حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 13


کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه 13

قصدم این بود که لااقل ده عنوان از مکتوبات و منابع اصلی افشار و زند را گوش مالی دهم و جماعت را باخبر کنم که کنیسه به قصد پیچیده کردن مراتب معمول، نهایت کوشش را در اختلاط میان اطلاعات سه گروه صفوی و زندی و افشار، تا مکان و مقامی به کار زده که اگر در میان ماجرای زند ناگهان یک سلطان صفوی به معرکه وارد شد، نباید هراسان و دچار حیرت شوید. ضمن این که حتی اگر این همه پر حرفی های آشفته و مغلوط و درهم و برهم را، که هر یک آن دیگری را از سکه و صحت تهی می کند، از هضم رابع هم بگذرانیم، باز هم قادر نخواهیم بود کم ترین رد برجسته و قابل شناختی از آثار و گرد آورده های مادی این سه سلسله را شناسایی کنیم. چنین است که اگر مجموعه چند صد جزوه و کتاب و مقالاتی را که در توضیح صفوی و افشار و زند سیاه کرده اند، واو به واو بخوانیم، عاقبت آگاه می شویم که در مجموعه آن ها دو سطری که به کار توضیح تاریخ بیاید وجود ندارد. بنا بر این رجوع به چند تولید شناساتر را برای بیرون راندن نادر از تاریخ معاصر، بسنده می بینم.

«در دهم محرم الحرام 1160 هجری قمری میرزا مهدی خان به عضویت هیئت حسن نیتی در تحت سرپرستی مصطفی خان شاملو، با هدایای زیاد، از اصفهان عازم بغداد می شود تا به وسیله احمد پاشا حاکم بغداد این هیئت با هیئت حسن نیت عثمانی مبادله شود و سپس به قسطنطنیه رود. نادر نیز در همان وقت از طریق یزد و کرمان راه خراسان در پیش می گیرد و با ساختن کله مناره ها در شهرهای بین راه به فتح آباد قوچان می رسد و در آن جا نتیجه ظلم های خود را می گیرد و به دست فرماندهان خود مقتول می شود. خبر مرگ نادر در بغداد به میرزا مهدی خان می رسد و مانع رفتن او به قسطنطنیه می شود. هانری ماتیه می گوید: در این اوقات حسین میرزا نامی در بغداد پیدا شد و ادعای شاه زادگی صفوی را کرد و خود را پسر شاه طهماسب خواند. از قرار مهدی خان از جمله کسانی است که ادعای او را تصدیق کرد الخبر یحتمل الصدق و الکذب». (جهانگشای نادری، مقدمه، ص هفت).

پیش از این، مکتب بنیان اندیشی با عرضه اسناد محکم و متقن و تصاویر و نقشه های ضرور، اهل سخن را آگاه کرده بود که تاریخ تولد شهرهای ایران و عراق و ترکیه، از جمله تهران و تبریز و آنکارا و اصفهان و شیراز و اهواز و ارومیه و اردبیل و بغداد و کرمان و اسلامبول، دورتر از دو قرن پیش رقم وجود ندارند و قواعد تجمع و تولید بر آن ها جاری نبوده است. چنین است که جاعلان اهل و تابع کنیسه، جاعلانه هر که را اراده کرده اند، از طول و عرض و شمال و جنوب جغرافیای ایران گذرانده و به چشم بر هم زدنی هر سیاح و سوار و سرداری را از شهرهای سراسر ایران عبور داده اند که تجدید تحریر شاه نامه روزگار ما برای سرگرمی پر افتخار روشن فکران قصه دوست معاصر بوده اند.

«میرزا مهدی خان که بنا بر قول خود در «جهانگشای نادری» و کتاب «سنگلاخ» نام کامل اش محمد مهدی است. پدرش محمد نصیر استرآبادی نام داشته است. او که از خصیصین نادر و از مشاوران و منشیان مخصوص اوست پس از کشته شدن نادر به فتح آباد قوچان، صلاح خود را در آن دید که به گوشه ای نشیند و باقی ایام به سر آرد تا هم از موج نارضایی مردم نسبت به نادر در امان باشد و هم به اتمام کتب ناتمام خود موفق شود. متاسفانه این انزوا و گوشه نشینی پرده ابهامی به روی زندگی او افکنده و او را در هاله ای از خفا نگاه داشته است که این خود مشکل بزرگی برای شرح حال نویس اوست. گذشته از این وجود میرزا مهدی خان دیگری در تاریخ ادبیات دوران اخیر ایران که هم پدرش سمی پدر منشی نادر بوده و محمد نصیر نام داشته، و هم خود او از منشیان دربار به شمار می آمده است. در این مورد مشکل دیگری سربار مشکل قبل می کند. چه بر اثر این تشابه اسمی اغلب مسموعات و انتسابات خانوادگی، که در این مواقع غالبا رفع اشکال می نماید، به هم خلط شده و حوادث ایام از یکی به دیگری منتسب گردیده است». (استر آبادی، جهانگشای نادری، ص دو)

اعتراف انتهایی نقل بالا را به دفعات باز خوانی کنید و متوجه اعلام باوری شوید که از بیخ و بن بیرون کشیدن مولف جهان گشا از میان نشانی های موجود را ناممکن می داند تا حاعلانه بودن این یکی هم به دنبال ده ها نظیر کهن تر از او تایید شده باشد. با این همه داده های موجود را، بی دخالت اندیشه های پیش ساخته و بهانه گیری برای تخریب پایه ای مستقر دنبال می کنم تا تکلیف این به ظاهر قوی ترین مسوده در موضوع افشار روشن تر شده باشد.

«رقم در خصوص باغبان باشی گری میرزا مهدی ملقب به کوکب: چون از روزی که بانی نزهت سرای جهان و معمار معموره ی این بلند ایوان، قبه چرخ مقرنس را بی آلت خشت و گل افراشته و پیش طاق رواق آن را به شمسه ی زرین آفتاب و صور سیمین کواکب نگاشته، آینه خانه سپهر زجاجی را به نقوش و تماثیل اختران آراسته و نشیمن خاک را که عمارت مابین افلاک است به حدایق ذات به جهت سمات پیراسته، و بهار آرای قدرت اش گل های چهار باغ عناصر را به صنع کامل رنگ ریزی کرده و مهنرس حکمت اش به مفاد «والارض فرشناها» بسط بساط زمین و به مصداق «بنینافوقکم سبعا شدادا» احداث مناظر دل گشای چرخ برین فرموده، پایه قصر بی قصور این دولت والا را سرکوب قصور سپهر و بنیان ایوان این سلطنت کبری را رفیع تر از طارم ماه و مهر نموده در ازاء این عارفه ی عظمی و شکرانه ی این موهبت کبری بر ذمت سامی لازم فرمودیم که هر یک از راست کیشان را که در سرزمین بندگی مانند سرو آزاد ثابت قدم و در جوهر ذاتی بی خلاف با چنار توام باشد نزد امثال و اقران سرسبز و سربلند و از انوار عاطفت و عنایت بهره مند سازیم. از آن جا که ما صدق این مقال حال نیکو مآل میرزا مهدی ملقب به کوکب می باشد که بیت ضمیر را به خامه اخلاص کتابه نوشته و بنیاد عمارت وجودش به آب و گل نیک اعتقادی سرشته است از ابتدای فلان نظارت کل باغات و عمرات مبارکات واقعات در اصفهان جنت بنیاد که نمونه ی «ارم ذات العماد التی لم یخلق مثلها فی البلاد» به مشار الیه مفوض و مرجوع فرمودیم که طرفه الیعنی از مراسم نظارت غافل نگردد و سرکاران صاحب اهتمام و سرایداران کیوان مقام و معماران مهندس طراز و سنمار فن و سنگ تراشان فرهاد کیش و خاراشکن و نقاشان مانی هنر و ارژنگ نگار و باغبانان صنایع پرورو بدایع کار مشارالیه را صاحب اختیار عمارات و باغات دانند». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص سه)

چاره ای جز این تصور نیست که فرمان استخدامی بالا را میرزا مهدی منشی نادر، خطاب به خویش نوشته باشد، که جز سوء استفاده ای برای بزرگداشت خود نیست. اطوارهای او در لفظ پردازی های منشیانه سر به اوصافی می زند که أن را نه منشیانه که در مجموع ناشیانه ارزیابی کرده اند.

«کتاب دره نادر: این  کتاب که  بین منشیان و ترسل نویسان بعد از نادر شهرت یافته و به موجب آن میرزا مهدی خان بر سر زبان ها افتاده است یکی از جمله کتبی است که معنا فدای لفظ و لفظ شهید صنایع ادبی شده است. ما در این کتاب انواع و اقسام صنایع ادبی را می بینیم که گاه با نشیب و فرازهای خود نوشته را بارد و زننده می کنند. در این که میرزا مهدی خان به وقت نوشتن «دره» توجه خاصی به جهانگشای جوینی و تاریخ وصاف و تاریخ معجم و مقامات حمیدی داشنه جای هیچ گونه شک و شبهه ای نیست منتهی چون مقلد بوده آن هم مقلدی که قصد سبقت از تقلید شده را دارد، چنان در آوردن الفاظ نامانوس غرق شده که گاه برای تشکیل جناسی یا مراعات نظیری یا ایهام تناسبی با الفاظ مهجور بازی ها و تصحیف ها کرده که همین بازی ها موجب خنکی و سستی کلام او شده است». (جهانگشای نادری، مقدمه، ص نه).

به روال معمول بررسان اسناد تاریخ معاصر ایران هم نظیر موارد باستانی آن، هنوز سخن را در ناسالم بودن منبع خود به پایان نبرده به تایید و التیام و دل جویی از همان مولفان پرداخته اند.

«باری همان طور که تاکنون چندین بار ذکر شده جهانگشا از تواریخ متقن و دقیقی است که برای ما از دوره نادر باقی مانده و نویسنده آن با توجه به عالم آرای عباسی یک یک مشهودات خود را به رشته ی تحریر کشیده است و نیز در حین تقلید از «عالم آرای عباسی» گاهگاه از اسکندر بیگ منشی سبقت گرفته، درحالی که تاریخ نویسان بعد از میرزا مهدی خان چون «گلستانه» صاحب «مجمل التواریخ» و نامی نویسنده «گیتی گشا» هر چه بیش تر به تقلید از میرزا مهدی خان پرداخته اند خود را بیش تر بر باد داده اند». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص نوزده)

فورمول این دل داری چنان که در رای بالا ضبط است، منتقدان مولفه های میرزا مهدی خان را زیان دیده و مقلدان او را رسیده به ساحل امن گفته است. ذکر برداشتن رونویس و الگو گرفتن جهانگشای نادری، از عالم آرای عباسی، همان ابزار بطلان جهانگشا را به دست مورخ می دهد که به زمان صفویه گریبان عالم آرای عباسی را گرفته بود و آن توجه به شیوه و ترکیبی است که منشی نادر نیز همانند منشی شاه عباس در اعلام زمان تحویل سال نو فراهم کرده است. مورخ خود را در اندازه حل این شگفتی نمی داند که میرزا مهدی بدون کاربرد اجزاء سال شمار شمسی و نصب اسامی و حواشی تقویمی، چون فروردین و آبان و دی، احتمالا با اسطرلابی اختصاصی اسطرلاب مراسم نوروز را برگزار و مکان خورشید را از این برج به برج دیگر آن هم به صورت نادرست، چنان که ذیلا عرضه می شود، منتقل کرده است؟! ساده تر این که بپرسیم بر کدام مبنا و چه گونه است که در ورود به عناصر روز شمار شمسی نزد این مورخان بدیع اندیش تنها به مراسم نوروز بسنده شده است.

«در ذکر وقایع یونت ئیل موافق سال فرخنده فال سعادت اشتمال هزار و صد و پنجاه هجری. هنگامی که شهرستانیان سیاه و سفید لیالی و ایام شهر ذیقعده را ماه طالع از غره به سلخ پیوست نوروز کامرانی رسید. یعنی در شب جمعه سلخ ماه مزبور بعد از انقضای شش ساعت و کسری، داور زرین افسر مهر به رسم شبیخون عزم تسخیر دارالقرار جهان کرد و به برج حمل درآمد. افواج سبک روح صبا و شمال به صاحب لوایی سرو سهی و رایت افرازی بهار به چیره دستی چنار مهیای یورش گشته، به جانب دارالملک گلشن رو آوردند. نیلوفر با صولت و فر قدم بر فراز کنگره بلند گذاشت و زنبق بر سر چهار برج حصار چمن بیرق بنفش پرچم برافراخت». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص 299)

منظور مولف از این همه شیرین زبانی و لفاظی این که شش ساعت و کسری پس از شب جمعه ی آخر ذیقعده 1149 هجری قمری که آغاز آن با پنچ شنبه بیستم فوریه سال 1737 میلادی و اول اسفند برابر است، اوضاع کواکب را به بارگاه حمل راه داده و نوروز آغاز شده است.

«در ذکر وقایع قوی ئیل سال خیریت، تحویل هزار و صد و پنجاه و یک هجری: چون افواج خنک روی شتا، و سپاه سرد مهر زمستان سا، که باد پیمایان عرصه  جهانند، به هوا داری اسفندیار اسفندار، به سهی قدان ریاحین که در دارالخلافه ی گلزار برطرف جویبار، بار نزول گشوده بودند دست یافت، شاخ و شانه ی اشجار را به مشاجره درهم شکست و رنود و اوباش بهمن در محلات و خیابان چمن دست تطاول افراخته، سینه ی گل را به زخم های کاری چاک چاک، و گلگون قبایان باغ را از لباس بار و برگ عریان ساخته، از جیب غنچه همیان زر درآوردند. شب شنبه ی دهم ذی الحجه، که عید نوروز و اضحی مقارن افتاده بود، خسرو زرین افسر مهر، به قصد دفع فتنه شتا از خلوت سرای حوت به سرای خاص حمل خرامیده، نوخواستگان قوی بازوی قوای ربیعی یغماگران صبا و شمال را به نهب و غارت آن شهر غارتگر یعنی دی ماه فرمان داده، ثابت قدمان اشجار از غنچه و سه برگه عمود و سه برگه برگرفتند. صاحب کلاهان لاله و گل از تاب غیرت چهره برافروخته از جای برجستند. تیغ بندان درختان از شاخه های تیز نیزه و سنان برداشته میان ستیز چست بربستند». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص 329)

منشی ممتاز نادرشاه و مولف کتاب قلابی جهانگشای نادری، با پشت هم اندازی و کرشمه های گفتاری در باب نوروز سال 1151 هجری چنین داد سخن می دهد که در شب شنبه دهم ذی الحجه، خسرو زرین افسر خورشید از حوت به حمل یعنی اول فروردین سال هجری شمسی منتقل شده است که با یازده مارس میلادی و بیستم اسفند برابر است. نکته عمده رسیدگی به این مصیبت است که بدانیم منشی نام آور نادرشاه درست شبیه منشی شاه عباس صفوی گامی در راه انضباط لازم برای حل معمای نه چندان پیچیده ی سال های هجری شمسی و هجری قمری برنداشته است. این که در متن فوق حتی اشاره ای به گاه شمار هجری شمسی مثلا در ترتیبات ماه شمارها بیان نمی شود برای مورخ محرکی است تا بپرسد اگر به شهادت مجموعه دست ساخته های این چنینی بدون استثنا تنها از زبان هجری قمری و ذی قعده و محرم و ذی حجه استفاده شده، پس منشی نادر اسامی بهمن و دی را، اگر متن او قدیم است، از کجا عاریه گرفته است؟ این مطلب روشن از آن که دخالت سال و ماه شماری شمسی سوقات مصوبه های پس از مجلس اصطلاحا مشروطه است، پس می توان مدعی شد که تولید میرزا مهدی و جهان گشا و دره نادری عمری درازتر از قرن پیش ندارند.

«در ذکر وقایع پیچین ئیل مطابق سال هزار و صد و پنجاه و دو هجری: سلطان زرین افسر نیر اعظم، روز جمعه ی بیست و یکم شهر ذیحجه الحرام سنه 1152 هجری، مربع نشین تختگاه حمله گشته، عندلیب باغ، که از خدا آباد چمن مانند مرغ آشیان گم کرده سرگردان کوی حرمان می بود، با هزار نواصیت نوای کامرانی را در اطراف باغ بلند آواز ساخت. فاخته ی زار، که در حسرت دارالملک گلشن کو کوزنان می گشت، به طوق بندگی سرو آزاد کردن آزادگی برافراشت. رسول نسیم بهار با هدیه ی مشکبار از جانب دارای فریدون فر فروردین، بار وصول به پایتخت گلزا گشود. سلطان یاقوت افسر گل بر تخت زمردفام گلبن تکیه زده بزم خرمی و شکفته طبعی بر وی جگر گوشگان گلشن آراست. ملک دینار غنچه قلعه ی خود را به روی لشکر ربیع گشوده از خرده فشانی متقبل مال و خراج گردید. ساحت گلزار از رستن گل های لاله عباسی بندرعباسی شد. توران زمین جهان به ترکتازی جنود قوای نامیه به تصرف قزلباش گل درآمد. خوارزمیان دی، که غارتگران صحن چمن و یغمائیان دارالملک گلشن بودند، سر به پوستین گمنامی کشیدند. و اوزبکان تنگ چشم شکوفه و ازهار به چاکری کوشیدند. گل های نافرمانی فرمانبری اختیار کردند و اتراک صحرانشین ریاحین دسته دسته روی اطاعت به دربار سلطان بهار آوردند». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص ۳۴۲)

مثلا در این جا میرزا مهدی اعلام نمی کند که پس از 29 اسفند به نوروز وارد شدیم و از معادل هجری قمری آن استفاده می کند، که خود موید ناآشنایی او با ترتیبات تقویمی شمسی است و اگر از آن اشتباه ذکر تاریخ ۱۱۵۲ در جای ۱۱۵۱ هحری قمری که بگذریم، پیشنهاد من این که متن سخن رانی غرای فوق را به اساتیدی عرضه کنیم که مشغول تدریس و تدوین تاریخ افشاریان اند و ناظر شویم  چه سان در انتقال داده های متن مربوطه، به سبب ناآشنایی با الفاظ و معانی کاربردی منشی نادر درمی مانند و به دنبال ان ضرورتی بگردیم که ماموران کنیسه را در گزینش این الفاظ شاذ ناگزیر کرده است.

«در ذکر وقایع تخاقوی ئیل مطابق هزار و صد و پنجاه و چهار هجری: شب سه شنبه سوم ماه محرم بعد از انقضای سه ساعت خازنان گنجینه ی تقدیر، به حکم مالک الملک قدیر، جل شأنه، برای مجلس تحویل خسرو گردون سریر مهر منیر، از زر سرخ و سفید انجم و اختر بر طبق های سیمین افلاک چیدند، و فراشان قضا از نمایش ریاحین و ازهار بساط گلدوزی در صدر ایوان کشیدند. سلطان سیارگان مربع نشین اورنگ حمل گشته، ریزش ابر آزاری به جوش تردستی اسباب تجمل گل را پایمال سیل طراوت ساخت، و جراح نسیم بهاری گلبرگ وجود تخت نشین سریر زمرد فام چمن یعنی لاله را از زخمی که از بندق ژاله دریافته بود، التیام داد، خدیو بهار به عزم انتقام داغستان لاله و شقایق مرکب صرصر نژاد صبا را از برگ شکوفه زین کرده، و ریاح ربیعی غبار اندوه دی را، که در دل ها نمونه ی البرز گشته بود، زایل نمود». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص 363)

در این لفاظی های بی ثمر استرآبادی می خوانیم که سه ساعت پس از شنبه سوم ماه محرم سال 1153 هجری قمری که با یازده مارس و بیستم اسفند مطابق است کواکب به برج حمل منتقل و سال 1154 آغاز شده است. استرآبادی در سخنرانی قرا و مفصلی درباره ی تاثیر تغییرات اقلیمی در بستر گل و گیاه و ریاحین متذکر است که یازده ساعت و سی و سه دقیقه از شب سه شنبه نهم ربیع الاول گذشته که با بیست و دوم مارس و اول فروردین خسرو زرین کلاه آفتاب را به برج حمل نقل مکان می کند و بدین ترتیب حلول سال نو در هر سال مغایر و متفاوت است.

«در بیان وقایع توشقان ئیل مطابق سال پراندوه و ملال هزار و صد و شصت هجری: شب سه شنبه نهم شهر ربیع الاول بعد از انقضاء یازده ساعت و سی و دو دقیقه، خسرو زرین کلاه آفتاب به دارالامان حمل نقل کوکبه جلال و عدول از ماده اعتدال نموده، آغاز زیادتی کرد. موسم جوش غرور بهار گشته، بید مجنون سر به شوریدگی برآورد. زنبق خبط دماغ یافت، و شبنم از نرگس عرق فتنه کشید. گل برای گرفتاری بلبل هزار رنگ ریخت. ابوابچیان سار و سارنگ ابواب تقریر برای سیمداران شکوفه و نسترن گشودند. و سخنوران هزار دستان از زرابواب الفها به اسم غنچه نوشتند، و ارباب قلم نرگس و سنبل از روی اوراق دفتر گل سخنان خلاف بیدرا در حضرت سلطان ربیع به صد شاخ و برگ سبز نمودند، و کتکداران اشجار دهان گل ها را با مشت غنچه و چوب شاخسار به خون آغشته، فراشان قوای نامیه بزرگان چنار را بر فلک کشیده، نسقچیان یتیم آزاری غوره های خوشه تاک را از دار آویخته، قمری را طوق قرابغراب گردن افکنده، و فاخته را به خاکستر نشانده، و درخت سیب سه شاخ را دو شاخ کرده، چشم نرگس را از حدقه ی حدیقه برآوردند و اشجار را در طرف جویبار از سلاسل موج زنجیر بر پای نهادند، و از سروهای باردار کله مناره ها در راسته خیابان های چمن ترتیب دادند، و پای دسته گل را به چوب و ریسمان بستند. درختان قوی ساق کنده برپا، دوش به دوش در مجلس گلزار نشستند. هندویان گل های آتشین را بر آتش سوختند و مسیحیان گل مریم را چون زنار از گلو کشیدند. ساحت گلگشت به مسلمانان گل های محمدی آتشکده ی نوبهار گشت، و شعله ی ناله ی بلبل لاله را آتش به جان اندامت. چنار دست تطاول برافراشت و نسیم کلاه شکوفه را از سر ربوده سرشاخسار را بی کلاه گذاشت. گل در کمال خواری برای خرده ی زر از چوب آویخته شد و خون لاله و شقایق در هر گل زمین ریخته. اندام بنفشه از چوب جفای چمن کبود گشت وجویبار را آب طاقت از سر گذشت. بید راه خلاف گزید و گل رعنا دورویی ورزید. گردن فرازان باغ یاغی گشته سر به سرکشی برآوردند، و قورچیان صبا اسباب تجمل گل را به یغما بردند. جگر گوشگان گلشن از سبزه و سه برگه دشنه بر روی یکدیگر کشیدند، و چمن پیرایان به ساتین و جوانان ریاحین نوزادگان گل ها را به دست خویش سربریدند. جشن نوروزی در خارج شهر کرمان با دولت و اقبال انقضاء یافته، از آن جا موکب همایون عازم مشهد مقدس و چون بخت را وارون و اوضاع را دگرگون یافتند، نصرالله میرزا را با شاهرخ و باقی شاهزادگان و جواهرخانه و نفایس و اسباب سلطنت از عرض راه بخیال «لایمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب» روانه ی کلات، و خود وارد ارض اقدس گشته، تیغ زهرآبگون بی رحمی را جلا داده جلادانه به عاجز کشی و سفک دماء بی گناهان پرداختند». (استرآبادی، جهانگشای نادری، ص 219)

بالاخره در باب مسائل سال ۱۱۶۰ هجری  قمری که نادر را به قتل می رسانندُ حاشیه بافی های منشی او چندان با مطلب اصلی فاصله دارد که دریافت درست از آن نا میسر است. (ادامه دارد)

نظرات 59 + ارسال نظر
رامین.ص پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 06:37 ق.ظ

سلام:

استاد گرامی پایدار باشید.در سال 1160 هجری قمری ایا ساعت بوده که منشی افشاری سی و دو دقیقه هم حساب کرده؟!!

آقای رامین ص. در عالم آرای عباسی که نسخه بدل همین جهان گشای نادری، به همراه متون دیگری چون حهانگشای جوینی و تاریخ وصاف و غیره، که همگی محصول گروه واحدی از جاعلین کنیسه ا ست، در عهد به ا صطلاح صفویه نیز از تحویل سال با دقت دقیقه ها گفته شده است.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

قومی متفکرند اندر ره دین --- قومی بگمان فتاده در راه یقین
میترسم از انکه بانگ اید روزی --- کای بیخبران راه نه انست و نه این
خیلی گرد و خاک چه در عالم سیاست و چه در عالم اقتصاد و تاریخ به پا شده / ان چه که جالب است همه مشغول محکوم کردن همدیگر هستند و این از حسن دنیای اطلاعات ازاد است .

علیرضاـ۱ پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 06:34 ب.ظ

با خواندن نوشتهای استر ابادی به یاد فیلم سلطان و شبان افتادیم .
یادش به خیر

* پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 07:12 ب.ظ

آقای طالب حقیقت اگر امکان دارد با ایمیل ادرس بنده تماس بگیرید.ممنون
moni_ah88@yahoo.com

ساسان پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://nejadarya.blogfa.com

شیرین بختانه به لطف اورمزد و احورامزدا تمام آریاییان راستین قامت و سرو قامت و استوار قامت پارسی جوهر دیروز به مناسبت سالگشت دستگیری نمودن رهبرمان میرحسن موسوی در تهران و ۱۸۰۰ شهر بزرگ و کوچک ایران تظاهرات سکوت برگزار نمودن ، بدین صورت که بعد ظهر هنگام بازگشت به منازل نیکوی خویش به صورت ساکت تظاهرات نمودن و در خیابانها راه رفتن. این شیوه نیکوی تظاهرات نشان دهی می نماید که ما آریاییان چقدر قدرت میداریم و چقدر حکومت نانیکوی عربها از ما هراس میدارن. بنده به نمایندگی استاد نوریزاده و استاد سازگارا پیشنهاد دهی می نمایم که ما هر روز صبح و عصر موقع رفتن به سر کار و برگشتن به خانه به صورت ساکت تظاهرات بنماییم ، یعنی به جای اینکه همین طوری تو خیابان راه برویم ، نیت نماییم که تظاهرات می نماییم.

بختیار پنج‌شنبه 27 بهمن 1390 ساعت 11:57 ب.ظ

با عرض ادب خدمت استاد و دعای سلامتی و سربلندی
استاد هرچند سئوال بنده به آخرین یادداشت به صراحت مربوط نمیشود میخواستم از حضورتان بپرسم اسم فاطمه به چه معنایی است؟ ایا این کلمه مونث کلمه ی فاطم است؟ و ایا عربی است یا خیر
با نهایت تشکر

آقای بختیار. این نام با اندکی تفاوت در زبان عبری هم هست. اگر در اینترنت را بگردید، پاسخ های لازم را خواهید یافت.

your target جمعه 28 بهمن 1390 ساعت 02:38 ق.ظ

آره دیگه، وقتی گاز تو روسیه مجانی باشه و پول بنزین رو هم حاخام بده، یه عده الدنگ لق لقوی گشاد باید واسه آدم ویروس ایمیل کنند.
نه ببم جان. این طوری ها هم نیست. کلاست اون قدر پایینه که گفتنش هم کلاس من رو میاره پایین.
نمی گم دیگه نفرست. باز هم بفرست. همین کارهای عوضی هایی مثل تو هست که تکنیک های فرار از تله های جهودها رو به آدم یاد میده.
حسابهای من از اون روسیه پهناورتره. هرگز نمی تونی ردش رو بزنی. می دونی اشتباهت چی بود؟ از آیدی غلط به آیدی غلط فرستادی. اطلاعاتت زیادی کهنه بود. اون بسته شده و چند تا بعد از اون هم. گزارشت رو بدم به حاخام .......
اگر فکر کردی من این قدر ساده ام که بتونی حدس بزنی، شاید خودم کاری کرده باشم که اون حدس رو بزنی. پس بهتره به فکر پاداش عید پوریم نباشی. (این رو به این دلیل بهت یاد دادم که اون پاداش رو قطعا از دست دادی.)
زانو بزن و دستم رو ببوس یا بیشتر!
واسه من که چیزی نشد. هرگز هم چیزی دستت نخواهد آمد. همه اش رسیده به مامان جونت. تو این سرمای مسکو، پتو رو نزن کنار ........
ادامه بده. من که راضیم.

می دونم که افتاد.


(از همه معذرت میخوام.)

باز چی شده؟ گمونم توی شیر کاکائوی اون کافه چیزی ریخته بودن؟!

محمد اوجال جمعه 28 بهمن 1390 ساعت 02:48 ق.ظ

استاد، سلام

خسته نباشید.

نتیجه محاسباتی که بنده انجام دادم:

24 ذیقعده 1150 > 23 اسفند 1116 > 14 مارس 1738
10 ذیحجه 1151 > 29 اسفند 1117 > 20 مارس 1739
21 ذیحجه 1152 > 29 اسفند 1118 > 19 مارس 1740
3 محـــرم 1154 > 30 اسفند 1119 > 20 مارس 1741
9 ربیع الاول 1160 > 29 اسفند 1125 > 20 مارس 1747

آقای اوجال. یک بار هم با این توجه عمل کنید:
مثلا وقتی می گویند حلول سال ۱۱۶۰ هجری در سوم محرم ساعت ده شب اتفاق افتاده، لازم است سوم محرم را از سال ۱۱۵۹ بردارید. من هم بار دیگر کنترل می کنم. غرض این که سئوال کنیم در حالی که تمام مراجعات گوناگون در مجموعه نوشتاری و حتی در کتیبه ها و اجر و کاشی نوشته های مساجد و حسینیه ها و عیره پیوسته به تقویم قمری رجوع کرده اند ناگهان چه گونه ابزار سال شمار قمری را برای حلول نوروز شمسی به کار می برند؟!!! در سال شمار قمری که حلول و افولی در کار نیست. توحه کنید که ارقام در محاسبه سال شمار هجری شمسی و سال شمار میلادی با تفاوت مختصر یک ساله مربوط به کبیسه همه ساله یکسان است و همیشه نوروز در بیستم و یا بیست و یکم مارس اتفاق می افتد و اول ماه می ۱۱ اردیبهشت و روز کارگر است. موفق باشید.

با عرض سلام واحترام خدمت استاد گرانقدر جناب آقای ناصر پورپیرار. میخواستم بدانم که آیا شما با زبان انگلیسی آشنا هستید. ..اخیرا پروفسور پردش ایچ هندی کتابی نوشتند با نام " ‘Lies with Long Legs
که خیلی جالب و خواندنی است. مطالبی را در مورد تمدن هندوستان و آثار تمدن آنان در وبلاگ گذاشته که بسیار جالب و خواندنی است. و در آن اشاره شده که تا کنون اصلا در هیچ یک از کتاب ها تاریخی هندوستان ذکر از نژاد و یا قومی به نام آریایی نه شده است .
وی ادعا میکند که سراسر تاریخ هندوستان و باقی کشورهای هم جوار توسط کمپنی شرق انگلیسی جعل شده است. یک سوال داشتم استاد عزیز! به نظر شما کتاب یا داستانهای هرودوت چی وقت جعل شده است؟ خدا افظ

http://proframanathan.posterous.com/fw-that-language-named-sanskrit-prof-prodosh

قای کابلی. مبحث قلم و به طور کلی یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ، از شماره 200 تا پایان را در سایت زیر بخوانید جواب سئوالات تان را خواهید گرفت. w3.naria.ir

سید مرتضی عرب زاده شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 02:50 ب.ظ

سلام استاد
خسته نباشید.
من دو تا عکس که اولی مربوط به گواهی حقوق 9 ساله یک معلم بنام آقای بایبوردی طی سالهای 1300 تا 1309 شمسی در شهرستان اهر و دومی مربوط به قرارداد خدمات معلمی بنام آقای حبیب اله به مدت یکسال و مربوط به سال 1301 باز در شهرستان اهر را روی لینکهای زیر آپلود کردم که در آنها میتوان عناوین ماههای شمسی را مشاهده نمود.
http://ifile.it/zwgv9a0/01.jpg
http://ifile.it/bzp63xw/02.jpg

آقای عرب زاده. خوب حالا باید چه کنیم. گفته بودم که تاریخ گذاری هجری شمسی سوقات مشروطه و اسناد شما نزدیک به دوران رضاشاه است. اگر قابل فهم نیست بفرمایید تا ساده تر بنویسم.

سید مرتضی عرب زاده شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 03:47 ب.ظ

منظورم این بود که این عکسها با گفته های شما کاملا مطابقت میکنه و در اونا خبری از اردیبهشت یا امثال اون نیست.

کابلى شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 06:58 ب.ظ

با عرض سلام مجدد خدمت شما استاد عزیز و بزرگوار. ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار بنده گذاشتید. .....وجود فرد شایسته, بشردوست و آگاه چون شما نه تنها در بین ملت ایران و افغانستان بلکه در سراسر جهان باعث افتخار ماهست......بلی! من با همیاری سایت اینترنتی افغان جرمن ونلین با مقالات و سایت اینترنتی شما آشنا شده ‏ام.....به ویژه فلم مستند "تختگاه هیچ‌ کس" که با روشن‌ ترین ادله اثبات میشود که تخت‌ جمشید یک مجموعۀ نیمه تمام است. با توجه به سؤالی که قبلاً پرسیدم, چند سؤال دیگر برایم پیش آمده است که در آینده با شما در میان خواهم گذشت .....
من یکى از دانشجویان افغان هستم که در یکى از دانشگاه های آلمان مصروف تحصیل باستان شناسی میباشم.
با احترام کابلى

آقای کابلی. از حضور شما در این وبلاگ خرسندم. ایا شما سایر مستندهای طوفان نوح و جعلیات مجلل را دیده اید؟ معرفی و توزیع این دی وی دی ها در روشنگری مسائل منطقه بسیار موثر است.
اگر بتوانید این مستندها را برای اساتیدتان نیز بشناسانید کار بزرگی انجام داده اید. به خصوص که دانشگاه های المان بیش ترین سهم را در توزیع دروغ های تاریخی بر گردن دارند.

غصه دار شنبه 29 بهمن 1390 ساعت 10:58 ب.ظ

با سلام
دوستان این لینک مربوط به سایت تابناکه... ببینید تو کامنتهاش چه عجیب از عرب ها کینه به دل داره!!!
مخصوصا این کامنت:
۲۱:۰۷ - ۱۳۹۰/۱۱/۲۹
گور پدر عربها وهوادارانشان باز هم زند باد دلاور مردان ایران زمین وسرزمین کورش بزگ

http://www.tabnak.ir/fa/news/227701/استقلال-تیم-الاتفاق-عربستان-را-در-هم-کوبید

از اولش هم معلوم بود که این سایت از کجا آب میخوره....

آقای غصه دار. ظاهرا شناسایی مردم ایران با دشمنی کور نسبت به همسایه های مسلمان مان مارک می خورد. با نام خلیج نشد با بازی بچگانه فوتبال!

. یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 06:22 ق.ظ

از تمدنی که هر مدت هزار سال بهش اضافه میکنن
و به چند هزار سال رسوندن و اونو به اسمون رسوندن توقع بهتر از این نباید داشت !!!!!!!!!
خودتو ناراحت نکن
اریایی هستن دیگه!!!!!!!!!
با گذاشتن پا روی اقوام دیگر فقط میتونن خودشون رو بالا ببرن
سکوی افتخاری که ندارن
اونایی هم که داشتن ناصر خان با تبر یکی یکی داره میشکونه
وقتی صاحب اصلی سایت هم معلومه ریشش کجاست(اگر رگ و ریشه داشته باشه)معلومه مزدوراش و نوچه هاش این چرندیات رو منعکس میکنن
خیابانی با این گزارش کردنش هم حرص بعضی ها رو در اورده تا اونجایی که حتی بعضیا هم دوست دارن ایران یه گل بخوره تا توی پوز امثال خیابانی پر ادعا بخوره
خیابانی با این لحنش تو اون دنیا جواب کینه و عقده عده ای با عده دیگه رو چی میخواد بده
سیخ سرخ شده تو اتیش میکنن توی.....

موضوع چیه و خیابانی کیه؟

کابلی یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 07:26 ب.ظ


تشکر از لطف شما استاد عزیز! امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشید. بلی من تمام مستند های را که جناب بزرگوار شما و سایرهمکارآنتان آماده کرده اند مشاهده کردم. یک فیلم فوق العاده دیدنی و جالب بود. من با نظر شما کاملا" موافقم روشنگری جز وظیفه بشری ما است.. خود شما بهتر از من میدانید که اکثریت استادان( پروفسسوران) دانشگای های آلمان خود بخشی از جعل کننده گان تاریخی بشر اند. آنها همیشه‌ کوشیدند و فعلا" هم میکوشند که جلو همچو روشنگری ها را بگیرند. خوشبختانه بعضی از تاریخ نویسان آلمانی و روسی خود الان اعتراف میکنند که تاریخ بشریت توسط کلیساها جعل شده است. یک از این نویسندگان اوه توپر نام دارد ....تا کنون از وی چند اثر پیرامون جعل تاریخ بشریت منتشر گردیده است که مشهورترین آنها آفریدن تاریخ اروپا و جعل تاریخ میباشد.

آقای کابلی. نقش کلیسا در پختن این آش هفت چغندر تاریخ جهان، بسیار کم رنگ نر از دخالت یهودیان در تالیفات موجود در باب علوم انسانی عموما و به خصوص در تاریخ شرق میانه پوریم زده است و به همین دلیل نزدیک به تمامی مورخان و باستان شناسان جهان از عقبه یهودند.
سر پل گذر از موهومات موجود آگهی به ماجرای پلید پوریم است که می دانیم برای نخستین بار در مجموعه تاملی در تاریخ ایران ارائه شده است. باید برای این وقوف نو، شکر خداوند منان را بگذاریم و آن را آستانه ورود دوباره به وحدت اسلامی بدانیم که تاریخ یهود نوشته در موضوعات صدر اسلام موجب تفرقه کنونی شده است. بی پروا و واهمه از اساتید خود، بر نویافته های کنونی تمرکز کنید. به خواست خداوند بنیادشان برکنده خواهد شد.

حذف یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام
فکر کنم خیابانی همون گزارشگر فوتبال باشه تو تلویزیون.
اون ایرادات رو خوندید؟

کدوم ابراداتو؟!

حسینقلیخان یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 11:22 ب.ظ

سلام
45 سال از مرگ فروغ فرخزاد گذشته و کلی در موردش حرف هست. از پسرخوانده اش حسین که معلوم نیست چرا این جزامی زاده رو به پسرخواندگی گرفته و فیلم سازی و شعر گفتن و تصادف. نظرتون رو درموردش می گید؟ می خوام داشته باشم. مثلا از نزدیک دیده بودید یا نه؟ زمان خودش شهرتی داشته؟ چرا از فرزندش خبری نیست در برابر پسرخوانده اش؟!! اصلا چرا این همه بزرگش می کنند؟ به خاطر پرکردن تایم برنامه ها یا واقعا این وسط هیچ چیزی نیست؟
ممنون.
اون ایرادات رو دیدید؟

کدوم ایراداتو؟!

نتاب یکشنبه 30 بهمن 1390 ساعت 11:41 ب.ظ

با سلام
آقای کابلی اسم آن کتاب با الفبای لاتین را میشود بفرمایید؟
با تشکر

امیررضا دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 01:47 ق.ظ

سلام.خسته نباشید استاد عزیز با تشکر از مقاله خوبتون.در مورد سال شمسی که تو ایران رواج داره من این عقیده رو دارم که سال شمسی که ما تو ایران به کار می بریم کپی برداری از سال شمسی عربی با نام گذاری عده ای مامور یهود در دوره رضاخان وبافتن چرندیات باستانی است.چون سال شمسی عربی الان تو ترکیه مورد استفاده می باشدومثلا تشرین و تموز.نظر جنا عالی در مورد این مساله چیه؟...باتشکر.آرزوی سلامتی را از خداوند منان برای شما خواستارم.

آقای امیر رضا. از لطف شما ممنونم و در مبادی روز شمار غیر رسمی ترکیه همین طور است اما روز شمار رسمی و حکومتی آنان، اگر مانند خط تغییر نداده باشند، میلادی است. سئوال این است اگر در کتاب جهان گشای نادری عناوین روز شمار و ماه شمار ترکی و قمری است، پس از کدام روزن به نوروز وارد می شوند.

مهدی - مهدی دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 06:39 ق.ظ

"یهود بین الملل - نخستین مشکل جهان" مجموعه مقالات هانری فورد، بنیان گذار کارخانه اتومبیل سازی فورد، در چهار جلد:

"در حالیکه یهودیان آمریکا مشغول ازدحام پست های سیاسی شرق با بیشترین تعداد یهودیان ممکن بودند، یهودیان انگلیسی همان کار را در یهودی سازی دولت های ایران، هند و فلسطین انجام دادند چنانکه الان تمام شرق میانه تحت کنترل یهود است و جهان اسلام باید بداند که یهودیان در حال بازگشت از جنگ با نژاد سفید هستند. برای آنهایی که تلاش یهودیان برای برقراری روابط حسنه میان پیروان موسی و محمد را پیگیری کرده اند، نتیجه کنونی بسیار هیجان انگیز است." (ص 278 و 279)

http://www.radioislam.org/ford/TheInternationalJew.pdf

آقای مهدی - مهدی. حق این است که بگوییم یهود بین الملل "تنها مشکل جهان اند". آن ها هنوز جهان را با مشخصات زمان کورش فرض می کنند و اولین راه حل مشکلات شان را، چنان که در برخورد با مسلمانان منطقه و اروپا شاهد بوه ایم، با قتل عام رفع می کنند. با این همه، ناکامی های نظامی شاید درس های تازه ای به آن ها بیاموزد. زمان به سود یهود نیست و از آن که خداوند در قرآن یهود، و نه چنان که باب شده صهیونیسم را بزرگ ترین دشمن خوانده است، باید منتظر تحولی عظیم و بنیادین بود.

[ بدون نام ] دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

How forgers create artifacts that fool even the best methods of testing

http://www.sun-sentinel.com/broadband/theedge/sfl-edge-t-fakehistory,0,690374.flash

یکی دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 01:22 ب.ظ

استاد سلام .
منظورشان از خیابانی اون گزارشگر ورزشی خیکی هستش که بازی بین استقلال با اون تیم عربستانی را جوری گزارش میکرد انگاری جنگ اعراب با ایران باستان کنیسه ساز رو گزارش میکنه !!!!

جعلی است؟ دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 03:40 ب.ظ

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/100402/تصاویرجاده‌ای-محصور-با-درختان-در-ایرلند

باز نشد.

جعلی است؟ دوشنبه 1 اسفند 1390 ساعت 09:47 ب.ظ

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/100402/

sao sao سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 01:32 ق.ظ

سلام
ممنون از اینکه جواب فروغ فرخزاد رو ندادید! ایرادات رو ندادید!
حالا یه چیز دیگه!
یکی پیدا شده میگه زمان شاه هرگز کسی شکنجه نشده. اگر کسی سندی داره ارائه کنه!
فکر کنم اسمش هاله نظری بود. دیوانه است!
ولی یه چیز جدی اینکه فرح پهلوی ادعا میکنه که کتاب دخترم فرح که نوشته یکی و ترجمه یکی دیگه است از بیخ و بن جعلیه فقط کتاب پاسخ به تاریخ اون هم نسخه انگلیسی چاپ قاهره رو تایید می کنه که خود محمدرضا پهلوی نوشته. نظرتون در این مورد چیه؟

ساده دل سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 05:32 ق.ظ


این دیگه چه ججور اسمیه!

بنای تاریخی اشکفت سلمان در ایذه
http://epress.ahwaz.ir/UserFiles/Image/picreports/0789/zibasazi/ize2.jpg


بنای تاریخی کول فرح در ایذه:
http://epress.ahwaz.ir/UserFiles/Image/picreports/0789/zibasazi/ize1.jpg

ولی این دومی خیلی شگفت انگیزه که در وسط طبیعت از دل زمین زده بیرون،یه تیکه از کوه(زائده طبیعی)رو گرفتند حکاکی کردند مثل اینکه یه سری موادی هم درش استفاده کردند که بهترین رسواکنندش آزمایشه


آیدین قشقایی سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 03:23 ب.ظ

سلام به دوستان
دوستان عزیز
جناب 206 در مقالات خود مدعی شده بود که جز حدود20-30 نفر دیگر کسی اطراف جناب پورپیرار نیست و هیچ کس هم وقعی به حرفهای ایشان نمی دهد.
بهتر بود ایشان حداقل یک جستجویی در گوگل انجام می دادند و می دیدند که گوگل برای جستجوی دو عبارت پوریم و "ایرانی کشی" در این ساعت که من برای شما مطلب می نویسم حدود 20300 نتیجه جستجو نشان می دهد که این خود نشان دهنده حساس شدن مردم ایران به این موضوع و گسترش دامنه این آگاهیها ست و زود است که بالاخره عام مردم ایران از اینهمه مفتخور بی عار که خودشان را به نام مورخ به این مردم شناسانده اند، بپرسند چه طور است که شما در کتابهایتان به نقل از تورات در مورد کورش می نوشتید اما در مورد پوریم همان تورات چیزی نمی گفتید؟
جناب 206 هم با آوردن مطالب کذایی در مقالات خود عملاً ثابت کرد که به دنبال آشکار کردن حقایق تاریخی ایران نیست و صرفاً به دنبال خالی کردن اطرافیان پورپیرار است.
جناب 206
الان در حدود 20300 سایت در اینترنت در مورد این موضوع مطلب نوشته اند. ما مطمئن هستیم تمام این آگاهیها نه از جانب تو بوده و نه از جانب آنتی و دوستانش.
پس این را بدان بیش از 20000 نفر از مردم ایران مستقیم یا غیر مستقیم عضو کلاس بنیان اندیشی اند اما چند نفر عضو کلاس توست؟

حذف سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 08:06 ب.ظ

http://freenaria.blogsky.com/


سلام
ایرادات رو گذاشتم اینجا. لطفا این کامنت رو حتما حذف کنید.
رجوع به اصل مطلب رو هم ببینید که می خواستید ظاهرا به اصل کتاب رجوع کنید. بقیه هم بخش های رنگی است که به نظر ایراد معنایی دارند. در حال حاضر غلط های تایژی حذف شده اند به طور کامل. اون چند سطری هم که میخواستید تیره باشه هم تیره است.
همونجا هم می تونید اصلاحش کنید. شاید هم بتونم فردا بیام. معلوم نیست.

اون روی سکه سه‌شنبه 2 اسفند 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

سلام بر استاد عزیز

چند روز گذشته را در جزیره قشم گذراندیم . با کمال تعجب شاهد بودیم موسسه جهانگردی قشم آثار قبرستانی در قشم را به زمان مادها و غارهای طبیعی را به ساسانیان و اشکانیان نسبت میدهند وبا اب وتاب از کرده های ساسانیان تعریف و تمجید میکنند . فقط سووال تراشیدیم و سند گفتهایشان را خواستار شدیم .در انتها خود معترف شدند که هیچ باستان شناسی بروی قشم کار نکرده و از ما نیز خواسته شده که برای مردم بگوییم .
تازه یه مقبره حافظ نیز توی قشم واسه خودشون ساخته بودن ؟!

محمد اوجال چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 04:36 ق.ظ

با سلام

چند شب پیش به دنبال مطلبی در یکی از سایت های ترکیه بودم که به طور اتفاقی به مطلبی برخودم با عنوان "نگاه کلی به منابع تاریخ ترک"، نوشته یک استادیار یکی از دانشگاههای ترکیه. نکات زیادی در آن مطلب وجود دارد که برای بنیان اندیشان و خوانندگان "حقیقت طلب" کتب استاد پورپیرار، حاوی حقایق آبروبرنده ی! بسیاری است. از جمله در میان آنها یک نکته بسیار تامل برانگیز و در عین حال شعف انگیز و طرب آور که نشان از شدت "علمی بودن" و قوت و قدرت "اسناد و منابع" تاریخ ترک دارد، این است که می بینیم در میان دو سه منبعی که برای به اصطلاح دوره غزنویان ارائه شده، اولین و مهمترین منبع، «شاهنامه فروسی» است!!!!! توضیحی که برای این قسمت نوشته شده هم خود باعث طرب بیشتر است! :

«... در دوره غزنویان، که یکی از دولت های ترک آسیای میانه است، هم آثار مهمی تالیف شده است. یکی از اینها، "شاهنامه فروسی"، که از سوی فردوسی ایرانی تبار و با حمایت سلطان محمود مهمترین سلاطین غزنوی، نوشته شده است. این اثر تاریخ غزنه نیست، تماما مرتبط با تاریخ ایران است و مبنای تاریخ ایران هم داستانهای حماسی است. «««بر اساس نظر کارشناسان امر، هیچ ملت دیگری در دنیا وجود ندارد که صاحب چنین حماسه ی جامع تمامی سنن تاریخی یک ملت باشد»»» ... »

این هم اصل متن:

Orta-Asya Türk devletlerinden biri olan Gazneliler döneminde de önemli eserler talifedilmiştir. Bunlardan biri, Gaznelilerin en ünlü hükümdarı Sultan Mahmud’un desteği ile İran kökenli Firdevsî’nin yazdığı Şehname’dir. Bu eser bir Gazne tarihi değildir. Tamamen İran tarihi ile ilgilidir. İran tarihi de destanlara dayanarak yazılmıştır. Uzmanlara göre, bir milletin tarihi ananelerini toplayan böyle bir destana dünyada başka hiçbir millet sahip değildir... . (Türk Tarihinin Kaynaklarına Genel Bir Bakış. Yrd. Doç. Dr. M. Emin YOLALICI)

خاک بر سر آن تاریخی که یکی از منابع و اسناد مهم و اصلی اش، چرندنامه ای به نام شاهنامه باشد! ... اما نکته مهم برای حقیقت طلبان اینکه: اگر اکنون و در نتیجه تحقیقات بی بدیل جناب استاد پورپیرار می دانیم که شاهنامه و شخص فروسی هم، ساخته و جعل یهود در "همین اواخر" است، پس تکلیف تاریخی که مبنا و مستندش این "جعل جدید" باشد، آشکار و عیان است!

آقای اوجال. کوشش برای کشتن حقیقت، با خنجر زنگار خورده و کند دروغ، ناممکن است. متاسفانه روشن فکری فارس و ترک و عرب، هنوز اهمیت بررسی های نوین در تاریخ شرق میانه را درنیافته اند، ولی ظهور این جا و آن جای برخی تک نگاری ها، امید به حذف دروغ از شناسه و پیشینه ملت هایی را نوید می دهد که هیچ کدام سطری مطلب قابل اعتنا و سالم در باب هویت و تاریخ خویش، مگر جعلیات یهود نوشته ندارند. جای افسوس است که بارها از ترکان صاحب مقام فرهنگی شنیده ام که سرسپرده و شیفته حافظ و فردوسی اند.

محمد چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام آقای پورپسرار خسته نباشید.
جناب پورپیرار کبیر به گمان نه به یقین سرسپردگی و شیفتگی همشهریان و همزبانان بنده نه از روی الطفات بلکه از آن روی بوده است که صاحب مقامان فوق گربه را دم حجله می کشند!زیرا اگر حافظ از اعتبار ساقط شود دده قورقود و شاه اسماعیل خطایی آنها به باد هوا خواهند رفت.

جناب در مبحثی اشاره کرده اید که ساکنان بومی ایران با آنکه در تمدنی عظیم به سر می برده اند اما به دلایلی که ذکر نکردید سکه نداشته اند و تصویری از گردن بند شلمنصر دوم را آوردید که برابر سکه بوده است و توضیح ندادید که چرا بومیان ایران کهن سکه نداشنه اند؟ و گویا سکه نداشتن آنان را امتیازی برای آنان دانسته اید چرا؟مممنون می شوم که با توضیحی جامع مرا آگاه سازید.سپاسگذارم

آقای محمد. از آن که هر نوع تجسس در موضوع ایران کهن ماقبل هخامنشی، موجب بروز سئوالاتی از نظرگاه های گوناگون خواهد شد که در نهایت خوی بدو و عقب مانده و خون ریز نیزه داران هخامنشی و افول تمدن و سلسله های قلابی پیش از اسلام می شود، یهودیان در جهت شناخت مسائل ایران کهن سرمایه گذاری نکرده و تحقیقات آزاد در این باره را وتو می کنند. بدین ترتیب این که در حفاری های مربوط به مراکز تجمع و تمدن کهن این منطقه سکه ای نیافته ایم را که می تواند نگاه به تمدن جهانی را دگرگون کند، نه فقط مورد تجسس قرار نگرفته بل اصولا از عرضه این یافته عجیب نیز طفره رفته اند. نیافتن سکه در کاوش های مراکز بومی و کهن ایران از ضرور ترین فعالیت های بنیان شناسانه است که در شرایط فعلی کسی به آن توجهی ندارد.

محمد چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 11:21 ق.ظ

سلام دوباره بر آقای پورپیرار

در شائبه کاری های ملل غربی در توضیح مبانی باستان شناسی ایران آگاهی کافی را دارم اما جواب خود را هنوز دریافت نکردم.نبود سکه چطور مبین پیوندهای فدرالیستی در میان بومیان ایران خواهد شد؟

آقای محمد. بنیان اندیشی تنها مشغول و مسئول آشکار سازی کمبودها و تغییرات و مجعولات تاریخ به طور عام است. مثلا از راه های گوناگون وقوع پوریم و عواقب آن را اثبات می کند ولی ملزم به ارائه چه گونگی و نحوه آن کشتار و دیگر حواشی آن نیست. عرضه مدخل نبود سکه و خط در مراکز تجمع ماقبل پوریم نیز، از همین قبیل است. این که در مراکزی چون جیرفت و حسنلو و شهر سوخته و شهداد و مارلیک و غیره، با کاربرد فیزیک و ریاضی و هندسه و شناخت آلیاژها به وفور مواجهیم، اما به نمونه ای از سکه و خط بر نمی خوریم، عرصه تازه ای آغاز می شود که دنبال کردن علت این کمبود های اصولی است. چنین که می نماید مراکز مربوطه در غرب نه فقط اشتیاقی برای بنیان شناسی این نقائص نشان نداده اند، بل در این باب حتی خبر رسانی عمده ای هم انجام نشده است.

عارف محب الله 2 چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 02:18 ب.ظ

برای یک بار دورغ ها و حقه ها و نوشته ها و سفسطه ها و آتاشغال های ناصر پورپیرار رو بریزید دور و با تمرکز کامل از تنها دوست و تنها مرجع مان که دانای نهان و آشکار است بپرسید که :

1. از خداوند دانای نهان و آشکار و از خداوند سمیع الدعا سوال کنید که تخت جمشید را چه کسانی ساخته اند و پادشاهی که در تخت جمشید به تصویر کشیده شده است چه نام دارد و 100 سرداری که در دروازه ی کاخ صد ستون برای مشورت با شاه جمع شده اند چه کسانی هستند ؟

2. با تمرکز کامل از خداوند سوال کنید که چرا تخت جمشید نیمه کاره ماند و چه حادثه ی تاریخی باعث نیمه کاره ماندن بنای تخت جمشید شد ؟

3. به خداوند رجوع کنید و از خداوند که سمیع الدعاست سوال کنید که چرا یونانی ها مثل یک برادر دو قلو در کنار تخت جمشید قصر ساخته اند و چه رابطه میان سازندگان تخت جمشید و سازندگان قصر یونانی در کنار تخت جمشید وجود دارد؟

4. از خداوند سوال کنید که آیا امپراتوری های اشکانی و ساسانی وجود داشته اند ؟

5. از خالق مردم ایران پیشینه ی دقیق ملت ایران و تاریخ کامل ایران را از پیدایش تا امروز سوال کنید ؟

6. از خداوند که دانای نهان و آشکار است سوال کنید که تپه ی حسنلو را چه کسانی منهدم کرده اند و در کتیبه ی خان تختی شهر سلماس تصویر چه کسانی ضبط است ؟

بعد از اینکه سوالات بالا را با تمرکز کامل ذهنی از خداوند پرسیدید خود را به دست سرنوشت بسپارید و در قلبتان احساس خوب و احساس مثبت و احساس اطمینان داشته باشید که خداوند شما را دوست دارد و به زودی اتفاقی خواهد افتاد و پاسخ سوال تان را از خداوند دریافت خواهید کرد .

آقای ابول. انصافا که اسم با مسمایی برای خودت انتخاب کرده ای.

[ بدون نام ] چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام
استاد در باب عدم نبود و استفاده از سکه ماقبل پوریم و رواج سکه بعد از آن می توان چنین گفت که رواج و استفاده از آن به سیاست های یهود برمیگردد؟!

این مطلبی است که باید با ادله لازم و کافی اثبات شود. به خصوص که نبود سکه با فقدان خط توام است. اگر در بقایای مانده از هجوم پوریم، حتی در بابل هم سکه پیدا نشده، پس چه گونه رد این خط را در کتییه بیستون و تخت جمشید به ما نشان می دهند؟!

مهدی از کرج چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 09:26 ب.ظ

استاد عزیز سلام. این بشر میگوید کوه سینا در عربستان سعودی است و فیلم هم گذاشته است. نظرتان را جویا هستیم.

مقدمه ای بر مستند طور سینین (همراه لینک دانلود)
http://quraninmylife.blogsky.com

اگر آیه ای در قرآن کریم بز ذبیح بودن اسحاق نباشد و از سوی مدعی نیز چنین آیه ای ارائه نشده، پس طرف یک یهودی است مشغول ازمودن و به تور انداختن نوجوانان مسلمان.

ساده دل پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 07:02 ق.ظ

سلام استاد گرامی

لطفا هیچ چیز را از لینکی که جناب (مهدی از کرج) قرار دادند دانلود نکنید
این ادرس متعلق به علیرضا(یهودی ملعون) است که با همین حربه(دانلود فایل الوده) چندین وبلاگ دیگر را هک کرده

رهگذر قدیمی پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 09:12 ق.ظ

لینک کاشی کاری های قلعه الجسر در اندلس اسپانیا
https://www.panoramio.com/photo/66507135
توضیح اضافی در مورد قصر یا همان قلعه الجسر
http://en.wikipedia.org/wiki/Alc%C3%A1zar_of_Seville

صالح پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 11:18 ق.ظ

با سلام
استاد عزیز فکر کنم منظور آقای محمد این است که فقدان سکه در یک جامعه نشانگر کدام نظام اقتصادی است و در چه شرایطی بروز می کند و امتیاز های آن نسبت به جامعه ی دارای سکه چیست که شما را به ستایش جامعه ی بدون سکه می کند .جوابتان بقرآن هدایت کننده نیست.زمینه های آن را توضیح دهید.

آقای صالح. فقدان سکه در جوامع توضیح واحدی ندارد، زیرا از سیاه چادر نشینان تا مراکز تمدنی چون جیرفت سکه و نیز نمونه خط نیافته ایم. بنا بر این درک علت نبود سکه و توضیح جوانب گوناگون آن، یکی از مدخل های معتبر در موضوع مراحل رشد تمدن جهان است که باید آغاز شود.

فرشته پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 01:28 ب.ظ

مهدی از کرج = علیرضا

حقه باز شیاد .

مسعود سنجری پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 04:00 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم

استاد به نظر می رسد که فقدان کاربرد سکّه حتی در تمدنهای آمریکای جنوبی هم مصداق دارد. این نشانگر روش زندگی متفاوتی است که در قسمت اعظم جهان مسکون جاری بوده و یهودیان برای تحمیل روش زندگی مبتنی بر ربا و بانکداری به آنان با چالش های بزرگی روبرو بوده و هستند و در این راه از هیچ وحشی گری فرو گذار نکرده اند. استاد طرح مدخل کوهسان فقدان وجود سکّه در مناطق پوریم زده را به شما مدیونیم. از شما تشکر می کنم.

والسلام علیکم
فی امان الله

غصه دار پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 05:26 ب.ظ

واقعا مرحبا به ملت افغانستان
بلایی بر سر قوم الظالمین درآورده اند که بیا و ببین....
کوچکترین اهانت به اسلام با آنچنان واکنشی مواجه میشود که کوچک و بزرگشان به غلط کردن می افتند.
سر سوزنی هم ادعای ریاست و سروری برای جهان اسلام را ندارند. پوزه تمام ابرقدرتهای نظامی را هم به خاک مالیده اند.
کاش یه جو غیرت این ملت را بقیه مسلمانان پر ادعا هم داشتند.
همه اش دنبال تفرقه و فحش و فحش کشی هستیم.
و گرنه برای اسلام چه کردیم؟؟!!!!

مهدی از کرج پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 06:28 ب.ظ

استاد پورپیرار سلام. من پنج قسمت ویدئو آن سایت در مورد طور سینا را نگاه کردم. مطالبش با قرآن همخوانی دارد. بخش مداین حضرت شعیب (ع) را هم دیدم. استاد اینکه کلمه طور در قرآن به صورت معرفه آمده به نظر شما نشان چیست؟ یا هیچ جا نفرموده (و ما ادراک طور) . نظرتان را در مورد آثار گوساله پرستی در ویدئو خواستارم. اگر توضیحی لطف کنید ممنون می شوم.

سخنی با آقای ساده لوح و خانم فرشته:

دوستان اگر حرفی برای گفتن و تحقیق در قرآن کریم ندارید، چرا تحقیقات افراد دیگر را خدشه دار میکنید؟ اسم این کار شما چیست در اسلام؟ لطفا پاسخ دهید.

آقای کرجی. نمی دانم به کدام نوار وی دئو اشاره می کنید؟!

جهود پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 07:46 ب.ظ

ببین تازه وارد بدون سابقه در این وبلاگ به اسم مهدی از کرج.
خوب گوش کن.
نیم ساعت از نصب اون مقاله نگذشته که هم یادداشت رو خوندی و هم فیلم ها رو با سرعت اینترنت ذغال سنگی کرج دانلود کردی و دیدی و اومدی اینجا نظر استاد رو پرسیدی. اگر فکر کردی خیلی زرنگی من از تو حرومزاده ترم گوساله. گورت رو گم کن تا بیشتر از این بهت نگفتم.
خاک بر سرت که این قدر احمقی ولی ادعاهات سر به فلک میزنه.

زد ایکس پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 10:09 ب.ظ

خانم فرشته با سلام .

صاحب وبلاگی که اشاره کردید، دوبار وبلاگ تعبد را از دست ما دزدیده است . چند هفته ی پیش با ما خداحافظی کرد و از عضویت وبلاگ تعبد خارج شد، ولی مثل راهزن ها در کمین ایستاده بود و به محض اینکه وبلاگ را با اراده ی گروهی حذف کردیم ،همان نصف شب و چند لحظه بعد از حذف، وبلاگ تعبد را گاپید و اکنون نیز به هویت خود یک نقطه گذاشته است.
این کس چیزی جز یک دزد و لاشخور و روباه نیست .

وبلاگ او حتی به اندازه ی دو ریال هم ارزش ندارد و اکنون برای کسب مشتری به جعل نام رو آورده و کسانی را که تا دیروز نفرین می کرد، اکنون عزیز می نامد.

به عنوان افرادی که چند ماه تجربه ی گروهی داشته ایم به شما توصیه می کنیم که آدرس وبلاگ بی ارزش او را حتی از کامپیوتر هایتان نیز حذف کنید و وجود شخصی به اسم علیرضا را فراموش کنید .

و از تمام شما تقاضا دارم که به آدرس پیشین وبلاگ تعبد هم رجوع نکنید، چون مدیریتش را علیرضای لاشخور و روباه گاپیده است . والسلام .

با تشکر .

فرشته پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 11:19 ب.ظ

پس حالا معلوم شد که تو این مدت کدوم بی فرهنگ ایرانی تو این همه وبلاگ، داشت کامنت جعل می کردو فضا رو آلوده نگه می داشت .
علیرضای ایرانی بود .

جهود پنج‌شنبه 4 اسفند 1390 ساعت 11:56 ب.ظ

این هم یک پروفسور ناشناس دیگه که هنوز نمی دونه گاپیدن یعنی چی و قاپیدن یعنی چی؟!!!!!!!
حالا برای ما برنامه قرآن گذاشته و ضمن اون هم امر به معروف و نهی از منکر می کنه که فلانی چطور آدمیه. انتظار داره در برابر دریای عمیق بی سوادی و تفسیر قرآنش، جلوش هم خبر دار وایسیم پیش فنگ کنیم!!!
دیگ به دیگ روت سیاه!
چند روزیه حالم خوش نیست و مجبورم کمی منطق رو به تحمل و مراعات حال دیگران ترجیح بدم. بهتره کمی مراعات کنین و کمتر چرند ببافید. تایید شدن کامنتهاتون رو افتخار ندونید. بعضی کامنت ها واسه این تایید می شه که آدمها بیشتر شناخته بشن؛ از اون لحاظ!! مثل کامنت های خود من!

تقصیر لهجه است.

تصــاویـر زیبـا از قــدرت خـــدا + جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 08:13 ق.ظ

http://www.mashreghnews.ir/fa/news/70637

http://www.tabnak.ir/fa/news/228503/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%D9%8A%D8%B1%D9%8A-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%8A%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%B1%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%83-%D8%A7%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%82-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D9%8A%D9%83-%D8%AF%D8%B1%D9%8A%D8%A7

مهدی از کرج جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 12:28 ب.ظ

استاد با شرمندگی

این کامنت های فحش و ناسزایی که تایید میکنید صحیح نیست. ما که اینجا به کسی ناسزا و دشنام ندادیم که شما اجازه میدهید افراد بی سر و پا دشنام بنویسند.

در مورد ویدئو این همان تیمی است که شما در مستند طوفان نوح تان از اکتشافاتشان تصاویر نشان دادید. منظورم از ویدئوها همین لینک های دانلود مستند خارجی کوه طور است که برایتان کپی میکنم.

http://s1.picofile.com/file/7302386876/Mt_Sinai_1.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310103331/Mt_Sinai_2.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310428816/Mt_Sinai_3.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310516127/Mt_Sinai_4.flv.html
http://s1.picofile.com/file/7310590000/Mt_Sinai_5_End.flv.html

تشکر.

مهدی از کرج جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 12:31 ب.ظ

آهای جهود فحاش!
چی می بافی واسه خودت!
یادداشت وبلاگ علیرضا یه روز قبل از نظر من نصب شده اینجا.
سری بعد خواستم چیزی از سایتی دانلود کنم اول از تو اجازه میگیرم! منتها قبلش به روانپزشک مراجعه کن. در اسرع وقت!

جهود جمعه 5 اسفند 1390 ساعت 06:17 ب.ظ

اول:
-----
مهدی از کرج
چهارشنبه 3 اسفند 1390 ساعت 9:26 PM
استاد عزیز سلام. این بشر میگوید کوه سینا در عربستان سعودی است و فیلم هم گذاشته است. نظرتان را جویا هستیم.
-----
دوم:
-----
مقدمه ای بر مستند طور سینین (همراه لینک دانلود)
چهارشنبه 3 اسفند ماه سال 1390 ساعت 8:59 PM
-----

بچه پر رو! تو هم واسه من آدم شدی؟!!
فحش خواهر مادر بدم؟
مگه کوری؟
27 دقیقه بین نصب یادداشت اون وبلاگ و نصب کامنت توسط تو فاصله است.
بوزینه! منو داری سیاه می کنی؟!!!!!!!!!!!!!
طلبکار هم هستی؟!!!
خواهر مادرت گم شدن سراغشون رو از من میگیری؟!
آخه چی بهت بگم؟ گوساله حیف یونجه کپک زده! باید اون خشتکت رو پاپیونت کنم؟! من باید به روان پزشک مراجعه کنم یا تو وقتی دنبال ننه تی به خانه های عفاف؟ نکبت!
اون قدر پر رو بازی در آوردی که خودم هم شک کردم! توی جهود چطور این همه دروغ می بافی؟ از کجات در میاری؟
آخه چی بهت بگم؟ ننه خراب! هر دو تا که روز چهارشنبه سوم اسفند تاریخ خورده. هشت و پنجاه و نه دقیقه عصر یاددشات نصب شده و نه و بیست و شش دقیقه تو نظر دادی!
عوضی! آخه چی بهت بگم؟ گورت رو گم کن دیگه. خفه شو دیگه. تو ننه ت خراب نبود این همه مثل اون پر رو و وقیح نبودی. ابنه ای.
دیگه نبینم واسه من زرزر کنی ها؟! حواست هست؟

از دوستان هم معذرت میخوام. بعضی وقت ها هر چی فحش میدم دلم خنک نمی شه. ای بابا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد