حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

کتاب چهارم، برآمدن مردم، مقدمه،‌ ۷

 

برآمدن مردم، مقدمه، ۷

به استثنای ابنیه رومن، که به خواست خدا شرح و بسط بس هیجان انگیز و حیرت آوری در باب هویت و میراث آن ارائه خواهم داد تا نه تنها فطرت نگاه به تاریخ اروپا را زیر و رو کند، بل مورخ را وادارد تا تامل کننده در بنیان تاریخ را به غور در این نکته بدیع فرا خواند که ابنیه مجلل و مورد احترام آیینی، معابد، مساجد و اماکن مقدس، در شرق میانه پوریم زده، اندک همخوانی فنی و فرهنگی و اجرایی، حتی به مقیاس یک نشیمن اشرافی، با الگوی سرپناه حلقه مردم اطراف ندارد. فی المثل گرداگرد گنبد سلطانیه بقایای خانه های مفلوک جدید و قدیمی دیده می شود که در بنای آن ها آجر هم به کار نبرده اند. این تفاوت به حدی است که به اسانی می توان وارداتی بودن طرح و اجرا و حتی مصالح مصرفی ان ها را  اثبات کرد. ماجرا و داستان حیرت سازی برای تقویت این احتمال که اگر مردم همزمان با بالا بردن بنای گنبد، حتی گوشه ای از مهارت در معماری ان مجموعه یا هر اثر حکومتی و مذهبی دیگر را به قصد تقرب یا زینت، درون دیوار و اتاق و بام خانه های خود نبرده اند با توجه به این تذکر تکمیلی که سرمایه لازم برای انجام چنین بارگاه سازی های پر هزینه، از محیط و روابط اقتصادی اطراف تامین نمی شود که فاقد بازار و کاروان سرا و ارتباطات اقتصادی قابل گفتار است، پس منطق مطلب گواهی می دهد که این نمایه های قدرت محلی و ملی و مذهبی، با مقولات و مناسبات معمول زندگانی هیچ حوزه ای از تاریخ شرق میانه منطبق نیست و ابزار انتقال توهماتی است که بالا برندگان آن ها، با ترفندهای گوناگون، قصد تالیف و تزریق برداشت های معینی را داشته اند.

مثلا به عکس های زیر از نمای بیرونی به زمان اجرای مسجد شیخ لطف الله در محوطه و میدان نقش جهان اصفهان توجه کنید که راوی حقیقت ناب و تردید ناپذیر دیگری است و مراتب ساخت و پیشرفت تولید  این شبه مسجد را در زمان نزدیک به ما نمایش می دهد. اینک دیگر می دانیم اگر در تصاویر و رسامی های قدیم از میدان نقش جهان، کادر بندی کلی به گونه ای است که مسجد شیخ دیده نمی شود، فقط از آن است که هنوز کار تولید مسجد بتون آرمه شیخ تمام نبوده است. آیا این تصاویر اجازه می دهد که باز هم گروهی با ابراز شیفتگی و لفاظی های بی سروته از تولید کاشی های مخصوص در زمان شاه عباس برای بنای این مسجد بگویند و کتیبه های ازاره آن را به قصد خلق رضا عباسی سند بگیرند!؟

          

      

 

  

بنیان اندیشی احکام و اسناد لازم را در باب آن چه میراث ملی و باستانی ما نام داده اند صادر کرده و گرچه دکه داران و بدل سازان نمونه های قدیم، در جای عرضه مانده های مادی، که علائم تجمع انسانی و شهر نشینی در ایران دورتر از 250 سال قبل را ارائه دهد، خورجینی مملو از شاعر و صوفی و عالم و پزشک و کاشف الکل و مدرسان تمدن و مفسر قرآن آماده دارند، از تدوین درس نامه های جهانی و منابع آموزشی در مجالس و دانشگاه های عهد عتیق می گویند و اینک که به مقراض مدارک تاریخ جدید شرق میانه، توبره خود را سوراخ شده، تهی و بی محتوا می یابند، با زیر و رو کردن درزهای آن، ته مانده هنوز دور ریخته ناشده خیال بافی و دل خوش کنک های پیشین را می جویند و مثلا از فردوسی و شاه نامه اش در یک هزار سال پیش خبر می دهند، هرچند مقبره فرضی او را با کمک گمانه های ولنگارانه مهندسان باستان ستا و امداد روشن فکری بی مایه و ارزومند موجود، در۵۰ سال اخیر بالا برده باشند! اگر این تجلیل و تجملات و بوق و کرناهای کنونی که برای فردوسی و حافظ و سعدی و عطار و بابا طاهر و خیام و ابن سینا و مولانا و عتیق نیشابوری و غیره صرف می شود و با نصب نرده و ضریح و گنبد و بارگاه، از هر یک نو امام زاده پر رونق و درآمد دیگری، در این یا آن دیار آماده دارند، پس شبهه نمی ماند که چنین خاصه خرجی ها برای رفع نیازهای معینی است که در صدر آن تعیین تکلیف با این پرسش عالمانه است: اگر تمهیدات اخیر برای تراش نخبگان فرهنگی و سیاسی در تاریخ شرق میانه، ژست تازه ای است که به سفارش کنیسه برابر همسایگان و حتی جهانیان می گیریم، باید بدانیم چنین ظاهر سازی ها دست و پای ناسیونالیسم بی بها و بازاری ما را خواهد بست اگر بپرسیم از چه رو این برگزیدگان، مقدم بر قرن اخیر، در هیچ مقیاس و میزان، حتی به مقدار نشانه گذاری گوری، مورد توجه مردم معمول و مراکز قدرت نبوده اند تا برملا شود  یا چنین مقاماتی را نداشته ایم و یا در هیچ دوره ای نزد مردم و قدر قدرتان فرضی هم شایسته اعتنا نبوده اند.

«آن پادشاه جم جاه، شیرین شمایل و نیکو خصال بوده ـ یعنی میانه بالا و ستبر گردن و میش چشم و پهن ابرو و پیوسته ابرو و سرخ گونه و پهن شانه و باریک میان و ستبر بازو و دراز دست و بلند آواز و شیرین سخن و بسیار خند و بسیارگو و روشن ضمیر و بلند همت و پرفطنت و با حیا و با ادب و با سخا و وفا و پرحلم و حوصله و بردبار و زیرک و باسط الید و کریم و همیم و رشید و صبور و صاحب نظر و بصیرت و مجتمع اللحیه و دراز سبلت و کج بینی و دهان فراخ و فراخ چشم و بزرگ گوش و نازک لب و خوش بو. 

باید تحمل نشان داد و توجه داشت که انتقال ناقدانه مطالب مبسوط فراوانی که در باب تاریخ صفوی و افشاری و زندی فراهم  آورده اند، از هیچ باب ارزش و محتوا و اطلاعات لازم برای بررسی تاریخ آن دوران را ندارد. ممکن است باز هم کسانی اظهار کسالت کنند که چرا از منابع و مراجع سستی نظیر کتاب رستم التواریخ برداشت می کنم تا بار دیگر یادآور شوم اگر متن او شایسته رجوع نیست پس چرا در اعلام مجموعه صفوی و افشار و زندیه شناسی موجود، به عنوان منبع و شاهد و نشانه یاد می کنند و سپس توجه دهم که سازندگان چنین اوراق ظاهرا تاریخی تا چه میزان سرداران فرهنگی ما را حقیر و عقب افتاده شناخته اند که با قصد رفع و رجوع  عواقب پوریم، از تدوین کتاب رستم التواریخ نیز ابایی نداشته اند. برای دریافت کامل چنین مظاهری باری لازم است بر داده های کتاب رستم التواریخ تمرکز نقادانه بیش تری شود که در بیان تاریخ افشار، تنها زبانی بی پرواتر از دیگر منابع مربوطه دارد و در ماهیت مطالب و صحنه سازی ها و شروح مربوطه چنان که بیاورم تفاوت ناچیزی با دیگر اذکار داخل و خارج در باب این مقطع از تاریخ ایران دارد. اصرار من بر بی ارزشی و غیر قابل تعقیب تاریخی بودن هر نسخه و متنی در باب آن دوران از نقل و وصف بالا در باب سیمای ظاهری شاه سلطان حسین مایه می گیرد که فی المثل اگر تصویر او را درست معکوس آن توصیف و در نهایت کراهت تصور کنیم، تغییری در آن چه روند تاریخ نام می دهند، صورت نخواهد بست.  

آن سلطان جمشید نشان را کتابخانه ای بود که از خطوط جمیع مشاهیر کتّاب، یعنی مجموعه آداب در خطاطی استاد کل، جناب ابن مقله، رحمه الله ـ مخترع خطوط هشت گانه که نسخ و نستعلیق شکسته و ثلث و ریحان و رقاع و تعلیق و شکسته، و مرحمت و غفران پناهان، فردوس مکانان ـ استاد یاقوت مستعصمی و آقا ابراهیم و میرزا احمد نیریزی و میرعلی و میرعماد و شاه مسکین و رشید و شفیعا و خواجه اختیار ـ و امثال اینان، غفرالله لهم. قران های به خط جلی و خفی، با ترجمه و بی ترجمه و ادعیه و احادیث و نسخه های بسیار با اعتبار از جمیع علوم و لموم و فنون و رسم الحساب های مختلفه و قصص و تواریخ و دیوان های شعرا، همه با کاغذهای ختایی و خان بالق و کشمیری، همه باتذهیبات و نقش و نگار دلپسند ذکر شده، فراهم آمده، بیش تر از حساب و شمار.  

این شرح موجودی کتاب در مخازن 300 سال پیش دربار را می توان به وجه مخصوصی برای تمسخر آن گروه از شارحین به کار برد و پرسید اگر از بزرگان ساختگی خطاطی و کتاب نویسی و ابداع در مکاتب نگارش از روزگار نخست طلوع اسلام تا عهد صفوی و افشار هم ارژینال هایی محفوظ مانده بود، پس چرا به روزگار ما حتی برگی از آن ها در دسترس دیدار نیست؟!

آن پناه ایران را نفایس خانه ای بود پر از اسباب نفیسه و آلات و ادوات شریفه ی لطیفه و اشیای گرانمایه ی ثمین غریب و عجیب. آن پادشاه والاگهر را جواهر خانه ای بود مملو از جواهر رنگارنگ آبدار، یعنی یاقوت مشعشع رمانی و الماس و زمرد و لعل بدخشانی و زبرجد و فیروزه ابواسحاقی و جزع و یشم و عقیق یمانی و عین الهر و شجری و یشم و ارواق و مرواریدها و مرجان های گرانبهای گرانمایه ی بسیار که هر یک عدیم المثال و بی نظیر بوده، از آن جمله، یاقوت احمر رمانی درخشانی که آن را یاقوت مشعشع نوربخش اورنگ زیبی می گفتند و گوهر شب چراغ و در شاهوار نیز آن را می خواندند. قلندر صاحب علوم و فنون و اجازه و ارشادی در همه ی امور و مهمات و افعال و اعمال و حرفه ها و صنعت ها، یگانه استادی، قطعه ای بلور صافی شفافی که اکسیر اعظم بر آن زده بود، آن را ساخته و پرداخته بود. بیست مثقال، وزن آن بوده و مرواریدهای مدور منور،به قدر گردکان و امرودی، به قدر بیضه ی مرغ خانگی که ماکیان باشد و به قدر بیضه ی کبوتر در آن جواهرخانه، بسیار بود.   

در این جا هم با همان مقوله کتاب ها و این بار با آرشیو کاملی از انواع جواهرات مواجهیم و می توانیم همان سئوال را به میان اندازیم و پرسش کنیم چنین انبوهی از سنگ های قیمتی چه گونه می تواند شمایل روشن تری از هجوم افغان ها و علت شکست صفویه به تاریخ ارائه دهد و مقدم بر همه اصولا از چه راه سلامت این نقل ها تضمین می شود؟ مسلنا برای آن مرکزی که تخت جمشید نیم ساخت را مرکز ارتباطات جهانی جا زده است، ساخت و پر کردن لفظی ویترینی برای جواهرات صفوی و افشار و غیره دشوار نیست؟!  

آن ملتجای امم را عجایب خانه ای بود که اشیای عجیبه و چیزهای غریبه بسیار در آن فراهم آمده بود و از آن جمله، پوست مار سیاهی که بیست زرع، طول آن و سه زرع، قطر آن بود، در آن بود، و پوست سام ابرص ـ یعنی سوسماری که چهار زرع، طول آن بود، در آن بود، و چند کله ی گوسفند در آن بود که بعضی شش و بعضی هشت شاخ داشت، و کله ی سر آدمی که دو رو داشت، در آن بود. اما بر آن ها روغنی چند مالیده بودند که هرگز نمی پوسید. در آن عجایب خانه، ریگی چند بود مشجر، مثمن، معطر که چون بر آتش می نهادند و گرم می شدند، مانند اسفند که از آتش، جستن کند، مانند تیر به جانب بالا، جستن می نمود و تا گرم بود، به جانب بالا می رفت و چون سرد می شد، به جانب زیر می افتاد و صدای عظیمی از آن برمی آمد که هر کس آن را می شنید، بی هوش می شد، و آن را رمل الصعود می نامیدند. نیز ریگ موزون خوش نمایی چند بود که چون آن را کسی در دست می گرفت و به حرارت بدن، گرم می شد، آن شخص، هر کسی را که بسیار دوست می داشت، به نظرش چنان می آمد که در پهلویش نشسته و با وی به بوس و کنار و شوخی و دست بازی، مشغول است و... مانند آتش، کف دست اش را می سوخت و آن سنگ را می انداخت. چون نظر می نمود، آن صورت را نمی دید، و آن ریگ را رمل العشرت می خواندند. دیگر ریگ سفید رنگ موزونی بود که به دست می گرفت، همه ی عالم به نظرش مانند برف، سفید می آمد، و آن رمل الابیض می نامیدند. دیگر ریگ سرخی بود که هر کس آن را در دست می گرفت، همه ی عالم در نظرش سرخ می نمود، و آن را رمل الاحمر می خواندند. دیگر ریگ سیاهی بود که هر کس آن را به دست می گرفت، همه ی عالم در نظرش سیاه می نمود، و آن را رمل الاسود می نامیدند. دیگر رمل زرد و موزونی بود که هر کس آن را در دست می گرفت، همه ی عالم در نظرش زرد می نمود، و آن را رمل الاصفر می نامیدند. دیگر رمل کبود رنگی بود که هر کس آن را در دست بگیرد، همه ی عالم به نظرش کبود می نمود و آن را رمل الازرق می نامیدند. و همچنین ریگ های به رنگ های دیگر بود که مانند چهره ی بوقلمون، رنگارنگ می نمود و چون آن را بر سینه ی شخص خفته می نهادند، هر چه در دل، پنهان داشت، بر زبان اش در خواب، جاری می شد و بیان می نمود، و آن را رمل متلون می خواندند. 

اگر صاحب نظران را برابر نقل فوق ساکت و  بی تفاوت و سر به زیر دیده ایم، اما برای هدایت به تلفظ درست نیم بیتی از دیوان حافظ گریبان می درند، پس مکان خود را تا حد پا منبری خوان شعرا تقلیل داده و تاریخ نوشته های وارداتی را با نهایت ذلت و بی پرس و جو، به قوم و زبان و سنن خود گره زده اند. چنان که آن سه نقطه در میان متن بالا، بنا بر توضیح مترجم، در جای لفظ و الفاظی نشسته است که  نجابت لازم برای ارائه مستقیم را نداشته اند و حالا خود هرچه می خواهید به جای آن بگذارید و از سوزش دست پروا نکنید. آیا مورخ متعهد است تاریخ صفوی و افشار و زندیه را از میان این ریگ ها بیرون کشد و آیا چنین داده هایی خود حکایتی در باب بی پایگی شناخت تاریخ صفویه تا قاجار نیست، آیا نباید دارندگان مدارک عالی در قضیه تاریخ را ساده لوحانی صاحب سند برای تضمین ارزاق روزانه شناسایی کنیم، هنگامی که لااقل کم ترین صدای اعتراض در باب آن صورت انسانی دو رو از آنان نشنیده ایم؟! با این همه اگر هنوز شکایت از گزینش رستم الحکما برجاست، کافی است آن متن قابل و لایق رجوع را معین کنند تا بی اساس تر از تاریخ نوشته رستم الحکما را از آن بیزون کشیم. 

آن خاصه سلاطین زمان را داروخانه ای بود که از جمیع داروها و درمان هایی که به ندرت یافت می شود و تحصیل آن بسیار مشکل است، بسیار بسیار در آن داروخانه، فراهم آمده بود، مانند مغز سر نهنگ و شیر و پلنگ و فیل و کرگدن و گرگ و یوز و کفتار و سگ و گربه و روباه و شغال و اژدها و افعی و اقسام مارها و سام ابرص و سوسمار و خوارپشت و بوزینه و گاو کوهی که آن را گوزن می گویند، [و] گور و عقاب و کرکس و باز و هما و شنقار و آهو و بز کوهی و گوسفند کوهی و طغرل و چرغ و شاهین و باشه و بحری و طاووس و بوقلمون و تزرو و کبک و طوطی و سبزقبا و درنا و بط و قاز و لک لک و اشتر و مرغ و زاغ و هدهد و بوم و جغد و بلبل و طغرل و مرغ انجیر و سار و پرستوک و تیهو و دراج و خفاش و قبره و خروس و ماکیان. همه ی اعضا و جوارح این حیوانات مذکورعه، جدا جدا در آن داروخانه ی برکت نشانه که درحقیقت، دارالشفای هفت کشور بود. نوشدارویی را بر کاغذهای لطیف کشمیری مالیده و خشکانیده بودند و در صندوقی بر روی هم چیده بودند و بر هر زخم کاری که آن را با آب دهان تر نموده و می چسبانیدند، تا روز چهارم، آن زخم، صحت و شفا می یافت.  

وقت است ایران ستایان از شادی به آسمان جهش کنند. زیرا از قرار فرازی که در چند سطر نهایی نقل فوق آمده، می توانند ایرانیان را نخستین سازندگان نوار چسب زخم شناسایی و به جهان معرفی کنند.

 

آن جهان پناه را انبارهایی بود پر از غله و حبوب و با همه ی بلاد و شهرهای ایران که لشکر و سپاه و قشون راتبه خور رکابی دفتری او را در هفت سال، کفایت می نمود و اگر قحط و تنگ سالی روی می داد، همه ی اهل ممالک را کافی بود. در عهد دولت وی، همیشه مأکولات، فراوان و ارزان بوده ـ زیرا که آن عقل کل در زمان خود در امر زراعت، بسیار ساعی و در ذخیره نگاه داشتن، بسیار حریص بوده و در هر بلدی از بلاد قلمرو خود، بلوک باشی امین کاردان معتبری مقرر فرموده که به کمال دقت، متوجه امور زراعت می شدند. همیشه در پی تنقیه  انهار و عیوان و قنات و احداث قنات های نو و احیای زمین میت و اقامه مرزهای جدید بوده اند و هرگز در زمان اش مزرعه و کشتزاری لم یزرع، اتفاق نیفتاد. و العیاذ بالله اگر چنین امری روی می داد، او را دیوان بیگی بوده با حسن سیاست در فن ریاست که بسیار صاحب وقوف و علم و حلم و انصاف و حوصله ی فراخ و نظم و نسق و امانت و تمییز و اسعاف و مشید قواعد عدل و نصفت و حساب و احتساب بوده. حسب الامر آن رشک اکاسره، آن بلوک باشی، مقصر در امر زراعت را زنده، پوست اش را می کند و بر آن نمک می پاشید.

از این به بعد به توصیف قفسه های لباس و جبا خانه و انبار اسلحه و رکیب خانه ای مملو از زین و رکاب زرین و جل های مروارید دوز شده و کفل پوش های زربفت و زبل خانه و منزلی برای نگاهداری صدها باز و عقاب و شنقار و شاهین و باشه و قوش و طویله و اصطبل هایی مملو از اسبان صرصر کردار و شیرخانه ای پر از شیر و ببر و پلنگ و سیاه گوش و بوزینه و کفتار و گربه کوهی و موش خرما و مار و افعی و سنگ پشت و طاووس خانه ای منزلگاه انواع خروس های خوش خوان و بلبل و طوطی و مرغابی و لک لک و هدهد و انواعی دیگر که صلاح را در اختصار و بیان فی الجمله دیدم اما حیف ام آمد از آخرین محل و مرکز تجمع یاد شده در رستم التواریخ به کوتاهی بگذرم و با متن مستقیم آن آشنا نشوید.

او را توحید خانه ای بود، پر از درویشان پاک سیرت و قلندران نیکو سریرت و صوفیان صافی ضمیر که شب و روز به ذکر اسماء الله، با افغان و نفیر بوده اند». (محمدهاشم آصف، رستم التواریخ، گزیده صفحات ۸۴ تا ۹۱)

باید باز هم حوصله کنیم و از آن که کم ترین نوشته تاریخی در باب  افشارها و زندیه در اختیار نداریم، ناچار باید با قرائت و نقد ادعاهای در گذرگاه، بار ابهامات تاریخ این دوران را سبک تر کنیم. (ادامه دارد)  

 

نظرات 85 + ارسال نظر
عادل جمعه 4 آذر 1390 ساعت 11:46 ب.ظ

استاد خدا قوت

سلام استاد, بسیار ممنون از بابت مطلب جدیدتان
خیلی متشکرم که ما را منتظر نمی گذارید و یادداشت های روشنگرتان را بی دریغ و بدون چشمداشت در اختیارمان می گذارید
ما قدر این یادداشت ها و سخنان بی نظیر را می دانیم و همواره در دعاهایمان از الله تعالی طلب طول عمر و سلامت جان برای شما استاد ارجمند می نماییم

آقای آلپر تبریزلی. مقصد از طرح این مطالب گشودن آن رمز است که چرا صاحب منصبان سیاسی و روشن فکران متصدی فرهنگ و هویت مردم این آب و خاک در هر لباس و جایگاه و مسئولیت، نسبت به نقد متونی در اندازه کتاب رستم التواریخ هم ابراز حیات نکرده اند؟!

عارف محب الله 2 شنبه 5 آذر 1390 ساعت 12:19 ق.ظ

IN GOD I TRUST

شیطان یک ساعت کامنتم رو نصب کرد و بعد وحشت کرده و حذفش کرد . خودش به خوبی میدونه که الله خیر الماکرین است .

نمیخوام دعا کنم و از خدا بخوام که این شیطان بمیره و تمام طرفدارنش هم پخش و پلا بشن و هیج گاه دوباره نتونن دور هم جمع بشن . اگه دعا کنم و هیج تردیدی در اجابت دعا نداشته باشم خداوند اجابت می کنه . ان الله سمیع الدعا .

فعلا فقط دعا می کنم که پارکینسونش به حداکثر حالت ممکن خودش برسه و مجتبی غفوری هم از ناحیه ی روده به بدترین مرض و درد دچار بشه و هر بار دستشویی رفت به بدترین درد و خونریزی دچار بشه . آمین .

IN GOD I TRUST

کله دو رو شنبه 5 آذر 1390 ساعت 02:25 ق.ظ

حتما دوقلو های به هم چسبیده بودند که این مردک آن را کله دو رو شناخته است.
آقا تو قوطی این شاهان صفوی رمل التاریخ هم بوده که تو دست بگیری تمام تاریخ رو نشان بده.

بی نام شنبه 5 آذر 1390 ساعت 08:18 ق.ظ

استاد عزیز ودوستان سلام علیکم

استادچرا کامنت های این جاهل محب الشیطان را نمایش می دهید .نمی دانم شاید وجود کامنتهای ایشان نیز خود سند ی بر نیت پست این قومه که قصد به نمایش گذاشتن را آن دارید.به هر حال ایشان یک نمونه کلاسیک
از یهود پست است که فکر می کند وظیفه دینی وقومی خود را باید انجام دهد به هر میزان که کره و لئامت و نجاست در گفتار داشته باشد.

آقای بی نام. به دلیل نمایش اوضاع خراب جهودان در برابر این نوشته هاست. به راستی که سخت کلافه اند و راه علاجی جز این گونه خالی کردن دق دل ندارند.

abbas شنبه 5 آذر 1390 ساعت 09:15 ق.ظ

http://archnet.org/library/images/thumbnails.jsp?location_id=3698

abbas شنبه 5 آذر 1390 ساعت 09:37 ق.ظ

http://popartmachine.com/item/pop_art/LOC+1092175/ISFAHAN,-IRAN:-DOME-OF-THE-LUTFULLAH-MOSQUE-BY-SHAH-ABBAS,-BUILT...

abbas شنبه 5 آذر 1390 ساعت 09:46 ق.ظ

http://asiecentrale.revues.org/index600.html

abbas شنبه 5 آذر 1390 ساعت 09:59 ق.ظ

http://lucindaville.blogspot.com/2011_03_01_archive.html

آقای abbas. لینک های مفیدی بود. ممنون

abbas شنبه 5 آذر 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

http://www.artandarchitecture.org.uk/images/conway/366b36c7.html

توحید شنبه 5 آذر 1390 ساعت 11:34 ق.ظ

سلام استاد گرامی

خواستم جویای حالتان باشم . امیدوارم کسالتتان بر طرف شده باشد . خواهشی که دارم ما را بیش از این منتظر نگذارید و مطالب را به موقع نصب کنید .

در حال مطالعه کتاب ؛خاطرات و تالمات دکتر مصدق؛ به قلم خود مصدق و با دستکاریهای ایرج افشار هستم . استاد گویا اوضاع واقعا اشفته است و در خاطرات و دستنویسهای افراد معاصری چون مصدق هم دست کاری شده . دامنه جعل و دروغ واقعا گسترده است .

گویا قضیه ملی شدن صنعت نفت هم جز یک سناریوی پشت پرده نیست . چطور دادگاهی مثل لاهه دو دستی نفت را تقدیم ملت ایران می کند و مصدق منفرد به تنهایی در این مبارزه استعمار کبیر انگلیس با آن دم و دستگاه پیچیده و هنگفتش را شکست می دهد ؟

عکس های زیر هم جالب است :

http://masonyab.persiangig.com/image/hexagrem/04.gif
http://masonyab.persiangig.com/image/hexagrem/01.gif
http://masonyab.persiangig.com/image/hexagrem/03.gif

آقای توحید. از تعارفات شما ممنونم. به خواست خدا شاید لنگان لنگان به صحرای حقیقت سری بزنیم.

جینگول شنبه 5 آذر 1390 ساعت 05:31 ب.ظ

بابا خیلی سالاری! من یکی خاک پاتم مرد بزرگ.

اقای جینگول. می خواستم بنویسم تاج سر مایی پیش خود گفتم ممکن است سلطنت طلبان سوء استفاده کنند.

علیرضا_1 شنبه 5 آذر 1390 ساعت 08:58 ب.ظ

دیر زمانی بود یهود که در افکار عمومی با کارنامه ننگین خود در کتابهای تورات که حجم ان روز به روز سر به فلک میکشید مورد حجوم افکار عمومی و سرافکندگی قرار میگرفت.اکنون که از مرحله ای به مرحله دیگر وارد میشدند و زمان ان فرا رسیده بود که سنگینی بار را رها سازند و با تغییر افکار عمومی همراه با ثروت اندوزی بیشتر به رویای خود حقیقت بخشند اقدام به جعلهای بزرگ زیر بر خلاف گفتهای توراتی خود زدند .
........................................................
کپسول نوشته فرمان حقوق بشر توسط کوروش :
در این فرمان میخوانیم که کوروش در زمان ورود به بابل با قدمهای ارام و بدون جنگ وارد انجا شد و انجا را اباد ساخت و مردوک نیز از کارش خوشحال شد.

حال انکه در تورات نوشته : ای بابل قومی از شمال به شما حمله خواهد کرد و مردوک و بتهای شما را نابود خواهد ساخت و هیچگونه رحم ومروت ندارد .

این کشف یهود که خلاف تورات بود افکار عمومی را کمی به قتل عام های یهودیان مردد ساخت

قدم بعدی ساخت تاریخ تخت جمشید و عینیت بخشیدن دستنوشته کوروش همراه این بنای نیمه بود
در تخت جمشید که حجارهای ان دوستی ملل را نشان میدهد و نه جنگ بستر خوبی برای مظلوم نشاندن قوم یهود بود لقمه ای بسیار اماده ...........
حال انکه خود میدانستند این اشکال حجاری مربوط به فرهنگ و قوم اجیر شده ای بود که در اخر قبل از اتمام کار کشته شده بودند .در حالی که معماران هنر و سبک کار خود راحک کرده بودند
و اینچنین تخت جمشید پایگاهی برای حاکمانی با انصاف شد .
حال انکه یهودیان در تورات کوروش و داریوشی را میخواندد که برای ساخت خانه خدا به زور از مردم مال و اموال جمع و انها را در صورت مقاومت میکشتند.

با این تغییرات و بزرگنمایی ان اکنون یهود انقدر در تاریخ مظلوم شده بود که قدرت دفاع از تحریف کتاب اسمانی خود توسط دشمنانش را نداشته و دشمنان از سر عناد در تورات انها دست برده اند و مدارک تاریخی اثبات کرده انان مورد ظلم و ستیز بوده اند و این چنین شد که افکار عمومی تورات را فراموش و سنگینی قتل ها در ان را در حد قصه ها و افسانها شمردند ..

[ بدون نام ] یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 09:43 ق.ظ

سلام
ان تصویرسفید وسیاه که شامل گنبد کاشی کاری شده است و مردی که پشتش به تصویر است بر روی بنای گلی بر امده است /بنای گلی مربوط یه چه دوره ای میباشد؟ /البته منظورم بسان مثالی است که میگویید : تخت جمشد بر بنای گلی ایلامی ساخته شده است .

abbas یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 10:04 ق.ظ

http://www.flickr.com/photos/exchangesphotos/5856989190/in/photostream/

آقای abbas. با تشکر لینک باز نشد.

حاخام منش کیلو چند یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 12:14 ب.ظ

حتما حتما این فیلم را ببینید
خواندن کتاب مذهبی یهودی با خط عبری وزبان فارسی

http://www.youtube.com/watch?v=nX-NPADZWXA

مهران یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 02:40 ب.ظ

سلام استاد

تشکر از نصب مقالات جدید و خسته نباشید.

با توجه به شروع ایام محرم یک سوال داشتم.
۱- چرا با وجود این که مبدا حرکت امام حسین از مکه به سمت کوفه (از جنوب به شمال) بوده و منطقه کربلا نیز در این مسیر حدود ۱۰۰ کیلومتر بعد از کوفه می باشد و قاعدتا ایشان باید قبل از رسیدن به کربلا به کوفه زودتر می رسیدند باز هم منطقه وقوع حادثه عاشورا را در کربلا و قبل از رسیدن ایشان به کوفه می گویند؟

آیا داستان بالکل چیز دیگری است؟
۲- ارتباط رفض و رافضی گری با واقعه کربلا چیست؟

آقای مهران. باید به دیدار دفتر پرسش های هر یک از آیات عظام در قم تشریف ببرید و سئول تان را عرضه کنید. ان شاء الله توجیه کامل خواهید شد. موفق باشید.

سلام محمدی دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.salammohammadi.com

با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
" محمد رضا شجریان" را بنگرید که این روزها از حلقوم شبکه ای همچون " بی بی سی " می نالد که : ((اینها هرگز با هنر کنار نمی‌آیند، هرگز و هرگز !!! همچنان که در طول 1400 سال با هنر کنار نیامدن . چون یک رقیب است ! ))
و در تلویزیون استرالیا گفت: (( ۳۰ سالی است که مذهب در سیاست وارد شده و حکومت را به دست گرفته و نتیجه بسیار بدی داشته است و همه (!) به این باور رسیده اند که باید دین از سیاست جدا شود... ))
چنین سخنانی از طرف کسی که در خانه ای اجاره ای اطراق گزیده بود ، و به مدد فروش آثار و کنسرتهایش در همین مملکت ، به یکی از ثروتمندان این سرزمین بدل گشته است ، تعجب برانگیز خواهد بود !؟ و چنین رجز خوانیهایی در رابطه با اسلام ، از کسی همچون او که به قول خودش اهل مطالعه نیست و فقط " شعر " از بر می کند ، به راستی خنده دار است .
همچنانکه قبلا اذعان داشته ام ، ظاهربین ترین و ساده لوح ترین انسانها را می بایست در میان " هنرمندان و شعرا " جستجو کرد ، که نمونه اش " شجریان " است .

آقای محمدی. دارنده چنین دیدگاهی چه گونه به خواندن آن ربنای نزدیک افطار خود می نازد و نان آن را می خورد؟ در وجه ظاهر شاید از آن باب خوش است که روزه داران با شنیدن ربنای او مطمئن می شوند که زمان شیرجه به سوی برآوردن تمنیات شکم رسیده است!
این بار هنر و اصطلاحا تکریم هنرمند چه زمان از گرده آدمی برداشته می شود؟! ما سیاست مداران را تحمل می کنیم که کند و زنجیر دارند و بار هنرمندان را برمی داریم چون نمی دانیم چه می کنند و چه می گویند.

abbas دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 04:10 ق.ظ

http://svr225.stepx.com:3388/turquoise

abbas دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 04:24 ق.ظ

http://www.iranziarat.com/ziarat_imam_reza_as.html

علیرضاـ۱ دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 07:59 ق.ظ

http://iran-iraniha.com/Traveling/Irangardi.aspx?PID=314ad1f3-e1a6-4d5a-9db5-a8a92e3652bc

عکسی نسبت داده شده به گنبد سلطانیه در زمان ناصر الدین شاه (عکس شماره و ۲۳ ۲۲) که با هم متفاوت است.

abbas دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 10:17 ق.ظ

http://www.persianlandscape.com/Historical/Mosque/Blue-Dome/14718160_H7uU7#1096532082_Eikkg

abbas دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 10:26 ق.ظ

http://www.ast.uz/en/catalog.php?bid=74&sid=37&aid=368

abbas دوشنبه 7 آذر 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

http://www.ref4.com/Humanities/Philosophy/Sciences/Details/Sociology.aspx?mc=2&sc=10&pc=4&ctg=1&c=5&lang=Fa&tag=پاکسازی قومی

کوروش به روایت خلخالی: دروغین و جنایتکار، جاه‌طلب و عیاش
http://www.parsine.com/fa/pages/index.php

حتما بخوانید خیلی جالب است.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

اردوغان آموزش‌دیده صهیونیست‌هاست

رادان به بازی سیاسی صهیونیست‌ها در منطقه اشاره کرد و گفت: اینها اردوغان را خودشان آموزش دادند که جلوی رژیم صهیونیستی به عنوان یک مسلمان دو آتیشه بایستد و در مقابل آنها موضع بگیرد و کاغذ آنها را پرتاب کند تا بگویند که این فقط در ایران نیست ما فقط در ایران دشمن نداریم بلکه در ترکیه هم هست، آن وقت همین اردوغان را به جمع مردم مصر می‌فرستند و اردوغان آنها را بعد از انقلاب خودشان به دین لائیک دعوت می‌کند؛ همین اردوغان که او را مسلمان دو آتیشه و دشمن سرسخت صهیونیست معرفی کردند، طبق سفارش خودشان مردم مصر را به دین لائیک دعوت می‌کند.

ایسنا نوشت:

رادان: اردوغان آموزش‌دیده صهیونیست‌ است

حضرت ناصر باز کمی از ترکیه تعریف کن .

اردوغان ترکیه نیست، فردی از ملتی است که ۹۸ درصد مسلمان و معتقد دارد. هیچ سرزمین و ملتی در هیچ زمانی با قدرتمندان اش شناخته نمی شود. چنان چه ایران رضا شاه و محمد رضا شاه و مصدق و خمینی نبود و نیست. این جمله آخر را جایی در مقابل چشم بنویس و روزی چند بار بخوان. شاید در علاج آسیب گمانه پردازی دست دوم ات افاقه کند.

خدا کشته شده است! سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 12:08 ب.ظ

احمدی‌نژاد طی سخنانی در دیدار بسیجیان نهاد ریاست‌جمهوری گفت:
«ظلمی که در عاشورا شد، بزرگ‌ترین ظلم تاریخ است و بالاتر از آن ظلمی اتفاق نخواهد افتاد. برای اینکه ظالمان همه خوبی‌ها و حقیقت را سر بریدند و در واقع خدا را کشتند چراکه امام‌حسین(ع) تجلی خداست.»

http://www.aftabnews.ir/vdciyuazvt1a5z2.cbct.html
===============================
جل الخالق:
فهمیدم اینا چرا از خدا نمیترسن.

حمید سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 06:44 ب.ظ

جناب استاد اگه می شه فایل هزار اتفاق می افتد را در سایت برای دسترسی همگان بگذارید
باتشکر

آقای حمید. تمام داستان ها به همت استاد عابدی در سایت wwww.naria.ir دردسترس است.

اصیلتاش سه‌شنبه 8 آذر 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://www.facebook.com/groups/bonyanandish

با عرض سلام و درود و سپاس فراوان خدمت استاد

استاد خسته نباشید

ایمان چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 08:16 ق.ظ

بهترین روایت از اشغال سفارت انگلیس
http://pavaraqi.ir/

سلام محمدی چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://www.salammohammadi.com

با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
استاد پورپیرار، در مورد رابطه ی اسلام ( قرآن) و سیاست ، با نگاه ژرف اندیشتان ، قصد استفاده ی بیشتر در محضرتان را دارم .
با تشکر

آقای محمدی. یکی از معانی واژه سیاست، شکنجه است. شاید هم شنیده و یا خوانده باشید که فلان حاکم دستور داد فلان کس را سیاست کنید. عجب این که سیاست هم چون فهرست و تاریخ ریشه یابی نمی شود. در مجموع بازتاب این کلمه نزد اندیشمند صاحب نظر از آن که مهار معینی در گفتار و نوشتار ندارد،‌ بیش تر منفی است و سیاس و سیاست مدار را هفت خط و کلک زن معنا می کنند و افسوس که اغلب گردانندگان جماعات که از مدیریت راه گشا نصیبی نبرده اند با گفتار بی عمل، خود را به برداشت های اخیر از این کلام نزدیک می کنند. قرآن مبارک دستوری دل سوزانه دارد: و شاورهم فی الامر. در هر موضوعی نظر دیگران هم بپرسید. هرچند دامنه این توصیه بسیار فراخ است اما راه مستقیمی برای گریز از ناتوانی سیاست مدارانه می گشاید و به دموکراسی سیاسی دعوت می کند.

نصراصفهانی چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام استادازکجا می شودباورکردترکیه ۹۸ درصدمسلمان دارد یا فرانسه مثلا ۷۰ درصد مسیحی
دارد.
البته کشوری مث بلزیک دارند ازاعتقادش روی گردان می شوند ومشرف به دین اسلام خواهند ذیرش امر مسلمانی واسلام دراین نوع کشورها قابل قبول است اما امثال ترکیه مطمن نیستم .
والا شئونات اسلامی یکیش حجاب است که همه ترکیه حجاب ندارند .
اما یکیش اعتقاد به خداست که شاید همه انها خداپرست باشند.

باید دید دین چیه؟ دیندارچیه ؟دیندارکیست .
یادم پارسال ایام محرم اقایولایتی درجمع پرشور مردم ترکیه حضور داشتند مراسم عاشورا درانجا برپاکردند جمع کثیری ازدختران محجبه وپسران ترک تبارکه چپیه سربندیاحسین داشتند عزاداری می پرداختند .
رهبری هم پیغام فرستادند از حضور پرشورحسینی انها تشکر کردند.
شاید این مراسمات دعوی حق وباطل رامشخص کند .
یامراسم حج باحضور ملیونی امت اسلام نوعی دیگر ازحب و پایبندی به شعائراسلامی باشد ونشان دهدامتهای اسلامی هنوز مسلمان هستند .

آقای نصر اصفهانی. حداقل این که مذهب دین نیست. دین به قرآن و کلمات و توصیه و دستورات خداوند متکی است و مذاهب به اشخاصی دون خداوند، حتی اگر حافظ عصمت خود باشند.

علیرضاـ۱ چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 06:44 ب.ظ

سلام مجدد

امیدوارم در پستهای اینده راجع به کلیساهای سنگی بزرگ در استانهای شمال غربی کشور که روی سنگهای کلیسا فواصل تاریخی ۱۹۸۰تا ۱۹۰۰ حک شده است مطلب ببینیم.

در مورد نقش داخل گنبد سلطانیه ایا حدسمان درست است ؟

علیرضا ـ۱ چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 06:52 ب.ظ

اصلاحیه
تاریخهای کلیساها ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۰ میلادی است .

[ بدون نام ] چهارشنبه 9 آذر 1390 ساعت 07:48 ب.ظ

"شئونات اسلامی یکیش حجاب است؟"

این شئونات کجاست؟

فقه اسلامی؟...

محمد اوجال پنج‌شنبه 10 آذر 1390 ساعت 12:59 ق.ظ

آقای نصر اصفهانی

نوشته اید "شئونات اسلامی یکیش حجاب است".

منبع این ادعای شما چیست؟ قرآن؟ در قرآن کریم طبق فرمایش خداوند هر کس که به یکتایی خدا و روز جزا و پیامبری حضرت محمد و تمامی دیگر پیامبران ایمان داشته و شرک نورزد، "مسلمان" است.
نکند شما قرآن دیگری زیر بغل دارید که قید "حجاب" را نیز اضافه دارد؟؟!!! هنوز البته نمی خواهم بپرسم که اساسا منظورتان از این حجاب چیست تا مجبور به مراجعه به منبع فقه تان، "تورات"، شوید!

شاریا پنج‌شنبه 10 آذر 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://www,alah11.blogfa.com

با عرض سلام و ادب خدمت استاد بزرگوار .
مدتهاست که در ایران شعار جدایی دین ( اسلام و قرآن ) از سیاست و اینگونه تعاریف توسط روشنفکران به گوش می رسد . حالا سوال اینجاست که ایا واقعا این امر به صورت عملی امکان اجرا دارد وایا در کشورهای دیگر شبیه به این نوع تفکر و عمل به اجرا درآمده است یا خیر ؟

منصور جمعه 11 آذر 1390 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام استاد
در مورد تخت جمشید چند سوال دارم و فکر می‌کنم حتی همین بقایای سنگی که ما تاکنون آنها را بجای مانده از 2500 سال پیش فرض کرده‌ایم هم جعلی است.
اسلوب ساخت تخت جمشید عجیب و متفاوت از هر بنای دیگری است. شما اشاره کرده اید که این بنا بر خلاف بناهای رومی یا یونانی معمار ساز است نه مهندس ساز و به همین خاطر ابتدا بلوکهای خام سنگی را بر روی هم می‌گذاشتند و سپس با تراشیدن آن فرمهای مورد نظر را بوجود می‌آورده‌اند. در هر بنایی ابتدا یک پلان اولیه از بنای مورد نظر ساخته می‌شود و شالوده دیوارها و درگاه‌ها نهاده می‌شود و تا ارتفاع معینی این دیوارها بالا می‌روند ولی در تخت جمشید می‌بینیم که مثلا دروازه ملل در میان یک محوطه کاملا خالی بناشده است و همانطور که در فیلم اشاره شده دیوارها را اخیرا به این محوطه افزوده‌اند. به پاشنه‌گردانها که یک مرحله بسیار جزیی می‌باشد پرداخته شده در حالیکه یک وجب دیوار ساخته نشده است در حالیکه نصب در و پنجره آخرین مرحله ساختمان سازی است. در فیلم عنوان می‌شود که برای انتقال سردروازه ها فاصله‌ای بین سر دروازه و سنگ مورد نظر را به شکل شیب دار پر از خاک می‌کرده‌اند و سپس سنگ مورد نظر را به بالای دروازه انتقال می‌داده اند. پذیرفتن این نکته کمی مشکل بنظر می‌رسد زیرا ما باید بقایایی از این خاکها را در محوطه تخت جمشید داشته باشیم زیرا ستونهایی به ارتفاع بیست متر برای گذاشتن سرستونها نیاز به خروارها خاک دارد و با توجه به تعداد زیاد ستونها و اینکه مراحل ساخت سرستونها هنوز به اتمام نرسیده بوده باید مابین ستونها پر از خاک یا شن باشد. دیوارهای به قطر شش متر خود بهترین وسیله برای رساندن سنگها به بالای دروازه‌ها و ستونها بوده است که اصلا ساخته نشده است. خلاصه کلام اینکه اگر ما معتقد به اصالت این ستونها و دروازه ها باشیم و معتقد باشیم که واقعاً در 2500 سال پیش در حال ساخت بوده باید نشانه‌های در حال ساخت بودن آنها را هم داشته باشیم زیرا این نشانه ها و یا ابزارهای ساخت را هنگامی از محل دور می‌کنند که بنا به اتمام رسیده باشد ولی به هزاران دلیل تخت جمشید نا تمام و در حال ساخت بوده است. اینها نشان می‌دهد که این ستونها و دروازه ها و اسفنکسها را در دوران اخیر و با ابزارهای مدرن ساخته اند یا اینکه بصورت آماده به اینجا منتقل کرده‌اند. من نمونه این ستونها را البته با ارتفاع خیلی کمتر در سوریه و لبنان دیده‌ام که به نظر قدیمی می‌آیند ولی انتقال یافته از جای دیگری هستند.
سوال دیگر در مورد بنای یونانی در جنوب تخت جمشید است که اکنون محو شده و مصالح آن برای ساختن کاخ کورش در پاسارگاد بکار رفته است. با توجه به اینکه اثبات شد از زمان پوریم تا کنون بدلیل عدم وجود هر گونه حیات بومی هیچ حمله‌ای به این منطقه صورت نگرفته است سوال اینجاست که پس چرا آن بنای یونانی تخریب شده است، آنهم چنان تخریبی که از آن بنا فقط آن تک ستون لانه لک‌لک را بجای گذاشته است. وقتی که با وجود تخریب بناهای عیلامی موجود در تخت جمشید توسط هخامنشیان آنهمه دیوارهای به ارتفاع چهار پنج متر هنوز بجای مانده بوده چرا از آن بنای سنگی یونانی هیچ چیزی بجای نمانده است. بناهای رومی و یونانی بسیاری که هم‌اکنون موجود است بسیار کامل‌تر از آن بنای یونانی است که سابقاً در جنوب تخت جمشید بوده است. از ارتفاع آن تک ستون مشخص می‌شود این بنا باید بسیار عظیم و باشکوه بوده باشد ولی در عکسهای قدیمی فقط آن تک ستون و مقداری خورده ریزه از سنگها بچشم می‌خورد یا اطلاعات ما از آن بنا بسیار کم است یا اینکه آن بنا هم به آن عظمتی که از آن تک‌ستون پیداست نبوده است. بنابراین آن تک ستون هم در اصل جای دیگری بوده است که بعدا به محل آن بنا منتقل شده و در مرحله بعد به پاسارگاد برده‌اند.
سوال دیگر در مورد همان دیوارهای ناتمام می‌باشد. این دیوارها قاعدتا نقش اندازی و تزیین و زیباکاری بر روی یک ساختمان پس از اتمام مراحل سخت کاری و بعنوان نرم کاری انجام می‌شود ولی در تخت جمشید می‌بینیم که با اینکه هنوز ساخت خود دیوارها تمام نشده شروع به کندن نقش و نگارها بر روی آن کرده‌اند و این محل سوال است و نشان عجله در کار می‌دهد که سعی شده به نحوی کار را به این مراحل برسانند تا هرچه بیشتر به یک بنای تکمیل شده شباهت داشته باشد. بخصوص که همانطور که در فیلم هم اشاره فرمودید تمام آرایه های موجود در تخت جمشید یا شبیه بین‌النهرین یا شبیه بناهای یونانی است. اگر دیوارها خشت و گلی بوده‌اند حجاریهای تزیینی را بصورت تیغه‌های سنگی حجاری شده و آماده به آنها چسبانده‌اند چون بر روی خشت و گل که نمی‌توان حجاری کرد. این تیغه‌ها هم براحتی قابل ساخت در مکان دیگر و انتقال و نصب آنها بر روی دیوارها می‌باشد چنانچه در خیلی نقاط بوضوح می‌توان این موضوع را دید. حتی همانطور که در فیلم اشاره می‌شود کل دیوار حیاط تچر ساخته شده یا انتقال یافته در سالهای اخیر است.
و سوال دیگر اینکه چرا سازندگان چنین بنای عظیمی پیش از آنکه 9 پانل ساختمانی را همزمان آغاز کنند حداقل یک ساختمان برای خود نساختند. مثلاً شما در مصر حدود سی هرم می‌بینید که سه تای آنها بسیار عظیم است ولی در اینجا می‌بینیم که دفعتا شروع به ساختن یک بنای سنگی عظیم شده است بدون اینکه هیچ بنای سنگی دیگری حتی به مراتب پایین تر و کوچک تر از آن در اطراف مشاهده نمی‌شود.
من مطمئن هستم کل بنای سنگی تخت جمشید هم جعل قرون اخیر است. همانگونه که در مورد کتیبه بیستون اشاره فرمودید و به نظر بنده حتی نقش و نگارهای بیستون هم جعل جدیدند زیرا به هیچ وجه انسان نمی‌تواند خود را قانع کند که قبل از هخامنشیان یعنی چند هزار سال پیش در چنان ارتفاعی این حجاریها را به دشواری انجام داده باشند آنهم در وضعی که نه رفت و آمدی به آنجا هست و نه حتی در صورت حضور در آنجا این حجاریها به راحتی و وضوح قابل دیدن است. درست مانند همان وضعی که برای مجسمه شاپور در غار شاپور وجود دارد. وقتی در آن وضعیت بسیار مشکل چنین حجاری عظیمی وجود دارد باید حداقل در همان حوالی نمونه های بسیار زیادی از حجاری در ارتفاع پایین و موقعیتهای آسانتر موجود باشد که نیست.
به هر حال اگر چه هنوز دلایل محکمتری برای اثبات این ادعا لازم است اما پس از اثبات نوکندگی کتیبه‌های تخت جمشید و بیستون و دروغگویی امثال فلاندن و کوست یا توهم بودن نیبور و طراحیهای کرفتر از کاخ کورش چه اصراری وجود دارد که برای اسناد منسوب به آنها در مورد تخت جمشید ارزشی قائل شویم و ستونها و نقش و نگارها و پانل های ساختمانی تخت جمشید را 2500 ساله بدانیم؟ باید این بنا را هم حداکثر ساخته شده‌ای همزمان با دوران ساخت کاروانسرای سیاه کوه ورامین یا امثال آن بدانیم.

اقای منصور. مطالب شما به علت کمبود سند، در حد نظریه متوقف می شود و اعتبار مدخل را هم ندارد. پیشنهاد می دهم که باز هم حوصله کنید.

[ بدون نام ] شنبه 12 آذر 1390 ساعت 07:43 ق.ظ

http://naryna.blogsky.com/Comments.bs?PostID=22


شنبه 21 آبان 1390 ساعت 4:48 PM
آقای پورپیرا سالهاست که بر اساس حکم حق و صبر منتظر ورود شما به مباحث دوران معاصر و ظهور پهلوی و جمهوری اسلامی و تحولات آن هستم، اما هر بار بنا به ضرورتی به موضوعات پیشین رجوع می کنید، پس از شیخ نوری امیدوار بودم مبحث قاجار را تا احمد شاه به اتمام رسانید، و دست زرتشتیگری و بابیه و بهائیت و ... را رو کنید از رپورتر چی ها بگوئید و خروج احمد شاه و سید ضیاء را، و همینطور به سازندگان ایران نوئین در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی به طور مستقیم بپردازید.
آیا به عمر من کفاف می دهد یا نه
حق و صبر
پاسخ:
آقای فتح. سال هاست از پوریم و تبعات آن قصابی عام به صورت های مختلف مطلب و سند می آورم و از جعلیات بی پایانی می گویم که سیمای تاریخی و فرهنگی جهان را به انواع دروغ ها آلوده است، چنان که اثار ان نزد شما هم به صورت رپورترچی ها و احمد شاه و سید ضیاء دیده می شود. آقای فتح. بینی و بین الله بفرمائیید از این قریب ۵۰۰۰ سفحه داده جدید چه گوشه ای را به صورت تمام و کمال پذیرفته اید؟!

--------------------------------------------
شالوم! شبات شاد! من هم موافقم! خودتون هم می دونید که من یکی در باب تاریخ، همه حرفای شما رو دربست می پذیرم! درسته که در باب برداشت از قرآن یه چیزهایی هست( به علت اهمیت موضوع و برگشت اون به نفس خودم و لزوم احتیاط تا جزئیات) ولی تاریخ رو که ......... !

باید حوصله ها را افزایش دهید و مطمئن باشید که به خواست خدا هیچ مطلبی ندیده گرفته نخواهد شد.

شاریا شنبه 12 آذر 1390 ساعت 11:26 ق.ظ http://www.alah11.blogfa.com

یا سلام .
آیا قرآن را می توان از زندگی سیاسی و اجتماعی مردم جدا دانست ؟

نصر شنبه 12 آذر 1390 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام قران درموردحجاب ایمان اورندگان راخطا ب قرار داده است البته نمیدونم شما چگونه بین مومن وکافر تفکیک می کنید؟
(ایمان به عمل است )
ترکیه چگونه مسلمان شدایا مهاجران اروپایی ومسیحی به محض ورود به ترکیه باخود اسلام اوردند ؟
لبنان مسیحی تقریبا همه ارکان ان دردست مسیحیان است واز اهل سنت وشیعیان جزباحجاب تصویر انهادرمساجد واعیادخبری نیست اسلام چگونه بر لبنان تاثیرگذاشته است .
اگر همین مذهبیون معتقد بعضابقول شما فرقه گرانبودند مسیحیت لبنان ترکیه راهضم می کرد ؟
دانشگاهای ترکیه لبنان اثری ازرنگ بوی قران وعترت رسول الله وحتی نامی از اسلام رسول خدادارند.
خداپدر کشورمارابیامرزه سردر بعضی دانشگاها اسم خدا وایات الهی مشاهده می شود .
نصف بیشتر تحصیل کردهای لبنانی با اسم حزب الله حساسیت دارند .

[ بدون نام ] شنبه 12 آذر 1390 ساعت 02:56 ب.ظ

بهترین روایت!! و حدیث از اشغال سفارت انگلیس:
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق!
پرانتز باز: با بچه طرفی ؟!! پرانتز بسته!


[ بدون نام ] شنبه 12 آذر 1390 ساعت 03:06 ب.ظ

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900912000650
کندوکاو فارس درباره واکنش‌ها به طرح گنبد میدان انقلاب
طراح:‌ ۲ ماهه می‌توان نقوش را عوض کرد

خبرگزاری فارس: طراح طرح گنبد میدان انقلاب در واکنش به انتقادات نسبت به این طرح برای تغییر آن طی ۲ ماه زمان،‌ اعلام آمادگی کرد.

شمعون شنبه 12 آذر 1390 ساعت 06:03 ب.ظ

یعنی یکی از یکی مادر ... تر! ( مثل رستم التواریخ نوشتم!)
هم این فارس نیوز مادر سه نقطه است، هم این طراح!
این پدر سوختگ!! برداشته اول مقاله یک ستاره داوود توپ گذاشته!!
بعد صد بار گفته "طراح میدان انقلاب" اما یک بار نخواسته اسمش رو بنویسه!!
ای بر پدرت لعنت! اسمش رو نپرسیدی مگه؟!
صد در صد اسمش تابلو یهودی بوده! یه چیزی تو مایه های یعقوب خاخام زاده!

http://www.khademnews.com/detail=9542
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13900912000650

http://khabarfarsi.com/n/1623554/%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD_%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF_%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8_2_%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%87_%D9%85%DB%8C_%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86_%D9%86%D9%82%D9%88%D8%B4_%D8%B1%D8%A7_%D8%B9%D9%88%D8%B6_%DA%A9%D8%B1%D8%AF

ببین این آشغال چی نوشته:
یکی از اصلی ترین فرمهای مرجع برای طراحی میدان انقلاب !!!
http://khabarfarsi.com/ext/1623554
کثافت تازه طلبکار هم هست! حالا بماند که طرح میدان انقلاب اصلا شباهتی به این نداره! بیشتر شبیه طرح ورودی حرم عبدالعظیمه تو شهر ری!!
(بفرما! زدم چشم اون یکی رو هم کور کردم!)

جالبه که تو گوگل هم نشد بفهمم این جهود مادر سه نقطه اسمش چیه!
این بزغاله هم نوشته طراح میدان انقلاب! انگار این یارو از دروازه!! که دراومده، اسمش رو گذاشته اند طراح میدان انقلاب!

http://www.ghatreh.com/news/nn8785816/%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD-%DA%AF%D9%86%D8%A8%D8%AF-%D9%85%D9%8A%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%82%D9%88%D8%B4-%D8%B9%D9%88%D8%B6-%D9%83%D8%B1%D8%AF

بوزینه ها همه شون یک متن و یک عکس رو تکرار کرده اند!
جالبه که طراح نماد قبلی میدان انقلاب ، صدیقی بوده! حالا خودتون حدس بزنید طراح ستاره های داوود چه اسمی می تونه داشته باشه؟!!
هر چی فحش می دم، دلم خنک نمی شه!

(اگر دوست ندارید، تاییدش نکنید)

حذف شنبه 12 آذر 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

http://purpirar.blogsky.com/pages/naria/
خوبه ؟‌

میدان انقلاب شنبه 12 آذر 1390 ساعت 08:28 ب.ظ

اگر در میان هر قوم و ملتی یکی همچون استاد تمام دوران ها پورپیرار کبیر ظهور میکرد به کوتاه زمانی روی زمین از دروغ پاک میشد.

abbas یکشنبه 13 آذر 1390 ساعت 05:05 ق.ظ

http://www.loc.gov/rr/print/coll/610_turkey.html

آقای abbas. باز هم ممنونم.

abbas یکشنبه 13 آذر 1390 ساعت 05:39 ق.ظ

http://www.loc.gov/loc/lcib/0812/detail/iran01.html

توحید یکشنبه 13 آذر 1390 ساعت 07:27 ق.ظ http://mantegh-abdughkhiyar.blogfa.com/

سلام

نظر زیر را در خبرگزاری "پارسینه"بعنوان یکی از دهها نفری که نظر گذاشتند راجع به واقعه حمله به سفارت انگلیس ارسال کردم که متاسفانه پس از 72 ساعت تائید نشد . واقعا چقدر از قرآن و بینش قرآنی و بنیان اندیشی در هراسند و چیزی جز هوچی گری و عامی گری و سطحی اندیشی نمی خواهند :

http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=53383

http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=53430


-----------------------------------------------------

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْیَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (المائده/2)

طبق آیه قرآن حتی نباید نسبت به کسانی که مسلمین را از مسجد الحرام باز می داشتند کینه ورزی کرد . این حرکت کاملا اشتباه و از سوی دشمن برنامه ریزی شده بود .

دشمنان اصلی و اهداف اصلی در لندن هستند نه چند کارگر مزد بگیر . رسانه های جهان ضمن پخش این تصاویر حقانیت خود را به مردم و اذهان جهان می قبولانند.

تمام موضوع شک بر انگیز است مثلا در خبرها خواندیم دانشجویان اسناد بدست آمده را آتش زدند !!!! آیا باید در حفظ اسناد و رسوایی کارهای پشت پرده انگلیس کوشید یا آنها را آتش زد و نابود کرد ؟!!!

خیلی راحت "دولت" می توانست سفارت انگلیس را برچیند و باعث اینگون عکس العملهایی که آب به آسیاب دشمن می ریزد نشود ولی دولت نشان داد مثل تمام این یک قرن از "ملت" عقب است و پس از ملت حرکت می کند !!!

واقعا جای تاسف است چطور سفارت کشورهای مسلمانی چون مصر را دولت از ایران بر می چیند ولی در برچیدن سفارت دشمن کاملا واضح و مبرهنی چون انگلیس این همه سال مردد است و دست به عصا ؟!!!

سیمرغ یکشنبه 13 آذر 1390 ساعت 01:32 ب.ظ

والا من به سهم خودمان دست همه کسانی که ریختند تو سفارت انگلیس رو با احترام می بوسم. دست گلشون درد نکنه. واقعا گل کاشتند. این کاری بود که باید سی سال پیش انجام می شد. یک تودهنی و یک گوشمالی جانانه و تمام عیار. اگه کسی عظمت این کارو در نیافته، بهتره یه کم فکر کنه و مهملاتی از قماش عاقبت کار و سیاستمداری و امثال اینها را بریزه دور! اینجا کشوری است که وقتی بهش زور میگن مردم اول صبر می کنن و بعد چنان تو دهن زروگو می زنند که تا قیام قیامت یادش نره با کی طرفه! والسلام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد