«أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعًا لَّکُمْ وَلِلسَّیَّارَةِ... حلال شد بر شما و بر مسافران، هر چه از دریا صید می کنید و طعامی که با آن می پزید». (مائده، 96)
و شاید هم تردید در رجوع به آیات قرآن، از این باب و بابت باشد که اکل ماهی و دیگر حیوانات بدون فلس دریایی و رودخانه ای، در تورات نهی شده است!
«از همه آن چه در آب است این ها را بخورید: هرچه پر و فلس دارد در آب خواه در دریا خواه در نهرها، آن ها را بخورید و هرچه پر و فلس ندارد در دریا یا در نهرها، از همه حشرات آب و همه جانورانی که در آب اند، این ها نزد شما مکروه باشند از گوشت آن ها مخورید و لاش های آن ها را مکروه دارید». (عهد عتیق، لاویان، 11: 10 تا 12)
چنین نمونه هایی می رساند که عامی و عالم ما وظیفه رجوع به قرآن را کنار گذارده و گویی حواس خود را برای کسب تکلیف متوجه کنیسه و تورات می کنند. اسف بارتر این که رسوخ فراوان این داده های توراتی در ذهن همگان به وضوح معرف این مطلب است که فقه یهود در سطح وسیع و به مدت طولانی در ایران مورد رجوع گروهی از عالمان آنوسی بوده است. این که مسلمانان فرمان مستقیم و موکد قرآن در باب مجازات زناکار در نخستین آیات سوره نور را غالبا نخوانده گرفته و به پیروی از فرامین تورات رای رجم صادر می کنند نیز از مصادیق سایه های تورات بر رسالات و سنت های ماست.
«الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ... به زن و مرد زناکار بی رعایت رافت یکصد تازیانه بزنید...» (نور، بخشی از آیه 2)
این حکم صریح قران، در باب زنا و زنا کار که با حواشی دیگری کامل و موکد می شود، برداشتی از مضمون قریب 25 آیه محکم در ابتدای سوره نور است که در مجموع رفتار و گفتار و کردار مسلمین را در برابر چنین خطایی بازیابی می کند و در آن ضمن حکم صد ضربه تازیانه و جدا کردن زناکار از جامعه، که به صورت آمیزش و زناشویی زناکاران با یکدیگر اعلام می شود، به نحوی کسان و نزدیکان حادثه را از دخالت های ناموجه باز می دارد. حال آن که در تورات مطلب به صورت دیگری دیده می شود که صادر کنندگان حکم رجم برای زنا، محتملا از ان ها تاثیر گرفته اند.
«و هرکس پدر و مادر خود را لعنت کند البته کشته شود، چون پدر و مادر خود را لعنت کرده است، خون اش بر خود او خواهد بود. و کسی که با زن دیگری زنا کند یعنی هرکس با زن همسایه زنا نماید، زانی و زانیه البته کشته شوند... و اگر کسی زنی و مادرش را بگیرد این قباحت است او و ایشان به اتش سوخته شوند». (عهد عنیق، لاویان، 20: 9 تا 12)
بیرون کشیدن لقمه های پخت یهود از سفره فقه فرقه های مذهبی، کار آسانی نیست و واویلا زمانی است که هرچه از مراکز تجمع شهری دورتر می شویم، آثار آسیب های وارده بر ایمان خالص اسلامی و رجوع به خرافات و اعمال بی پایگاه عقلی عیان تر و عمیق تر می شود، تا آن جا که متولی امام زاده ای، جدای از مال، هرچه بخواهد و اراده کند در ذهن و گمان مردم زحمت کش روستاها رواج می دهد که از جمله ان ها، که دیگر شهر و روستا هم ندارد، امر و سنت ختان است که امریه قرآنی ندارد ولی نخستین دغدغه والدین نوزاد است . ایا چنین ضرورتی از کجا و چه گونه به مسلمین منتقل شده و اگر چنین عملی، در قرآن بی بدیل امریه ندارد، پس شاید هم خاخام برای ناشناس و بی علامت ماندن ماموران آنوسی که به میان مسلمین می فرستد، تیزهوشانه چاره اندیشی کرده باشد. چنین است که رسوخ و نفوذ یهودیان به میان نصاری به سادگی قابل شناسایی است و لاجرم چند قرنی است که یهود و نصاری حل و فصل امورات مربوطه را به شیوه شراکت به پیش می برند.
«در آن وقت خداوند به یوشع گفت: کاردها را از سنگ چخماق برای خود بساز و بنی اسراییل را بار دیگر مختون ساز. و یوشع کاردها از سنگ چخماق ساخته بنی اسراییل را بر تل غلفه ختنه کرد». (عهد عتیق، یوشع، 5: 2-4)
معلوم است که دیگر نه می توان و نه ضرورت است که ختان بدون دستور خداوند را متوقف کنیم زیرا زمان به میزان کافی به یهودیان فرصت داده است تا تخم های پر بار ده خود را در مزرعه خانواده های مسلمان بپاشند.
«بخاری در حدیثی از ابن عباس که راوی این ماجراست نقل می کند: «هنگامی که آخرین ساعت های حیات پیامبر فرارسیده بود، در خانه آن حضرت مردانی حضور داشتند که از جمله آن ها عمر بن خطاب بود. آن حضرت فرمود: کاغذ و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنگارم که پس از من گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر مرض غلبه کرده، و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است. آن کسانی که در اتاق بودند اختلاف کردند و به دو دسته شدند. یک دسته همراه عمر و یک دسته مخالف او، چون اختلاف و منازعه میان آن ها بسیار شد، حضرت فرمود: از نزد من برخیزید که این سر و صدا و اختلاف در حضور من روا نیست».
از سعید بن جبیر نقل شده که می گوید:
«ابن عباس را دیدم در حالی که اشک چونان سیل بر گونه هایش جاری بود و می گفت: تمام مصیبت و بدبختی همان است که با اختلاف و منازعه خود مانع از نوشتن نامه از سوی رسول خدا (ص) شدند و گفتند که رسول خدا (ص) هذیان می گوید».
به این ترتیب روشن می شود که سابقه مخالفت با نگارش حدیث از زمان رسول خدا (ص) آغاز شد و در زمانی که آن حضرت در بستر بیماری بود؛ این مخالفت ها به نحو آشکاری تبلور یافت». (حمید محمدقاسمی، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستان های انبیا در تفاسیر قرآن ، ص 181)
این یکی دیگر از ماجرا و مذکورات بنی اسراییلی است که شیعه خصوصا آن را ابزار حمله به عمر قرار می دهد و مدعی است اگر او مانع رساندن قلم و کاغذ به پیامبر نشده بود، رسول خدا در حال نزع حکم جانشینی امام علی را مکتوب می کرد. حال آن که نقل زیر تنها یکی از اشارات قرآن دایر بر امی بودن رسول الله است.
«وَ مَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ. از آغاز خواندن نمی دانستی و خطی به دست خود نمی نوشتی تا گمان های باطل نبرند». (عنکبوت، 48)
بدین ترتیب آن قصه عمر و کاغذ و قلم و غیره، با نگاهی به ایه بالا مردود می شود. چنان که بار دیگر یادآور می شوم که تمام این زیر و بم ها در نحوه برخورد یهود و نصاری با پیامبر و کتاب خدا، عناصر تاریخ شرق میانه اند که به زمان لازم از گمانه های ذخیره شده آن برداشت خواهم کرد. (ادامه دارد)
سلامعلیکم استاد عزیز
در وبلاگ جدید لوگوی بالای صفحه ناقص است و همچنین یادداشت هواخوری 6 نصب نشده است
با تشکر
سلام
استاد یعنی بنی اسرائیل از زمان قبل تر از فرعون قومی وحشی بودند که توسط فرعون به اسارت گرفته میشوند.خداوند با ارسال ناجی و همچنین ارسال کتاب آسمانی به آنها می خواهد آنها را به راه راست هدایت کند ولی آنها سرباز می زندد و تا به امروز به سرشت واقعی خود می باشند؟!
جوابیه سایت برهان درباره دروغی با عنوان ایران باستان!
http://borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1433
سلام استاد.
می توانید آدرس وبلاگی را که در آن مقالات اسلام و شمشیر به زبان عربی نصب شده را در اختیار بنده قرار دهید.اگر مشکلی نیست می خواهم در صفحه گروه اسلام و شمشیر در فیسبوک نصب نمایم.
ممنون
آقای سینا. لابد یکی از دوستان لینک آن را خواهند گذارد. متاسفانه من جایی ثبت نکرده ام.
آقای سینا
سلام علیکم
آدرس وبلاگ عربی حق وصبر (حاوی یادداشتهای اسلام و شمشیر)
http://haghvasabr2.blogsky.com/
استاد با سلام
دریچه نور قبلی را بر بخشی دیگر از جماعت بستند. نور افشانی شما مستدام باد.
بشدت مشتاق دیداریم استاد. سلامتی و سربلندی شما را از درگاه خدا خواهانم
اگر فرصت داشتید این مطلب را هم مطالعه بفرمایید.
http://exegeticalthoughts.blogspot.com/?expref=next-blog
شاید پیامبر اسلام گفته کاغذ و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بگویم و بنگارید که پس از من گمراه نشوید... خدا رو چه دیدی شاید اصل حدیث اینه ولی این یهودیهای نابکار کوتاش کردن؟ خدا میدونه.
با سلام
دوستی که با نام "عمر" کامنت گداشته اید:
اگر به وضوح در قرآن کریم می بینیم و می پذیریم که محمد پیامبر، و به طور کلی تمامی پیامبران، خود "منبع هدایت" نبوده و اساسا خودشان نیز "هدایت شدگان" ازسوی خدواند بوده اند؛ چنانکه آشکارا از آیات زیر پیداست:
اِنَّکَ لَا تَهْدٖى مَنْ اَحْبَبْتَ وَلٰکِنَّ اللّٰهَ یَهْدٖى مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدٖینَ
در حقیقت تو هر که را دوست دارى نمىتوانى راهنمایى کنى، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایى مىکند و او به راهیافتگان داناتر است. (قصص، 56)
لَیْسَ عَلَیْکَ هُدیهُمْ وَلـکِنَّ اللّهَ یَهْدى مَنْ یَشَاءُ...
هدایت آنان بر عهده تو نیست، بلکه خدا هر که را بخواهد هدایت مىکند... (بقره، 272)
قُلْ إِنَّنِی هَدَانِی رَبِّی إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ دِینًا قِیَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ.
بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است، به دینى پایدار، به ملت ابراهیم حنیف و او از مشرکان نبود.(انعام، 163)
و نیز اگر قبول داریم که کتب آسمانی و آخرینشان قرآن، "یگانه منبع و معدن هدایت" اند، پس دیگر اساسا چه نیازی به آن نوشته پیامبر می توانست وجود داشته باشد، در حالیکه قرآن هدایت کننده ی همان پیامبر نزد ماست؟!!
راستش همه کتب اسمانی و اخرینشان قران منبع ومعدن هدایت اند خیر شرمنده تورات و انجیل من بعنوان منبع هدایت قبول ندارم این نظر شخصی منه و اگه شما قبول دارید این به خودتون مربوط میشه و اینکه فقط قران برای ما کافیه لطفا در مورد نحوه اذان گفتن و نماز خواندن از قران برایم بیان کنید.با تشکر.
صلوا معنای نماز خوندن نداره
به معنی یاری کردنه
استاد گرامی در شماره جدید ماه نامه سوره اندیشه مقاله ای چاپ شده با عنوان تاریخنگاری ناسیونالیستی معاصر ایران و پایه گذاری اوهام تاریخی مقدس که نقدی است جانانه بر تاریخنگاری باستان محور و سلطنت محور معاصر ایران و تقریبا تمام اجزای بحث را به تفصیل واکاوی کرده است
آقای آرش. پس از ۱۱ سال اندک اندک از خواب بیدار می شوند.
ابتدا شما وجود چیزی به نام اذان را البته از طریق قرآن ثابت کنید، تا سپس نحوه خواندن آن را نیز باز از همان منبع یگانه الهی بیابیم!
در مورد نماز هم همینطور.
آقای اوجال. آیه ۱۰ و ۹ سوره جمعه به اذان و نیز نماز جماعت اشاره کافی دارد.
با سلام خدمت استاد
در مرور دوباره بر مقالات ایرانشناسی بدون دروغ راجع به قلعه ها این سوال برای بنده پیش آمد که مهاجران و تازه واردین ساکن قلعه ها چه اجباری به ماندن در چنان مناطق صعب العبور و خطرناکی داشتند؟ آیا بهتر نبود پس از مواجهه با خرابیهای ناشی از پوریم از همان راهی که آمده بودند بازگردند یا به جایی امنتر بروند که مواهب طبیعی راحتتر در دسترس باشد؟
اقای صالح. باید در اخرت گریبان شان را بگیریم و خواهان پاسخ به شما شویم.
با سلام
اما استاد ابتدا باید معنای کلمه "صلوة" را مشخص کرد. آیا از این کلمه، آن "مجموعه اعمالی" که مار امروز "نماز" می نامیم، مستفاد می شود؟ چگونه؟
با تشکر
آقای اوجال. برخی از امور از جمله نحوه و تکرار رکعت های نماز بدل به سنتی شده که در سراسر جهان اسلام به یک نحو عمل شده است. با این همه جای کنکاش در رسدن به مبداء این سنت ها باز است.
سلام
استاد آدرس دانلود کلیپ های ساخته شده توسط جناب طالب حقیقت را می توانید درج بفرمایید؟
ممنون
از اقای طالب حقیقت بخواهید تا مشکل شما را برطرف کنند. فی الواقع که کلیپ ایشان گویی برای اقناع کران و کوران نیز مفید و لبریز از اشارات لازم است.
سلام
بنده هیچ نشانه ای برای تماس با ایشان ندارم.دوستان اگر کسی به ایشان دسترسی دارید لطف فرمایند اطلاع دهند که آدرس کلیپ هایشان را درج فرمایند.
استاد مسئله شهرهای ایرانی که برای اولین بار مطرح کردید و جناب طالب حقیقت آن را به زیبایی به تصویر کشیده اند مشمت محکمی به دهان این دیوانگان ابله میباشد که جز فحش در زندگی چیزی یاد نگرفته اند!!
یک پیام مستقل برای آقای طالب حقیقت و یا برای استاد عابدی بفرستید.
استاد مستند جدید چی دارید؟
هنوز به اتمام نرسیده است.
سلام به استاد و دوستان.
استاد خسته نباشید.
و شما دوست عزیز: کلیپ های حقیر را می توانید از آدرس های زیر دانلود کنید:
http://www.4shared.com/file/8OAXywtI/Civilization_Signs2.html
http://www.4shared.com/file/ETaWrMeG/Civilization_Signs2-2.html
http://www.4shared.com/file/hjsNFE8H/About_the_reality_of_Iran.html
اگر مشکلی بود بفرمایید تا رسیدگی کنم.
سلام استاد
بحثی جالب در باره تحریف یا عدم تحریف تورات راه انداخته ام و تحقیقاتم نسبتا گسترده و بنیان اندیشانه است .
شرکت در این بحث بدون تعصب برای همه آزاد است حتی یهودیان و آنوسیان .
از دوستان دعوت می کنم نظرات خود را ارائه کنند تا به یک نتیجه قاطع برسیم .
از استاد پورپیرار دعوت ویژه دارم برای شرکت در این بحث .
با تشکر.
استاد بعد از 11 سال تلاشهای بنیان اندیشانه بخوانید و بخندید:
گزارش تحلیلی قرآن کریم از جنگ احد
http://www.islahweb.org/node/3271
سلام
استاد از تحرکی که میگویند از طرف دانشگاه تهران و یا بهتر بگم دولت بر علیه بنیان شناسی در حال انجام است چیزی شنیده اید؟!!
خوب، بسم الله. گردن ما از مو هم باریک تر است!!؟
استاد پاراگراف آخر مطلب زیر جالب توجه است : رسول جعفریان می گوید : از کوروش جز آنچه خارجی ها نوشته اند چیزی نمی دانیم و راست و دروغ هم در این میان هست
http://khabaronline.ir.khabaronline.ir/news-143288.aspx
مصریان ار نسل اعرابند نه قبطیان
جنگی صورت نگرذفته اعراب خود به تدریج مسلمان شدند
نسل فراعنه را در میان اروپاییان جستجو کنید
نیمی از اروپاییان از نسل فراعنه مصر هستند!!
شاید بتوان نظریه ای نوین در تاریخ ایجاد کرد
تا الان هرچه جلوتر میروم درستی گفته های شما بیشتر معلوم میشود
http://www.alvadossadegh.com/fa/new-news/74-1388-12-05-17-45-54/11356-1390-05-15-09-16-00.html
این نظریه مربوط به وجود شباهتهای نژادی مشترک میان لروپاییان با فراعنه مصر، فرضیه طرح شده در فیلم Arrivals یا ظهور مبنی بر مهاجرت فراعنه مصر به اروپا و بنیان گذاری شیطان پرستی در آن قاره را بیش از پیش به اثبات می رساند، نظریه ای که سخت قابل تامل است و توجه ویژه استاد را می طلبد
با سلام خدمت جناب پورپیرار و سایر دوستان
استاد، در آیه زیر:
وَاتْلُ مَا اُوحِىَ اِلَیْکَ مِنْ کِتَابِ رَبِّکَ لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهٖ وَلَنْ تجِدَ مِنْ دُونِهٖ مُلْتَحَدًا (کهف، 27)
آیا جمله "لَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِهٖ" می تواند برای فعل "اتل"، حال محسوب شود؟ یعنی ترجمه آن به این صورت باشد:
هر آنچه از کتاب به تو وحی می شود را "بدون تغییر در کلمات/مطالب آن" بخوان ... .
ممنونم
اقای اوجال. در این آیه نیز محدود بودن نقش و حوزه عمل و اختیار پیامبر در امر ابلاغ آیات تکرار می شود.
سلام
برادر عزیزم ۲۰۶ در یکی از مرسوله های فخیم خود مرحمت فرموده و 2 مقاله استاد را فرستاده اند.آیا کسانی حاضر هستند که مسئولیت تایپ بخشی از آنها را قبول فرمایند؟ چرا که آنها را با کیفیت خیلی عالی ولی با فرمت عکس فرستاده اند. انصافا مقاله سیاسی عالی بود و نیز آن مقاله که در باب سعدی بود هم در کنار مگر این 5 روزه، معنای خاص خود را داشت.
برای همکاری می توانید از بخش نظرات وبلاگ آمون استفاده کنید.
پیشاپیش از دوستان تشکر می شود.
سلام
خسته نباشین
واقعا قصد ندارین مقاله جدید رو نصب کنین!؟
بسته به عوامل و علائم سلامتی است.
شش خطای انسان
خطای شمارهی 1: منافع انسان با پایمال کردن حقوق دیگران حاصل میشود.
خطای شمارهی 2: نگرانی از بابت اموری که قابل اصلاح و یا تغییر نیست.
خطای شمارهی 3: اصرار بر ناممکن دانستن کاری که آن را از حیطهی توانایی خود خارج میدانیم.
خطای شمارهی 4: اجتناب از بیتوجهی به چیزهای جزیی و بیاهمیت.
خطای شمارهی 5: سستی در زمینهی پرورش ذهن و عادت نکردن به مطالعه و خواندن.
خطای شمارهی 6: لاش به وادار کردن دیگران برای پیروی از باورها و شیوهی زندگی ما.
مارکوس تولیوس سیسرو
این مارکوس تولیوس سیسرو را کجا پیدا کرده اید؟
سلام استاد
استاد مردمانی که در اندوزی مشاهده کردید که اسیر هیچ مذهبی نبودند و تنها به قرآن رجوع میکردند اعمال عبادیشان همچون نماز روزانه به چه صورتی بود؟آیا با مسلمانان سرزمین های دیگر که مذاهبی را برای خود برگزیدند تفاوت داشتند؟!
اگر مختصری توضیح دهید ممنون خواهم شد.
ترتیب و رکعات نماز در اندونزی نیز مانند دیگر مسلمانان است. به همان یادداشت های اندونزی رجوع کنید.
حالا سئوال بعدی اینه که عوامل و علائم سلامتی چی هستن و چطوری بدست میان؟ البته میدونم همون جواب ناامید کننده همیشگی رو خواهید داد. مرگ و خواب ابدی و جناب ملک الموت...
مارکوس سیسرو رو هم از رم باستان پیدا کردم.
مارکوس سیسرو قبل از یادداشت قلم اهل نظر و نصیحت بود پس از یادداشت قلم همراه ده ها نظیر خود از قبیل هرودوت و غیره در اسمان حقه بازی صاحبان فرهنگ دروغین غربی با باد جعل ره سپار عدم شده اند.
سلام استاد
من همانی هستم که متعصبانه برای تشیع سینه میزدم هم اکنون میبینم که تشیع به خطری برای اسلام تبیدیل شده و خدا را شکر کم کم وابستگی هایم نسبت به ان کم میشود
در قران خداوند میفرماید که بر پیامبر جز بلاغ مبین وحی نمیباشد و تبعیت از پیامبر در واقع همان تبعیت از قرانست که دستمایه رجوع به روایات کثیره شده
حال سوالی که برای من پیش امده اینست که چگونه حجاب زنان مسلمان تغییر کرد و به برقع تبدیل شد؟
میدانیم که زنان یهودی و مسیحی معتقد به چوشاندن موی سر هستند
در قران کریم اشاره ای به پوشاندن موی سر نشده تنها به پوشاندن زینتها اشاره شده البته زینتهایی که قهرا اشکار است از پوشاندن معاف شده
ممکن است موی بدون ارایش هم از پوشاندن معاف باشد؟
زیرا که برای زنان سالخورده در سوره نور برگرفتن جامه!(غیر از عورت) مجاز شمرده شده
حال این سوال پیش میاید که اگر موی سر جزو زینتهایی است که الزام به پوشاندن انها وجود دارد، چرا بجای برگرفتن جامه، اسمی از برگرفتن حجاب موی سر نیست؟؟
در ثانی لحن ایات در بیان وجوب پوشاندن زینتها با لحن ایات برای پوشاندن بدن متفاوت است و برخی آن را تعبیر به استحباب کرده اند
در ادامه آیات(و الیضربن بخمرهن علی جیوبهن) امده که این کار برای زنان مومن بهتر است تا کمتر مورد ازار و اذیت قرار گیرند
از لحن ایه مشخص است که اصرار و تاکید و وجوب برای ان نیست و عذابهای نجومی ذکر شده در روایات برای هر تار مو، یک جعل اشکار است
پرسش این است که چگونه حجاب ساده زنان به پوشش سخت و برقع و .. تغییر شکل داد؟
سیر این تحریف چگونه رخ داد؟
حجاب زنان عشایر که گویی دستخوش تغییر نشده شاید یک الگوی بسیار خوب برای حجاب قرانی باشد
پیشنهاد میکنم مقاله اقای احمد قابل رو که با تکیه بر نظریات فقهای پیشین به نقد حجاب نماز و موی سر پرداخته و آن را حکمی جدید میداند،مطالعه کنید
این ادرس سایت ایشان،فعلا فیلتر نشده و میتوانید وارد شوید:
http://ghabel.net/
بله استاد شما درست میفرمائین، خودم هم به این مسئله فکر کردم، منتها چون جمله ها با معنا بودن فرستادم.
خانم حاجی زاده،
تمام فرمایش های حکیمانه را، جز آنچه در قرآن آمده است، باید جلوی صاحبش انداخت. هر کدام از آنها در بطن خود حامل جرثومه ای از انحراف است.
با احترام
مهدی
جناب ساده دل:
با سلام
مطلب زیر را پارسال نمیدونم کجا خوندم . بسیار مفید است. پیشنهاد میکنم بخونید:
تعیین موضع زینت زنان بر اساس منطق آیات
در بررسی آیهی «قواعد» گفتیم که اگر این گروه از زنان میتوانند بدون آشکار کردن زینت پنهان، بخشی از لباسهای خود از جمله روسری را بردارند، منطقاً نمیتوانیم مواضعی مانند سر را از مصادیق زینت پنهان زنان بدانیم. علاوه بر این نکته، در بررسی آیهی 31 سورهی نور به ناسازگاری دیگری بین مفهوم قرآنی زینت زن و تعریف فقهی آن برخورد میکنیم. این تناقض ما را ناچار میکند بخشی دیگر از بدن زن را نیز از شمول اصطلاح قرآنی زینت خارج کنیم. به این ترتیب میتوانیم گام به گام به مفهوم اصطلاح قرآنی زینت زنان نزدیک شویم و آن را با دقت بیشتری حدس بزنیم.
آیهی 31 سورهی نور به همان میزان که بر لزوم پوشیدگی زینت زنان در برابر نامحرم دلالت دارد، بر اجازهی برهنگی زینت در برابر محارم نیز دلالت دارد. بنا به این آیه، زینت پنهان زن میتواند در برابر مردان و پسران زیر آشکار شود:
• شوهر
• پدر
• پدرشوهر
• پسر
• پسر شوهر
• برادر
• پسر برادر
• پسر خواهر
• غلامان
• مردان تابع
• پسربچهها (کودکان)
در میان محارم زن، حساب شوهر از بقیهی مردان و پسران جداست. زن میتواند در برابر شوهر به صورت کامل برهنه شود، اما در برابر سایر محارم نمیتواند. مرتضی مطهری دربارهی پوشش لازم در برابر محارم میگوید:
«اما اینکه زن نسبت به محارم خود تا چه اندازه حق دارد پوشش نداشته باشد، روایات و فتاوی مختلف است. آنچه از یک عده روایات استنباط میشود و بر طبق آن نیز بعضی از فقها فتوا دادهاند این است که از ناف تا زانو از محارم غیر شوهر باید پوشیده شود.»[1]
فقه سنتی ناچار است که بین شوهر و سایر محارم تفکیک قائل شود، حال آنکه در آیهی 31 سورهی نور چنین تفکیکی دیده نمیشود. این موضوع نیز نشان میدهد که تعریف فقهی زینت زنان نادرست است و بخشی از بدن زن که برهنگی آن تنها در برابر شوهر مجاز است نمیتواند جزو زینت مورد نظر قرآن در آیهی 31 باشد. به این ترتیب برای نزدیک شدن به مفهوم قرآنی زینت زنان، ما میتوانیم محدودههایی از بدن زن را که نمیتواند مصداق زینت پنهان باشد کنار بگذاریم:
1. محدودهای که شامل عورت زن است. در فقه سنتی این ناحیه از ناف تا زانو تعیین میشود. زن نمیتواند این ناحیه را بر محارم غیرشوهر آشکار کند، حال آنکه بنا به قرآن زن میتواند زینت پنهان خود را بر همهی محارم از جمله شوهر آشکار کند.
2. محدودهای که «قواعد» مجاز به برهنگی آن هستند. بنا به روایتی که در کتاب مسألهی حجاب به آن اشاره شده است، قواعد میتوانند مو و ذراع خود را آشکار کنند.[2] از آنجایی که قواعد نیز با وجود آشکار کردن مو و ذراع مجاز به تبرج زینت نیستند، زینت پنهان زنان را نمیتوان به مواضعی چون مو و ذراع اطلاق کرد.
3. وجه و کفین و قدمین که بنا به فقه سنتی زینت آشکار زن هستند، نه پنهان.
این نواحی سه گانه را در شکل نشان داده ایم. موضع زینت پنهان زن را باید در نواحی باقیمانده جستجو کرد. این نواحی را سایهدار کردهایم. دو ناحیهی باقیمانده یکی ساق پای زن و دیگری نیمتنه از گردن تا ناف را شامل میشود که باید در خصوص این دو اجتهاد کنیم. موضع ساق در پا مانند موضع ذراع در دست است و به همان دلیل که زن ملزم است ذراع خود را پنهان کند یا مجاز است که آن را آشکار کند، میتوان حکم مشابهی را برای ساق در نظر گرفت.[3] اما در نیمتنهی زن موضع شرمگاهی سینه قرار دارد که حساب آن را از اندامهای غیرشرمگاهی جدا میکند.
به دلایل زیر میتوان نشان داد که به احتمال زیاد، منظور از زینت زنان در قرآن نمیتواند اندامی جز سینهی آنان باشد:
1. در کتاب مسألهی حجاب موضوع مهم شیردهی مادر به فرزند که مستلزم بیرون آوردن اندام شرمگاهی سینه از زیر لباس است مغفول مانده است. پیش از آنکه به حضور زن در جامعه و حرج بودن پوشش وجه و کفین برای فعالیتهای بیرون از خانه بیندیشیم، در تفسیر قرآن باید به وظایف طبیعی زن و حرج بودن پوشش برای انجام این وظایف بیندیشیم.[4]
فقه سنتی میگوید زن میتواند در برابر محارم بیش از نیمی از بدن خود را برهنه کند، اما اینکه چه دلیلی برای این کار وجود دارد معلوم نیست. با این حال دلیلی عقلی وجود دارد که زن اجازه داشته باشد که حساسترین نقطهی بدن خود در این محدوده را برای انجام وظیفهی مادری از زیر لباس بیرون آورد و در این زمینه مشکلی نداشته باشد. یعنی اگر خدمتکاران خانه و محارم او را در آن حال دیدند، گناهی بر او و بینندگان او نباشد و مادر بتواند این وظیفهی طبیعی را با آسودگی و بدون احساس شرم انجام دهد.
2. در میان اندامهای زن، سینهی زن (یا به عبارت دقیقتر، پستان[5]) تنها اندامی است که میتوان آن را بر مفهوم لغوی زینت منطبق دانست. زینت در اصل چیزی است که برای افزودن زیبایی به چیزی دیگر اضافه میشود. به عنوان مثال قرآن ستارگان را زینت آسمان مینامد (صافات 6). پستان تنها اندامی است که پس از بلوغ به بدن زن اضافه میشود و بر زیبایی پیش از بلوغ و جاذبهی جنسی زن میافزاید.
در تحلیلهای مبتنی بر فقه سنتی باید از زیورآلات مصنوعی آغاز کنیم و پس از آن توضیح دهیم که منظور از زیورآلات، مواضع زیورآلات است. وقتی که زینت زن بخشی از بدن او باشد، نیازی به پیمودن این مراحل نیست.
معنی اصطلاحی زینت زنان در قرآن میتواند مانند معنی اصطلاحی محاسن مردان در زبان فارسی باشد. محاسن به معنی زیباییها و خوبیهاست و در حالت خاص به زیباییهای بدن اطلاق میشود (لغتنامهی فارسی دهخدا و فرهنگ عربی منجدالطلاب). در لغتنامهی دهخدا اضافه شده است که «گویا از معنی جاهای خوب و نیکو از بدن، معنی ریش یعنی لحیه مستنبط باشد». در متن مشخص میشود که کدام معنی از محاسن مورد نظر است. مثالهای زیر از لغتنامهی دهخدا نقل میشود:
1. محاسن این کتاب را نهایت نیست. (کلیله و دمنه)
2. قدی عظیم داشت و محاسنی دراز، چنانکه وقت تیر انداختن گره زدی. (راحه الصدور راوندی)
روشن است که در جملهی دوم محاسن به معنی عموم زیباییها و خوبیها نیست. کسی که با معنی اصطلاحی محاسن در ادبیات فارسی آشنا نباشد، از فهم این جمله ناتوان خواهد بود و تفاسیر نادرستی از آن ارائه خواهد کرد. امروزه در زبان فارسی محاسن در هر دو معنی عمومی و اختصاصی استفاده میشود. معنی زینت نیز به متن بستگی دارد:
1. مال و فرزندان زینت حیات دنیا هستند. (کهف 46)
2. زنان مؤمن زینتشان را آشکار نکنند. (نور 31)
3. قواعد میتوانند لباسشان را بدون تبرج زینت در آورند. (نور 60)
4. زنان میتوانند زینت خود را بر شوهر و سایر محارم آشکار کنند. (نور 31)
در جملهی اول زینت مفهومی عمومی دارد. بر اساس جملهی دوم زینت زن ممکن است به زیورآلات زن تعبیر شود، اما جملهی سوم مفهوم زینت زن را به بخشهای پنهانی اندام زن متمایل میکند. جملهی چهارم نشان میدهد که زینت زن نمیتواند در محدودهی باشد که تنها به شوهر تعلق دارد.
در آیهی 31 سورهی نور هر سه ترکیب فروج زنان، جیوب زنان، و عورات زنان به مواضع شرمگاهی اشاره میکند، و از این رو نگاه آیه را میتوان به اندامهای شرمگاهی معطوف دانست. بنا به این آیه زن میتواند زینت خود را بر کودکی که بر عورات زنان اظهار ندارد آشکار کند. تقارن زینت و عورات به خصوص در این عبارت، مفهوم زینت را به اندامهای شرمگاهی زنان نزدیک میکند. در قرآن اصطلاحات سوآت، فروج، و عورات به صورت کنایی به شرمگاهها اشاره میکنند. به همین ترتیب دو اصطلاح جیوب زنان و زینت زنان میتواند اشارهی کنایی به سینهی آنان باشد.
اگرچه انسانها برهنه آفریده میشوند، اما بنا به اخلاق عرفی، تمام مردم جهان در زندگی اجتماعی حداقلی از پوشش را رعایت میکنند. در فقه به احکام پوشش زنان در قرآن به دیدهی حداکثری نگاه میشود، تا جایی که برخی حکم به پوشش کامل اندام و حتی صورت زن میدهند. با رویکردی متفاوت میتوان به احکام پوشش زن در قرآن مانند احکام پوشش مرد به دیدهی حداقلی نگاه کرد، حداقلی که احتمالاً در فرهنگ اعراب رعایت نمیشده است. البته تعیین حداقل پوشش به این معنی نیست که چنین پوششی همیشه کافی است. همان گونه که حداقل پوشش مرد از نظر عقل و شرع ستر عورت است، اما ظاهر شدن با چنین پوششی در جامعه مگر در مواردی خاص نامتعارف و زننده است.
________________________________________
[1] مسألهی حجاب، ص 139
[2] مسألهی حجاب، ص 175. منظور از ذراع، دست تا آرنج است.
[3] اجازهی برهنگی سر و ذراع، توسعهی حکم وجه و کفین برای زنان قاعده است. بنا به همین منطق میتوان برهنگی ساق را توسعهی حکم قدمین برای این گروه از زنان دانست.
[4] فقه سنتی وجه و کفین زن را از پوشش استثنا میکند و دلیل آن را حرج بودن عنوان میکند. در اینکه این استدلال فقهی منطقی است میتوان تردید کرد. زن میتواند دستکش بپوشد و به راحتی رانندگی کند، چنانکه بعضی از زنان حتی برای زیبایی چنین میکنند. از طرف دیگر حجاب سنتی در بسیاری از فعالیتهای مدرن اجتماعی زنان مانند حضور در میادین ورزشی برای آنان حرج است. آیا حرج بودن حجاب سنتی در ورزش مجوزی فقهی برای کم کردن لباس است؟
[5] استفاده از این لغت در زبان فارسی امروز کمی غیرمودبانه است. اما از آنجا که سینه در مرد و زن مشترک است اما پستان اختصاصی زن است، از این کلمه برای تمایز استفاده میکنیم.
تفسیر تناقضآمیز از «زینت زنان»
در قرآن اعضایی از بدن که باید برای نماز شسته یا مسح شود به صراحت بیان شده است و حتی به حدود شستن این اعضا اشاره شده است:
ای کسانی که ایمان آوردید، چون برای نماز برخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا قوزک مسح کنید و اگر جُنُبید خود را پاک کنید و اگر مریض یا مسافر بودید یا یکی از شما از قضای حاجت آمد یا با زنان درآمیختید و آب نیافتید، به زمینی پاک تیمم کنید و با آن صورت و دستهایتان را مسح کنید. خدا نمیخواهد بر شما سخت بگیرد، بلکه میخواهد نعمتش را بر شما تمام کند تا شکر بگزارید. (مائده 6)
آیهی فوق ارتباطی به بحث پوشش ندارد و فقط برای مقایسه ذکر شده است. کسی نمیتواند ادعا کند که از آیهی فوق شستشوی تمام بدن استنباط میشود، و کسی هم نمیتواند استنباط کند که مثلاً وَجه و کَفَّین[1] از شستشو مستثناست. در مقابل، حدود پوشش زنان آن گونه که در فقه تعیین میشود تصریح قرآنی ندارد. بنا به نظر بسیاری از فقها، زن جز وجه و کفین باید بقیهی بدن خود را در برابر مرد بیگانه بپوشاند. بعضی از فقها علاوه بر وجه و کفین، قَدَمَین[2] را نیز استثنا میکنند و بعضی حکم به پوشش تمام بدن زن از جمله وجه و کفین میدهند. اختلاف نظر فقها در تعیین حدود پوشش نشان میدهد که در قرآن حدود پوشش زنان به صراحت بیان نشده است.
مهمترین آیهای که در پوشش زنان به آن استناد میشود آیهی 31 سورهی نور است که پیشتر ذکر شد. این آیه از زنان مؤمن میخواهد که زینت خود را –جز بخشی از آن که آشکار است- بپوشانند:
به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند معلوم شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید. (نور 31)
معنی زینت زنان در این آیه دقیقاً مشخص نیست و تفاسیر و روایات مختلفی در این زمینه وجود دارد که خود گویای این ابهام است. ابهام در معنی زینت آن را در معرض تحریف از موضع مورد نظر قرآن قرار میدهد. در تحلیلی که در اینجا ارائه میکنیم، اگرچه نهایتاً نمیتوانیم معنی قطعی زینت زنان را در قرآن روشن کنیم، اما نشان میدهیم که زینت نمیتواند محدودهای باشد که در فقه سنتی تعریف میشود.
زینت چیزی است که برای تزیین چیز دیگری به کار میرود. نزدیکترین معنی زینت زن با توجه به کاربرد امروزی آن زیورآلات و آرایش زن است، یعنی آنچه زن برای افزودن زیبایی خود به کار میبرد. اما انتخاب این معنی برای زینت در آیهی فوق منطقی نیست، چرا که اگر زن از هیچ زیورآلات و آرایشی استفاده نکرده باشد چیزی برای پنهان کردن ندارد و برهنه شدن زن منجر به آشکار شدن زینت نخواهد شد.
بعضی از مفسران پوشاندن زینت را پوشاندن مواضع زینت معنی کردهاند. این تفسیر نیز ایرادات خود را دارد. یکی آنکه تغییری در اصل عبارت قرآنی اعمال شده است و زینت به مواضع زینت ترجمه شده است. دیگر آنکه مواضع زینت تمام بدن زن را در بر نمیگیرد. مواضع متعارف زینت به سر و صورت و گردن و دستهای زن محدود میشود. از سوی دیگر میتوان استدلال کرد که اگر منظور قرآن از زینت زن، مواضعی چون سر و صورت و دست و پای او بود، میتوانست آن را مانند آیهی 6 مائده «به زبان روشن عربی» بیان کند.
علاوه بر اختلاف بر سر معنی زینت، محدودهی آشکار و پنهان زینت نیز مورد اختلاف است. بنا به سورهی نور زنان باید زینت خود را جز بخشی از آن که پیداست از غیر محارم پنهان کنند. بعضی معتقدند تمام بدن زن و حتی جامهای که در خانه میپوشد زینت پنهان محسوب میشود. از نظر اینان تنها زینت آشکار زن در خارج از خانه چادری است که تمام بدن زن از جمله صورت او را میپوشاند. گروهی نیز معتقدند زن میتواند صورت و دستهای خود را تا مچ باز بگذارد. بر اساس نظر این گروه، صورت و دستهای زن محدودهی آشکار زینت زن و مابقی بدن او محدودهی پنهان زینت است.
دیده میشود که معنی زینت در فقه سنتی دقیقاً روشن نیست و هر یک از تفاسیر نیز ایراداتی دارد. اما در تفسیر کلمات مبهمِ بعضی از آیات قرآن میتوان از آیات دیگر قرآن کمک گرفت. در تعیین معنی زینت در قرآن، معمولاً آیهی 60 سورهی نور در نظر گرفته نمیشود، آیهای که از رفتاری نامتعارف سخن میگوید. این آیه به گروهی از زنان به نام «قواعد» اشاره دارد که بنا به قرآن میتوانند لباسهای کمتری داشته باشند، اما نکتهی قابل تأمل این است که این گروه از زنان نیز از ظاهر کردن زینت منع شدهاند:
و بر زنان قاعدهای که رجای نکاح ندارند باکی نیست اگر لباسهای خود را بدون تبرج زینت در آورند، و اگر عفت جویند برایشان بهتر است، و خدا شنوا و داناست. (نور 60)
زنان قاعده نیز مجاز نیستند که زینت خود را ظاهر کنند و در عین حال میتوانند جامههای خود را در آورند. این دو عمل با توجه به تعریف فقهی زینت سازگار نیستند. کسانی که تمام بدن زن را زینت میدانند و قائل به پوشش کامل زن هستند، باید بپذیرند که زنان قاعده میتوانند حداقل چادر خود را در آورند. در این صورت ناگزیر تمام آنچه این گروه زینت پنهان زن میدانند آشکار میشود. این تناقض برای گروه دوم نیز وجود دارد. این گروه میگوید زینت آشکار زن به صورت و دستهای او محدود میشود و فراتر از آن زینت پنهان زن است. با این حال از نظر این گروه، قواعد میتوانند بخشی از لباسها از جمله روسری خود را بردارند. البته چنین رفتاری در عمل متعارف نیست و فقط در تئوری مطرح میشود. اگر زنان قاعده با برداشتن روسری همچنان زینت خود را ظاهر نکرده باشند، باید بپذیریم که اطلاق زینت یا موضع زینت به سر درست نیست. زینت زنان در قرآن باید به گونهای معنی شود که پوشاندن آن با بیرون آوردن بخشی از جامهها تعارض نداشته باشد. در فقه سنتی زینت زن را تقریبا به تمام بدن زن تعمیم میدهند، همان گونه که تمام بدن زن را عورت میخوانند. این تعاریف با نحوهی کاربرد این کلمات در قرآن هماهنگ نیست.
بنا به دو گزارهی مهم قرآنی در مورد زینت زنان، «زن باید زینت خود را از غیر محارم بپوشاند» و «قواعد میتوانند لباسهای خود را بدون تبرج زینت درآورند». تعریف زینت زنان باید چنان باشد که با هر دو گزاره سازگار باشد.
________________________________________
[1] وجه یعنی صورت و کفین یعنی دو دست (تا مچ)
[2] قدمین یعنی دو پا (محل پوشیدن کفش)
سلام
استاد عزیز و دوستان گرامی و دشمنان محترم
اگر به وبلاگ تازه متولد شده من تشریف بیاورید مسرور و ممنون میشوم.
http://monhaniezehn.blogfa.com/
با سلام،
خانم حاجی زاده، جای شما در "محفل بنیان اندیشان" در فیسبوک کاملا خالی است. باعث خوشحالی است اگر حضور شما را در آنجا هم داشته باشیم.
سلام
استاد لطفا یک نگاه به این فایل بیاندازید شاید فوق العاده مهم باشد . شاید هم یک شیادی دیگر:
http://s2.picofile.com/file/7113653973/QuranSemiticstudy.pdf.html
سلامعلیکم
کشفیات جدید جاعلان محترم تاریخ!!
از تاثیرات ضربات مهلک بنیاناندیشی است که به آبرویی خویش اعتراف میکنند
" اگرچه سفرهای 'مارکوپولو' به چین و شرق دور، وی را به عنوان یکی از بزرگترین جهانگردان تاریخ مبدل ساخت، اما یافتههای اخیر باستانشناسان نشان میدهد که این سفرها کاملا غیرواقعی بودهاند."
استاد گرامی و عزیزتر از جان. اولا من در حال حاضر هیچ آروزیی ندارم جز اینکه قبل از مرگ حقایق تاریخ معاصر ایران را به قلم توانمند و بی نظیر شما بخوانم و بدانم و سپس بمیرم.
ثانیا امشب تلویزیون ملی ما تخم طلا از خودش در کرد و بعد از چند سال برنامه راز آقای طالب زاده در شبکه چهار به مستند درخشان (ظهور) عبدالله هاشم پرداخت. فکر کنم این نهایت شجاعت اسلام مدارهای ایران کنونی بود و اگر همینطور پیش بره ، گمان کنم ده سال بعد تازه اینقدر شجاعت پیدا کنند تا به فیلمهای مستند شما و مجتبی جان بپردازند. میدونید که! شما به پوریم پرداختید که خدا را گوه میگیرم احدی شجاعت پرداختن و صحبت از آن در سطوح ملی و رسمی ندارد و اگر این خبط را بکند ، مطمئنا کلکش کنده است! این تنها چیزی است که یهود تحمل نمیکند ولی زمان آن هم فرا می رسد. همچنان که بعد از ساخت مستند ظهور بعضی از سازندگان این فیلم به کلی غیب شدند و از آن موقع تاکنون در هیچ کجای دنیا دیده نشدند! ولی بالاخره زمان حرف زدن از آن فرا رسید چون در تمام دنیا پخش شده! باید حتما حتما دوستان همتی بکنند و نسخه انگلیسی فیلم تختگاه هیچ کس را برای عبدالله هاشم هم ارسال کنند تا ... همه چیز معلوم شود!
آقای محسن. ضمن تشکر از محبت های شما. دوستانی به همکاری در پیشرفت نظریه بنیان اندیشی ابراز علاقه می کنند. به ترین روش، تشکیل هسته های دو و یا سه نفره است که با برخوردهای مستقیم و رویارو، سی دی ها را به شخصیت های آموزشی، سیاسی، مدیران نشریات، روشن فکران، هنرمندان، مجریان و گویندگان و مدیران بخش های مختلف صدا و سیما، مدعیان حمایت از حقوق قومی و هرکس دیگر برسانند که در اطراف تان به نوعی با مسائل هویت و تاریخ این سرزمین مرتبط اند. این روش تا حد زیادی
آنان را با توطئه های یهودیان در تدوین تاریخ افسانه سان کنونی آشنا می کند. در مرحله کنونی این موثرترین راه همکاری عمومی با انتشار هرچه وسیع تر تزهای بنیان اندیشی است.. همکاری عملی در چنین اقدامی در عین حال می تواند قدرت برخوردهای نزدیک تر مثلا با زعما و علما را میسر کند که بیش از حد مفید است. و می تواند موجب کسب تجربه ارزشمندی در کارهای اجتماعی شود و حتی از درون این گفت و شنود و برخوردها به دیگر دوستان از طریق باکس کامنت ها گزارش تهیه کرد.
در یادداشت ۲۰۴ عبدالحمید دوم را آخرین خلیفه عثمانی دانسته اید در حالیکه بعد از او چند نفر دیگر به قدرت رسیدند و آخرین خلیفه عثمانی هم عبدالمجید دوم بود که در ۱۹۲۲ به خلافت رسید. عکس عبدالحمید را متعلق به ۱۹۲۲ نوشته اید اما او در ۱۹۱۸ مرده بود!
آقای صالح. به جای تکرار دروغ های کنیسه نوشته در مورد عثمانیان و صفویه، بد نیست از این امپراتوران عثمانی قرانی ترجمه شده به زبان ترکی بیابید.
آقای توحید،
همان "شیادی دیگر" است.
مهدی
جناب توحید بنده که چیزی از این نوشته عایدم نشد!اینکه مثلا چرا شکلی را تبدیل به ب کردند دلیلش چه می تواند باشد را باز نمی دانم!ولی دقیقا با خواندن مقاله یاد حرف استاد در طوفان نوح افتادم که یهود سعی میکرد تمام دنیا را یهودی بداند!!تا نظر استاد در مورد این شیادی چه باشد؟!
سلام علیکم
عریضه ای خدمتتان فرستادم آیا مطالعه فرمودید؟
آقای منصور. با چه سرویسی فرستاده اید؟ تا این ساعت مطلبی دریافت نکرده ام.
استاد گرامی خسته نباشید
آقای صالح تازه وارد (کامنت قبل)
به جمع صالحان بنیان اندیش خوش آمده اید و بهتر است به جای این سوالات بی اساس ! مشخصه ای را در مقابل نام خود انتخاب نموده تا با نام این بنده حقیر اشتباه نگردد.
با تشکر
شالوم!
شبات شاد!
با این حساب قرآن top secret و فقط مال همون جهوداس! یا اینکه کل قرآن 26 تا کد (به عدد حروف عبری) بیشتر نداره! پس نباید فهمش سخت باشه!
آیا قرآن به صورت لفظ نازل نشده مگر؟
این حرامزاده فکر کرده قرآن در قرطاس و با کاراکترهای سامی قدیم نازل شده؟!! یا از طریق flash disk که همه اش کدهای عبری و binary باشه؟ کو نمونه اش؟!! چرا خدا تذکر نداده که چطور قرآن بخونیم؟
یادش رفته دیگه!! خوب شد این جهود به ما گفت!
اصلا مگر نه اینکه منزل وحی ،رسول مکرم امی و بیسواد بوده اند؟
معلوم میشه کنیسه حسابی قاطی کرده! دیگه زده به سیم آخر! منتظریم یه روز اعلام کنند که اصلا قرآن رو هاخام ها نوشته اند! البته که از جهود جماعت چنین چیزی بعید نیست!
چوپان دروغگوی مادر پیاله. حیف که نمی تونم درست خطابش کنم.
ماشالله این گوساله در عنفوان جوانی و 31 ساالگی، همه چیز قرآن و الفبای عبری قدیم و جدید و معانی آن و زمین و زمان و خلاصه تمام علوم جهان رو کسب کرده! فکر نکنید که کدوم سگی این ها رو به چوپان طویله جهود آباد یاد داده! خودش به تنهایی فهمیده!
حرامزاده ها به چه چیزهایی فکر می کنند! فقط یه چیز می مونه و اون اینکه چرا خدا این کد ها رو واسه قوم حمار فرستاده که کدهای قبلی (تورات ) رو نفهمیدن!
وای که این اضافه بار محسوب می شه و جریمه داره!
اگرچه می شه برداشت دیگری هم داشت که توهین به خداوند و قرآن محسوب می شه و نمی نویسمش.
آقای شمعون. مانند قارچ جهودانی با اطوارهایی جنون آمیز، از قبیل شما، هر روز و با دفتر و دستک وب در زیر بغل سعی در منحرف کردن اذهان و برگرداندن آن به قصه های تورات و شاه نامه اند که در وضعیت کنونی سطری با هم تفاوت ندارند. این بحث سازنده ای خواهد شد که در حول و حوش نونوشته بودن تورات سئوال و جواب کنیم.
آقای منصور، با تشکر از الطاف تان. نامه جناب عالی را خصوصی فرض کردم و در جریان همین روزها پاسخی برای آن خواهم آورد.
آقای صالح پیشکسوت به جای گر گرفتن و داغ کردن کمی مطالعه کنید.
فردی که با نام آشنا اینجا کامنت می نویسد. از ایشان استدعا دارم با من تماس بگیرند
chahchaheh@yahoo.co.uk
متشکرم
در ضمن بر چه اساسی میفرمایید که کتاب 23 سال را دشتی ننوشته و آن فرد نوشته است.
سلام
دوست بنیان اندیش ، جناب مهدی . حق با شماست . من فقط چندتا سوال بنیان اندیشانه از آقای علیرضا کردم ، که در زیر می آورم ، ولی نمی دانم چرا قهر کرد و دیگر پیدایش نشد . انصافا هم سوالهایم را در نهایت ادب و نزاکت پرسیدم :
همانطور که چرا گفت ، زبان عربی دارای رسم الخطی است که کاملا از نظر آوایی و فونتیک با الفاظ عربی هماهنگ است و این نشان می دهد این رسم الخط کاملا هماهنگ با زبان عربی رشد کرده و تکامل یافته است و نه آنطور که شما می گویید عده ای پس از نزول قرآن عامدانه خط عربی را جایگزین خط پسا نوحی کرده باشند.
. به نظر من خط پسا نوحی بدوی تر و ناتوان تر و نابالغ تر از آن است که توان نگارش قرآن را داشته باشد . بر فرض از خصوصیات زبانهای باستانی و ابتدایی این است که بسیار ناقص و تکامل نایافته هستند و توانایی انتقال امور مهمی چون "جنسیت" و "تعداد" و "صرف افعال" و "زمان" و ... ندارند. یعنی با این زبان چگونه می توان متوجه زمان افعال در قرآن و یا جنسیت مخاطبین و ... قرار گرفت ؟
یک اشتباه شما در ترجمه «الرحمن» و «الرحیم» است که حرف «ال» آنها را هم تدا ورجمه کرده اید! در حالی که این حروف در عربی معنی انتزاعی ندارد و فقط نشانگر معرفه و نکره بودن است و یا حرف «ی» الرحیم را هم ترجمه کرده اید ، در حالی که «ی» حرف اضافه است برای بردن فعل به مصدر به وزن «فعیل» .
در مورد توراتی که به زبان پسا نوحی آورده اید حروف زیر اصلا در جدول الفبای پسا نوحی که خودتان ارائه کرده اید و می گویید کامل است وجود ندارد:
حرف شبیه به Ψ در سطر اول در جدول نیست
حرف شبیه به φ در سطر ششم
حرفی که شبیه نردبام است در سطر ششم
شکل عصا در متن برعکس جدول است
شکلی که بصورت "مثلث" در اکثر سطور و سطر آخر آمده در جدول نیست
آقای علیرضا
ممنون از ابراز لطفتان ، هروقت حس متلک پرانی و تمسخرتان فروکش کرد پاسخ های سوالات اساسی من را هم بدهید. اینکه چرا برخی حروف در متن تورات به زبان پسا نوحی هست ولی در جدول حروف الفبای پسا نوحی نیست ؟ و اینکه اگر قرآن را به خط پسا نوحی بنویسیم تکلیف زمان و صرف افعال و جنسیت و تعدد و ضمیر و امور دستور زبانی که ما را در فهم صحیح متن کمک می کند ، از جمله (مبتدا و خبر و موصوف و صفت و ضمیر و فاعل و مفعول و ایجاز و ایهام و حذف معنوی و ... ) چه می شود ؟
استاد گرامی ، خدا قوت و خسته نباشید . ان شا الله از کی مقالات را پیگیری می کنید ؟ بدجوری دلمان برای قلم شیوا و توانمند و حق تان تنگ شده . بهتر نیست لااقل به جای رکود و سکوت کنونی ، بحثی را در قسمت نظرات دنبال کنیم ؟ مثلا همین بحث تحریف تورات.
یک بحث دیگر هم قبلا خودتان پیشنهاد داده بودید که فکر می کنم بحث جالبی باشد و حالا که مقاله آقای علیرضا را در مورد خط پسا نوحی خواندم به یادم افتاد و آن بحث لوگوی حروف الفبا است که چگونه شکل گرفته . امیدوارم شروع کننده بحث خودتان باشید و مطالب جدیدتری را به ما بیاموزانید .
همگی دعا می کنیم مشکلات به خواست و لطف خدای توانا ، از سرتان باز شود.
به نظرم فرصتی فراهم شده تا دوستان و دشمنان با نگاه دوباره به مبانی بنیان اندیشی خود را محک بزنند. مثلا آیا وقوع قتل عام پوریم را با همان نتایجی که ارائه شده باور دارند ، آیا خلاء تجمع های متمدن در منطقه پوریم زده را قبول کرده اند. آیا مبحث قلم و کتابت را با دریافت ادله کافی پذیرفته اند و ده ها سرفصل دیگر که هر یک سکوی پرش تمدن به سوی حقیقت تازه ای محسوب می شود. در واقع گفتارهای عرضه نشده چندان تکان دهنده است که مواجهه با آن ذهن کاملا غیر گرفتار می طلبد.