حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برامدن مردم، مقدمه ۹

کتاب چهارم،برامدن مردم، مقدمه ۹ 

 

ظاهرا به عرصه تاریخ راندن و برملا کردن ماجرای نسل کشی پوریم و تشریح عواقب آن قصابی عظیم بر تمدن حوزه شرق میانه، چنان درگیری و دل نگرانی میان دوستان و دشمنان این مطالب نو، برانگیخته است که به نظر می رسد رفع آن نیازمند ارائه مقالات و مستندات و پر شمارتری است تا شاید کسانی از تحمیق بیش تر خویش دست بدارند و لااقل شهادت چشمان خود را به هنگام دیدار مستند تختگاه باور کنند. اینک و بر مبنای سابقه بر من مسلم است که ناباوران نسبت به این نو داده های تاریخی و فرهنگی ایران و جهان، بیش ترین عناد را آن جا بروز می دهند که پذیرش اشارات مدخلی، با از دست دادن بی بازگشت داشته های دست ساز یهودیان یکسان می شود چنان که اصرارشان در رد و نفی بنیانی ترین مدارک و نماهایی صرف می شود که قدرت مقاومت مستقل و متکی به ادله قوی را از آنان سلب می کند. بر این اساس به دوستانی که سعی در جلب و جذب اطرافیان خود دارند، توصیه می کنم که پیش از شروع مباحث پولیمیکی و بروز لج بازی های آزار دهنده و طفلانه، نسخه ای از مستند تختگاه هیچ کس را به طرف مباحثه ارائه دهند و بازدید از آن را شرط شروع و یا ادامه مباحث گفتاری بگیرند. اگر سوژه پس از گذشت زمان لازم، مثلا به بهانه کمبود وقت و یا ناسالمی نسخه مدعی ندیدن مستندها شد و یا تختگاه را حاصل صحنه سازی و دکور بندی و نظایر آن شناسایی کرد، مطمئن باشید هیچ ادله و ادعای دیگری پذیرش های پیشین را از او نخواهد گرفت و با متعصبی بی منطق رو به رویید که مقوله های ذهنی آلوده به جعل های کلان را مقدس می انگارد.        

«در میان نام دارترین بزرگان جهان، شاید نادر شاه افشار گم نام ترین همه آنان باشد. حالی که اگر هیچ یک از خصوصیات ممتاز و برجسته این مرد نامی را هم در نظر نیاوریم، همان از درجه نظامیگری و نبوغ انکار ناپذیر استراتژیک او، باید در ردیف بزرگ ترین بزرگان همه اعصار حیات بشر قرار داد و با توجه به سنوات معدود حضور او در عرضه فعالیت های مختلف جنگی، به آسانی نتوان همانندی برای او یافت. ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسویان، که خود مدت کوتاهی زیست و جنگ های عظیمی نیز به راه انداخت از ستایشگران نادر شاه است و به حق او را بزرگ ترین فاتح آسیایی می داند». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 13) 

با کمک چنین رجز خوانی های بی پایه هم، راه ورودی به درون قصه های سه گانه در موضوع صفویه و افشاریه و زندیه باز نمی شود و هنوز کسی تقاضای دیدار منبع این ادعا و نظایر آن را نداشته و در حال حاضر، مشتاقان دریافت تصاویر قابل قبول از روند و گذر تاریخ هر دوران و مکان و هر تجمعی، ناگزیرند گذران امورات تاریخی خود را، با دخالت و دعوت اسکندر و اعراب، چنگیز و هلاکو، گوته شاعر آلمانی در حال ستایش و سجده به حافظ، نادر مورد ستایش ناپلئون، اشعار سعدی منقور بر سر در سازمان ملل و یک شاه نامه سرشار از کشت و کشتارهای فانتزی، طعم دار و هضم کنند، چنان که اروپاییان هم با پذیرش ماجراهای اسب تروا، شیر دادن ماده گرگ به نوزادان انسان، پاشنه طلسم نشده آشیل، خدای چماق دار هرکول و بالاخره ناپلئون فاتح، حضور تاریخی خود را آب و رنگی داده اند. به نظر می رسد این صورت های گوناگون را زمانی در جای نمایه های تاریخی نشانده اند که قصد استتار و ایجاد ابهام در فصل ناخوش آیندی از تاریخ ملتی چشم و گوش بسته داشته اند. کارگاه و پناهگاه این ساخت و سازها زیر زمین های کنیسه و کلیساست که عالی ترین برداشت های ضد اسلامی و اختلاف برانگیز را از همین مزرعه دروغ های تاریخی درو کرده اند. این که در متن بالا به نادر قلابی عنوان گم نام ترین نام دار تاریخ داده اند، از آن است که نادر در مکتب روایات تاریخی شرق میانه، اندک نشانه ای برای بروز و شناسایی ندارد. 

«بی اقبالی های مرد پرتوان و برومند و شکوه آفرین ایران، همه هم از آن حیث نیست که وی فقط دوران کوتاه دوازده ساله ای را شاه بوده و مسند حقیقی قدرت را در اختیار داشته است. بل که بدین سبب نیز است که این داهی کبیر متعاقب عمر دویست و چهل ساله بزرگ ترین و محبوب ترین سلسله ی ایرانی بعد از اسلام بر تخت نشسته است که در دل هم میهنان خود جایگاه والایی کسب کرده اند و در سایه ی تبلیغات حساب شده و دامنه دار، حکومت های قبل و بعد خود را تحت الشعاع قرار داده اند. نوع نگاهی که ایرانیان به دودمان صوفیان صافی پیدا کرده اند و به طور خاص پیش آمدهایی که در پایان کار سلاله شیخ صفی الدین اردبیلی روی داد و سوانح دردناکی را برای ملت و کشور به وجود آورد، باعث شده است که عظمت نبوغ و دهاء مسلم مرد بلند مرتبه ای چون نادر، در محاق فراموشی و کم التفاتی افتد و نویسندگان و مورخان ادوار  بعد نیز در اعصار زندیه و به ویژه قاجاریه از پرداختن به زندگانی وی و توضیح افتخارات عظیمی که خلق کرده است، غفلت ورزند. این که سهل است، چرا که گه گاه قضاوت هایی نیز درباره وی می شده است که نه تنها موید احوال چنان پادشاه کامکاری نبوده، بل چهره ای دژم نیز به وی داده و فی الجمله شرح آن همه مساعی که برای جبران کار غلزائیان قندهار و برون رفت از گرداب هجوم های ظالمانه ی روس و عثمانی معمول داشته، مورد تعرض و نسیان قرار گرفته است». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 14)

دست یابی به چاره و اکسیری که عوارض چنین تمسک های چند پهلو به روایات ساختگی تاریخ را درمان کند، در شرایط کنونی و با چنین اساتید و آموزش ها، ناممکن است. زیرا از سویی سرداری بی قرینه ولی گم نام را به عرصه می کشانند و از دیگر سو هم او را از اقبال مردم و به طور کلی تاریخ چنان محروم نشان می دهند که حتی فرقه های ایران پرستی، بر این امام زاده تازه ساز، نه این که ضریح و بارگاه، بل تا همین اواخر، سنگ نشانی هم در زمین فرو نکرده اند!     

«به هر تقدیر نادر بی هیچ گونه تردید مرد بزرگی بود و با هر معیار و مقیاسی نیز که به سنجش استعدادها و قدرت دگرگون سازی و تحول آفرینی و نیرو زایی او بپردازیم و نمی توانیم عظمت نبوغ بی مانندش را انکار کنیم. اراده خلاق و توان مقابله او با کوهه های انبوه حوادث صعب و سنگین، در دهاء و جربزه هیجان انگیزی نهفته است که مایه ی اصلی حرکت و فعالیت وی در فنون مختلف سیاسی و اقتصادی و خاصه نظامیگری است. مردی که ظاهرا هیچ گاه به مکتب نرفته و درسی نخوانده بود، به مردم و میهن خود سخت علاقه داشت، تاریخ ایران را می دانست و به دقایقی از آن ها، خاصه آن ها که شاهنامه حکیم فردوسی توسی علیه الرحمه روایت کرده، بسیار آشنا بود». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 15)

بفرمایید و بکوشید از سراینده این زینت فروش تاریخ مثلا سئوال کنید از چه طریق، به دنبال تاکید بر بی سوادی نادر، تصور اشتیاق او به شاه نامه را کشف کرده است؟! شاید با حد اکثر ندیده انگاری از سر لطف بتوان پذیرفت که برحسب تفاوت در علاقه مندی های طبیعی میان نادر و کریم خان، که یکی دغدغه بی کار ماندن اسافل اعضای لشکریان خود را داشت که سرانجام به همراه بردن فاحشه خانه ای متحرک را راه چاره دید، در این جا نیز نادر برای جلوگیری از محروم ماندن از دیدار شبه تعزیه سهراب کشی وادار شده باشد که نقال و ملزومات قهوه خانه ای را به دنبال سپاه خود بکشاند.

«با این که وطن دوستی در روزگار او، مفاهیم نظری و متبرک کنونی خود را نیافته بود، اما شناخت حدود و ثغور ایران بزرگ، آن هم در مقیاس نجد ایران و پاسداری از مرزهای گسترده  آن را فریضه همت می شمرد و مکرر پیش آمده بود که در این راه نه تنها به اسلاف تاجدار صفوی خود نگاه می کرد، بل به ادوار تابناک تر پیش از آن نیز تاسی می جست. مثلا برای نخستین بار بود که در چهره یک دولت برخاسته از متن مردم و مستظهر به اراده و حمیت و فداکاری همان ملت مرزهای ایران و هند را با وجود تسخیر قسمت عمده ای از شبه قاره در منتهای رودخانه ی پنجاب و سند قرار داد، برای سرزمین زیبا و پربرکت کشمیر، که از گذشته های دور تا امروز، خود را ایران صغیر می شناسد، حاکمی جداگانه معین کرد. در منطقه افغانستان، تمامی خطه ای را که در غرب فلات پامیر واقع است، به خاک وطن منضم ساخت و در نواحی ماوراءالنهر و خراسان بزرگ، مرز تاریخی سیحون را زنده کرد و گردن کشان غفلت زده منطقه را به طوع و کره واداشت تا در آغوش مام بزرگ وطن، احساس آرامش و امنیت کنند. عین همین مسئله نیز در قفقازیه، بخش های اران و شروان تاریخی، ارمنستان و گرجستان تا قریب به دریای سیاه اتفاق افتاد و کل داغستان و چچنی ادوار بعد را که خاستگاه حمایتی صفویان شناخته می شد و ائمه جمعه و جماعت شان را نیز به روزگار همان سلسله، از دربارهای تبریز و قزوین و اصفهان تعیین می کردند با وجود سرسختی کوه ها و جبال سر به فلک کشیده البرز در جایگاه واقعی خود نشانید». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 16) 

به گمان شما اگر این مولف، قبل از اتمام جوهر خود کارش، به همین روال، تا اندونزی و ژاپن را از سویی و مسکو و لنین گراد سابق تا مرکز قطب شمال را از دیگر سو به نادر کشور گشا می بخشید، آب از آب می جنبید؟ در این جا گرچه تصریح می شود که در زمان نادر میهن پرستی مفهوم شناخته شده ای نبود، باز هم نخبه ترین خیال خفته در سطور آن، سعی نادر برای تسخیر کشمیر، به قصد تولید بک آپی برای رفع احتمالات آتی سرزمین ایران بوده است؟! 

«در اوراق همین کتاب خواهیم دید که نادر دست کم سه بار در خلال سال های 1145 و 1146 و 1157 بغداد را محاصره کرد و بخش هایی از آن را نیز به تصرف درآورد؛ اما از نابختیاری های او و مردم مصیبت زده وطن اش بود که هر بار حادثه ای داخلی یا شیطنتی خارجی هویدا می شد و حالی که می رفت تا تمامی بخش های سواد و مردم مومن و مخلص دل ایران شهر با دیگر صفحات کشور یک صدا شوند - امری که به طور قطع انتظار وقوع آن می رفت - به تحقق نپیوست». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 17)

بر اساس سخنان بی بدیل چنین مولفی که حتی از تحقق نیافته های تاریخ نیز با خبر است، تا زمان طلوع و ظهور و کشف سردار دیگری که بتواند سالی دو بار بغداد را محاصره کند، باید که نادر را برنده این مسابقه محاصره دانست و گرچه به اشتباه چنین برداشت می کردم که جهان گیری و متصرفات نادر فقط به سمت شمال و شرق جهان امتداد داشته اینک و در مواجهه با خبرنامه ملی بالا ناگزیرم سعی نادر برای تسخیر غرب جهان را هم بپذیرم.

«هم روس ها و هم ترکان لجوج عثمانی، بخت خود را آزموده بودند و تنها چیزی را که از خدا می خواستند و در عرصه ی زمینی نیز به جد، بدان می پرداختند، اشتغالات درونی کشور برای نادر شاه بود تا ارتش کارآمد و ترساننده ی چهار صد و سی هزار نفری خود را با پنج هزار توپ و آن همه مهمات به راه نیندازد و در حالی که می رفت و می توانست که هر دو امپراتوری را با خطرات جدی انقراض روبه رو کند، از لاک خویش بیرون نخزد و ارکان متزلزل حیات سیاسی شان را به خطر نیندازد». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 18)

این که مولف ما به مکنونات قلبی و ذهنی نادر نیز مسلط بوده، محل امیدواری بسیار است ولی بنیان اندیشان اینک دیگر باخبرند که در زمان نادر هنوز هیچ شهر قابل سکونت و دربرگیرنده جماعت، به خصوص در تیراژی که مولف ما می گوید، وجود نداشته و حتی شیراز هم منتظر است تا کریم خان زند کلنگ تولد آن را بر زمین بکوبد، آن گاه زمینه آماده ای فراهم است تا بپرسیم نادر این قریب نیم میلیون نظامی را  به اصطلاح قدما از کدام سوراخ جمع آوری و چه گونه و در کجا و چه امکاناتینهار می داده است به خصوص که پنج هزار توپ جنگی را اگر با اندک فاصله لازم به دنبال هم ردیف می کرد به حدود پانصد کیلو متر فضای بی معارض، یعنی فاصله میان تهران و اصفهان نیازمند بوده است! 

«ساختار ناوگان دریایی ایران، از همین ایام در ذهن فرمانده دلاور شکل گرفت و بعدها، به مرور، به صورت های اصولی تر و قطعی تر، اقتدار و نظمی منطقی به خود یافت و نیروی رعب انگیزی شد که تا نادر زنده بود، و حتی سالیانی دراز بعد از انحطاط دولت او نیز، از تطاول های بی حساب و کتاب دولت های اروپایی جلوگیری کرد. اعتبار ایران به جایگاه اساسی آن رسید و به رغم تمامی شعوذه های مکارانه غریبان و نمایندگان هوشیارشان، که تا آن روز در همه مراکز حساس خلیج فارس، جای خوش کرده بودند نه فقط امنیت سواحل و جزایر کوچک و بزرگ موجود در دو سوی آب ها، برقرار بود بل نیروهای جنگی ایران، مناطق ظفار و عمان و قطیف و سواحل متصالح را به تمکین واداشته بودند. بدین نهج، ایران عصر نادری، به صورتی قانونمند و اصولی، صلای رسای تمامی مردمی را که از هزارها سال پیش در صلح و صفا و ثبات و دوستی منطقی با یکدیگر به سر می بردند به گوش سوداگران غربی می رسانید و از این که بخواهند سیر سیری ناپذیر مطامع خود را با استعمار و استثمار این صفحات، تقویت کنند، به انذار و تحذیرشان خبر می داد. در حقیقت، و در نهایت اندوه و اسف باید گفت که این پس از درگذشت جانگداز چنان مرد مصمم و بیدار دل و با اراده است که قایق های توپدار باختر زمینیان، به طور بلامنازع بر آب راه حیاتی ایرانیان و عرب ها تسلط جست و به مرور دهور، جان و مال و عرض و اعتبار آنان را نیز در معرض بیع و شری قرار داد». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 19) 

در این مرحله است که با نمونه بالا، ظاهرا مولف ما در بررسی تاریخ عهد نادر، شاید هم پس از آگاهی و اطمینان به برقراری امنیت جهانی، که گویا به قوت بازو و ضربات شمشیر و نهاد نظامی نادر برقرار شده بود، رفته رفته و برای ایجاد تناسب میان دلاوری های صرف شده نادری و ضعف قابل لمس گستره امکانات محلی و ملی، به نوشتن انشاهای قوی و کم غلط تری از قماش فوق در ستایش قوم و سرزمین خود تشویق شده است.  

«تجارب ذی قیمتی که دلاور مرد یگانه خراسانی در خلال شش و هفت سال جنگ و گریزهای پی در پی داخلی با مدعیان متعدد سرکش، از جمله ملک محمود سیستانی، میرزا احمدخان، فتحعلی خان قاجار، اشرف افغان و اللهیار خان ابدالی کسب کرده بود، به وی آن جسارت و جرات را داد که دربادی امر به توانایی های نظامی بی همتایی که در وجودش ودیعه بود، پی برد و آن گاه در مقام یک نابغه زبردست و مسلط بر فنون جنگ، به آوردگاه دشمنان خارجی روی نهد. صحنه های نبردهای دائمی بعدی وی با عثمانی ها، هندوان، اوزبک ها و تاتارهای آسیای میانه، و اعراب سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای فارس، توانایی های دیگری را در مقیاس عظیم لشکرکشی و فرماندهی حساب شده می طلبید که نادر در خلال آن ها، به طور قطع استعدادهای رزمی شگرف و برق آسایی بروز داد که نه تنها در سطح بسیج یک ملت مرد پرور و جنگ جو و دلیر، بل که در گستره ی عملیات جنگی جهانی آن روز، مقامی بس بلند و شامخ برای وی آفرید». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 21)

اشتباهی در کار نیست، برداشتی است که عینا از کتاب دو جلدی مولف آن نقل می شود: بخشیدن عنوان دلاور مرد خراسانی به ناشناسی که جز قصه از او نشنیده و مستندی در دست نداریم، مولفی که عرصه تحقیق و نگارش تاریخ را با گود زورخانه یکی گرفته و تصویری از نوع «یک ملت مرد پرور و جنگ جو و دلیر» که از «جنگ جهانی آن روز فاتح بیرون آمده» در مقابل خود دارد، آیا می تواند جز یک نادر کلیشه ای و ربوتیک معرفی کند که دائما و با شمشیر برهنه در حال بلع بلامنازع سرزمین های دور و نزدیک است؟! در نگاه مردم آگاه چنین ژست های ناسیونالیستی تاریخ گذشته، برای جا انداختن صاحب منصبی که قصد سازندگان وی فقط پر کردن گوشه بی جنبش دیگری از سرزمین پوریم زده ای است که تا زمان نادر هنوز یک کاروان سرای مورد نیاز تجارت و تولید و یک شهر قابل سکونت ندارد. 

«کسانی چون لارنس لکهارت انگلیسی نادر و ناپلئون را در عرض هم قلمداد می کنند و نکته جالب این که همان بزرگ ترین بزرگ نظامی غرب ناپلئون، خود نیز به نادر بسیار نظر داشته است و بر صحت استراتژِی ها و تاکتیک های آخرین فاتح شجاع آسیایی به چشم تحسین نگریسته است. اما رشد و نمو و به عرصه رسیدن فردی چون نادر، بیش از همه باید مبین توان مرد پروری ایران باشد و این که ملتی با سوابق درخشان قهرمانی فرزندان خود، به کرات نشان داده است که در لحظات بحرانی، مردان بزرگ و نادر می پرورد و به دست آنان، کارهای نتوانستنی به انجام می رساند. این جنبه از توانایی های عنصر ایرانی مطلبی است که باید نگاهی در خور توجه بدان داشت. این که ایرانیان مردمی سرد و گرم چشیده اند و در خلال عمرهای دراز با مصائب و متاعب بی شمار قرین مانده اند و به تعبیر واضح ما، هیچ نسلی از مردم کشور نبوده اند که طعم تلخ یک بحران حاد سیاسی، اجتماعی، نظامی، اقتصادی فرهنگی و نظایر آن ها را از سر نگذرانده باشند، واقعیتی آشکار است. در همان حال راز بقای مجموعه ی انسان های بلند فطرت و غریزی که ایرانی شناخته می شوند. در قوت تحمل شداید دردناک و کنار آمدن پرشکیب آنان با دشواری هاست، و این که علی الدوام در اوج آلام و محن، مردی از حضیض اسقام و فتن به پا خاسته و غبار غم ها را از چهره ملت شسته است». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 22)

ملاحظه می فرمایید که بی راهه نرفته ام و پیشرفت حیرت آور مولف ما در تولید مقالاتی مناسب افتتاح سخن از سوی نقالان قهوه خانه ها و شیفتگی او نسبت به دروغ نوشته های وارداتی، شایسته تمجید و تحسین است وگرچه سهم او انتقال محصولات کپک گرفته دانشگاه های طویله سان غرب، که دست پروردگانی عالی مقام و مجرب و دارای مدارک فوق شیادی تا مرحله جعل کتیبه تربیت کرده اند، به ستایش نامه ملی فوق، اعتباری فرا معمول می بخشد. مولف مورد اشاره و بحث ما، به خصوص که راز بقای انسان های بلند فطرت و عزیز ایرانی و اساتید نخبه ای را می داند که بار تبلیغ دروغ های ساخت منابع یهودی را بر دوش گرفته و حمل می کنند. می پرسم آیا صاحب چنین دیدگاه فرا ناسیونالیستی کهنه پرست، صلاحیت تدوین متون تاریخ را دارد؟!

«در تحلیلی کلی از همه ی آن چه که به شاه نادر منسوب است، می توان دریافت که او از اوضاع تاریخی منطقه و نقش پر اهمیت و تاثیر گذار ایران بر کشورهای شرق و غرب و نیز ایجاد پلی ارتباطی در میان تمدن های بزرگ آسیایی و افریقایی و اروپایی آگاهی داشت و می خواست تا دگرباره با نگرشی نو، اختلافات چند صد ساله  بی فایده ای را که صفویان در میان مردم منطقه و به ویژه مسلمانان دامن زده بودند، از میان بردارد و با این که به گمان ما، خود شیعه بود و در مهد تعالیم شیعی خراسانی رشد و پرورش یافته بود، اما جایگاه خاص تاریخی ایران را در گسترش و تداوم تمدن اسلامی تعیین و تثبیت کند. در اوراق همین وجیزه، بررسی سیاست های مختلف نادر و فی الجمله اندیشه ها و آرمان های اساسی ملی او مورد فحص و بحث قرار خواهد گرفت و اهمیت کارهای برجسته و ماندگار فرزند گران مایه ی ایران، در تقریب مذاهب اسلامی و حتی ادیان جهان شمول الهی نموده خواهد شد.

اقدامات متعدد او در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم در زمره ی فصولی از تحقیق کنونی جای باز می کند که اهمیت نبوغ ملک داری شاه برخاسته از میان فرودست ترین قشرهای ملت نشان داده شود. بی گمان جا دارد فصلی نیز به تحولات ناشی از قیام قندهاریان و سقوط اصفهان اختصاص پیدا کند تا بستر حقیقی تغییرات بعد شناسایی گردد و منشاء آن همه دگرگونی هایی که در جمعیت ایران حادث شد، به نحو شایسته، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل واقع شود. چرا که این بخش از تاریخ ایران، به نحو الزام آوری به تاریخ منطقه و جهان پیوند یافت و حوادثی که به فاصله ی کم تر از نیم قرن در اروپا پیش آمد، تاثیراتی پر دامنه و مستمر بر دیگر نقاط گیتی و از جمله ایران بر جای نهاد که در تعیین سرنوشت تاریخی ملت ما نیز عیان گشت». (رضا شعبانی، تاریخ ایران در عصر افشاریه، ص 23)

چنین است که در هر فرصت، به اثرات مخرب نوشته هایی که منشاء و محرک قوم و شخص پرستی بی دلیل دارد را، تذکر داده ام و یادآوری کرده ام که این گونه افاضات که بال مگسی مستندات ندارد، درست مانند متن فوق که نادر دائما در حال جنگ را منادی وحدت اسلامی معرفی می کند، در زمره براترین ابزارهایی قرار می گیرد که جز دامن زدن به تفرقه و موجه شناختن خون ریزی های محلی و منطقه ای، در میان مسلمین، حاصل دیگری برای جماعات مسلمان شرق میانه نداشته و نخواهد داشت. (ادامه دارد) 

  
نظرات 171 + ارسال نظر
محمد اوجال دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 04:57 ق.ظ http://www.ibna.ir/vdciupav.t1avu2bcct.html

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا):

http://www.ibna.ir/vdciupav.t1avu2bcct.html

نگاهی به کارنامه چهره ماندگار تاریخ
دکتر رضا شعبانی، متخصص تاریخ ایران در روزگار افشاریه

"دکتر رضا شعبانی را باید برجسته‌ترین متخصص تاریخ ایران در روزگار افشاریه دانست. تصحیح متون، پژوهش‌های تاریخی درباره سلسله‌های افشاریه و زندیه، تاریخ ایران باستان و تاریخ عمومی ایران، تک نگاری‌ها و مجموعه مقالات از جمله فعالیت‌های اوست."

آقای محمد اوجال. کارشان زار شده و برای ممانعت از سقوط به هر حشیشی چنگ می زنند. اگر جمع آوری خرافات جاری را بتوان تالیف تاریخ نام داد، پس در هر روز بر جنگ های میان مردم قطب شمال و جنوب می توان شرج و بسط نوشت.

سیما دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 08:34 ق.ظ

سلام استاد عزیز. می خواستم از محضرتون بپرسم شما فیلم شکارچی شنبه را دیدید؟ و اگه دیدین نظرتون رو میشه بفرمایید ؟ چون به نظر میاد کارگردان فیلم کاملا از نوشته ها و کتابهای شما خبر داره و اونها را خونده

خانم سیما. شنیده ام که فیلم خوبی است ولی هنوز ندیده ام و به خودم وعده امروز و فردا را می دهم.

رامین-ص دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 08:35 ق.ظ

سلام:
استاد گرامی خسته نباشید:
1-در قسمت اول کتاب اشکانیان,در بررسی زبان فارسی باستان گفته بودید که این دستور زبان مربوط به زبان اسلاوها می باشد.آیا کسانی که این کتیبه ها را جعل کرده اند به این موضوع اشراف داشته اند که بر اساس آن دست به چنین اقدامی زده اند یا نه؟

2-آیا با کسانی که در ایران مدعی اند که زرتشتی هستند تا به حال برخوردی داشته اید که بدانید باچه زبانی صحبت می کنند؟در مراسم آیینی خود اوستا را با چه زبانی می خوانند؟با تشکر.

آقای رامین. اینک دیگر اسلوب تعیین تکلیف با مظاهر تمدن در ایران به صورت کلی و کلان روشن است: در سرزمینی که ۲۲ قرن کم ترین رد حضور آدمی را ندارد، رواج زردشتیگری چه گونه ممکن بوده است؟! سرانجام و برای سهولت آشنایی با مدخل های نوین تاریخی لازم است معلوم کنید که آیا قتل عام پوریم و عوارض ناشی از آن یعنی غیبت آدمی در حوزه اجرای آن را پذیرفته اید یا نه.

مجتبی غفوری دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 09:30 ق.ظ

با سلام

ظرف این چند روز تا آخر هفته یک فضا مناسب جهت دریافت و ارائه کارهایی که دوستان انجام داده اند یا جمع آوری کرده ا ند فراهم می شود . از تمامی عزیزان خواهشمندیم ظرف این مدت مطالب، اسناد و هر آنچه را که لازم می بینند طبقه بندی کنند تا انجام این کار راحت شود.



استاد عزیز جناب سلام محمدی بنده منتظر فرصتی هستم تا مفصل خدمت شما برسم بلاخص در مورد مقاله ای که در باب هنر نوشته بودید و بسیار استفاده کردم . در حال حاضر مشغول انجام وظیفه ای هستم که در کنار کارهای روزمره فرصتی برایم باقی نگذاشته بزودی خدمت میرسم .

جناب اوجال کار تا حدودی پیش رفته ولی به علت اولویتی که موضوع فعلی ایجاد کرده برای مدتی متوقف شده . البته بزودی ادامه آن آغاز میشود به شرطی که دعا کنید سفری که دوست عزیزمان جناب آقای مهدی -مهدی تشریف برده اند به سلامتی به اتمام برسد.

جناب ساده دل قسمت های انتهایی کامنت شما به عنوان یک پیشنهاد قابل ارائه است . در مورد موارد دیگری که طرح کرده بودید باید عرض کنم بنیان اندیشی در همین مدت کوتاه دستاورد های عظیمی داشته که نباید آنرا نادیده گرفت . بنده به جرات عرض کنم لایه ای در حال شکل گیری است که با گذشت زمان تمام بنای جعل و فریبی که ظرف قرن ها ساخته و پرداخته بودند را از بین خواهد برد . امروز این بنا شکاف های عظیمی برداشته با توجه به اشارات برخی دوستان که در همین زمینه فعالیت می کنند شکافها به نقاطی رسیده که حتی باهوش ترین معماران این بنا فکر آن را هم نمی کردند که با چنین صحنه ای روبرو شوند . امروز ما از مسائلی همچون نیمه کار بودن تخت جمشید به صحنه هایی رسیده ایم که تنها در یک بخش آن تا همین اواخر موضوعاتی تحت عنوان فرهنگ ، ملیت ، زبان ، علم ، جغرافیا و دهها نمونه دیگر نا شناخته و مجعول است.

پس از شما وتمام دوستانی که این نکات را درک کرده اند خواهشمندم به وسعت و بنیان مطالبی که ارائه میشود توجه کنیم و از بحث کردن در باره مسائلی که انرژی وبلاگ را تخلیه و مباحث را به حاشیه می برد دوری کنیم زیرا وظیفه ای سنگین بر گردن ما نهاده شده . بنده اعتقاد دارم این وبلاگ می تواند جهان را متحول کند .

مجتبی غفوری دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 09:35 ق.ظ

با سلام

از دوستان عزیزی که در این سالها مطالب استاد را دنبال کرده اند خواهشمندم پیشنهادات خود را پیرامون مسائل زیر عنوان کنند:

۱- عملیاتی کردن بیشتر وبسایت نا ریا ( بطور مثال pdf کردن مقالات و غیره)

2- نحوه انتشار مطالب برای اطلاع و دسترسی بیشتر مردم در داخل و خارج از کشور

3- ترجمه مقالات

4- جمع آوری اسناد بیشتر داخلی و خارجی در باب مداخلی که گشوده شده

5- بانک اطلاعاتی


ضمنا در صورت تمایل از دوستانی که در هریک از موارد طرح شده خواهان همکاری هستند دعوت بعمل می آید .البته ذکر این نکته ضروری است که زحمت دوستان دارای اجر اخروی خواهد بود.


با تشکر

استاد غفوری نازنین. اجرای پی دی اف ۸ مجلد اول یعنی کتاب های هخامنشیان، اشکانیان، سه جلد ساسانیان و سه جلد پلی برگذشته را به عهده ما بگذارید و کارهای دیگر را به دوستان علاقمند واگذارید.

مسعود سنجری دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 09:55 ق.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار گرامی
سلام علیکم

استاد در خصوص ناپلئون با نادیده گرفتن تواریخ رایج (که قطعا قابل اعتبار و اعتنا نیستند) اینگونه به نظر می رسد که هجوم او به مناطق حضور مسلمین در اروپا, شمال افریقا و قسمتهایی از خاورمیانه انجام شده است. اینطور نیست؟

والسلام علیکم
فی امان الله

آقای سنجری. ابتدا باید وجود و حضور نادر و ناپلئون و بسیار کسان دیگر را با اسناد همزمان اثبات کرد. کاری که تاکنون انجام نشده و انجام شدن اش هم دشوار است. تعجب نکنید زیرا با تاسیساتی مواجهیم که قوم خیالی مغول و جنگ های صلیبی و حمله جهانی اعراب مسلمان را به خوردمان داده اند.

khalil دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 11:51 ق.ظ

سلام استاد
مثل همیشه عالی بود
ننگ بر این نویسندگان بی عرضه و دروغگو...
با این همه کشت و کشتارسازی می خواهند خود را از پوریم مبرا کنند.

سایه دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 09:05 ب.ظ

سلام
استاد غفوری عزیز گمان کنم سال پیش بود از شما یک نسخه از مستندها را خواسته بودم که دارای رزولوشن بالا باشد.نسخه ای را فرستاده بودید ولی آن چیزی نبود که میخواستم.آیا امکان دسترسی به مستند ها با کیفیت اچ دی وجود دارد؟
ممنون

محمد دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 09:51 ب.ظ

"مردی که ظاهرا هیچ گاه به مکتب نرفته و درسی نخوانده بود"
آقای پورپیرار؛ به نظر من نادر شاه جدای از پادشاهی پیامبر هم بوده ، یک پیامبر امی!

آقای محمد. ابتدا او را در اسناد مطمئن تاریخی و نه جعلیات یهود نوشته، پیدا کنید بعد هر مقامی که مایلید به او ببخشید.

منصور دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 10:53 ب.ظ

با سلام
جناب استاد غفوری
PDF تمام مقالات ناریا را مدتهاست تهیه کرده‌ام البته چون این کار را برای خود و مجموعه‌ای که به آنها دسترسی دارم انجام داده‌ام ، برخی مطالب را های لایت کرده‌ام اما محتوا بی هیچ کم و کاست همان است. اگر مناسب می‌دانید بطریقی آنرا تقدیم کنم.البته فکر می‌کنم در دیداری که اوایل سال خدمتتان آمدم آنها را هم تقدیم کردم.
در مورد راههای توسعه دیدگاههای بنیان اندیشی به نظر می‌رسد با توجه به وضعیت فلاکت باری که عرصه نشر و کتاب بدان مبتلاست ، مدتهاست که مردم با این صنعت خداحافظی کرده‌اند و به رسانه‌های صوتی و تصویری رو آورده‌اند. بنابراین بهترین راه استفاده از چنین رسانه‌هایی است. اگر هم اندک آشنایی از کتابهای مختلف در حوزه علوم انسانی در میان مردم می‌بینیم بدلیل ناچاری افراد است مثلا مجبورند برای پاس کردن واحدهای دانشگاهی خود این کتابها را بخوانند. دیدگاه غالب جامعه به این نوع کتب منفی است و آنهایی که می‌خواهند خیلی خود را صاحب نظر بنمایانند می‌گویند: «در این مملکت شما قادر به ساخت یک پیچ نیستید ، باید بروید دنبال صنعت و فن». در گذشته مردم فراغت بیشتری داشتند اما امروزه همه بدنبال معاش خود در حال دویدن هستند و تمرکز لازم را برای مطالعه و تدبر در آثار نوشتاری ندارند. بنابراین چند نکته خدمتتان ارائه می‌کنم:
1. هر چه بیشتر باید آثار تصویری شامل مصاحبه با استاد گرامی ، تهیه کلیپهای مختلف، تهیه فیلمهای مستند از آثار تاریخی ، تهیه فیلم مستند از میزان غریبگی این مردم با گذشته خود چه بشکل محلی، چه به شکل ملی تهیه کنیم. مصاحبه با مردم در اقصی نقاط کشور راجع به گذشته واقعی آنها اسناد خوبی در اختیار ما قرار می‌دهد. به هر حال ما روزی از وجود استاد گرانقدرمان محروم خواهیم شد اما تفکرات و درسهای ایشان باید زنده و تازه بماند، شاید روزی بتوانیم یک شبکه ماهواره‌ای تحت نام بنیان اندیشی تاسیس کنیم، در آنصورت وجود این آثار صوتی و تصویری برای ما بسیار مغتنم خواهد بود.
2. تهیه یک نرم افزار مناسب که در بر دارنده تمامی آثار استاد باشد و شامل صوت ، تصویر و متن باشد بسیار کارساز است. اگر این نرم افزار بگونه‌ای تهیه شود که یک روال منطقی از پیشرفت بشر در دوران های مختلف تاریخی ارائه کند و در هر مقطع تاریخی به سوالات آن مقطع پاسخ دهد بسیار بسیار مفید خواهد بود. می‌توان در این نرم افزار از طنز و کلیپ‌های کوتاه و انیمیشن هم استفاده کرد و آثار نصویری از دوستان و دشمنان هم در آن گنجاند. بعنوان مثال عرض می‌کنم : بسیاری از آثار آقای مهران مدیری را هم می‌توان استفاده کرد. مثلاً آنجا که شاه یک ساعته به سنپترزبورگ می‌رود وبرمی‌گردد وقتی مورد تعجب مستشارالدوله(سیامک انصاری) واقع می‌شود می‌گوید به درشکه گفتیم گازش را بگیرد! آنگاه می‌توانیم داستان 19 بار حمله سلطان محمود غزنوی به هند یا حملات نادرشاه به هند و روسیه و عثمانی را بلافاصله بگنجانیم. به هر حال ما ناچاریم هر چه بیشتر روشنگریهای استاد را به مخاطب انتقال دهیم بدون اینکه برای او ملال انگیز باشد.
3. و نکته آخر اینکه اگر استاد لازم بدانند جلساتی با حضور ایشان برگزار شود و درباره موضوعات مختلف تبادل نظر شود زیرا افق و زاویه دید ایشان بدلیل اشراف بر مسائل می‌تواند بسیار متفاوت از دید ما باشد، بنظر می‌رسد مسائل گفته نشده توسط ایشان بسیار گسترده‌تر از چیزی باشد که تاکنون بیان کرده است. ما حتی در مورد همان مسائل گذشته هم سوالاتی داریم زیرا شیوه طرح مسائل توسط ایشان پویاست بگونه‌ای که برخی سوالات را حل می‌کند و سوالات دیگری را ایجاد می‌نماید.

آقای منصور. با کمی کنکاش و باریک شدن در فضای فرهنگی موجود، با وضوح کامل به میدان امدن لایه ای از صاحب نظران تاریخی - اجتماعی به خصوص در محافل روحانیون میانه حال قابل تشخیص است، به گونه ای که می توانیم ادعا کنیم که لایه قابل اعتنایی از اقشار گوناگون و از جمله روشن فکران اهل مطالعه و تفکر از داخل و خارج، بخش بزرگی از مدخل ها را درک کرده و مبانی آن را پذیرفته اند. من با اطلاعی که از جوانب متنوع و متفرق کسب کرده ام می توانم به شما و هرکس دیگر توجه دهم که بخش فرهنگی سازمان جهانی یهود چنان حلقه انتشار تزهای مندرج در این مقالات را تنگ و غیر قابل رجوع کرده است که شخصا از یافت شدن ده صاحب نظر موافق و یا مخالف تعجب می کنم ولی با این همه بدانید که از ترکیه تا ایالات متحده دانشگاه های مربوطه تزهای هر یادداشت را به بحث می گذارند و ایرانیانی در میان آن ها برای ترجمه مفاهیم اصلی با خلوص نیت همکاری می کنند. از یاد نبرید که ما نیروی غول اسا و امکانات پایان ناپذیر کنیسه و کلیسا را علیه خود به حرکت درآورده ایم که نمی دانند کدام موضع را برای تقویت روحیه محافل خود انتخاب کنند و علاوه بر صدور دستور سکوت از چه باریکه راه فرهنگی دیگر به این نوشته ها بتازند و یا پاسخ نویسی کنند. اگر بتوانیم حتی در وب با اعلام قبلی مثلا در موضوع خط یا سرفصل های تعیین کننده دیگر، تا وصول به نتیجه نشست های ادواری بگذاریم و نست به هر مدخل اصلی نتیجه را در اختیار خواهان ان بگذاریم به ترین روش برای جذب اندیشمندان گرداگرد تیتر اصلی تاملی در بنیان تاریخ ایان را فراهم کرده ایم. امیدوارم به زودی با اعلام یک برنامه کار به دوران تازه ای از این کوشش و کشفیات وارد شویم و این را هم اضافه کنم که در شرق میانه پس از اقدام پوریم دیگر نمی توان به دنبال ادوار تاریخی گشت زیرا در این محدوده انسانی زندگی نمی کند تا دوره تاریخی بسازد.

محمد دوشنبه 5 دی 1390 ساعت 11:56 ب.ظ

سلام.
منظورم این بود که اگه کمی به قول شما جوهر خودکار نویسنده ی مجنون بیشتر بود نادر شاه قلابی رو به مقام پیامبری هم می رسوند!
به نظر شما "مردی که ظاهرا هیچ گاه به مکتب نرفته و درسی نخوانده بود" توصیفات حضرت محمد نیست؟!

ساده دل سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 12:30 ق.ظ


با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز

جناب غفوری
بسیار ممنونم

جناب رامین.ص

تا به حال به چهره زرتشتیان علی الخصوص موبدان اصیل انها دقت کرده اید؟ شباهت آنها به نژاد هندی غیرقابل انکار است
مانکچی هاتریا لیمجی کسی است که به همراه تعدادی زرتشتی دیگر از هند برای سر و سامان دادن به زرتشتیان و تغییر دین و کتابشان به ایران امد
او از طرق اینتلیجنت سرویس ماموریت داشت تا تتمه پروسه مهاجرت به ایران و سازماندهی فرهنگی را به پایان برساند علاوه براینکه نقش کلیدی در دربار و حرمسرای ناصرالدین شاه قاجار داشت

هیچ فکر کرده اید که چرا به برخی شاهان و حکومتهای داستانی و جعلی ما ،رسمی کردن زبان فارسی در هند را نسبت میدهند؟
جواب مشخص است،برای توجیه شباهت زبان هندی و فارسی

به نظر من زبان فارسی پیش از انکه در ایران ساخته شود در هند و با کمک کلمات هندی ساخته شده بود
همان زمان که فرقه های مختلف و متعصب و نوظهور و عجیب برای سردرگمی مردم هند و مقابله هرچه بیشتر با گرویدن به سمت اسلام،ایجاد شد

ارتباط عبری و زبان هندی را خودتان پیدا کنید

حذف سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 12:33 ق.ظ

نویسنده: هشداردوشنبه 5 دی1390 ساعت: 14:0جناب عارف کامنت هایی نصب کرده اید که در اینترنت ثبت است و در آنها علنا یک شخص را «تهدید به قتل» کرده اید . (منظور ناصر پورپیرار) در صورت تکرار به حکم قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران و نیز قانون مجازات اسلامی در صورت شکایت آقای پورپیرار یا دیگر اطرافیان او IP شما تجسس شده و مورد پییگرد قانونی قرار خواهید گرفت .

فکر می کنم حداقل مجازات شما 5 سال آبخنک خوری باشد .

هنوز مملکت آنقدر بی قانون نشده که در فضای مجازی با خیال راحت اقدام به تهدید اشخاص کنید .

امیدوارم شیر فهم شده باشید.




http://zxcv1125.blogfa.com/comments/default.aspx?blogid=zxcv1125&postid=150&timezone=12600



کار من نیست. اتفاقی دیدم. می خواهید کاری کنید؟ باز این اولتراامپریالیسم ... !

آقای حذف. گمان کنم کار اولترا با یاری الهی تا شنبه آماده خواهد شد.

ساده دل سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 12:34 ق.ظ



پایگاه تاریخ معاصر
(شاید سایت مفیدی باشد و در مواردی بکار بیاید)
http://www.dowran.ir/show.php?id=174042454

[ بدون نام ] سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 12:51 ق.ظ

دوستان توجه کنند که بخش خبرنامه ای که در زیر بخش آمار وبلاگ مندرج است، متعلق به آقای پورپیرار نیست. هر کس مایل بود می تواند در آن عضو شود ولی از آن توسط ایشان به طور مستقیم بهره برداری نخواهد شد.
کسی از ایشان خواسته است که چنین خبرنامه ای قرار داده شود و موافقت حاصل شد.
ممکن است مثلا جهت اطلاع رسانی یا نظیر آن بره برداری شود.

khalil سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 01:47 ق.ظ

استاد آیا در مورد هرکول کشف شده در کرمانشاه اطلاع دارید؟
http://www.tinn.ir/vdci55az.t1avr2bcct.html

این هم مجسمه هما که کاراکتری از رومیان است(هر دو تصویر یک موجود است):
http://www.panoramio.com/photo/50137676

http://www.romancoins.info/11Getty%20%289%29.jpg
نظر شما چیه؟؟؟؟

جالبه! سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 11:01 ق.ظ

http://www.accuweather.com/Multiple-Locations.aspx

http://www.accuweather.com/en-us/il/northern/mash-had/quick-look.aspx?cityid=214313

بابک سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 02:29 ب.ظ

جناب نصر اصفهانی
معلوم کنید بالاخره ما ترک زبان هستیم یا آذری زبان؟؟؟؟
جمعه 2 دی 1390 ساعت 6:22 PM
فیلم / مهستی هنگامی که نام ایران را فریاد می زد به چه می اندیشید؟
http://www.jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=40406&Serv=19


تمسخر آذری زبان ها در شبکه من و تو؛

شبکه من و تو؛ ترک ها هیچ کاری بلد نیستند! در یکی از برنامه های شبکه من و تو، یکی از افراد شرکت کننده در این برنامه، با توهین به آذری زبان های ایران گفت: «ترک ها هیچ کاری بلد نیستند!»
http://www.jamnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=42214&Serv=19

جینگول سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

سرمقاله بوک ریویو به قلم دکتر احسان یارشاطر:
یکی از وقایع بسیار مهم علمی در رشتة ایرا نشناسی در
سا لهای اخیر، دو جلد کتاب گرا نقدر، اثر سیروس علائی
است:یکی حاوی «نقشه های عمومی ایران از ۱۴۷۷ ت ا »۱۹۲5
General Maps of Persia (Leiden: Brill, 2005)[ [ و دیگری
جلد دوم آن که در ۲۰۱۰ م انتشار یافته است،
با عنوان «نقشه های اختصاصی ایران از ۱۴۷۷ تا »۱۹۲5
Special Maps of Persia (Leiden: Brill, 2010)[ [ مشتمل بر
نقشة نواحی مختلف و شهرها و سرحدات از جمله
بحر خزر و خلیج فارس و سواحل آن ها.
کوشش و دقت در جمع آوری این نقشه ها و
توضیحات تاریخی، جغرافیایی، زبان شناسی، و
برحسب مورد باستان شناسی و غیره، این دو کتاب را
به صورت ابزاری ضروری برای تحقیقات تاریخی و
جغرافیایی و چند رشته از علوم دیگر درآورده است.
سیر در این نقشه ها بسیار آموزنده است و پیشرفت
تدریجی اطلاعات بین المللی را نه تنها در بارة سراسر
ایران به طور کلی )جلد اول( بلکه در بارة شهرها و
نواحی مختلف کشور و سرحدات و کوه ها و رودها و
دریاچه ها و راه ها و جاده ها )جلد دوم( نیز به نمایش
می گذراند.
پیشرفت اطلاعات جغرافیایی که در نقشه های
تاریخی منعکس است، هیچ جا روشن تر از مقایسة
نقشه های مختلف بحر خزر در زمان های مختلف
به دست نمی آید. کهن ترین این نقشه ها به صورت
شکمبه ترسیم شده ) E. 224 ( و با شکل واقعی بحر
خزر تفاوت بسیار دارد. نقشه ها با مرور ایام به شکل
واقعی دریاچه نزدیک، و سرانجام نقشة دقیق و درست
دریاچه ترسیم شده است.
مدت زمانی که در پژوهش این نقشه ها صرف شده
و نتایج بدیعی که از آن به دست می آید، شگفت آور
است و همة پژوهش گران تاریخ و جغرافیا و
نقشه شناسی ایران را وامدار کوشش مشکور مولف
دانشمند کتاب می سازد........
-----------------------------------------------
استاد پورپیرار نقشه های این دو کتاب از جهات گوناگون خیلی دیدنی اند. بعضی از نقشه های کتاب آشکارا ساختگی اند از جمله یک نقشه از شهر اصفهان که عینا شبیه یک از شهرهای اروپایی سده هیجدهم است!! و بعضی از نقشه های جدیدتر آن فرضیه نوساز بودن شهرهای ایران را بخوبی ثابت می کند و فکر کنم این دو کتاب کلی به درد شما بخورند. اگر توفیق شد و از آمریکا به ایران برگشتم این دو کتاب را برایتان می آورم.

اقای جینگول. باید منابع با ارزشی باشد. از لطف جناب عالی ممنونم و سعی دارم از کسی در آمریکا خواهش کنم که تهیه و ارسال کند.

عابدی سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 05:00 ب.ظ

سلام استاد گرامی . از نوشته ی تان لذت بردم.

در پناه حق باشید.

جناب عابدی. لطف شما و دیگر دوستان بسیار بیش تر از مخزن شرمندگی بنده است. برقرار بمانید.

محمد سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 06:29 ب.ظ

برای کسانی که علم دار تاریخ 2500 ساله آریایی شده اند ، واقعا باید از ته دل گریست!
از همه بیچاره تر آن کسانی هستند که چنین مزخرفاتی را باور می کنند ؛
«هم روس ها و هم ترکان لجوج عثمانی، بخت خود را آزموده بودند و تنها چیزی را که از خدا می خواستند و در عرصه ی زمینی نیز به جد، بدان می پرداختند، اشتغالات درونی کشور برای نادر شاه بود تا ارتش کارآمد و ترساننده ی چهار صد و سی هزار نفری خود را با پنج هزار توپ و آن همه مهمات به راه نیندازد و حالی که می رفت و می توانست که هر دو امپراتوری را با خطرات جدی انقراض روبه رو کند، از لاک خویش بیرون نخزد و ارکان متزلزل حیات سیاسی شان را به خطر نیندازد».

این چرند گویی و هر دم بیلی سخن گفتن به قول آقای پوپیرار بال مگسی ارزش ندارد.
اگر کسی نگران وضع مردم و تاریخ مملکت است باید با چنین یاوه پردازانی مقابله کند.
ارتش نادر چهارصد و سی هزار جمعیت داشته؟!!!

به گمان من اگر این نویسنده ی بی سواد ارقام را هزار برابر هم می گفت ، یعنی شمار ارتشی ها را چهارصد و سی میلیون نفر عنوان می کرد ؛ باز عده ای بودند _ عده ای که چه عرض کنم!، اکثر قریب به اتفاق آریایی پروران !!_که این مهملات را باور می کردند!
واقعا عقل هم چیزی خیلی خیلی خوبی است!!!

آقای محمد. هم امروز شمار سربازان زیر اسلخه ارتش ایران و ترکیه و عراق به این رقم نمی رسند.

شمعون سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

مشهد اسراییل !

http://en.wikipedia.org/wiki/Mashhad,_Israel

البته با توجه به اینکه مشهد اسکی عربی است، اصلا جای تعجب ندارد. می توانید لیستی از شهرهای عربی را در اینجا ببینید:

http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_Arab_localities_in_Israel

شاید خاخامهای ما به همین دلیل است که همواره می گویند مشهد الرضا!!

منصور سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 08:10 ب.ظ

با سلام
استاد گرامی وقتی اثبات شد که تاریخ شرق میانه به درازای 23 قرن بکلی جعلی است آنگاه که تار و پودهای تاریخ جهان در این ناحیه جغرافیایی از هم می‌گسلد خود بخود در دیگر نقاط جهان از جمله اروپا، مصر و شرق دورهم استعداد پایداری ندارد از بنیان باید بازنگری شوند، منظور بنده مراحلی است که تمدن بشری تا رسیدن به نقطه فعلی طی کرده است و شروع آن هم با مقدمه زیبای کتاب برآمدن هخامنشیان است «تاریخ از زمین می‌روید و چون هر رستنی دیگر بومی اقلیم خویش است». اگر بنا را بر صحت همین مراحلی بگذاریم که دیرین شناسان در باب زندگی بشر عنوان کرده‌اند و آن را به ده هزار ، صد هزار و حتی یک میلیون سال پیش عقب می‌کشند، آنگاه وقتی این مراحل را کنار یکدیگر بگذاریم و او را از درون غارها و شکارگری به زمینهای کشاورزی و دامداری کشیده و از روستا نشینی به شهر نشینی و ایجاد حکومت مرکزی سوق دهیم یک انسان منصف برایش این سوال ایجاد می‌شود پس چرا شرق میانه که حتی مورخان مزدور یهود مانند ویلدورانت هم آن را گهواره تمدن بشری دانسته‌اند پس از طی این مراحل به یکباره در 2500 سال پیش خاموش شده است و به دنبال آن دلایل بسیاری که در مباحث تآمل در بنیان تاریخ مطرح شده ‌اند ارائه می‌شوند. در باب سالهای پس از پوریم هم چنان که در مقدمه ایرانشناسی فرموده‌اید قطره قطره حقیقت تلخ خداحافظی با توهم تاریخ پر زرق و برق ایران را به اذهان جستجوگر حقیقت چشانده‌اید چنانکه پس از 290 یادداشت ایرانشناسی بدون دروغ و چیزی بیش از آن مقالات و کتب دیگر، اکنون براحتی می‌توانیم بپذیریم که اجداد ما تا همین 200 سال پیش مسلمان نبوده‌اند و تا سالها پس از آن با آداب و رسوم مسلمانی بیگانه بوده‌اند. نمی‌توان از تازه وارد انتظار داشت به یکباره این حقیقت هولناک را بپذیرد. شما در این سالها به یک یک موارد رسیدگی کرده و پاسخ داده‌اید طی کردن این مراحل برای هر تازه واردی لازم است و او حق دارد سوالات خود در باب همین دوران دروغین پس از پوریم را بپرسد و جواب بگیرد. و پذیرش نبود حیات تمدنی در بازه زمانی 23 قرنه چیزی از استحکام مباحث گذشته نمی‌کاهد.

آقای منصور. روال چنان بوده که هرکس با سئوالات بنیانی بر این وبلاگ وارد شده بدون شنیدن پاسخ بیرون نرفته است. به گمانم اگر کار را همانند قبل با حوصله پیش بریم هضم این گونه غذاهای ثقیل سهل تر و اثر بخش تر می شود.

ساده دل سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 08:16 ب.ظ


تنوع و گستردگی عجیب اداب صبحانه خوری ایرانیان که در میان ملل دیگر خودنمایی میکند:
http://bazentekhabat.com/index.php?option=com_content&view=article&id=46:1390-08-11-16-58-04&catid=3:1389-07-05-08-46-52&Itemid=3

همانطور که مشاهده میکنید،کشورهایی که دارای بیشترین میزان مهاجر در دو سه قرن اخیر هستند، تنوع فرهنگی بیشتری نسبت به سایرین دارند

عماد معلم سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 08:33 ب.ظ

آفای جالب این مشهدی که گفتی در اسرائیله ی شهر عربی واقع در 5 کیلومتری شمال شرقی شهر ناصره در منطقه شمالی اسرائیله. جمعیت این شهر بر اساس مرکز امار اسرائیل حدود 6700 نفره که اغلبشون مسلمون اند , قبر یونس پیامبر هم تو همین شهره http://en.wikipedia.org/wiki/Mashhad,_Israel
http://www.chn.ir/news/?section=1&id=10312
آقای پورپیرار شما قبلا اینو دیدید
http://www.lakestan.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=181&Itemid=9

ساده دل سه‌شنبه 6 دی 1390 ساعت 10:09 ب.ظ


سلام

جناب جینگول


اکنون طرح هادی روستاها درحال برنامه ریزی است،بعید میدانم تا چندسال دیگر از همین ساختار روستایی کنونی نیز مدرکی دستمان را بگیرد
تهیه عکس و نقشه و مدرک قبل از تغییر ساختار روستاها، شاید تنها راه حل مقابله با این مشکل باشد

khalil چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 01:56 ق.ظ

آقای عماد معلم
مقبره ای هم در کشور خود مختار نخجوان برای نوح ساخته اند و زمانی که برای آگاهی از تاریخچه مکان از مسئول آرامگاه سئوال کردم گفتند که اولین بار یک باستان شناس یهودی این قبر را کشف کرده است.البته غار بزرگ و بسیار زیبایی را هم به اصحاب کهف نسبت می دهند...

abbas چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 07:01 ق.ظ

http://iranpoliticsclub.net/photos/2500/pages/Persepolis%20Shah%20at%20Persepolis_JPG.htm

یک مسلمان چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 12:06 ب.ظ

با سلام اقای پورپیرار من در همین اواخر از طریق مستند تختگاه با شما اشنا شدم تا حالا کتاب های دوازده قرن سکوت سه جلد برامدن اسلام حدود ۵۰ مقاله از ایران شناسی بدون درغ و نیز مقالات اسلام و شمشیر شما را در همین اواخر خوانده ام بین کتب خوانده شده با این مقالات و نوشته های اخیر شما ۰برامدن مردم. تناقضات بسیاری وجود دارد بنده این را قبلا به جناب عالی ذکر کرده بودم و شما مرا ارجاع به خواندن مقاله اول ایرانشناسی دادید ولی من مقصود شما را در مقاله اول درست متوجه نشدم اگر زحمتی نیست میتوانید وجود این تناقضات که منتقدان شما بیشتر روی ان تاکید میکنند را برایم بهتر توضیح دهید شاید قبلا در کامنت ها ذکر کرده باشید ولی من همین اواخر به کامنت های شما مراجعه داشته ام

آقای مسلمان. آن چه را که تناقض می گویید اسلوب این تحقیق به علت سنگینی مطالب است. وگرنه در سراسر این مدخل ها کم ترین تناقضی وجود ندارد. ناگزیرم بار دیگر خواندن یادداشت شماره ۱ ایران شناسی بدون دروغ را توصیه کنم.

انسان چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 02:25 ب.ظ

جناب پورپیرار نظر شما درمورد یکسان سازی زبا ن با زبان فارسی از برای یکدست کردن کشور از لحاظ قومی و حفظ یک پارچگی کشور در صورتی که نتوان بوسیله زبان عربی این کار را کرد چیست

آقای انسان. برای تحقق وحدت ملی نیازی به یکسان کردن زبان اقوام ساکن این یا آن سرزمین نیست، این گونه امور داوطلبانه است و از نقطه نظر دیگری حرکت می کند.

منصور چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 07:51 ب.ظ

موزه گوهر تپه بهشهر

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=111766

استاد زمانی برنامه ای از تلوزیون در مورد این بقایا پخش می شد و می گفت آنها مردگان خود را بصورت چمباتمه ای دفن می کرده اند. در حالیکه تابوتهای متحد الجهت کشف شده در جنوب تخت جمشید اثبات می کند دفن مردگان آیین خاص داشته است. آیا بقایای گوهر تپه از یک قتل عام حکایت نمی کند. بخصوص که با توجه به فصل استر تورات مبنی بر غارت نکردن اموال مغلوبین در همه جای ایران از جمله گوهر تپه مردگان همراه با ظروف سفالی یافته شده اند. آیا هیچ کاوش میدانی و مقایسه ای بخصوص در این زمینه بین مکشوفات منطقه ما با سایر نقاط جهان انجام شده است.

آقای منصور. فقط یک نگاه به آن قفسه سینه های آک بند و آسیب ندیده، برای رسوا کردن بخش اعظم این بقایا کافی است.

جهود چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 07:52 ب.ظ

آقا/ خانم انسان!
کشورهایی هستند که 4 زبان رسمی دارند!
و بیشتر!
کشورهایی هم هستند که اصلا زبان رسمی ندارند!
ولی ما زبان رسمی داریم! و از هر دوی آنها عقبتر محسوب می شویم! آنها عنوان اروپایی دارند!
تازه فرهنگستان هم داریم که تا آنجایمان را هم باید مطابق میل آنها بیان کنیم!
خودمان را نگاه نکنید که عقاید الهی مان را هم رسمی کرده ایم و به خواهران و برادرانمان عقده می گشاییم که تو حق نداری چون مثلا عقیده ات رسمی نیست!
پس چرا واتیکان را مسخره می کنیم؟ مگر نه اینکه گالیله خلاق قوانین حرف زده بود ؟ یا تفتیش عقاید و جوردانو برونو؟
وای بر ما!

یومئذ یتذکر الانسان و انی له الذکری؟!!

تابش چهارشنبه 7 دی 1390 ساعت 08:08 ب.ظ

سلام جناب پورپیرار
یکی از اهالی قلم چند وقت پیش که در مورد نظرات شما با ایشان گفتگو میکردم فرمودند که شما در سال ۶۰ با علی دشتی هم بند بودید.آیا چنین چیزی صحت دارد؟در مورد کتاب ۲۳ سال علی دشتی و در مجموع شخص ایشان و افکارشان خوشحال میشم نظرتون رو بدونم.

آقای تابش. اصولا در سال ۶۰ زندان نبوده ام و علی دشتی هم در نیمه دوم سال ۱۳۶۰ مرده است. شاید منظور راوی علی نقی منزوی فرزند آقا بزرگ تهرانی بوده باشد.که در معروف او را نویسنده ۲۳ سال دانسته اند. دشتی یک روخانی از قم بریده و به دربار پهلوی ها پیوسته بود که شیفته عیاشی بود. با این همه در مجموع نه در لباس آخوندی و نه پس از آن مصدر هیچ اندیشه و عمل پیش تازانه نبود، چند کتابی هم به بازار فرستاد که درخشندگی خاصی نداشت.

تابش پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 10:34 ق.ظ

با سلام مجدد جناب پورپیرار
از نوشته شما در پاسخ به کامنتم اینطور متوجه شدم که نویسنده کتاب 23 سال علی نقی منزوی بوده نه دشتی درسته؟
سوال بعدی: کتاب 23 سال این آقا را خوانده اید و تناقضاتی که در آیات قران مطرح کرده را چطور ارزیابی میکنید؟ تا آنجا که مطلع ام و کتاب اسلام و شمشیر شما را مطالعه کردهام شما اعتقاد به هارمونی خاصی در قران هستید و هرگونه تحریف و تغییر آیات آن را رد کردید و فقط بعضی از سوره های مکی یا مدنی معتقدید که مدنی یا مکی بودن آن اشکال دارد.درسته؟

آقای تابش. دشتی سواد نوشتن چنین کتابی را نداشت. ان روایت دوم صحیح تر است که ۲۳ سال را حاصل کار گروهی در لبنان، به سرپرستی کنیسه و کلیسا و نظارت منزوی می دانند گه در آن زمان مسئولیتی در سفارت ایران داشت. اگر به قران های خطی و مقدم بر دو قرن اخیر رجوع کنید قید مکی و مدنی را در سرتیترهای سوره ها نخواهید یافت. این شیرین کاری از سوی ان یهودی نویسنده کتاب «درس هایی از قرآن» است که حالا نام نحس اش را به یاد نمی آورم که برای نیاز خود ابتدای تصور مکی و مدنی بودن سوره ها را بنا گذارد. آیه هفتم از سوره مبارکه آل عمران را بخوانید که جواب محکمی برای تصور تناقض در قرآن است.

حذف پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 11:24 ق.ظ

این روزها عکس عبرت انگیزی، که در آرشیو پلیس نظامی برزیل پیدا شده، مردم آن کشور و سایر آزادی خواهان دنیا را مجذوب کرده است.این عکس دختری ۲۲ ساله را پس از شکنجه های طولانی، مقابل قضات نظامی در سال ۱۹۷۰ نشان می دهد.او استوار و سربلند نگاهی به جلو دارد؛ اما قضات، چهرۀ خود را با دست از نگاه دوربین پنهان کرده اند.این دختر کسی نیست جز"جیوما هوسف" رئیس جمهور فعلی برزیل!...

آقای حذف. خوب منظور و نتیجه گیری؟!

حذف پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 11:27 ق.ظ

http://izadyar.blogsky.com/1390/10/08/post-107/

سلام
اون نوشته از این آدرس بود. نامه عبدالعلی بازرگان به سید علی خامنه ای. خیلی جالب بود. همون بخش رو گذاشتم گفتم شاید هم تایید کنید واسه همین این کامنت روم را با اون نفرستادم. جدیدا همه به خامنه ای نامه می نویسن! گفته به دعوت نوری زاد که ۱۵ تا نامه نوشته دعوت به نامه نویسی شده. جالبترین بخش نامه اش دعوت به صبر و شکر هست! خیلی جالبه! با سلیمان مقایسه کرده و همون حرفای تکراری. این احمقها فکر کردن با نامه نوشتن کاری جلو میره؟!!

آقای حذف. شلیک تیرهایی در تاریکی ازسوی کسانی است که به بازی گرفته نشده اند. مثال اعظم این گربه رقصانی ها هم مهاجرانی است که به معنای مطلق بی سواد بود و هست و ماجراهای نسوانی که از برابر دید او رد شده اند از علائق اصلی او حکایت می کند.

khalil پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 01:12 ب.ظ

موزه گوهر تپه بهشهر

http://www.rajanews.com/detail.asp?id=111766

استاد قفسه های سینه ها خیلی تابلو هستند و اگر دقت کنید در یکی از تصاویر که مستند سالمی هست مقایسه کنید نصف بدن زیر لایه خاک محکم مانده ولی در بقیه اسکلتها شن و ماسه را به صورت فله ای برای کهنه نشان دادن بقایا روی اسکاتها پخش کرده اند تا نشان دهند نصفش زیر خاک پنهان است و هیچ آثار حفاری و تمیز کاری دیده نمی شود.

اقای khali. این عکس حتی از کتیبه های مجعول نقش رستم نیز احمقانه تر درست شده بود.

یک مسلمان پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 01:52 ب.ظ

اقای پورپیرار شما در جلد اول برآمدن اسلام با اشاره کردن به ایه ای از قران میگویید منظور آن عجم سلمان بوده است و بعد در جلد سوم فصلی را اختصاص به اثبات عدم وجود سلمان داده اید شما در همان برامدن اسلام ذکر کرده اید که طبری در کتابش نقل قول از هیچ کتابی نیاورده در حالی که کتاب های موجود طبری خلاف نوشتار شما در برامدن اسلام را میرساند و بعد در همین اواخر تمام مکتوبات را متعلق به سه قرن اخیر میدانید در حالی که در دوازده قرن سکوت از اشاراتتان بر می اید که هروددت در ۲۴۰۰سال پیش به صورت یک مورخ مزدور هخامنشیان کتابت میکرد بعد در برامدن اسلام عمر مکتوبات را به قرن چهارم هجری به بعد و در این اواخر به قرن دهم به بعد میدانید شما در فصلی از کتاب برامدن اسلام ذولقرنین بودن اسکندر را بر اساس کتبی تاریخی همچون ابوریحان اثبات میکنید و فیلسوفان یونان قدیم همچون افلاطون و ارسطو را مهاجر و گریخته از پوریم و اسکندر را در همان کتاب اولتان سرداری که به تشویق ارسطو به ایران حمله میکند و نجات دهنده مردم باقی ماده از پوریم معرفی میکنید و در این نوشته های اخیرتان منکر هر گونه تجمع بشری در قرون قبل از دهم هجری هستید فردوسی را مزدور شعوبیه و بعد هم وجود شعوبیه و هم وجود فردوسی را منکر میشوید شما بر اساس همین گمانه ها بر آراء لامنس صحه می گذاریید و با اطمینان هم این موارد را اثبات شده می انگارید و این همین طور ادامه دارد اقای پورپیرار بنده به یقین معتقد به تحریفات وافری در تاریخ این منطه از کره خاکی هستم لذا آراءشما علاقه مندم ولی این تناقضات عظیم که من تنها جند نمونه را ذکر کردم سراسر نوشتار شما به تناسب زمان نوشتنش را شامل میشود حتی از کتاب ها و مقالات شما نمیتوان عقایدتان را در یافت در کتاب دوازده قرن سکوت در مقدمه اش متذکر می شوید که این کتاب نباید مورد استفاده انگیزه های سیاسی همچو پان تر کیسم و پان اسلامیسم و ... قرار گیرد و ان را تقدیم به سازمان یونسکو میکنید در کتب برامدن اسلام کتاب را در راستای ایجاد وحدت امت اسلام و نیز در همین اواخر در یکی از مستنداتتان یونسکو را سازمانی که یکی از وظایفش تاریخ سازی برای ملل ضعیف است معرفی می کنید از شما خواهش میکنم به من بگویید را ز این همه تناقضات در نوشتارهای شما چیست با اینکه از کهولت سن جناب عالی باخبرم اما دوست دارم در نوشتاری اقناع کننده توضیح دهید که این تناقضات برای چیست ایا نوشتاری از مورخی حال متخصص هردوره و هر منطقه ای باشد مثلا آراء توینبی یا پالمر یا رالف لینتون یا چایلد و هر مورخ و با ستان شناس معروف با غرض و یا حتی بدون غرض مثل رودلف چرنین مولف کتاب شکست تابو ها که بر علیه یهود و متفقین مینویسد وجود دارد این طور آراء متاخرش اراء متقدمش را به میزان نوشتارهای شما نقض کند من مشتاق جوابم و به هیج وجه هم مغرض نیستم اگر کسی از شاگردان شما هم میتواند جوابم دهد نیز یاریم کند با ارزوی طول عمر و سلامتی برای تمام حقیقت طلبان

آقای یک مسلمان. اگر از مقدمه یادداشت اول ایران شناسی بدون دروغ جواب تان را نمی گیرید. از من کار دیگری بر نمی اید جز این که بگویم یک بار دیگر آن مقدمه را بخوانید و یا ده بار از روی ان بنویسید.

محمد رضا پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 03:33 ب.ظ

سلام به استاد در تمام دوران ها. می خواستم درخواست کنم حتی اگر چند سطر هم باشد باز هم مطلبی در باب مسائل امروزین سرمایه داری بفرمایید. ممنون می شوم

آقای محمد رضا. گمانم بر این است که یادداشت پیشین با عنوانان هوا خوری ۷ ، بیش از آن موثر و قانع کننده بود که به تطویل بیش تر نیازمند باشد. تقریبا ۲۰ سال پیش رساله نسبتا مفصلی در ۵۰ برگ آ ۴ در موضوع سرمایه داری و امپریالیسم تدارک دیدم که به سببی مشغول ویراستاری و چاپ دوباره آنم. بدنیست به چند سطر پایانی آن توجه کنید.

«البته هیچ کس تاکنون، چنان که پروفسور ولفگانگ ج. مومسن در اثر مختصر و کم نظیرش «تئوری های امپریالیسم» خلاصه کرده، نتوانسته است به وجه قانع کننده ای علت و آرمان اصلی این هجوم امپریالیستی به بخش عقب مانده جهان را بیان کند. حتی نخستین تئوریسین های لیبرال معتقد بودند که «توسعه تمدن، بازرگانی و صنعت در سراسر کره زمین، حتی با دخالت امپریالیست ها، یک فعالیت اجتماعی موجه و مترقی است». دو سخن در پایان این رساله باقی می ماند.
نخست شکست اتحاد شوروی پیروزی مارکس است که می گفت: انقلاب سوسیالیستی در یک کشور واحد به ویزه در یک کشور عقب مانده ممکن نیست. اولترا امپریالیسم اخرین حد گسترش سرمایه داری و در عین حال به معنای پایان توان آن است. به گمان من سوسیالیسم واقعی از این پس و درست از میان تعارضات و کاستی های اولترا امپریالیسم رخ خواهد نمود که ممکن است هیچ شباحتی با سوسیالیسم ستیزه جو و دین انکار نوع شوروی نداشته باشد ولی در معنا چیزی جز همان آرزوهای اجتماعی نخواهد بود. سوسیالیسم نه تنها باطل که حتی معیوب نیز نشده است.
ظهور پیش هنگام سوسیالیسم که محصول غلبه عمل گرایان سوسیالیست بر فیلسوفان و نظریه پردازان در کودتای بین الملل دوم بود، حاصلی جز وارد آوردن فشار بر سرمایه داری برای سزارین دوران رشد نهایی نداشت. گسترش فرهنگ سرمایه داری یعنی گسترش دانش و دموکراسی و حد اکثر استفاده معقول از امکانات زمینی برای حیات تمامی عناصر ذی مدخل و این بار از طریقی مسالمت آمیز راه پذیرش سوسیالیسم ، یعنی حد اکثر همکاری ملی و بین المللی بین دولت و مردم و دولت های دیگر را فراهم خواهد ساخت.

صالح پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 04:18 ب.ظ

با سلام

آقای یک مسلمان، بارها استاد در مورد آن چه را که شما تناقض گویی فرض کرده اید پاسخ داده اند:
« ....بار دیگر اسلوب این بررسی ها را روشن می کنم که بر دو پایه قرار دارد :
1. بررسی نقادانۀ هر مدخل ، بر اساس فرض های موجود
2. بررسی ماهوی و نهائی هر مدخل ، بر اساس برداشت های جدید »

http://wwwww.naria.ir/view/14.aspx?id=503

یاس پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 04:44 ب.ظ

سلام

............................................

((«قسمت عمده ی الواح در وسط اطاق انبوه شده بود. بقیه در میان خاک و ‌آوار از کف اتاق تا ارتفاع دو متر بالای آن پراکنده بود. لازم به توضیح نیست که متن این الواح و اثر مهر روی آن ها تا چه اندازه واجد اهمیت است». (اشمیت، تخت جمشید، ص ۱۷۰)

این شرحی است که اشمیت در باره ی اتاق شماره ی ۳۳ و موقعیت الواح میان آن می آورد. توده ی بی شکل و پراکنده و سازمان داده نشده ای که هرگونه ادعای تدارک و نوشتن آن ها در زمان دراز چهل ساله را بر باد می دهد، زیرا آن امپراتوری که اسناد اداری دراز مدت اش در میان اتاقی پراکنده است، مسلما از عهده ی اداره ی ۱۲۷ ایالت بر نمی آمده است!!! این الواح بقایای آخرین اسناد اداری - مالی مربوط به روابط میان زیگورات های عیلامی است که به علت در جریان بودن، در زمان حمله ی هخامنشیان، هنوز به انبار و مخزن دیوار استحکامات شمالی انتقال داده نشده بود.))

http://w3.naria.ir/download/html.aspx?number=218

............................................

آیا از این اعتراف اشمیت مشخص نمی شود که بخش عظیمی از لوحه هایی که با خط بابلی می گویند، جعل جدید است؟ منظور شما درک اش برایم سخت آمد! می توانید منظور نوشته بالای تان را بیش تر شرح دهید، چون لوحه هایی که از کف فعلی دومتر بالاتر یافته اند، یعنی لوحه ها در حدود نیم متر پایین تر از قسمت قبل خاک برداری بوده را یافته اند! این گفته اشمیت چه گونه ممکن بوده است؟!!!

رامین-ص پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام:
استاد فکر کنم اسم نویسنده یهودی کتاب درسهایی از قرآن"گولدزیهر"باشد.

درست است و ممنون

یاس پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 06:17 ب.ظ

آقای یک مسلمان توجه شود به این یادداشت!

http://w3.naria.ir/view/14.aspx?id=503

.................................................

آشنائی با روش تحقیق آقای ناصر پورپیرار

این یادداشت ، معطوف است به توضیحات و پاسخ هائی که خود آقای پورپیرار ، چندین و چند بار به انحای مختلف ، در صفحات اصلی یا قسمت کامنت های پایگاه معظم « حق و صبر » ، پیرامون اسلوب پیشبرد مباحث در تأملات تاریخی شان مرقوم فرموده اند ؛ آنجا که به عنوان نمونه ، سؤال شخصی به نام آقای « مهرداد » ، در چند و چون همین روش تحقیقِ مورد بحث ، و پاسخ آقای پورپیرار به ایشانرا در قسمت کامنت های پایگاه معظم « حق و صبر » می خوانیم :

« با سلام . در کتاب های " تأملی در بنیان تاریخ ایران " ، هیچگاه سخنی از نبودن شخصی به نام فردوسی نکرده اید . تنها با دلائلی که از اشعار خود فردوسی بیرون آورده اید ؛ سخنان او را تلقینات دیگران ، و فردوسی را مزدبگیری گفته اید که به طمع پول شعر گفته است . اگر این مطلب را قبول نمائیم ؛ چگونه مطلب دیگرتان را باید قبول کرد که اصلاَ شخصی به نام فردوسی وجود نداشته و شاهنامه در زمان صفویه و یا کمی قبل از [ آن ] بوجود آمده است ؟ اگر چنین است ؛ دیگر چرا باید فردوسی قلابی در اشعارش سخنانی بگوید که راز مزدبگیری [ او ] را معلوم نماید ؟ آیا نظرتان از زمان تألیف آن کتاب تغییر کرده ( که به نظر من برای محقق ، تغییر نظر اشکالی ندارد ) و یا به دلائلی در آن کتاب ها به این نظر اشاره نکرده اید ؟ »
( مهرداد ، دوشنبه 27 آذر 1385 ، ساعت 30 : 14 ، ذیل مقالۀ آشنائی با ادله و اسناد رخداد پلید پوریم ، مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب ، 16 )



« آقای مهرداد ؛ با وجود توضیحات متعدد ، بار دیگر اسلوب این بررسی ها را روشن می کنم که بر دو پایه قرار دارد :

بررسی نقادانۀ هر مدخل ، بر اساس فرض های موجود
بررسی ماهوی و نهائی هر مدخل ، بر اساس برداشت های جدید

آنچه به نظر شما تناقض آمده ؛ حاصل ناتوانی و یا ناآشنائی در تفکیک این دو مبحث است . در این باب ، تنها مدخل اشکانیان را در هر دو حوزه بسته ام و مابقی مدخل های دیگر هنوز گشوده است . یعنی هنوز کسی نمی داند که در باب هخامنشیان و تخت جمشید و ابنیه و دولت و مظاهر ساسانی و فرهنگ اسلامی و قدرت های سیاسی پیش از صفویه و خود صفویه و گل نبشتۀ بابلی کورش و مسائل بسیار دیگر ، نظر نهائی چه خواهد بود و از آنجا که تمام مدخل های موجود در باب تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام و شرق میانه در دوران پیش و پس از اسلام ، بسیار کلان ، و دریافت آن مافوق ادراک گروه های بسیاری است ؛ پس ناگزیر بر هر یک مقدمه های روشنگر و آماده و آگاه سازِ مفصلی می گذارم تا هضم نظر نهائی آسان تر شود . این مقدمات ، بیشتر بر اثبات وسعت حوزۀ جعل در تلقین و القاء داده های موجود است که موجب وحشت و عصبانیت محافل مخصوصِ وابسته به اورشلیم شده است . »
( ناصر پورپیرار ، دوشنبه 27 آذر 1385 ، ساعت 42 : 20 ، ذیل مقالۀ آشنائی با ادله و اسناد رخداد پلید پوریم ، مدخلی بر ایران شناسی بی دروغ و بی نقاب ، 16 )

khalil پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 08:12 ب.ظ

آقای یک مسلمان
فکر کنم جواب سئوالتان آدرس زیر باشد:

http://3w.naria.ir/view/1.aspx?id=689


شهاب پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 09:44 ب.ظ

با سلام
نویسنده کتاب "درسهایی از قرآن" همان گولدزیهر است، وقتی به برخی به اصطلاح محققان و استادان می گوییم چرا در بررسی اسلام لااقل به همان اسلام شناسی های نیم بند متصل به آیات و روایات از منابع سوراخ رجوع نمی کنید، پاسخ می دهند آخر علمی نوشته نشده اند، می گوییم گولدزیهر(ها) مسئله شان حفظ روش علمی نبوده، منابع شان هم علمی نبوده، حال علمی بودن "روش" را چه سود؟! یهودی مومن به تلمود، اساسا بجز خود را انسان نمی داند، چه رسد به مسلمان. و پاسخ را از این اساتید کر و کور و لال اینچنین دریافت می کنیم که با کله و پا تکان دادن و پوزخند زدن، "چرا"های دانشجویان را حواله در و دیوار می کنند و وقتی تحقیق دانشمندانی چون علامه عسگری را معرفی می کنیم، اندکی بسان ابوالهل ما را به تماشا می نشینند، بلکه از اقتدارشان سوالمان را فراموش کنیم.
ألیس الصبح بالقریب...

محمد پنج‌شنبه 8 دی 1390 ساعت 10:24 ب.ظ

سلام آقای پورپیرار.
امروز با یک آخوند در مورد مسائلی قرآنی بحث می کردم ، خیلی به من توهین کرد و واقعا منو رنجوند.
در مورد خمس و زکات با هم بحث می کردیم ، من گفتم که خمس و زکات متعلق به حضرت محمد بوده و نباید به مراجع داده بشه،انگ مرتد به من زد...
در مورد ناسخ و منسوخ ، نماز و ... بحث کردیم...
آقای پورپیرار ، با توجه به اینکه خود قرآن طریقه ی ادای صلاه را توضیح نداده ؛ چگونه باید آن را به جا آورد؟
آیا مردم مسلمان موظف به پرداخت خمس و زکاتند،اگر بله ؛ به چه کسی باید بدهند؟
منظور از ناسخ و منسوخ چیست؟
آیا روحانیون تقویت کننده ی اسلامند یا ضرابند؟!!!
خواهش می کنم ؛ به سوالات من پاسخ دهید؛ واقعا ایشون منو دیپرس کرده!

آقای محمد. بسیاری از اعمال مثلا ختنه کردن را که دستور قرآنی ندارد، بر حسب سنت انجام می دهیم هرچند که سرمنشاء آن را نمی دانیم. در باب سایر پرسش های شما هم باید به دفاتر آقایان علما در قم رجوع کنید.

جستجو گر جمعه 9 دی 1390 ساعت 01:52 ق.ظ

..... مخاطب اصلی قرآن افرادی هستند که به نحوی خود را به دین وابسته می دانند و خود را متدین معرفی می کنند . به شهادت قرآن ؛ اکثریت این افراد دوگانه پرست یا به اصطلاح مشرکند. قرآن کریم با صراحت هرچه تمامتر خبر می دهد که در هر عصر و روزگاری ، بت پرستان و مشرکین همواره از جایگاه اکثریت برخوردار بوده اند و مؤمنین واقعی و یکتا پرستان بسیار اندک و قلیلند. این نیست جز حیله و نیرنگ شیطان که بر صراط مستقیم خداوند نشسته و پیروانش را بگونه ای منحرف می کند که هرگز تصور نمی کنند از راه راست خارج شده اند. او دین را بر ایشان مشتبه می سازد و باطل و توهمات ذهنی را بگونه ای برایشان تزئین و تلبیس می کند که آن را به شکل حق و علم می بینند و دقیقاً به همین دلیل است که همواره خود را متدین و ره یافته می انگارند تا جایی که حتی اگر خدا هم آنها را مشرک و دوگانه پرست بخواند او را به دروغگویی متهم می کنند و در پاسخش می گویند : به پروردگارمان الله سوگند که ما مشرک نبودیم !

والله ربنا ما کنا مشرکین
----------------------------------------

بخشی از مقاله ی ( سر حد علمشان همین است ) مربوط به اخرین ارسال وبلاگ تعبد

http://zxcv1125.blogfa.com/


[ بدون نام ] جمعه 9 دی 1390 ساعت 02:13 ق.ظ

Organised by
Iran Heritage Foundation and the School of Oriental and African Studies

Description
As part of its Institutional Partnerships Programme, Iran Heritage Foundation is supporting two Visiting Fellows in Iranian Studies at SOAS. Fellows will be given access to the SOAS library, office space and work station. They will receive a monthly stipend of £1,500 and will be refunded for the cost of their return journey from their country of residence to London to take up the Fellowship.
One Fellowship will be tenable from March 2012 for a maximum period of six months. Thereafter, two Fellowships per year will be offered starting from the beginning of the academic year 2012/13. Each Fellowship is available for a minimum of four and a maximum of six months.

Applicants will normally hold a PhD or equivalent and must demonstrate sufficient command of English to be able to take part in the academic life of SOAS. Their research may be in any discipline working on Iran.

Further information can be found here.

Please support Iran Heritage Foundation
IHF receives its funding from individuals, businesses and philanthropic institutions. We accept no funds from any government or political organisation. Please support IHF by clicking on the link below. For other ways of giving, and for US donors please visit our Giving page.

[ بدون نام ] جمعه 9 دی 1390 ساعت 02:15 ق.ظ

سلام
آیا کسی از دوستان گرامی نسخه ای قدیمی از ۵ یادداشت درماندگی دانشگاه شیکاگو، پر آوازه ترین مرکز ایران شناسی رو داره؟ مخصوصا شماره 1 را و با هر فرمتی باشه مهم نیست. هر چه قدر هم قدیمی تر باشه بهتره. همکیشان اورشلیم نشین هم می تونند کمک کنند.

[ بدون نام ] جمعه 9 دی 1390 ساعت 02:19 ق.ظ





چه قدر حال می کنم وقتی این همه تناقض تو حرف های شما پیدا می شه! اصلا دریای تناقض! این نتیجه کار خودشونه! ذلک بما قدمت یداک! یکی نیست بپرسه پس ما چرا به این تناقضات نمی رسیم؟


اصلا تقصیر منه که عنوان کامنت رو میذارم حذف! شما که همه رو تایید می کنید! می ترسم این یکی رو تایید کنید!


آخرش علت انتساب 23 سال به منزوی رو ندونستم. اینجا می گید گروهیه. اونجا می گید خود منزوی نوشته (بالاخره من هم باید یه تناقض پیدا کنم یا نه؟!!) ولی به هر حال سندی هم دارید که نقش منزوی رو واضح تر کنه؟ فقط افواهی یا مثلا تکیه کلام خاصی هست یا سوتی خاصی وجود داره و از این قبیل؟

جهود. کار گروهی در تلاش های فرهنگی، غالبا به هماندیشی جمعی و مقدماتی اشاره دارد، زیرا تجمیع و بروز اندیشه، عمل آوری کاه گل نیست که جمعی لگد کنند، نویسنده ۲۳ سال در محیط لبنان، از اندیشه تا اجرا، بارها با خاخام و مطران و کشیش مشورت کرده است که مقدمات آن یعنی تقسیم سوره ها به مکی و مدنی قبلا آماده شده بود. در این حال همین دسته بندی سوره ها خود شرکت در تولید کتاب ۲۳ سال شمرده می شود. راستی این عدد ۲۳ را از کجا برداشته و یا از چه راه کشف کرده اند؟! یک رونده ی راه کنیسه نباید فراموش کند که دیگر تالیفات دختر بچه پسند دشتی، به او امکان تالیف ۲۳ سال را نمی دهد. کافی است سوره مائده را چنان که مکتوب است مدنی و از اخرین سوره های نازل شده بشناسید تا دستور وضو را به چند ماه آخر حیات پیامبر برده باشید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد