد در این خصوص بحث شده است):

معیارالاشعار آورده ( ← وزن ِ شعر ِ فارسی ؛ خانلری ، ص 135 ) :
آنان که به پارسی سخن می رانند
در معرض ِ دال ، ذال را ننشانند
ما قبل اگر ساکن و جز « وای » بُوَد
دال است ، و گر نه ، ذال ِ معجم خوانند

http://www.freewebs.com/naghayez_3/text/25_30.htm
http://www.jasjoo.com/books/wordbook/dehkhoda/%D8%B0
http://fa.wikiquote.org/wiki/%D9%85%D8%AE%D9%81%D9%81_%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1_%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86

مقالات استاد که به این مبحث پرداخته اند را میتوانید در وبلاگ فیلتر شده(منطق اب دوغ خیاری) متعلق به جناب توحید بیابید



تایید سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام
۱- دوستان عزیزی که ده ها بار اون مقاله رو دانلود کردید! اون مقاله که کامل نیست باباجان! من گذاشتم خود استاد بخونه بعد کم و کسری هاش رو درست کنه و نظری کلی بندازه! نه این که شما ها دانلود کنید! اگر شروع کنید به خوندنش، وقتی مقاله کامل رو گذاشتم دیگه حوصله ندارید بخونید! گاهی اوقات سر یک حرف واو با هم مشکل پیدا کردیم تو اون مقاله! حالا همین طوری اون رو می خونید که چی؟!!

2- اگر موی سفید کم و کسری روی سفید رو پر می کرد که ... ! بله! ولی این طور نیست! من بد بخت، هم پیش علی رو سیاهم، هم پیش عمر، هم پیش یزید و معاویه و این طور که بوش میاد، کیانوری ......... هم از من رو سفیدتره! باشه! اشکالی نداره. ما که به روزگار روزها رو باختیم، این هم روش! وای اگر از پس امروز بود فردایی! ولی من میگم خوشبختانه از پس امروز، فرداهای زیادی خواهد آمد.

3-دارم مقاله رو با متن کتاب تطبیق میدم. در حال حاضر 5 بند اول که در کتاب هست رو هیچ کجا پیدا نمی کنم. نمی دونم باید اضافه کنم به اول مقاله یا نه؟ اصلا چرا اون بندها تایپ نشده؟ و شما هم هیچ اشاره ای ندارید؟

4- و یادداشت کوتاهی که بنا بود به عنوان رابط در انتهای مقاله اضافه بشه کی آماده میشه؟

5- در مورد زیرپایی هم هر طور شما دوست دارید. چیکار باید کرد؟ اون ها بیشتر از دلایل خاصی اضافه شده بودند.

حذف سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 06:30 ب.ظ

*وقتی جوراب پاته، حتما دمپایی دستشویی خیسه!

*اگه سال تا سال یه قرون تو جیبت نباشه مامان و بابات نمی فهمند، کافی یه نخ سیگار تو جیبت باشه همه میفهمن!

*موقع فوتبال نگاه کردن هشتاد دقیقه میشینی چش تو چش تلویزیون هیچ اتفاقی نمی افته، یه دقیقه میری دستشویی، میای میبینی بازی 2-2 تموم شده!

*هرچقدر هم دلیل منطقی واسه خرید یه چیز داشته باشی، همیشه یکی اون نزدیکی ها هست که بگه سرت کلاه گذاشتن عجیب!

*وقتی پیاده باشی تاکسی گیرت نمی آد، اما وقتی با ماشین باشی توی ترافیکی از تاکسی ها گیر می کنی.

*هروقت گرسنه میای خونه، اون شب اتفاقی غذا ندارین. اما یه شب که بیرون غذا می خوری وقتی میای خونه می بینی غذای مورد علاقت رو درست کردن.

*تو یه ظرف آجیل اولین چیزی که می خوری یه بادوم تلخه.

*موقع درس خوندن پرزهای موکت هم واسه آدم جذاب می شه. دوست داری ساعت ها بشینی بهشون نگاه کنی.

*سر جلسه به دوستت که هیچی نخونده کل سوال ها رو برسونی و برگه هاتون با هم مو نزنه، نمره اون بیشتر می شه. این از قوانین ثابت مورفی هستش، شک نکن!

*اگه یک بار سر کلاس نری و استاد بگه جلسه بعد امتحانه، هیشکی بهت خبر نمیده! اما امان از اون روزی که یکی از اساتید حذف کنه، شونصد نفر یادت می افتن و بابای گوشیت رو در میارن از بس مسیج میدن که فلانی، استاد گفت حذفی!

*برای موفق شدن تنها یک راه وجود دارد، اما برای شکست خوردن راه های زیاد.

*اگه یه ماشین صفر بخری، هرچقدر هم مواظبش باشی و سعی کنی جای مطمئنی پارکش کنی، بازم خط روش می افته، ولی ماشین کهنه داغونت رو بزار وسط اتوبان کرج، شب بیا سالم برش دار.

*یه وقت هایی که خیلی عجله داری اگه لاستیک هواپیما هم زیر ماشین انداخته باشی، میای می بینی 2تاش پنچره!

*دقیقا همون روزی که 5 دقیقه دیرتر بیدار شدی تمام وسایلت مفقود میشن!

*دقیقا وقتی جفت دستات تا آرنج گریسی یا گلی هستش، چشمت خارش می گیره!

*اگر یک تاریخ برای شما خیلی مهمه، 10 روز قبل از اون یادتونه و دقیقا همون روز یادتون میره. 355 روز بعدش هم دارید حرص از یادرفتنش رو می خورید. این قضیه فقط تا وقتی که اون تاریخ مهمه ادامه داره و بعدش برعکس میشه.

*اگر شما از یک صف به صف دیگری رفتید، سرعت صف قبلی بیشتر از صف فعلی خواهد شد.

اگه آدم ده تا دختر رو ببینه از خودش می پرسه به چه دلیل زنش را پسندیده؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 06:36 ب.ظ

در مورد اون کتاب که لینکش هست سوال اینه که آیا مونتوسکیو ممکنه چنین کتابی نوشته باشه در حالیکه خبر از پارس و ایران نیست؟!

اول ببین مونتسکیو مال چه دورانیه. کتابشو روی چی و با چه وسیله ای نوشته و نسخه اصلیش کجاست؟ و بعد دنبال این برو که اطلاعاتش از ایرانو از چه منبعی برداشته؟!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

اتو بائوئر درسته یا اتو بائوتر؟
همزه یا حرف ت؟

اتو بائوئر.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 08:30 ب.ظ

معاصر انقلاب فرانسه است. فکر کنم اون موقع نشریات بوده اند که! کتاب روح القوانین هم داره. بعید می دونم جعلیه. البته اون کتابش گنده. اصلا قابل پذیرش نیست! نظر شما چیه؟
جواب اون سوالات چی شد؟

ساده دل سه‌شنبه 16 اسفند 1390 ساعت 11:50 ب.ظ



خوشختانه در جستجوی اینترنتی مطالب بسیار خوبی در خصوص مسجد محدثین پیدا کردم
ادامه داستان را که در مجله گم شده بود در سایت اختصاصی این مسجد پیدا کردم
http://www.mohaddesin.ir/index.php/fa/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF/%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF.html

در داستان فرح انگیز این مسجد از صفویه دروغین و علمای اخباری آن دوره! چون مجلسی,آیت الله اقابزرگ تهرانی(کسی که پدر عسکراولادی یهودی پیش وی اسلام آورد!), مجلس موسسات نادرشاه قلابی سخن رفته است
وجه تشابه اکثر این علما(قلابی یا..!) سعی وافر در جمع آوری و ایجاد کتب حدیث است!(بعد شش هفت قرن پس از اسلام!) و البته هرکدام در کارنامه خود چون همان میرزای شیرازی! نامه یا ملاقات و تشرفی از امام زمان دارند

متن از لینک:

مجتهد فرزانه حضرت آیت الله محمد نصیر بارفروشی فرزند محمد معصوم , از اکابر علمای امامیه و اعاظم مجتهدین مازندرانی در قرن دوازدهم هجری و اواخر دوره صفویه می باشد که از شهرت بسیاری برخوردار بود.

وی، عالمی عارف، زاهدی عابد و دارای کرامات , مورد احترام عموم مردم منطقه و علمای اعلام بوده و هم اکنون نیز , مزارش محل حاجات اهل دل و نیازمندان است.
محـمـد نـصـیـر بـارفـروشـی اخـبـاری مشـرب و متـأخـر از علامه مجلسی(1110ـ 1037) است



علامه سید محسن امین در اعیان الشیعه می نویسد: شیخ محمد حسن بار فروشی، معروف به شیخ کبیر، از سالخوردگان علمای معاصر و از شاگردان صاحب جواهر و دارای اجازه از ایشان می باشد. عالمی فاضل، فقیهی اصولی، محدّثی رجالی و ادیب است. رساله عملیه او به نام «صراط النجات» د راختیار مقلدین ایشان بود. در تاریخ آمده است که ناصر الدین شاه در سفرش به بابل به محضر وی شرفیاب شد و عرض ادب نمود. علما و اعظم حوزه های علمیه نجف و قم با آثار وی آشنا هستند که حکایت از عظمت علمی دارند.


تألیفات علمی وی عبارتند از :

1- نتیجة المقال فی علم الدرایه و الرجال.

2- حاشیه بر کتاب فرائد الاصول شیخ مرتضی انصاری.

3 - سراج الاُمّة، شرح مفصل برلمعه شهید اول .

4-حدیقه العارفین در سیر و سلوک.

5 - حدیقه الشیعه فی الاخلاق.

6- تتمیم الدره فی صلاه الجمعه .

7- حاشیه بر شرح تصریف ملا سعد الدّین تفتازانی.

8- شرحی بر شرح تصریف تفتازانی.

9- صراط النجاه که رساله عملیه وی بود.


نامبرده که از دوستان شیخ شهید فضل الله نوری و مراد وی بود همواره در دفاع از مشروطه مشروعه پر تلاش بود و هدایت مبارزان را بر عهده داشت. تمام موقوفات شهرستان بابل بر عهده ایشان بود و منزل ایشان ملجا مومنان و درماندگان و علما و طلاب بود.


امیدوارم در مبحث جدید مشروطه مفید وافع شود

آقای ساده دل. ضمن عرض تشکر از ارسال لینک ها قضایای مرتبط با مسائل معاصر ایران بی اندازه بغرنج و در عین حال راه نما و آرام بخش قلوب قبیله حقیقت خواهان است.

ساده دل چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 01:25 ق.ظ




http://www.imamalmahdi.com/html/far/html/16/8.php
شیخ آقا بزرگ تهرانی صاحب کتاب ''الذریعه الی تصانیف الشیعه'' در باره او می نویسد: وی فیلسوفی است که با فلسفه مخالف است. ایشان همچنین در طبقات اعلام الشیعه ی قرن دوازدهم از ایشان این گونه یاد می کند:

محـمـد نـصـیـر بـارفـروشـی اخـبـاری مشـرب و متـأخـر از علامه مجلسی(1110ـ 1037) است، چون که در تألیفاتش از بحـار الانـوار روایت نقـل می کند. از اعلام قرن دوازدهـم می باشد. بعد از فتنه افغان که بر اصفهان و نقـاطی دیگر مسلط شده اند، زندگی می کرد. ادیب و نویسنده ای است که در نوشته هایش تعبیراتی عمیق و ترکیباتی مایل به سجع و صناعات لفظی به چشم می خورد. وی جدّیت زیادی در مسایل کلامی و اعتقادی داشت.



من با اینگونه اظهارات واقعا شک دارم که این علما! بی غرض بوده باشند
اینکه ورود جعل و احادیث فراوان و اسراییلات فراوان که نقش بسیار مخربی برای چهره اسلام داشته را اتفاقی و از سر جهل یا ساده لوحی علمای قرون پیش بنامیم بسیار ساده انگارانه است

بنده با این اظهارت صریح فردی چون آقابزرگ تهرانی که در کارنامه خود مهر تایید بر مسلمانی یک یهودی را دارد,بی غرض نمیتوانم بدانم


مگر اینکه نقل قولها نادرست و غیرحقیقی باشند

آقای ساده دل. صحبت از قرون پیش نیست. همه چیز در بیخ گوش و مقابل چشم و در زمان نزدیک انجام شده است.

ساده دل چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 01:31 ق.ظ


استاد

از لطف شما سپاسگزارم

محمد اوجال چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 04:45 ق.ظ

از مقاله ای به زبان ترکی استانبولی با عنوان "تحقیقی در خصوص نسخ خطی عربی راجع به تفسیر در کتابخانه واتیکان» :

لینک مطلب:
http://bit.ly/yMHHFf

« در میان نسخ خطی کتابخانه واتیکان جمعا 1798 نسخه خطی عربی اسلامی وجود دارد. تا سال 1935 در شمار نسخ خطی اسلامی عربی افزایش قابل توجهی دیده نمی شود. شمار این نسخ که تا این تاریخ 1486 بود، در فاصله سالهای 1935 – 1964، با افزوده شدن 312 نسخه، به 1798 نسخه افزایش می یابد. این مجموعه های نسخ، عموما از نسخی تشکیل می شود که از مناطق وابسته به کلیسای سریانی و نواحی غالبا متکلم به زبان ترکی آمده است. همچنین بسیاری از این نسخ، از مناطقی که در آن مذهب شیعه دوازده امامی صاحب نفوذ است ـ بخصوص از گروهی به نام معتزله ـ آمده است.

انریکو سرولی (Enrico Cerulli) (1988-1898) شرق شناس ایتالیایی متولد ناپولی، یکی از کسانی است که بیشترین تعداد نسخ خطی اسلامی عربی را به کتابخانه واتیکان اهدا کرده است. سرولی، نزد «جرجیو لوی دلاویدا» (1886-1967) تهیه کننده کاتالوگهای نسخ خطی اسلامی عربی کتابخانه واتیکان، دروس شرقشناسی را فرا گرفت و به طور اختصاصی مطالعاتی در حبشه و سومالی انجام داد. ... سرولی که در فاصله سالهای 1950 تا 1955 درایران عهده دار سفارت بود، به خصوص در زمانی که در ایران، سومالی و اتیوپی حضور داشت، نسخ خطی فراوانی جمع آوری کرده و به کتابخانه واتیکان اهداء نمود.

[...]

در ارتباط با نسخ مورد مطالعه در این تحقیق، کاتالوگهای عمومی و خصوصی کتابخانه واتیکان و علی الخصوص کاتالوگهای تهیه شده از سوی «««شرق شناس یهودی»»» جرجیو لوی دلاویدا مورد کاووش قرار گرفته است... ».

متن اصلی مقاله:

Vatikan Kütüphanesi’nin el yazmaları içerisinde toplam 1798 adet Arapça İslâm el yazması bulunmaktadır. 1935 yılına kadar Arapça İslâm el yazmalarında çok ciddi bir artış gözlenmemiştir. Bu tarihe kadar 1486 adet olan yazma eserlerin sayısı 1935-1964 yılları arasında 1798’e kadar çıkmış ve el yazmalarının sayısı 312 adet artmıştır. El yazmaları koleksiyonları genellikle Süryani kiliselerine bağlı yerlerden ve büyük oranda Türkçe konuşulan (Güneydoğu Anadolu) bölgelerden gelen yazmalardan oluşmaktadır. Yine birçok el yazması 12 İmam Şiası’nın etkili olduğu bölgelerden –özellikle Mutzile isimli bir gruptan- gelmiştir.

Napoli doğumlu İtalyan şarkiyatçı Enrico Cerulli (1898-1988), Arapça İslâm yazmalarını Vatikan Kütüphanesi’ne en fazla bağışlayanlardan biridir. Cerulli, Vatikan Kütüphanesi’nin Arapça İslâm el yazmalarının kataloglarını da hazırlayan GİORGİO LEVİ DELLA VİDA’DAN (1886-1967) şarkiyat dersleri almış ve özel olarak Habeşistan ve Somali üzerine çalışmıştır. Dışişleri Bakanlığı’nda görev yapan Cerulli, diplomat olarak görev yaptığı yerlerin kültür tarihleriyle ilgilenmiştir. 1950-1955 yılları arasında İran Büyükelçiliği görevi yapmış olan Cerulli, özellikle İran, Etiyopya ve Somali’de bulunduğu sıralarda birçok el yazması toplamış[!!!!] ve bunları Vatikan Kütüphanesi’ne hediye etmiştir.
[...]
Bu araştırmada yer alan el yazmaları için Vatikan Kütüphanesi’nin özel ve genel katalogları ve özellikle YAHUDİ ORYANTALİST GİORGİO LEVİ DELLA VİDA (1886–1967) tarafından hazırlanan kataloglardaki kayıtlar taranmıştır. Çalışmamızda Vaticani arabi koleksiyonu esas alınmıştır.

Kaynak:
Kaynak: “Vatikan Kütüphanesinde Tefsîr İlmine İlişkin Arapça El Yazmaları Üzerine Bir Araştırma”. Dr. ESRA GÖZELER (ANKARA Ü. İLÂHİYAT FAKÜLTESİ). Ankara Üniversitesi İlahiyat Fakültesi Dergisi, 51:2 (2010), ss. 349-366

آقای اوجال. کافی است اندکی بیاندیشیم، به مراکز اطلاعاتی مربوطه رجوع کنیم و به دنبال این پاسخ بگردیم که چرا تقریبا صد درصد منابع اصلی عربی - اسلامی از زیر زمین واتیکان بیرون کشیده می شود حال آن که می گویند که این منابع اصالتا در شرق تولید شده اند؟!

مهدی - مهدی چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 10:15 ق.ظ

جناب آقای پورپیرار،
محقق بنیان نگر، خسته نباشید. مسلماً عکسی که سوروگین از ساختمان مجلس تهیه کرده است:
http://www.asia.si.edu/archives/finding_aids/images/sevruguin/58.G.51.jpg

جدیدتر از عکس مقاله شماره 15 است زیرا نه تنها تعمیر و تکمیل بنا این را نشان می دهد بلکه در منتهای سمت راست عکس بولتن نیوز عرصه باز و بدون ساختمان با شاخه های درخت دیده می شود، در حالیکه در عکس سوروگین در آن قسمت ساخت و ساز انجام شده و ساختمان های مرتبی وجود دارد.
این در حالی است که گفته می شود آرشیو سوروگین در سال 1908 به دستور محمد علی شاه شاه بمب گذاری شده و از آرشیو 7000 عکس او تنها 2000 شیشه سالم باقی مانده است. این سال همان سال به توپ بستن کذایی مجلس است.
پس عکس مقاله مربوط به قبل از آن سال ها و زمانی است که آن ساختمان متروک و اطراف آن خالی ساخت و ساز بوده است.

ارادتمند
مهدی

مهدی - مهدی چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 10:22 ق.ظ

در تصویر مقاله سایه درخت در مقابل ساختمان کذایی مجلس وجود دارد در حالیکه در عکس سوروگین سایه یک ساختمان آنجا افتاده است.

آقای مهدی - مهدی. در رودخانه خروشانی از دروغ بی هیچ جلیقه نجات و پاره چوبی بالا و پایین می شویم و در میان آب بر فرق جعل مشت می کوبیم.

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 12:52 ب.ظ

اولین نسخه ترجمه شده "روح القوانین" 10 سال پس از تألیف آن.
http://en.wikisource.org/wiki/Index:Montesquieu_-_The_spirit_of_laws.djvu

خط فقر شدید، 575 هزار و 400 تومان چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 01:14 ب.ظ

http://www.tabnak.ir/fa/news/231148/%D8%AE%D8%B7-%D9%81%D9%82%D8%B1-%D8%B4%D8%AF%D9%8A%D8%AF-575-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%88-400-%D8%AA%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%86

شهاب چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 03:57 ب.ظ

با سلام
ضمن معذرت خواهی خدمت استاد عزیز به علت تأخیر طولانی، ترجمه مقاله مربوط به ختنه را به ایمیلتان ارسال کردم. تلاش کردم ترجمه تا حد ممکن خوانا و خوب باشد، اما در هر صورت اگر نیاز به هرگونه ویرایش و تغییر داشت لطفا مرا راهنمایی بفرمائید. در خدمت خواهم بود.

شهاب چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 04:26 ب.ظ http://azghalam.blogsky.com

با سلام خدمت به دوستان عزیز
ترجمه فایل مربوط به ختنه را می توانید از این آدرس دانلود نمائید.
http://azghalam.blogsky.com/1390/12/17/post-62/

حذف چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 06:35 ب.ظ

یارو یه خورده از کلیه و غدد فوق کلیه نوشته، بعد از روم و تاریخ اون نوشته، از معده و روده نوشته، نامه های فارسی نوشته، داستان به نام تاریخ مناطقهی خاص نوشته و از این قبیل. فکر کنم مثل گونی خالی باشه که چند تا چیز تقلبی رو توش جا دادن بعد اسمش رو گذاشته اند مونتسکیو خصوصا همه اینها رو تو بحبوحه جنگ های فرانسوی و فقر و بدبختی نوشته.

حذف چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت 07:01 ب.ظ

اون کتاب 301 سال پیش نوشته شده و می پردازه به اصفهان پیش از شاه عباس!
داستان فکر کنم همون سیاهچاله تاریخ باشه!

آقای حذف. فعلا مقاله را پس از انجام ویراسته ها در محل مناسب قرار دهید و تا زمان لازم برای دنبال کردن مطلب حوصله کنید. راستی در محافل کنیسه کسی را بیابید که برای این سه سئوال من پاسخ اقناعی بتراشد.
۱. چرا در میان تمام مخلوقات خداوند فقط انسان ملزم به رعایت بهداشت است؟ چرا در این چرخه که علم پزشکی مدیریت می کند، هیچ پرنده ای پیش از خوردن ملخی، دست ها خود و جسم ملخک را نمی شوید.
۲. چرا چربی یا همان چاقی در حیوانات نشان سلامت است و در انسان علامت بیماری.
۳. چرا انسان که تمام ارگان های اش در حرارت ۳۷ درجه در نهایت تطبیق عمل می کند هنگامی که حرارت محیط به ۲۵ درجه می رسد احساس گرما می کند و دکمه کولر را می رند.

یه دوست پنج‌شنبه 18 اسفند 1390 ساعت 03:38 ق.ظ http://www.voanews.com/persian/news/Esther-Netanyahu-obama-gift-

و بالاخره اعتراف نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل به وقوع پوریم:
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل روز دوشنبه هدیه ای به باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا داد که بار معنایی زیادی درباره تنش موجود این کشور با ایران دارد. این هدیه، کتابی قطور و قدیمی به زبان عبری است که داستان توطئه ایرانیان باستان علیه یهودیان ساکن در ایران را روایت می کند.

نام این کتاب باستانی «طومار استر» است و داستان ملکه استر، همسر زیبای یهودی خشایار شاه، پادشاه ایرانی را بیان می کند که توطئه هامان، وزیر این پادشاه هخامنشی برای کشتار یهودیان ساکن در ایران را خنثی کرد. کتاب استر، یکی از بخش های عهد عتیق در کتاب مقدس است که حدود ۲۵۰۰ سال پیش رخ داده است و یهودیان بنا به این داستان و نجات قوم یهود در ایران با کمک ملکه استر، در جشن پوریم شرکت می کنند.»

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام اسرائیلی می گوید آقای نتانیاهو به باراک اوباما گفته است: «آنها (ایرانی ها)، آن زمان هم می خواستند ما را نابود کنند.»
عید مذهبی پوریم هر ساله ۱۴ و ۱۵ آدار در تقویم عبری برگزار می شود که امسال برابر شده است با روز چهارشنبه، هفتم مارس (۱۷ اسفند). یهودیان در این روز در کنیسا حاضر می شوند و کتاب استر، موسوم به مگیلا را می خوانند.

یکی از قسمت های این کتاب می گوید: «و یهودیان تمام دشمنان را با تیغ شمشیر و کشتار و نابودی درهم کوبیدند و آنچه را انجام دادند که دشمنانشان با آنان می کردند.»
بنیامین نتانیاهو که برنامه اتمی ایران را تهدیدی علیه موجودیت کشور اسرائیل می داند پس از ملاقات روز دوشنبه با باراک اوباما در کاخ سفید به خبرنگاران گفت که نسخه ی طومار استر را به آقای اوباما هدیه داده است.

نخست وزیر اسرائیل همچنین برای بیان خطرات ایران اتمی، به واقعه هالوکاست در جریان جنگ جهانی دوم توسط آلمان نازی اشاره کرد که طی آن شش میلیون یهودی کشته شدند.
باراک اوباما از آقای نتانیاهو خواست تا زمان بیشتری برای عملکرد و تاثیر عمیق تر تحریم های اقتصادی علیه ایران بدهد. اسرائیل درباره تهدید اتمی ایران علیه اسرائیل و «عواقب خطرناک» آن در خاورمیانه به شدت نگران است و بارها از آمادگی برای حمله به تاسیسات اتمی ایران خبر داده است. ایران می گوید برنامه اتمی اش تنها با اهداف صلح آمیز است.

بنیامین نتانیاهو در سخنان شامگاه دوشنبه خود در نشست سالانه ایپک، کمیته روابط عمومی اسرائیل و آمریکا خواستار جدیت در قبال ایران شد و گفت در مورد ایران، بیش از این نمی توان صبر پیشه کرد.
http://www.voanews.com/persian/news/Esther-Netanyahu-obama-gift-141620773.html

سابقا" اهل کنیسه پنج‌شنبه 18 اسفند 1390 ساعت 10:23 ق.ظ

سلام.
راستی استاد چرا در میان موجودات زمین فقط و فقط بشر لباس میپوشد ؟! و بقیه موجودات انگار پوشیدن لباس برایشان حکم زندانی شدن را دارد؟!

ساده دل پنج‌شنبه 18 اسفند 1390 ساعت 04:11 ب.ظ



وقتی یک روحانی شیعه (محقق دانشنامه امام حسین) زیرآب مقاتل جعلی در قرون اخیر را میزند و از جعلی بودن باغ قجری ملک(امام زاده قاسم) و دختر تازه تراشیده شده جعلی برای حسین ابن علی سخن میراند:
http://rahva.ir/98/23873-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%B2%D8%A8%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%B1%DB%8C-%D8%AC%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA.html


قسمتی از لینک:
وی می‌گوید: حالا اگر دقت کنید، می‌بینید که «دربندی» نویسنده «اسرار الشهادة» از اهالی «دربند شمیران» بوده و می‌خواسته امامزاده قاسم(ع) و زبیده خاتون را درست کند و بعد وقتی سؤال می‌شود که: این روایت را از کجا نقل کرده‌ای؟ می‌گوید که: از یک کتاب فارسی قدیمی که چون ورق‌های اول آن پاره شده است، نویسنده آن مشخص نیست! آیا می‌شود به این گفته استناد کرد؟ وقتی شهید مطهری(ع) این مطلب را می‌بیند برآشفته می‌شود و خیلی محکم جریان عروسی قاسم(ع) را رد می‌کند. این نه با عقل و نه با نقل‌های معتبر همخوانی ندارد.



امیدوارم در تفحصاتشان موفقیتی بیشتری کسب کنند و ه جعلی بودن اساس داستان پی ببرند


آقای ساده دل. حوصله کنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد