حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

هوا خوری، 10

هوا خوری، 10


بنیان اندیشی از آغاز به دنبال ابطال فرهنگ جهانی یهود ساخته و مسلط کنونی در تمام ظرایف و زوایای موجود بوده و مترصد دریافت حقیقت را گام به گام به تماشای مراحل و مواجبی می برد که بداند چه کسان و چه گونه قصد کرده اند که ادمی را ناتوان و سرگردان و کت بسته تحویل مراکزی دهند که مقصدی جز هجوم به اسلام ندارند. این ماراتن نفس گیر که تمام مراکز بزرگ و حتی دکه های حقیر دروغ سازی را، مجبور به تایید و تکرار هزار باره داده های دروغین کرده است تا مگر سرپوش پر پشمی بر شمعکی بگذارند که اینک با نام و عنوان بنیان اندیشی، تاریکی دروغ های فرا گیر و فرو افتاده بر جهان را قابل باور و دیدار می کند.  


مثلا پرسیده ایم کدام حلقه دروغ آفرین و به چه منظور با نوکاشی چسبانی بر این بنای فرو ریخته در یزد، و نصب نو نوشته ای، عمر آن را به ۹۰۰ سال قبل می برد؟


و یا بر این ویرانه، عنوان کهن ترین مسجد فارس می دهند و زمان بنای آن را به عهد عتیق می برند؟ چنان که زمانی در یادداشت ۲۰۸ نشان دادم که مسجد معروف به شیخ لطف الله در میدان نقش جهان را نه در عهد شاه عباس صفوی که به تدریج بالا بردن آن را به زمان رضا شاه تکمیل کرده اند. آن گاه حلقه هایی از اهل نظر و دانش جویان اصفهان بر آن سخن تاختند، مدخل را قابل صحت و تایید ندیدند و مرا مجبور کردند تا با تنظیم این هوا خوری، آنان را به مراجعه مجدد و بی تعصب به ابنیه های تاریخی اصفهان دعوت کنم.

شاید این تصویر قدیم ترین منظری است که از محوطه معروف به میدان نقش جهان برداشته اند. تصویر به توضیح نیاز ندارد و ادعاهای موجود بر زمان آماده سازی ابنیه گرداگرد این میدان و حتی مسجد بزرگ را تایید نمی کند.


و این هم نمای آماده شده میدان برای حضور در جشن و بالماسکه دروغ های مربوط به آن. باید تذکر دهم که هنوز تصویر و رسامی با عمر دراز و قدیمی نیافته ام که سطح کامل میدان را به صورت امروز نمایش دهد و تمام عکس های قدیمی به گونه ای است که مسجد شیخ لطف الله را ندارد. آیا این اصرار در تنظیم زاویه دید دوربین در اندازه ای که فقط مسجد بزرگ و نیز عالی قاپو را نمایش دهد، خود دلیل محکمی بر زمینه سازی برای تولد دروغی تازه نیست؟! اگر کسی در جایی رسامی و تصویر کهنی سراغ کند که ساخت و سازهای میدان را به تمامی نشان دهد، آن گاه می توان این مدخل، یعنی فقط نوساز بودن مسجد شیخ لطف الله را برچیده گفت.


این هم چشم انداز دیگری از میدان، که باز هم مسجد شیخ لطف الله را ندارد و تصویر را به گونه ای برداشته اند که سمت چپ میدان در زاویه دید دوربین نباشد.



اگر هنوز مجاب نشده اید که عکس برداری از میدان را به گونه ای تنظیم کرده اند،که سایه ای از سمتی نشان ندهد که قرارگاه مسجد شیخ لطف الله است، پس شاید عکس بالا شما را قانع کند که در زمان ثبت این عکس هنوز بنای مسجد شیخ لطف الله کامل و قابل ارائه نبوده است.


اگر کفایت نمی کند پس به این تصویر هم نگاهی بیاندازید که بیننده را به پذیرش این تردید وا می دارد که کسانی در مرکزی انتشار عکس های این میدان را کنترل می کرده اند.


با این نمایه دیگر نمی توان ستیزه کرد. این میدان نقش جهان است که کارکرد تجاری دارد و مکانی برای تجمع شتران باربر و ساربان هاست. با این همه رسام و یا عکاس این تصویر سخت مواظب بوده است تا گوشه ای از مکان مسجد شیخ پیدا نباشد.



این عکس مجله لایف هم تا آن جا که جست و جو کرده ام، تنها نمونه ای است که سمت چپ میدان را نشان می دهد، که باز هم علامتی از وجود شبه مسجد شیخ لطف الله را ندارد. آیا مجله لایف لااقل در زمان انتشار این تصویر، در گروه سرسپردگان به کنیسه نبوده است؟


در عین حال این تصویر یادآوری می کند که مسجد شیخ لطف الله در زمان برداشتن این عکس تنها گنبدی کاشی چسبانی شده است و دیواره و تنوره گنبد مطلقا نمایه کاشی شده ندارد.



و این عکس به آسانی ملاقاتی از نزدیک را ممکن می کند تا دریابیم سطح تنوره و ازاره گنبد مسجد به طور کامل فاقد کاشی است و تنها نورگیرهای تنوره را نصب کرده اند.



و این عکس با وضوح تمام پرده از عمل کرد کنیسه برمی دارد که گرچه ستون پایه گنبد و ازاره آن کاشی چسبانی شده، اما برای فریب بیننده چند کاشی ازاره را نیم شکسته نمایش داده اند تا گمان کنیم این نوچسبانی عمری دراز دارد!؟



حالا به ورودی شبستان پرداخته اند. این عکس مربوط به زمانی است که از نصب آرایه های مدخل مسجد فارغ شده اند. این جا نکته بدیعی پنهان است که شاید صاحبان عقل سلیم را قانع کند که از تخت جمشید تا بناهای ظاهرا باشکوه اصفهان قلابی سازی هایی برای سرگرم کردن ما و تاریخ سازی هایی به میل و نیاز سرکردگان پیرو تورات است. اگر به سطح فوقانی عکس توجه کنید با قطعاتی از کاشی چسبانی در نمونه های گوناگون برخورد می کنید که مستوره ای برای انتخاب آذین بندی و کاشی کاری ورودی مسجد است. آیا سلیقه چه شخص و یا کدام کسان در این انتخاب رعایت می شده است؟


حالا جهانیان و گله مندان اصفهانی می توانند به مبارکی مشغول تماشای شگفتی های معماری در بنای شبه مسجد شیخ لطف الله شوند که شاه عباس صفوی در یگانه سازی آِن اصرار موکد داشته است!

نظرات 79 + ارسال نظر
مسعود سنجری چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 03:24 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم

مقاله بسیار زیبا و عالی است. جدا تشکر می کنم.

والسلام علیکم
فی امان الله

ممنون آقای سنجری

شمعون چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 04:15 ب.ظ

شالوم!!
چهارشابات شاد!
(واسه من که هر روز شباته بحمدلله!)
خاخام میگه براتون اسفند دود می کنه که سرعتتون این قدر رفته بالا.

آقای شمعون. خاخام از خواندن این یادداشت ها مور مورش میشه. براش خبرهای شفا بخش بفرستید.

[ بدون نام ] چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 04:31 ب.ظ

عکسهاتون که منبعش ذکر نشده. لااقل لینک یا اسم کتاب و صفحه رو ذکر می کردید.
متاسفانه از تصویر این توضیح من چیزی نگرفتم:
شاید این تصویر قدیم ترین منظری است که از محوطه معروف به میدان نقش جهان برداشته اند. تصویر به توضیح نیاز ندارد و ادعاهای موجود بر زمان آماده سازی ابنیه گرداگرد این میدان را تایید نمی کند.
چه بناهایی در عکس وجود دارند و وجود ندارند؟
در این جمله تون:
در عین حال این تصویر یادآوری می کند که مسجد شیخ لطف الله در زمان برداشتن این عکس تنها گنبدی کاشی چسبانی شده است و دیواره و تنوره گنبد مطلقا کاشی ندارد.
چی روی زمینه؟ کرت بندی و سبزیکاری؟!!
این جمله:
اگر به سطح فوقانی عکس توجه کنید با قطعاتی از کاشی چسبانی در نمونه های گوناگون برخورد می کنید که مستوره ای برای انتخاب آذین بندی و کاشی کاری ورودی مسجد است.
منظورتون اون 5+2 قطعه کاشیکاری بالای در ورودیه؟
لطفا اگر چیزی به متن الان اضافه کردید یا حذف، خبر بدید دوباره اصلاحش کنم.

آقای شمعون. یادداشت را آن قدر بخوانید تا معنای مستوره و کاشی چسبانی را درک کنید. عکس ها هم تماما قلابی است و با فتو شاپ ساخته ام و چون کلمات یادداشت را مرتبا عوض می کنم یک بار از ابتدا و یک بار هم از انتهای یادداشت بخوانید. هرچه باشد از تخت جمشید ساخت کنیسه بی اشکال تر است.

آرش چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 09:20 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید به استاد بت شکن جناب آقای پورپیرار

ممنون از یادداشت جدید.
مثل همیشه روشنگری میکنید.

دوستان کنیسه نیز قدری سطح سواد و دریچه ذهنشان را بازسازی کنند. شاید بیدار شوند.

اصفهان نصف جهان چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 09:49 ب.ظ

با سلام

گویا «اصفهان نصف جهان!» شهرت و لقب خود را از آنجا گرفته که «نصفی از جاعلین جهان» همت به برپایی این چند بنا در وسط بیابان برهوت و خالی از سکنه و بدون نشانه های شهری(؟) نموده اند! برپایی نمایه ها و بناهایی حتی در حد یک دروازه و یا طاق آجری کوچک در زمین های مسطح و بیابانی، تا کم کم و بر اثر مرور زمان، محل تجمع و سکونت شهری تبدیل شود! و نمونه بارز این شهرها(؟)، بیابان و مکانی به نام شیراز، فقط و فقط با یک دروازه!!!

http://zarrinnews.blogfa.com/post/662/%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2-

برای همین است که در مقایسه با دیگر نشانه و نمایه های ناچیز بکار برده شده در اماکنی بنام شهرهای ایران، اصفهان به خود شهرت نصف جهان می گیرد.

حالا فقط کافی است که این چند بنا و پل تزیینی را، چه با مسجد لطف ا... و یا بدون آن، از عکسهای یادداشت بالا پاک کنید تا دیگر از این اصفهان نصف جهان به غیر از بیایان برهوت و خالی از سکنه چیز دیگری باقی نماند!

آقای نصف جهان. چه طور معلوم می کنید که تصویر از دروازه قرآن شیراز است؟

اصفهان نصف جهان چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 11:36 ب.ظ

استاد شما درست میفرمایید، با مراجعه به یادداشت 137 ایران شناسی همه چیز روشن و مشخص شد . پس احتمالا ساخت دروازه قرآن حال حاضر شیراز از اواخر دوران حکومت محمد رضا شاهی دورتر نمی رود. بیچاره شیراز نوساخت حتی از یک طاق و دروازه تقریبا قدیمی هم محروم شد!
استاد پس تصاویری که از این طاق زوار در رفته نشان میدهند و به شیراز نسبت میدهند مربوط به کجا میباشد؟

khalil چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 11:39 ب.ظ

سلام استاد عزیز
واقعاً بی آبرو شدن نصف جهان برای اصفهانی ها سخت تر شد. چون چند روز پیش دیداری داشتم از یک دوست اصفهانی زمان دانشجویی که با آن در مورد تازه ساز بودن مسجد شاه عباس و دیگر آثار بحث می کردم که طبیعتاً حقیقت سخت و قابل قبول ایشان نبود و می گفت:" بازهم کتابهای پورپیرار را می خوانی"؟

استاد در تمامی تصاویر که سه بنای معروف مد نظر عکاس بوده ،معلوم می شود که نقش جهان یا خود شهر اصفهان فقط به همین ها می بالید.
خیلی خیلی ممنون...

khalil چهارشنبه 5 بهمن 1390 ساعت 11:56 ب.ظ

گزارشی دلخراش از مسجد جامع اصفهان
تصاویر گرفته شده و نظر کارشناسان حاکی از آن است که مسجد هزار ساله جامع اصفهان به عنوان مهمترین مسجد تاریخی ایران که بر آن لقب کلکسیون معماری ایرانی اسلامی را گذاشته اند دچار تخریبی تدریجی اما گسترده شده است.
اگرچه به دلایل مختلف به نظر می رسد تخریب آثار تاریخی کشور روند روزافزونی به خود گرفته است ، اما ادامه اقدامات تخریبی در مسجد جامع اصفهان از آن رو حائز اهمیت است که این مسجد پراهمیت ترین مسجد تاریخی ایران به شمار می آید و از آن به عنوان کلکسیون معماری ایران اسلامی نام برده می شود.
در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی، کاوشهای باستان شناسان نشان داد که مسجد جامع اصفهان روی بنایی از دوران پیش از اسلام ساخته شده است. همچنین در کف مسجد و میان جرزهای قطور آن، آثاری از یک مسجد متعلق به ۱۲۰۰ سال پیش و نیز مسجدی از دوره آل بویه متعلق به ۱۱۰۰ سال پیش بدست آمد. با این حال، بیشتر ساختمانهای کنونی مسجد از دوره سلجوقی برجای مانده اند و حداقل بین ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ سال قدمت دارند.
در دوران حکومت ایلخانان مغول، یعنی بیش از ۷۰۰ سال پیش بخشهایی به مسجد دوران سلجوقی افزوده شد که مهم ترینشان محراب الجایتو بود. این محراب نفیس ترین محراب گچ بری ایران است. در سده های نهم و دهم هجری قمری، حکمرانان تیموری و آل مظفر و نیز ترکمانان آق قویونلو ساختمانهایی شامل شبستان، ایوان و مدرسه را در مسجد جامع بنا نهادند.
این مسجد، چهارصد سال پیش و به روزگار سلسله صفویه، به طور اساسی مرمت شد و آثار نفیسی بدان افزوده گشت. حتی افغانان غلجایی که دولت صفوی را برانداختند و خرابی بسیار به بار آوردند، به مرمت مسجد جامع همت گماردند و تزئینات صفه شمالی اش را کامل کردند. در دوره قاجاریه سر در فعلی مسجد ساخته شد و در دوران معاصر نیز مرمتهای گسترده و پیچیده ای توسط کارشناسان ایرانی و ایتالیایی در آن صورت پذیرفته است.
مسجد جامع اصفهان در زمان جنگ تحمیلی هدف موشک رژیم بعثی قرار گرفت و بخشی از ضلع جنوبی آن ویران شد. اما مدیران سازمان میراث فرهنگی وقت به سرعت بخشهای خراب شده را بازسازی کردند. از دهه ۱۳۷۰ خورشیدی این سازمان کوشید تا با گسترش دایره ثبت جهانی میدان امام اصفهان (نقش جهان) مسجد جامع را در فهرست آثار جهانی قرار دهد اما ساخت و سازهای غیر مجاز در بافت تاریخی اصفهان و نیز کم توجهی مدیران جدید سازمان میراث فرهنگی به مسجد جامع، این طرح را تا به امروز مسکوت گذارده است.
گزارش تصویری و تشریحی خبرگزاری مهر از وضعیت کنونی مسجد جامع اصفهان خود بهترین روایتگر بی توجهی ها و بیانگر اقدامات تخریبی شدیدی در این مسجد است که از زمان موشک اندازی رژیم صدام تا کنون سابقه نداشته و آسیب های شدیدی را به بزرگ ترین و نفیس ترین مسجد تاریخی ایران وارد آورده است.
تصاویر سخن می گویند

مهمترین مشکل مسجد جامع اصفهان نبود امنیت و حفاظت این بنا است . به طوریکه در سالهای گذشته شبستانهای وسیع و زوایای تاریک این مسجد پناهگاه بزهکاران و معتادان شدند. سازمان میراث فرهنگی که دارای یگان ویژه حفاظت از آثار تاریخی است ترجیح داده که به جای گماردن نگهبان بخشهای مختلف مسجد جامع را با دیوارکشی و نصب درهای آهنی حفاظت کند. این دیوارکشی ها دخالت آشکار در کالبد تاریخی مسجد و مغایر با کنوانسیونهای بین المللی مبنی بر حفظ حریم منظرین آثار تاریخی است.

دوده هایی که تزیینات آجری گنبد تاج الملک در جبهه شمالی مسجد را سیاه کرده اند، اوقاتی را به یاد می آورند که معتادان با خیال آسوده و بدون دلواپسی، شرم آورترین صحنه ها را در خانه خدا و زیر این گنبد هزار ساله رقم می زدند.

نگماشتن نگهبان در مسجد جامع، سر در این بنای تاریخی را مصون نگذارده است، به گونه ای که از کاشی های تاریخی به عنوان تابلوی اعلانات هم استفاده می شود!

آقای خلیل. عجیب است که شما ظاهرا کتاب های مرا می خوانید اما حرف های سراپا جعل و فریب کاوشگران مسجد جامع را تکرار می کنید که معلوم نیست از کجا یافته اید زیرا هنوز گزارش عملیات هفت ساله مسجد جامع اصفهان را منتشر نکرده اند.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 01:57 ق.ظ

من یه سوال نامربوط به کله ام وحی شده؛ اصلا اون فضای باز وسط میدان چیه؟ به چه منظوری اون فضا خالی مونده؟ آیا بازار بوده؟ پس چرا مثل بقیه بازارها نیست؟ آیا میدان تجمع یا مصلی بوده؟ پس چرا بقیه شهرها ندارند؟ اون فضای بزرگ و خالی وسط نصف جهان چیکار می کنه؟

(به جان جفتمون من فهمیدم منظورتون از این مقاله چیه! این قدر به این قضیه گیر ندید! چه طور ثابت کنم فهمیدم؟!!)

حذف پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 02:24 ق.ظ

برای سومین بار ایمیلی به من اومده که به هیچ عنوان و با هیچ ترفندی نمی تونم بفهمم کی فرستاده و از کجا! هیچ علامتی از فرستنده نداره! خیلی جالبه! با عابدی اون دو تا رو چک کردم واسه هردومون بینهایت عجیب بود!
دارم می رم بخوابم. با این حساب منتظرم دیگه امشب خود جبرئیل امین به من وحی کنه!
یا بسم الله!

abbas پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 06:12 ق.ظ

http://www.asia.si.edu/archives/finding_aids/sevruguin.html

آقای عباس. حتی در زمانی که سوروگین این عکس را می گرفته هنوز تنوره گنبد کاشی چسبانی نشده بود!

abbas پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 06:19 ق.ظ

http://archnet.org/library/images/thumbnails.jsp?location_id=3787

khalil پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام استاد
سو تفاهم نشود
------------------------------------------------------------
پاسخ:
آقای خلیل. عجیب است که شما ظاهرا کتاب های مرا می خوانید اما حرف های سراپا جعل و فریب کاوشگران مسجد جامع را تکرار می کنید که معلوم نیست از کجا یافته اید زیرا هنوز گزارش عملیات هفت ساله مسجد جامع اصفهان را منتشر نکرده اند.

استاد بنده آن مطلب را برای خنده و جنگ شادی گذاشته ام و از سایت اصفهانی برداشته ام والا نه به شهراصفهان ایمان دارم و نه به بقایای تازه سازاش.آخر سر هم یک شکلک برای غیر منطقی بودن گزارش گذاشته ام.
خواستم روده درازیهای رسانه ها را نشان دهم

آقای خلیل. علی المعمول پیری و خرفتی توام است. نمونه هم تا بخواهید چه بسیار فراوان است.

vahyd پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 02:38 ب.ظ

salam khedmate ostade geranghadr
ostade aziz matlebe jadid va tazei ro man az shoma yad gereftam
zemne tashakor az shoma
tarikh ro hamishe on kesi ke zor dashte neveshte che akhond che pahlavi che ghajar
chizi be esme vaghiat to tarikh nemishe pida kard hamash eghragho bot sazie che 1400 sal pish che ghire
omidvaram hamishe mvafagh bashido piroz

ساده دل پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 03:30 ب.ظ



چقدر احمقند
باز هم انتشار تصاویر جدید و جعلی برای اسفناک نشان دادن وضعیت مسلمانان در عربستان

تصاویری از مراسم حج در نیم قرن گذشته
http://khabarkhooneh.com/fa-ir/story/9803/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%AD%D8%AC-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B1%D9%86-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA%D9%87/

حالت نقاشی مانند و محو شدگی ساختمانها

تصویر غیرحقیقی از رمی جمرات(گویا جاعل تصاویر هم زمان این سنگ در ان سالها را فراموش کرده)



وقتی جعلیات با هم تناقض پیدا میکنند!
پس تصاویری که چندی پیش از تابناک از حج در پنجاه سال پیش منتشر شده بود، را چگونه میخواهند توجیه کنند؟(لینکش را در قسمت نظرات یکی دو پست پیشین قرار دادم)
جالب اینجاست که تابناک هردو سری از تصاویر را منتشر کرده!

آقای ساده دل. شاید هم پشت صحنه و دکوربندی سینمایی است.

عابدی پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 05:18 ب.ظ

سلام.

استاد گرامی. ممنون و سپاس گذارم . این چنین کارهای نا چیزی نخواهند توانست، حتی جواب گوی سر سوزنی از این باشد که مطالب بی بدیل «تاملی بر بنیان تاریخ ایران»، باعث بیرون آمدن مان از دوران جهالت و تعصب شده است، حال آن که هیچ کاری توان این را نخواهد داشت، که سر سوزنی از زحمات چندین ساله شما را بستاید!

این مجموعه مشغول اجرا و انجام وظیفه ای علیه دروغ چسبناک و مهوعی است که کنیسه و کلیسا در 5 قرن اخیر و با قصد تفرقه میان مسلمین به اندیشه جهانیان چسبانده اند. هرکس گامی، کوتاه یا بلند، در ادای نهایی این وظیفه بردارد به اخراج دروغ و استیلای آتی حقیقت خدمت کرده است.

عابدی پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 05:20 ب.ظ

خانم فرشته گرامی ! این محفل، جایی برای ایجاد تشنج میان بنیان اندیشان نبوده و نخواهد بود که هر کس بخواهد برای جلب توجه اش، در مورد دوستان، به جفنگ در آید! امیدوارم پسوندی برای نام خود انتخاب کنید، تا بتوان شما را از آن فرشته جعلی، شناخت و یا لا اقل کامنت های جعلی که با نام تان می فرستند و شما مخالف آن هستید را مشخص کنید!!!
بنده از این سوء تفاهم ایجاد شده، از شما عذر می خواهم. ولی آن کامنت پیشین ام به فرشته قلابی را پس نخواهم گرفت.

ارشد پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 08:58 ب.ظ

جناب آقای حذف
توسط نرم افزارهای ایمیل مارکتینگ (Super Email Sender) می توان هرگونه ایمیلی با موضوع یا بدون موضوع وبا فرستنده یا بدون فرستنده فرستاد.
و حتی بانام گیرنده بنحوی که طرف با ایمیل خودش یک ایمیل دریافت می کند.
ازاین نرم افزارجهت تبلیغات استفاده می کنند.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 6 بهمن 1390 ساعت 10:34 ب.ظ

اون عکس ها مال فیلمه.
ببخشید آقای ارشد. ما دیگه این همه هم ببو نیستیم!

khalil جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 01:03 ق.ظ

آقای ساده دل ممنون از عکسها
در بعضی از تصاویر تبلیغ کوکا کولا دیده می شود.
اگر لوگوی کوکا کولا را در آینه نگاه کنید و بخوانید ،لوگویی عربی با کلمه "لا محمد لا مکه" را می بینید.البته می گویند که صاحب شرکت یک یهودی است.

محمد اوجال جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 03:35 ق.ظ

با سلام

استاد نظرتان در مورد این سخن چیست:

"مسلمان (مسلم)"، یعنی مؤمن به "کلام خدا" (=قرآن) و تسلیم شده در برابر آن، و "شیعه" یا "سنی" یا تابع هر فرقه دیگرِ به اصطلاح اسلامی، یعنی مؤمن به "کلام بندگان" (=تاریخ).

اگر "قرآن" را از تشیع یا تسنن حذف کنیم، شاید اتفاق چندانی نمی افتد، اما همینکه "تاریخ" (تاریخ اسلام) را از این فرق بگیریم، دیگر اساسا چیزی به نام تشیع یا تسنن باقی نخواهد ماند، چرا که منبع و مصدر "وجود دهنده" به این فرق، نه قرآن کریم، بل آن چیزی است که با عنوان "تاریخ اسلام" به ما شناسانده اند. به عبارت دیگر، از میان آیات قرآن نه "تشیع" بیرون می آید، و نه "تسنن"؛ این تنها "تاریخ" است که برای این فرق شناسنامه صادر می کند.

اقای اوجال. آن چند سطر نخستین را از کجا برداشته اید؟ به خواست خداوند در فرصت مناسب و نه چندان دور به این مطلب خواهم پرداخت. مختصر این که اگر به پایه ها رجوع کنیم، بخش اعظم و اصلی این جدایی فرقه ها ، سیاسی و حکومتی است و بخش دوم یعنی تفاوت در اعمال و مناسک، در حد نحوه ریختن آب وضو و شستن دست و پا و نحوه ایستادن در نمار، بی مایه است و خوش بختانه هیچ یک شورشی علیه دین تلقی نمی شود، چرا که هیچ فرقه ای وحدانیت خداوند و صحت قران و مقام و جایگاه پیامبر اسلام را زیر سئوال نبرده است. در واقع اگر بنیان اندیشی توانسته باشد مکاتبات تاریخی در باب حوادث پس از درگذشت پیامبر را به سبب نبود امکان نگارش، یعنی خط و قلم و دیگر مواد لازم اثبات کند، پس تردیدی نمی ماند که تولد تمام فرق اسلامی امری بی اندازه جدید و همزمان با دیگر موالید پس از کشف جدید جهان است. با این همه به تر است حوصله کنید.

abbas جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 07:34 ق.ظ

http://www.carolinemawer.co.uk/blog/?m=201105

آقای abbas. ضمن تشکر، این یک امر بدیهی و اثبات شده است که هر متن متکی به حکومت مغولان و یا تابلوهای نقاشی را، به خصوص که اشعاری به خط فارسی پخته بر آن باشد، فقط شایسته استهزاء بدانیم.

abbas جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 08:38 ق.ظ

http://www.asia.si.edu/research/squeezeproject/shiraz.asp

[ بدون نام ] جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

شباهتهای فوق العاده میان معابد ترسیمی یهودیان با بنای معبد شکل الحمرا توی شهر گرانادای اسپانیا که با کنده کاریهای عربی زیان نوساز به شکل کاخ و بنای حکومتی اعراب به مردم قالب کرده اند:

http://www.theolivepress.es/wp-content/uploads/2011/08/alhambra.jpg

http://www.worldhistoricalsites.com/images/Alhambra2.jpg

http://fc02.deviantart.net/fs71/f/2010/254/9/7/the_alhambra_ii_by_maxou_loulou-d2yiq59.jpg

http://www.alhambra-patronato.es/fileadmin/template/img/back_home.jpg

http://lh6.ggpht.com/-LYOphKzZSKw/TVhhz0O22LI/AAAAAAAABkI/V1edu2_1Bss/DSCN9162.JPG

http://www.bible-history.com/jewishtemple/JEWISH_TEMPLE00000005.gif

http://www.eerdmans.com/Content/Site146/ProductImages/9780802824585.jpg

http://www.templesanjose.org/JudaismInfo/faq/templewall/temple.jpg

http://images.mocpages.com/user_images/12945/12774142271_SPLASH.jpg

http://www.aug.edu/~nprinsky/Humn2001/SolomonTemple2.jpg

یانار جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 11:50 ق.ظ

با سلام خدمت استاد
اگر امکان داشته باشد، راهنمایی بفرمایید در مواجهه با افرادی که از این موضوعات خبری ندارند ولی علاقه دارند بفهمند، چکار باید کرد؟ چون بعد از گفتن یک موضوع، خودشان دنباله آن را نمی گیرند و آن قدر سوال از این سو و آن سو می پرسند که بدون مقدمه چینی امکان جواب ندارد.

در ضمن ،استاد ، عکسهای مطالب ارائه شده را می توان یک جا به صورت zip دریافت کرد؟

[ بدون نام ] جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 12:51 ب.ظ

ایا میتوان از فرضیه تان چنین نتیجه گرفت : همه گیمان از ان صورت بی هویت و ریشه ایم که از کوچ قبایل مختلف از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب این اقلیم بوجود امده ایم .به همین خاطر هرروزسیاستمداران این کشور به شعور جمعیمان توهین میکنند ایا دچار توهم و توطئه هستیم ؟. حتما خبرهای اقتصادی و اجتماعی را پیگیری میکنید ... احتکار و سود جویی درخور جامعه اسلامی است ؟منافع کوتاه مدت گریبان یک مشت دزد سیاستمدار عدالت محور را خواهد گرفت ؟
شما بعنوان مورخ ما را چگونه مشغول کرده اید ؟ با گذشته ؟ با زمان حال ؟ ایا در شرائط کنونی مایل نیستید ,واقعیتی را برایمان اشکار سازید ؟یا شما هم مانند ما متوهمید ؟!!!!!

در این حوزه معمول چنین است که برای دریافت پاسخ ها باید آن قدر حوصله داشت و به حواشی توجه کرد که هنگام دریافت حقیقت دچار آشوب ذهنی نشویم.

محمد اوجال جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 03:38 ب.ظ

سلام

استاد، آن جملات تماما نتایجی است که شخصا و البته در سایه روشنگری های تاریخی حضرتعالی به آن رسیده ام. دقیقا متوجه نشدم که آن سخنان را تائید می کنید یا خیر. به هر حال همانطور که فرموده اید صبر خواهم کرد.

محمد جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 08:09 ب.ظ

با سلام و خسته نباشید.اجرتان با خدا

ممنونم.

سلام جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 10:53 ب.ظ

استاد عزیز سلام
کامنت جمعه 7 بهمن ساعت 5:36 بعد از ظهر در خصوص قران ساخته دست یهود، از بنده نیست.
با تشکر

حمید جمعه 7 بهمن 1390 ساعت 11:18 ب.ظ

جناب استاد ضمن عرض دست مریزاد و خسته نباشید واقعا عالی بود
استاد کاش در مورد پروتکل های صهیونیزم اختصاصا صحبت می کردید آیااین قضیه اساسا وجود داشته که چنین پروتکل هایی تنظیم شده باشه ودر دستور کار یهود قرارگرفته باشه یا خیر می خواهند زرنگی کنند و بگن که تمام دنیا ازقدیم تا الان تو دست ما بوده و هست؟
به تمام دوستان ت.صیه میکنم این پروتکل هارابخونند

آقای حمید. این پروتکل ها را چه کسی تنظیم کرده است؟!

رامین.ص شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 03:09 ق.ظ

سلام:

استاد گرامی با تشکر از مطلب بسیار محکم و زیبا یتان .خدا یاورتان. از مستند جدید خبری نیست/؟

آقای رامین. ممنونم و ان شاء الله اگر کم و کسرهای فنی و مالی برطرف شد، مستند جدید هم تقدیم خواهد شد.
چنان که ظواهر امر نشان می دهد نان خوران کنیسه و وبلاگ دزدان عزیز از نفس افتاده اند.

*** شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 08:07 ق.ظ

استاد عزیز سلام
شماره حساب بفرمایید تا در خصوص کم و کسرهای مالی تا حد توان دوستان همکاری و همیاری کنند.
با تشکر

ساده دل شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 08:41 ق.ظ


جناب حمید

در پروتکلهای یهود یکی از بندها به موضوع تاریخ اختصاص یافته
این جمله:
(ما تاریخ را میسازیم!)
16
ما به جای این دروس کلاسیک و مطالعه تاریخ گذشته که به منزله سر مشق نامتناسبی می باشد مطالعه آینده را به جریان می گذاریم و از دستور تدریس تمام مدارس تمام موادی که مربوط به تاریخ گذشته است به استثنای موادی که مربوط به اشتباهات مسیحیان می باشد حذف می نمائیم…





اگرچه نام گردآورندگان این سند و مدارک آن چندان روشن و محکم نیست اما مفاد آن با عملکرد یهود کاملا تطابق دارد
شاید شروع فاز کنونی دسیسه های یهود با این توافق رقم خورده باشد
آیا این همان سومین فساد گسترده یهود در زمین نیست که خداوند در آخر وعده نابودی آن را داده است؟

علیرضاـ۱ شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 10:24 ق.ظ

با سلام

استاد محترم .از اینکه دوباره به باب ابنیه ها وارد شده اید خیلی ممنون.
ایا بنای ساخت دست قومیت غالب مهاجر فعلی ایران که از گزند دست بردهای و تغییرات یهود در امان مانده باشد را میتوان جست؟ .

اگر رخ داد پوریم و عواقب آن را قبول کرده باشید، پس هر بقایای معماری در هر منطقه شرق میانه حاصل تولید جاعلانه یهود است.

abbas شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 10:39 ق.ظ

استاد سلام.استاد من حاضرم از کانادا برای شما پول بفرستم .فقط به من بگوید چطور وکی ممنون

رسول شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 11:46 ق.ظ http://istta.ir/mainscroll.aspx?ID=183

http://istta.ir/mainscroll.aspx?ID=183

عکس های تاریخی حرم امام رضا مشهد.

ضمنا دکتر عبدالله شهبازی مقاله ای دارد درباره جعلی بودن پروتکلهای یهود. کلا شهبازی تمام نقاط ضعف و پاشنه آشیل یهود مثل پروتکلها و پویم را جعلی میداند!!! این جور موضعگیری وی نشن می دهد که چقدر واقعا ضد یهود است؟؟!!!!

ضمنا حج آقا پاتونو تو کفش اصفهانیا نکنین! اصفهان نصف جهانس! حالا شوما چی چی میگوی؟؟

موگوییم یه حرف درست و حسابی درباره اصفهون نیس. اگه بگیم نصف جهانه پس نصف سالمش کجاس.

آیدین قشقایی شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 01:17 ب.ظ

سلام به دوستان
دوستان عزیز
همانطور که مستحضرید، جناب 206 مقاله ای با عنوان سه گفتار در مورد اقوام نوشته و مطالبی در مورد اقوام ترک و عرب نگاشته اند. اینجانب پاسخ زیر را برای ایشان نوشته ام که در ادامه آمده است. از پیشنهادات دوستان استقبال می نمایم.
======================
پاسخ به مقاله جناب آقای 206 در مورد اقوام ساکن در ایران
جناب 206 عزیز
با سلام
در مطالبی که من در زیر نگاشته ام سعی نموده ام در عین رعایت حرمت جنابعالی، صراحت در بیان -که به قول خودتان از ملزومات یک محقق واقع بین است، را هم رعایت کنم. لذا اگر احیاناً حس کردید من نوعی قصد جسارت و بی ادبی نسبت به جنابعالی را داشته ام به ولله که اینگونه نبوده است و ممکن است نوع بیانمان با هم تفاوت داشته است و همین. من صرفاً از نگاه روشنفکرانه وارد بحث با جنابعالی شده ام و بس. ضمناً خوشحالم که بالاخره یک فارسزبانی که سالها با آنها هم دیوار و همسایه بوده ام پیدا شد تا اینجانب با وی درد دلی بنمایم و آنچه بر اساس تجربه یا مطالعه متون حاصل آمده را در فضایی بدور از هر گونه حب و بغض به میدان نقد گذارم که اگر درست است یا غلط یا نیاز به تعدیل از آن آگاه گردم.
جناب 206
من از خواندن مقاله شما حقیقتاً خیلی تعجب کردم که چطور شما به خودتان حق داده اید اینگونه بعضی از اقوام مختلف ساکن در فلات ایران را تحقیر کنید؟ نکته دیگر اینکه باز هم اصل بیطرفی را در تحقیق رعایت نکرده اید و از شهرهایی مثل مرودشت و یاسوج یا شهرکهایی از شیراز مثل شهرک سعدی یا محله قصرالدشت قدیم یا شاهزاده قاسم شیراز که همزبان و هم قبیله جنابعالی بوده و وضعیت فرهنگی مناسبی هم ندارند سخنی به میان نیاورده اید فقط به بحث عرب و تورک دخول نموده اید؟ همین موضوع باعث کم تر شدن بار علمی مقاله شما بر خوانندگان بیطرف و صد البته باعث نتیجه گیریهای غلط شما بر اساس فرضیات ظاهرا درست ولی ناقص گردیده است.
1-جناب 206 ، من از خواندن مقاله تان متوجه شدم که شما قاعدتاً به منزل این اقوام رفت و آمد داشته ای و باصطلاح پای سفره ایشان هم نشسته ای. حالا یک دقیقه بیا من و تو جایمان را عوض کنیم. فرض کن من نوعی آمده ام منزل جنابعالی (تحت هر عنوانی) و در این مدت متوجه یک ویژگیهای فرهنگی خاص در سبک زندگی، نوع حرف زدن ووو خانواده شما می شوم. با ارزشهای فرهنگی ای که خودم دارم حس می کنم چقدر ارزشهای خانواده 206 پایینتر از ارزشهای خانواده و قوم من است. بعد میایم یافته ها و برداشتهای خودم از خانواده شما را در قالب مقاله بین جامعه پخش می کنم. حالا جنابعالی در مورد من نوعی چه قضاوتی می کنید؟ آن را به حساب روشنفکری من می گذارید یا ؟؟؟ اگر فکر می کنید برداشت من اشتباه است من یک پیشنهاد بهتر دارم. شما بیایید در همین مقاله تان آنجاهایی که نام قوم ترک و عرب را نوشته ای نام قوم لر را بنویس و به چند نفر از آنها بده تا در مورد مقاله جنابعالی نظر دهند اگر نظری غیر از نظر من داشتند هر چه خواستی به من بگو. (البته اگر زنده تان گذاشتند!!).
راستش را بخواهید، من به دوستان غیر فارس زبان حاضر در وبلاگ حق و صبر حق می دهم که شما را به ناسزا یاد کنند چون خودت در مقابل آنها همین کار را کرده ای!!!!
مرد مومن!
محقق باید صراحت در بیان داشته باشد اما این صراحت در بیان با توهین فرق می کند. مثلاً اگر شما می خواهید شهر فیروزآباد قشقایی نشین را با یک شهر فارس زبان همتایش در استان فارس مثل سعادتشهر مقایسه کنید می بایست از شاخصهایی مثل نرخ باسوادی، درآمد سرانه، نرخ جرم و جنایت، نرخ تصادفات وووو استفاده کنید و با مقایسه شاخصها با هم مثلاً نتیجه بگیرید که مثلاً مردم شهر x رفتارهای متمدنانه تری از خود بروز می دهند. نه اینکه بیایید طوری کاستیها و نواقص موجود در شهرهای غیر فارس زبان را –که عموماً ناشی از ظلم همزبانان نژادپرست تان در 85 سال گذشته است و سهم کمتری از آن به سبک زندگی پیشین آنان بر می گردد- با حالت توهین و تحقیر بیان کنید.
در ثانی، مردم شهرنشین مگر لباسشان، رقصیدنشان، حتی آداب عذا خوردنشان، خانه ساختن و جاده کشیدنشان ووو متعلق به خودشان است که حالا شما بخواهید با مقایسه آن با مردمان تازه یکجانشین شده یا عشایر، بخواهید آن را مایه برتری فرهنگ شهرنشینان فارس نشین به بقیه اقوام بدانید؟مثلاً شما به عکسهای مربوط به 100 سال پیش همین شیرازیها نگاه کنید مردم آن زمان مثل عشایر کلاه می گذاشته اند ووو. شما مثلاً به من بگویید رقص سنتی شیرازیها چیست؟ لباس سنتی شیرازیها چیست و پارچه های آن لباس را شیرازیها چطور تهیه می کرده اند؟ معماری سنتی شیرازیها چیست؟ صنعت خاص شیرازیها چیست؟ (لطفاً خاتم کاری را جز صنایع شیرازیها ذکر نکنید چون این هنر متعلق به اصفهانیان اصالتاً ارمنی است) ووو
جناب 206 عزیز
عموم آنچه ما اکنون به عنوان شهر و شهرنشینی می شناسیم اخذ شده از غربیان در 100 سال اخیر است. تا 100 سال پیش بسیاری از باصطلاح شهرهای ایران مثل روستاهای الان بوده اند: خانه های درب و داغان، کوچه های کثیف و پر از آب فاضلاب ووو. تفاوتشان با روستاها در اندازه جمعیت شان بوده تا اینکه بر اساس فرهنگشان باشد. (کافی است شما به فیلمهای زمان پهلوی دوم مراجعه کنید و مثلاً وضعیت اصفهان50 سال پیش –که در حال حاضر به مراتب آبادتر از شهر شیراز است و مردمان سرزنده تری دارد- را در آن زمان ببینید). می توان گفت از سال 1327 شمسی که برنامه های توسعه اقتصادی کشور آغاز شد کم کم مردم شهرهای ایران فهمیدند شهر یعنی چه.
در جایی خواندم در زمان ظهور رضاخان حدود 70 درصد از جمعیت ایران (معادل 7 میلیون نفر از جمعیت 10 میلیونی ایران آن زمان!!!!!)عشایر بوده اند. 30 درصد مابقی جمعیت هم عملاً روستا نشین بوده اند یعنی در جایی بوده اند هر چند که بعضی از آنها جمعیتش بخاطر مسائلی از قبیل بودن مراکز نظامی ووو بزرگتر از بقیه بوده اما از لحاظ فرهنگی و توسعه یافتگی هیچ شباهتی به آن شهری که مد نظر شماست نداشته اند. پس هر چه اتفاق افتاده در همین دوره پهلوی ها افتاده که مصادف با ظهور عملی نظریه آریا در فلات ایران است که اتفاقاً همین موضوع باعث آباد شدن بسیاری از همان روستاهای فارس نشین دیروزی و تبدیل شدن آنها به شهرهای بقول خودت با کلاس شده و عقبگرد روستاهای غیر فارس نشین دیروزی و تبدیل شدن آنها به شهرهای بقول خودت بی کلاس و کثیف ووو و افتادن آنها به وضعی که خودت بعضاً درست در مقاله تان اشاره کرده بودید گردیده است.
2- فرموده اید ما در ایران فارس عشایر نداریم!!!
بهتر است برای توضیح بهتر موضوع ابتدا خودم را معرفی کنم. من از پدر و مادری قشقایی در شهرستان مرودشت متولد شده ام و حدود 30 سال از عمرم را در محدوده مرودشت و شهر شیراز گذرانده ام. حدود 3 سال هم در تهران، چند ماه در سمنان و اکنون هم حدود 7 ماهی است که در اصفهان زندگی می کنم. الحمدلله تعالی هیچ وقت با فارس زبانها مشکلی هم نداشته ام و بجز دوبار که مجبور شدم به تندی به دو تن از همزبانان شما تذکر دهم، دیگر یادم نمی آید که با فارس زبانی در مورد این مسائل جدلی داشته باشم. از نوجوانی ام تا 5 سال پیش کتاب گلستان سعدی را همیشه در کیفم داشتم و شعر قدیم و جدید فارسی را هم می خواندم. از حدود 8 سال پیش هم بطور جدی وارد زبان و ادبیات ترکی شدم (قشقایی،آذری، آناتولی). خلاصه اینکه با فارس و فارسی مشکل نداشته، ندارم و انشالله نخواهم داشت.
اول از همه به شما می گویم بومیان ساکن در شهرستان مرودشت و شیراز به آن چیزی که شما و همفکرانتان فارس و فارسی می گویند، می گویند: تاجیک و تاجیکی. حتی لرها هم به آنها تاجیک می گویند. حتی خودشان هم می گویند ما تاجیک هستیم. پس شک نکن اطلاق قوم فارس به اینها در تاریخ معاصر اتفاق افتاده است والا بومیان عامی قومی به نام فارس را نمی شناخته اند. دوم اینکه در منطقه مرودشت و سعادت شهر هم عشایر فارسی زبان باصری هم وجود دارد که علاوه بر اینکه خودشان می گویند ما تاجیک –به قول شما فارس- هستیم حتی در کتب جغرافی دبیرستان هم آنها را با عنوان عشایر فارس زبان به ما شناسانده بودند. حالا من تعجبم از شماست که چطور با این اعتماد به نفس ادعا می کنید که ما در ایران عشایر فارس زبان نداریم. هم ادعا می کنید عموم جاهای ایران را سرک کشیده ای و هم بالاخره سن و سالی ازتان گذشته است و در عین حال از احوال مردم دم در گوشتان غافل بوده اید!!!
3- پاسخ به بعضی ادعاهای شما در مورد رسم و رسوم قشقاییها!
-فرموده ای که دختران قشقایی بیشتر ترجیح می دهند با فارس زبانان ازدواج کنند تا با هم ایلیهای به قول خودت سیبیل کلفت شان!!!
باور بفرمایید من نوعی در این 34 سال عمری که از خدا گرفته ام، بر حسب اطلاعات تجربی ای که دارم با اطمینان قریب به یقین به شما می گویم 95 درصد از دختران قشقایی با غیر فارسزبانان (عموماً با خود قشقاییها (85 درصد) و بعضاً با لُرها و اعراب(10 درصد)) ازدواج می کنند. لذا با اطمینان زیادی به شما می گویم ادعای شما حقیقت ندارد.
البته من با ازدواج اقوام با هم مخالف نیستم چون بچه هایی که از این نوع ازدواجها متولد می شوند نوعاً باهوشتر از بچه هایی هستند که از ازدواجهای درون قومی متولد می شوند ضمناً تنوع قومیتی را هم بهتر در جامعه می پذیرند. لذا به صلاح خود اقوام و ملت ایران است.
-فرموده اید طایفه ای در ایل قشقایی با عنوان "گله زن" وجود دارد که به معنی غارتگر است و دزدی برای آنها هیچ قُبحی ندارد!!!
سوءتفاهم مشکل شما در این زمینه به عدم آشنایی عمیقتان با زبان ترکی و همچنین مقتضیات محیطی ای که این ایل در آن زندگی کرده بر می گردد. مثلاً در ایل قشقایی طایفه ای با تلفظ تُرکی "شیش بَی لی" (به معنی طایفه دارای مردان ثروتمند) وجود دارد اما حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی این طایفه را به شمای نوعی با نام "شش بلوکی" شناسانیده اند. جالب اینجاست که وقتی شمای فارس زبان از تحصیلکرده های همین طایفه در مورد نام طایفه شان بپرسید به شما می گویند نام طایفه شان شش بلوکی است!!!!
حالا اگر شمای نوعی به مصداق همان داستان کدوی مولوی کذایی، ظاهر بین باشید می گویید که وجود این نام فارسی بر این طایفه نشان دهنده این است که مردمان این طایفه اصالتاً فارسزبان بوده اند و در حمله مغول ترکزبان شده اند!!!! (به قول خودت از فرض ظاهراً درست فارسی بودن نام این طایفه، یک نتیجه گیری غلط کرده اید).
مثال دیگر روستایی با نام ترکی "مارال کندی" (به معنای روستای مارال-نام زن در ترکی-) در 10 کیلومتری جاده مرودشت-شیراز در نزدیکی های پل خان وجود دارد که فارس زبانها به آن "مراگلّو" می گویند. حالا خودت قضاوت کن: "مارال کندی" –که نام اصلی روستاست- کجا و "مراگلو" کجا؟؟؟؟ جالب اینجاست که وقتی شمای باصطلاح فارس زبان از تحصیلکرده های همین روستا در مورد نام روستایشان بپرسید به شما می گویند نام روستایشان مراگلو است!!!!
حدس من این است که نام شهرهای ترکنشینی که ظاهراً فارسی اند هم شامل این قضیه می شوند (مثل تبریز ووو) لذا من به دلایلی معتقدم بر خلاف ادعای شما، مردم آذربایجان اصالتاً فارس زبان نبوده اند چون حتی اگر زبان یک قوم عوض شود فرهنگش به کُندی عوض می شود. مثلاً تفاوت فرهنگی 180 درجه ای بین شیرازیها (به عنوان مرکز استان فارس) -که به عنوان مردمانی خوش گذران، غیر اقتصادی، فاقد رسوم سنتی خاص خود از قبیل رقص و آواز ووو و پایبندی نه چندان زیاد آنها به احکام اسلام در عمل شناخته می شوند- با تبریزیها- که افرادی کاری و اقتصادی، دارای رقص و موسیقی خاص خود وووو هستند و از قضای الهی بسیار پایبندی بیشتری به امورات مذهبی شان دارند را ملاحظه فرمائید. مثلا در ضرب المثلی به قول بومیان ساکن در مرودشت، جایگاه شیراز را در بین بومیان همین منطقه می شود فهمید: کار در مرودشت، زندگی در زرقان، مرگ در شیراز!!!. یعنی شیراز را یک شهری می دانسته اند که صرفاً برای گذران روزهای آخر عمر مناسب است و بس و نه به عنوان شهری که زنده باشد و پویا. البته در این زمینه دلایل موجه تری هم دارم که بزودی برایتان خواهم نگاشت.
به نظر من ادبیات موجود در زبان فارسی به دلایلی در بطن تاریخ شکل نگرفته و این متون بطور موازی هم بعضاً با اقتباس و ترجمه از متون سایر اقوام، آن هم در تاریخ 200 سال اخیر شکل گرفته است والا یک فارسزبان عامی منطقه فارس با آن لهجه مشهور به شیرازی مطمئنم که متن گلستان و بوستان سعدی که با فارسی تهرانی نوشته شده را نمی فهمد (چون من خودم این موضوع را عملاً تجربه کرده ام) پس حافظ و سعدی از زبان که و برای که در شیراز شعر می گفته اند؟؟؟ ضمناً بودن اسامی ترکی در مکانهای مختلف استان فارس (از قبیل دریاچه مهارلو در نزدیکی شهر شیراز -مهارلو نام یک طایفه ترکی، رودخانه قره آقاج در 40 کیلومتری شیراز، روستای آغ چشمه در 10 کیلومتری شیراز، دریاچه فامور وووو) همگی به نوعی محقق بیطرف را به این نتیجه گیری سوق می دهد که فرضیات جناب آقای پورپیرار در مورد تاریخ ایران منطقی تر از فرضیات جنابعالی در مورد تاریخ ایران است. ضمناً حضور قوم ترکزبان نه تنها در آذربایجان بلکه در مسقط الراس استان فارس –یعنی شیراز- کاملاَُ ملموس است. پس خلاصه اینکه اینجانب نظر شما در مورد تاریخ ترکان ایران را روا نمی بینم.
اما واژه "گَلّه زن". اگر بخواهیم ظاهر بینانه به این واژه نگاه کنیم این واژه از دو بخش گَلّه –که یک کلمه فارسی است- و زن –که این هم فارسی است- تشکیل شده. شما باید بدانید هیچ وقت نام یک طایفه ای که ترکزبان است نمی تواند فارسی باشد و اگر عجول نبودید حداقل سعی می کردید این موضوع را در مقاله تان نیاورید.
من به خاطر تسلطی که به ترکی قشقایی و آذری و تا حد زیادی به ترکی آناتولی دارم دنبال تلفظ صحیح نام این طایفه بوده ام. چیزی که با اطمینان زیاد می توانم به شما بگویم این است که کلمه "زن" در این طایفه به احتمال زیاد "زان" بوده. مثلاً در ترکی واژه "پازان" را داریم که وارد فارسی شده و پازن تلفظ می شود. پسوند "ان" در ترکی یک پسوند فاعل ساز است مثلاً قازان (کسی که می کَنَد)، یازان (به معنی نویسنده) ووو. حدس زدن بخش اول واژه برایم خیلی سخت است چون هر کلمه ای می توانسته باشد: مثلاً گلدی (به معنای آمد)، گَلَ (به معنی بیاید) ووو. اما چیزی که با اطمینان زیاد می توانم بگویم این است که برداشت شما از این واژه اشتباه می باشد.
-ادعا کرده اید قشقاییها مردمانی کافرند چون به راحتی به خدا فحش می دهند!!!
باز هم همان داستان کدوی مولوی کذایی!!! شما اگر با زبانهای مختلف آشنا باشید متوجه می شوید که بعضی از واژگان علیرغم معنای تک تک واژه های آنها، در کنار هم یک مفهوم خاص دیگری را القا می کنند. مثلاً در فارسی منظور از عبارت "کاسه صبرم لبریز شد" نه این است که ماده ای با نام صبر از ظرفی سرریر شده بلکه این اصطلاح است به معنی اینکه "دیگر توان تحمل نداشتم"
آن واژگان کذایی هم اینچنین مصداقی دارند. منظور قشقاییها از اینکه می گویند "تارین ایته" نه به معنای این است که "خدایت گُم شود" –که برداشت کدو گونه شما از این اصطلاح است- بلکه منظورشان می توانسته این باشد که : "دیدی چه خاکی بر سرت ریختی" . اگر یک کم عجولانه قضاوت نمی کردید متوجه میشدید که : مگر خدا گُم شدنی است که کسی به کس دیگر بگوید خدایت گُم شود!!!
کلی بخواهم بگویم اینکه قشقاییها عشایرند و عشایر در بطن جامعه خود مقید به دین خاصی نیستند هر چند که بخاطر شرایط اقلیمی خود مسلمان نامیده می شوند و ظاهراً بعضی از مراسمشان را مطابق سنت اسلامی انجام می دهند. قشقاییها را مردم یکجانشین با ابولفضل –از قهرمانان حادثه کربلا طبق نگاه خط اولی ها- می شناسند آنهم بخاطر اعتقادی که مردمان این ایل بر اساس داستانهایی که با گذر زمان از یکجانشینان شنیده اند، به وی دارند و ایشان را مظهر مردانگی می دانند و بر اساس همین نگرش است که به "کیله حضرت عباس" اعتقاد دارند. و ... .
عموم عشایر قشقایی (تاکید می کنم: عشایر قشقایی) از اسلام عملاً فقط سه تن را می شناسند: پیامبر، امام حسین، ابوالفضل العباس، که آن هم به احتمال قریب به یقین از یکجانشینان شنیده اند. دین و مرام عشایر در طبیعت نهفته است و عشایر به تجربه و با سیر در طبیعت و تعاملاتی که به جبر حکومتها و تاریخ با سایر عشایر و یکجانشینان داشته اند به یک مجموعه ارزشها دست یافته اند و در زندگی خود هم همان ارزشها را بکار می برند. نه کاری به اینکه شیعه چیست و چه می گوید دارند و نه کاری به سنّی. نه سواد داشته که قرآن بخواند و نه وسیله داشته به مکه و عتبات عالیه برود و نه پدرانشان می دانسته اند نماز و روزه و زکات و خُمس ووو چیست که بخواهند به فرزندانشان بیاموزند. پس در واقع نمی توان به یک ایلیاتی گفت مسلمان است. خلاصه اینکه عشایر عموماً نمی دانند حرف حساب دین اسلام چیست که حالا بخواهند اعتقاد به آن داشته باشند یا نداشته باشند؟
اما همین عشایر، بودنشان برای جامعه قدیم و جدید ایران بیشتر مایه خیر بوده چه آن زمانی که با استعمار انگلیس و نوکرانشان –که از قضا بخشی از آنها از آبا و اجداد یکجانشین فعلی اند- می جنگیدند و چه موقعی که شهرنشینی از زمان رضاشاه مُد شد و همین عشایر دام و شیر مورد نیاز شهرها را برآورده کرده و می کنند. عشایر عموماً قشر باشرف و رحمتکش و در عین حال، بی توقع جامعه ایران هستند.

-فرموده اید مردمان ایل ما نام آوران تاریخی نداشته اند!
اگر بیطرفانه در تاریخ صد سال گذشته ایران کنید می بینید همین عشایر به قول شما غیر متمدن برای خودش قشون و لشکر داشته و موقعی که پدران و اجداد بسیاری از همین یکجانشینان فعلی صُم بُکم شاهد حضور بیگانگان در شهر و دیار خودشان بودند، همین عشایر با مال و جان خویش با همان انگلیس و بیگانه جنگیدند، آن زمان که رضاشاه تصمیم به تشکیل حکومت جدید گرفت و بسیاری از پدران و اجداد بسیاری از همین یکجانشینان فعلی بر علیه وی شوریدند همین سردار عشایر قشقایی بود که عملاً به نفع رضاشاه وارد شد و با حل کردن بسیاری از مشکلات موجود، راه را برای حکومت رضا شاه هموار کرد چون بر اساس وجدان خود فکر می کرد ایران نیاز به حکومت مرکزی قوی دارد تا بتواند امنیت را در کشور تامین نماید و با این مصلحت بود که از در مصالحه با رضاشاه وارد شد، نماینده مجلس از فیروزآباد شد و به همراه فرزند ارشدش ناصر خان –که نماینده جهرم بود- همه نوعی همکاری با رضا شاه نمودند تا شاید جامعه نابسامان و نا امن ایران را سامانی بخشد. بگذریم از فرجام کار که مرگ ایشان توسط عمال رضاشاه بود.
پس ما در ایل قشقایی یک ایلخانی مقتدر و در عین حال شریف داریم با نام صولت الدوله قشقایی که اگر چه اموال و قشون زیادی داشت و بقولی از سمیرم اصفهان تا خلیج فارس شش دانگ در اختیارش بود اما بنا به مصلحت تاریخی که در قبال جامعه ایران احساس می کرد از خود مایه گذاشت تا کشور ایران بیش از این عقب ماندگی را درک ننماید.
جهانگیرخان قشقایی استاد امام خمینی، ناصرخان قشقایی و برادرانش در جریان ملی شدن صنعت نفت، محمد بهمن بیگی پدر آموزش عشایر ایران، امین آقایی نوازنده برتر ویولن در فارس و حتی کشور، استاد محمدحسین کیانی خواننده و نوازنده سه تار ووو از نخبگان جامعه قشقایی ها هستند.

خاخام منوخیم شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 01:52 ب.ظ

التیماتم میدهیم که کاری به حکمای ما و پروتکلها ی ما نداشته باشید.این ناصر خان ما را در طول تاریخ لجن مال کردولی بدانید که حکما وپروتکها خط قرمز ما هستند اگه دست برداشتید که دست برداشتید وگرنه خوب دیگه دست بر نداشتید.
با عنوان اخطار به عنوان یک خاخام یهودی اعلام می کنم اون قسمت سکسی پروتکل یهود که از وظیفه جنسی دختران پاک دامن ما در به انحراف کشیدن پسران غیر یهود صحبتی کنه باید بدونه که این مطلب خط خیلی قرمز شرافتی ما همه چیز ندارهاست واگه ببینیم مطلبی از آغاز مهاجرت ما به فلسطین ورواج بده بستان های دختران پاک دامن و عفیف ما که هیچگاه بدون ملافه سوراخ دار به بستر نرفته اند واعراب جامه دراز صحبتی بکنه وتهمتی بزنه دستور می دم جناب محب الله یک سال دیگه چله نشین مجازاتش بشه.

غصه دار شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 01:54 ب.ظ

سلام
چرا هیچکس جواب ما رو نداد......18+

http://www.odditycentral.com/pics/khalid-nabi-not-your-average-cemetery.html

http://www.summitpost.org/khaled-e-nabi-cemetery/721527

http://atlasobscura.com/place/khalid-nabi-cemetery

آقای غصه دار. جوابی وجود ندارد. از مبهمات سنت های بشری است.

علیرضا_1 شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 01:57 ب.ظ

گر رخ داد پوریم و عواقب آن را قبول کرده باشید، پس هر بقایای معماری در هر منطقه شرق میانه حاصل تولید جاعلانه یهود است.
................................................................
ایا شروع تاریخ سازی برای کل دنیا و کنترل افکار و ایجاد اعتقادات پوچ, سیاست گذاریهای از پیش تعیین شده و غیره برای تمام دنیا را از پوریم و عواقب ان بدانیم؟؟

استاد عزیز به نظر میرسد مسئله مهمتر از پوریم نیز وجود دارد و ان کنترل تمام دنیا است

کنترل فرهنگ جهان از انکار و پنهان کاری درباره پوریم آغاز می شود. جهان بیش از دو وضعیت تاریخی ندارد: با پذیرش آسیب پوریم و یا بدون آن.
انسان تاکنون در وضعیت انکار مورد نظر یهودیان زیسته و به گونه امروزین دچار بن بست شده است. زیرا تمام قوانین و آیین نامه های زیستی از امنیت انسانی و یا به قول رایج از حقوق بشر دفاع می کند که مدعیان آن از بدترین ناقضان به آن اصل اند. اینک باید سرسختانه و با دست پر جاعلان تاریخ و فرهنگ عمومی را به محاکمه فراخوانیم و بار دیگر فرهنگ بشری را از مبدا پوریم به حرکت درآوریم.

[ بدون نام ] شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 08:15 ب.ظ

سلام
در تصاویرقدیمیتر ی که نشان داده اید مسجد شاه و تیمچه ها و عمارت عالی قاپو نیز مشاهده میگردد / انها به چه زمانی تعلق دارند و خود مسجد شیخ لطف الله قبل از کاشی چسبانی که وجود داشته متعلق به چه دوره ای بوده است ؟ با تشکر

آن یادداشت و تصاویر ضمیمه اش برای اثبات غیر صفوی بودن شبه مسجد شیخ لطف الله بود که به خوبی از عهده برامده است. سئوالات شما را باید مراکز رسمی جواب دهند. اگر قرار بر جواب گویی من باشد، باید چند یادداشت را به مقدمات اختصاص داد.

*** شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 09:13 ب.ظ

جناب غصه دار واقعا در کلاله استان گلستان چنین جایی با چنین نمادهایی وجود دارد؟!!

فرشته اصلی شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام استاد عزیز
استاد میشه دقیق بگین سرمنشا تاریخ بشری از چه سالی شروع میشه ، بعضی از بچه ها نوشتن که حضرت موسی به 500 سال قبل برمیگرده این مطلب واقعیه؟؟؟؟یعنی تمدن از 500 سال پیش شروع میشه؟؟؟
مرسی استاد

فرشته خانم اصلی. شناسایی جغرافیای زمین و کلنی های بزرگ و کوچک انسانی، همان از ۵۰۰ سال پیش آغاز می شود که تعارضی با موضوع بعثت پیامبران اولوالعزم، موسی و عیسی و محمد، ندارد و البته سئوال شما را نمی توان با نصب کامنت توضیح داد.

زین العابدین پنجابی شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 10:25 ب.ظ

سلام خدمت استاد و دیگر دوستان بزرگوار

دوستی یکی از نشانه های جهالت و توحش اعراب صدر اسلام را زنده بگور کردن دختران نوزاد می داند
در قرآن های موجود آیه ی 8 سوره تکویر را بلا استثنا بصورت "پرسند چو زان دخترک زنده بگور" ترجمه می کنند و تفسیر آن را به این صورت بیان می کنند که "اعراب از شدت توحش و جهالت نوزادان دختر خود را زنده بگور می کرده اند"

میخواستم بدانم در این آیه مراد از کلمه "الموؤودة" چیست
آیا میتوان معنای "زنده بگور" از آن استخراج کرد؟

زین العابدین پنجابی شنبه 8 بهمن 1390 ساعت 10:34 ب.ظ

استاد گرامی در کشور ویران افغانستان که فساد اداری بیداد میکند و چرخه اقتصادش سالهاست که از کار افتاده و مردم و حتی خود دولت همواره در معرض گرسنگی و فقر قرار دارد در شهر هرات یک تیم کامل متشکل از باستان شناس و مورخ و عمله و کارگر بطور شبانه روز مشغول باز سازی قلعه اختیارالدین معروف به ارگ هرات هستند که قدمت آن را بالای 2000 سال و به زمان حضور اسکندر مقدونی در هرات می رسانند . علی رغم این که بسیاری پروژه های کوچک به علت زد و بند و نرسیدن بودجه متوقف می شود کار بر روی این ارگ در 5 سال گذشته بطور مستمر ادامه دارد و پیشرفت قابل توجهی هم داشته است گاهی وقتها فکر می کنم میخواهند برای جوانان 20 سال بعد هرات هم افتخاری چون تخت جمشید یا مسجد شیخ لطف الله وجود داشته باشد.

اقای پنجابی. باستان شناسی و ضمائم آن از ابتدا تا امروز جز شیادی نبوده و نیست. وقتی مدخل مسجد شیخ لطف الله
با وضوح تمام می تواند پرگویی در باب صفویه را متوقف کند شاهدیم که بر تبلیغات در موضوع صفویه می افزایند.
این را هم بگویم که نزدیک به تمامی بقایای آثار در افغانستان به یونانیان تعلق دارد.

*** یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 02:26 ق.ظ

استاد سلام
در خصوص جوابتان به آقای پنجابی در مورد آثار یونانی افغانستان، یعنی میفرمایید یونانیان ترک وطن کرده از سرزمین مادری به غیر از سرزمین پوریم زده ایران حتی تا عمق افغانستان با وجود شرایط صعب العبور و شرایط بد آب و هوایی نیز نفوذ کردند!!دلیل نفوذ تا این مناطق کمی عجیب نیست؟!آیا سرزمین خالی از سکنه ایران برای کلونی های یونانی کافی نبود؟ ضمنا در خصوص مجسمه های به اصطلاح بودا که طالبان چند سال پیش منفجر کرده بود نیز آیا یونانی بودند یا جعلی و نوساخته. با تشکر فراوان

آقای ***. کار من اثبات یونانی بودن آثار مانده در افغانستان و خراسان بزرگ و نقش رستم و معابد جنوبی بیرون از صفه تخت جمشید و بخش هایی از بیستون است که اسناد آن را در کتاب سوم ساسانیان تحت عنوان پوریم و اشکانیان آورده ام. این که شما چه چیزی را باور می کنید و یا نمی کنید و یونانیان چرا این یا آن تصمیم را گرفته یا نگرفته اند، بیرون از مطالب مطرح در این مدخل هاست. شما اگر توان اش را داشته باشید مثلا باید ادله عرضه شده را تایید یا رد کنید. اگر از خواندن مدخل های کلان دچار سرگیجه می شوید، ساده ترین کار این است که خودتان را درگیر نکنید.

محمد اوجال یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 02:31 ق.ظ

سلام

در آن گالری عکسهای قدیمی مربوط به مزار امام هشتم شیعیان:

http://istta.ir/mainscroll.aspx?ID=183

یکی از نکات لو دهنده ای که شاید بیش از همه جلب توجه می کند، آن "برج های ساعت کلیسایی" بر فراز برخی از ورودی هاست. برج هایی که بعدها آنها را به شکل زیر در آورده اند:

http://bit.ly/vCVBNF

و جالب تر اینکه عین همین برج های ساعت را در عکس های قدیمی مربوط به کربلا نیز می بینیم!!! :

bit.ly/xcFRQM

آیدین قشقایی یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 08:46 ق.ظ

سلام به دوستان
دوستان عزیز
جناب 206 در پاسخ به نوشته های من در پاسخ به مقاله ایشان در مورد اقوام (که در همین وبلاگ درج شد) پاسخی نوشته اند که جهت خواندن آن پاسخ به وبلاگ ایشان مراجعه نمایید. من نیز در جواب ایشان جوابیه زیر را تقدیم می دارم.
=======
جناب 206
شاید بتوان آدمی که خواب است را بیدار کرد اما کسی که خودش را به خواب زده است هرگز. شما آدم هوچی گری هستی و باصطلاح دست پیش می گیری تا پس نیفتی.
پیرمرد
من در مورد شما و نیتتان از ورود به بحثها فرضیاتی داشتم که اکنون آن فرضیات تایید شدند. هدف شما از ورود به بحث با معتقدین به نظرات جناب پورپیرار خالی کردن اطراف ایشان است نه یافتن حقیقت. با این اوصاف، بحث کردن من با شما فایده ای هم ندارد.
پیرمرد
شترسواری دولا دولا نمی شود. اینکه هر چه دلت خواست به دیگر اقوام بگویید بعد یکی پیدا شد که نه اینکه بخواهد به شما توهین کند بلکه گوشه ای از نگاه اقوام همسایه تان به شما را به شما بازخورد دهد اینگونه بقول شیرازیها پُکیده شوی نشان می دهد جنبه تحقیق و حقیقت جویی را نداری.
در هر حال من از خواندن مقالات شما در مورد پاسارگاد وووو مطالب زیادی هم آموختم که در اینجا از شما تشکر می کنم.
در پیمودن راه حق موفق باشید.

[ بدون نام ] یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 08:59 ق.ظ

سلام
جناب*** بله همچین جایی وجود دارد ولی فقط من عکس های اونجا را دیدم که دوستانم برای تفریح رفته بودند عکس هایی از آنها گرفته بودند!ان شالله اگر روزی به خانه رفتم دعوتتان میکنم تا با هم هم تفریحی رفته باشیم هم یک بررسی انجام میدهیم!

abbas یکشنبه 9 بهمن 1390 ساعت 11:23 ق.ظ

http://tajikam.com/forums/index.php?/topic/2796-early-photographers-of-persia-central-asia-sven-hedin/

آقای abbas. ممنون از ارسال لینک. ظاهرا مسافرت به تاجیکستان نباید بدون اجر باشد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد