حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

حق و صبر

تاملی در بنیان تاریخ ایران

هوا خوری، ۶


هوا خوری، 6
از اوائل قرن هیجدهم میلادی، آن زمان که به تدریج مقدمات عبور به دوران جدید فراهم می شد، که حاصل تحول در بینش و آگاهی آدمی، پس از ورود به اوقیانوس، کشف جغرافیای جهان و آغاز شناسایی تنوع تمدن و فرهنگ سرزمین ها و در عین حال شروع مسابقه و ماراتون بی قرار تجاوز و غارت و نیز انگیزه فراهم آوری صدها و هزاران ابزار پر قدرت و کارآمد جدید، از نظامی و غیر نظامی و تربیت کاربرانی آشنا با آلیاژهای نو بود؛ فیزیک و شیمی و هندسه و ریاضیات، به عنوان وسیله ای برای کسب درآمد های پر رمز و راز، از انحصار کاهنان و خاخام ها و ساحران و طبیبان و کشیشان به کوچه و بازار و کارگاه های کوچک کشیده شد و معجزه علم و حواشی یهود زده آن، چون فلسفه و منطق و زبان شناسی و ماجراهای دیگری ظهور کرد، که اینک کسانی در سایه سار درخت مسموم آن، با عنوان کلی علوم انسانی، مشغول انتشار پراکنده گویی هایی بی حاصل در مدرسه و  بر منبرند. به زودی کوشش برای شناخت و کاربرد انرژی های جدید، فصل پرهیاهو و شکوفایی در برهم زدن سکوت طولانی زمین داری عقب مانده را در مدار فصول زندگانی عمومی قرارداد و موفقیت های نخستین، اشراف  مرددی را که قرن ها تسلط  و برداشت از زمین و نیز محدودیت مصرف و هزینه، در زندگی خود کفا و بسته روستا، به انضمام بی عدالتی های افسانه وار، دائما بر کیسه های سکه و ثروت آن ها می افزود، اندک اندک به جهان نوشونده وارد کرد تا دست مایه های پنهان خود را پشتیبان تلاش های دوران نو قرار دهند.
بدین سان لایه نازکی از اشراف فئودال، که بهره کشی از زمین را پاسخ گوی توان پنهان انباشت ذخایر مالی خود نمی دیدند، به تدریج بازیگر میدان تازه ای شدند که هم از آغاز، راه رشد سرمایه داری لقب گرفت، راهی که از نیروی تمام ناشدنی و بی مرز پول خبر می داد و در تلفیق با بهره وری از تجارب مدیریت خشن و چندین قرنه فئودالی، پرچم کسب سود از راه های تازه و در واقع از هر راه ممکن را با تدارک و تامین نیازهای مرحله ای زیر، تجربه می کردند.

1. آماده سازی سرمایه کافی برای راه گشایی به مکانیسم روابط نوین اجتماعی و اقتصادی، که انباشت سود در کیسه فئودال های دراز عمر اروپا و آمریکا امکانات عرضه آن را فراهم داشت.
2. تولید ابزارهای نو و متناسب با روند بهره برداری های جدید.
3. تربیت تکنسین و کارگرانی که کاربرد ابزارهای جدید را بدانند.
4. شناسایی و تدارک امکانات استخراج مواد اولیه نوپدید از معادن و عمل آوری آن ها.
5. آماده سازی و آموزش نیروی جدید کار و وضع و رفع ترتیبات و مراتب ناهمآهنگ مدیریت و رده بندی های دفتری.
6. سازمان دهی مراکز توزیع کالا و تولیدات جدید.

از این رو، گذر به تولید سرمایه داری به همکاری فنی متوازن و همزمان میان بخش هایی ناگزیر و موکول شد که در تعاریف کلاسیک چنین نامیده شده اند: همکاری و همخوانی میان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید.

در این جا نیز یهودیان با درک تیزهوشانه مرحله گذر اقتصادی و فنی و فرهنگی نو، با سود بردن از عوامل و عناصر اطلاعاتی بس گسترده خود، لایه ای از فعالان بومی را به صورت آنوسیان اقتصادی با حمایت مالی بانک های نورسیده به خدمت گرفت  تا  نه فقط از فرماسیون اقتصادی جدید بهره بردارد، بل مهار و کنترل آن را به دست گیرد. بروسه ای که در زمان لازم به سادگی برخی از نفوذ کردگان در این وجه اقتصادی نو را، که با درک کامل برنامه شایستگی های لازم را ارائه می دادند، به تصرف صندلی های سیاسی هم تشویق می کرد  که سیمای پشت پرده بسیاری از آنان در سرزمین های اسلامی را می توان با وضوح کافی و کامل ترسیم کرد.

نادانی و نقائص نخستین، در مدیریت و سازمان دهی هماهنگ و کارساز در هر یک از موارد بالا، که به نارضایتی مباشرین و توقف جریان تولید می انجامید، سرمایه گذار را به توسل و اعمال سخت ترین شیوه های کنترل و فشار بر عناصر تولید وامی داشت، که میراث زمان تازیانه  داری  فئودال ها بود و  حاصلی جز از هم گسیختگی عمیق تر در روابط سرمایه و بخش های مختلف تولید نداشت. پروسه ای که ناگزیر و به سبب نبود روشی آزموده و موثر در حل و فصل تنش های دائما فزاینده، نیروی مولد را که نام جدید کارگر گرفته بود به تجمع تشکیلاتی و سندیکایی و سیاسی مستقل و در نهایت تدوین مانیفستی برای دفاع از حقوق و جایگاه خویش در بهره کشی جدید و سرانجام سازمان سیاسی مستقل و تقاضای هژمونی و سردستگی در مناسبات پیچیده و از راه رسیده شد که با دخالت روشن فکری ضد سرمایه اروپا، به تولد جریان سیاسی قدرتمندی انجامید که خواهان اقتدار و غلبه نیروی مولد بر دیگر اجزاء و عناصر اجتماعی و در نهایت پیدایی احزاب سوسیالیست و سرانجام دولت کارگری روسیه شد.

اشتباه کلان در این میان، نام گذاری فرماسیون تولیدی نو، با عنوان «شیوه تولید سوسیالیستی» است، حال آن که در این سونامی بلند اقتصادی، وجه تولید سوسیالیستی هم، درست مانند روش تولید سرمایه داری، از عناصر یکسان سرمایه، نیروی مولد و ابزار تولید مایه می گرفت، با این تفاوت که در وجه تولید سرمایه داری، سرمایه کلان را اشراف تامین می کردند و سود به جیب خانواده های سرمایه گذار منتقل می شد ولی در  وجه تولید سوسیالیستی سود و ارزش اضافه تولید به جیب دولت برمی گردد که تامین کننده سرمایه اولیه بوده است. بدین ترتیب اتلاق شیوه تولید سرمایه داری و شیوه تولید سوسیالیستی دو نام گذاری از بنیان نادرست بر دو جریان ماهیتا یکسان است که از مبنا و اجزای واحدی حرکت و به نتایج واحدی منتهی می شوند. روش هایی که در یکی اشراف و در دیگری دولت کارگری مسئول تدارکات فنی اولیه و تضمین سرمایه کلان مورد نیاز است چنان که سود در موردی تحویل سرمایه گذار، یعنی خاندان اشراف و در سوسیالیسم نیز تحویل سرمایه گذار می شود که  همان دولت است!

بدین سان حل و فصل مشکلات در روابط کار و نیز مراتب تدارکاتی تولید، در حد اقل مقیاس نیز، میان روش اجرایی سوسیالیسم و سرمایه داری، جز در تقسیم سود فاصله آشکاری ندارد.

«ربا خواران همانند شیطان زده ها عمل می کنند. چرا که می گویند ربا نیز گونه ای از داد و ستد است حال آن که خداوند داد و ستد را جایز و ربا را حرام دانسته است». (بقره، ۲۷۵)

برای ورود به این آیه، که تصویر روشن سرگردانی های ظهور کرده در روش تولید و به خصوص تاکید آن بر مجاز بودن داد و ستد و منع رباخواری، چنان که آشفتگی و درماندگی کنونی اقتصاد جهان صحت این اشاره عمیق قرآن را تایید می کند، نیازمند گزینش یک الگوی فرضی و قابل رد گیری است. مثلا کسی با اندیشه تولید را که در حوزه اشراف نیست و سرمایه لازم و تجربه مدیریت تولید و کنترل نیروی مولد را ندارد با اعطای وام و وارد کردن او به سیستم ربوی فرصتی فراهم می کنند تا دوشادوش اشراف، چهره سرمایه داری تاریخی را تغییر دهند و زیر بنای ان را تخریب کنند. 

متقاضی با رجوع به یکی از  بانک ها سرمایه مورد نیاز را صاحب می شود این نخستین دست کاری آگاهانه یهودیان در الگوی کلاسیک تولید سرمایه داری با قصد بلع جهان است که عنصری تنها با اندیشه و گمانه تولید با دخالت بانک های اساسا یهودی به درون روابط تولید سرمایه داری فرستاده می شود. گذشته از تاثیر فرهنگی نامناسب و بی توازن این غریبه که با حمایت بانک ها تغییر طبقه داده، و به تشتت در روش های مدیریت کمک می کند، فاجعه اصلی زمانی صورت می بندد و بروز می کند که این سرمایه دار فاقد سرمایه، حاصل تولید خود را به بازار می فرستد. در روابط کلاسیک سرمایه داری، که نیازی به همراهی بانک ها ندارد، زمان قیمت گذاری محصول، تنها هزینه های خرید ابزار و مواد خام و دستمزدهای پرداختی و لوازم و هزینه های جنبی محاسبه می شود، اما سرمایه دار بدهکا که چرخه تولید را با پشتیبانی بانک ها به حرکت درآورده، ناگزیر در قیمت گذاری کالا و تولید خود، اقساط سرمایه دریافتی از بانک را که با اضعاف ربوی توام است، در هزینه های تولید منظور می کند. که موجب افزایش قیمت هاست. تا همین جا دو وجه ویرانگر در مراودات سرمایه داری ظهور کرده است: یکی سود بانک ربا دهنده، بی آن که در پیکره تولید و داد و ستد کالا سهیم باشد و دیگری بالا رفتن بهای کالا به سبب پرداخت قسط سرمایه و سود آن، که در واقع به معنای تامین تدریجی سرمایه تولید به وسیله  خریدار و مصرف کننده است. این نخستین و مهم ترین خش و خدشه بر بدنه تولید در روابط سرمایه داری است که حیله گری یهود به نحو گمراه کننده ای مخارج ربوی تولید و عوارض فقر اولیه تولید کننده را از کیسه خریدار کالا تامین می کند!

این زخم کوچک هنوز التیام نیافته دیروزین در سراشیب زمان، اندک اندک خود را به صورت بدخیم و لاعلاج امروزین ظاهر کرده است که نه فقط سرمایه اولیه تولید کننده را بانک ها در روابط ربوی تامین می کنند، بل عرضه کننده مواد خام و فروشنده ابزار های صنعتی نیز درست با همین روش وارد بازار رفع نیازهای تولیدگر شده اند و هریک نه فقط در افزایش بهای کالای تولیدی با دریافت افزوده هایی به نام پرداخت قسط وام ربوی بانک ها، سهمی ادا می کنند، بل عملا برداشت ربوی بانک ها از فروش کالا، در سطح جهان، در حد اقل تخمین تا هفت درصد مجموع ارزش هر کالایی قابل محاسبه است. این شگرد ضد تولید و مصرف، که منشاء  و موجب اصلی تورم است، در واقع بانک ها را ابزار و واسطی قرار می دهد که با برداشت سهم ربوی خود، جریمه نبود سرمایه نخستین تولید کننده مقروض را از مصرف کننده دریافت کنند. طبیعی است در روند معمول، مداومت چنین الگویی اینک انباشت وجه نقد را، که برابر نهاد تولیدی ندارد، در گاو صندوق بانک ها به چنان مرزی رسانده است که مجموع دارایی های بومی و ملی در هر زمینه و سرزمینی بی ارزش تر از توان خرید هر کالایی، از جمله شاخص طلاست، زیرا طلای موجود در سیلوهای فوق سری بانک ها بسیار کم تر از سردابه نگهداری پول های کاغذی فاقد پشتوانه است. ربا خوران جهان که عمدتا و در حد کمال از قوم بنی اسراییل اند، برای حفظ تعادل و ممانعت از بروز و ظهور آشوب، بهای هر اونس طلا را تا ارتفاعی تغییر و افزایش می دهند که بار دیگر ارزش حجم اسکناس با انبان شمش های طلا برابر شود.  این نمایشی از حد اکثر سرگردانی در روش تولید بانکی و ربوی است که استعداد تکرار مداوم هم ندارد و حاصل همان تفاوتی است که خداوند میان داد و ستد و ربا قرار داده، که حاصل یکی فقط تولید پول کاغذی بی پشتوانه و فاقد ارزش و در دیگری تبادل کالا با ارزش برابر و مورد نیاز طرفین است. بررسی عمیق و کلاسیک ظهور سرمایه داری و عارضه جنبی آن، به نام بیمه و بانک، یک توطئه یهودی برای به انحصار درآوردن ثروت در طبقات قوم خود، و آن چنان شتابان است که به دوران بحران بی علاج و نهایی آن نزدیک می شویم...  (ادامه دارد)

نظرات 58 + ارسال نظر
مسعود سنجری شنبه 25 تیر 1390 ساعت 01:08 ب.ظ

برادر بزرگ استاد پورپیرار عزیز
سلام علیکم

ایجاد وبلاگ جدید را به شما و دوستان تبریک عرض می کنم.

والسلام علیکم
فی امان الله

محمد اوجال اولوتورک شنبه 25 تیر 1390 ساعت 04:21 ب.ظ

یُرٖیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَاللّٰهُ مُتِمُّ نُورِهٖ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
صافات، 8

reza شنبه 25 تیر 1390 ساعت 08:03 ب.ظ

sسلام استاد
ظاهرا این مشکل فیل خیس بدلیل سیستم جدیدی است که حضرات راه اندازی کرده اند به نحوی که همه امکانات یاهو و گوگل را نیز شامل شده و تر و خشک را با هم سوزانده. به امید خدا بزودی شاهد رفع مشکل خواهیم بود.

در پناه حق مستدام باشید

سلام محمدی یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 01:38 ق.ظ http://www.salammohammadi.com

باسلام خدمت استاد و دوستان
فیلمی متشکل از 2233 عکس از مرحله طراحی تا اتمام اثر نقاشی جدیدم را برای دانلود گذاشته ام . تحفه ای است ناچیز که به استاد پورپیرار تقدیم کرده ام .
دانلود فیلم http://www.salammohammadi.com/fa/index.php
عکس اثر http://www.salammohammadi.com/fa/details.php?id=87

آقای سلام محمدی. سی دی ارسالی شما هم رسید. ان شاء الله در اولین فرصت به استاد غفوری نازنین خواهم داد. توصیه می کنم به بنیان ماجراهایی برگردید که حالا نام هنر گرفته و منشاء ان رجوع را بیابید که یک ظرف هلو و یا میوه های درهم را روی میزی قرار می دهند تا شاید نقاشی ان عین مقابل چشم را بر بومی دوباره سازی کند. منظورم این که نام گزاری هنر و هنرمند بر این ماجرا تاریخی یهودی دارد که شیوه گرفتن کره از آب را یاد می دهد و شاخه دیگری از حقه بازی را که مثل فوتبال دستی و میدانی فقط مامور سرگرم کردن بی کارگان و درآوردن پول است. یک آقایی را این روزها در بوق دارند و او را سمبول ساخته اند که هرگاه آثار او را می بینم، که مثلا فرشته ای با اسب از آسمان فرود می اید چندشم می شود.

حسین محمدی یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 12:25 ب.ظ

طهران در آخرالزمان از زبان معصوم علیه السلام

به گزارش جهان درباره تهران و ری و زورا که برخی از محدثین آنرا تهران نامیده اند روایاتی زیادی آمده است که بخشی از آنها را محمودی گلپایگانی در کتاب پیرامون ایران و طهران جمع آوری کرده اند.

در همین رابطه در منتخب التواریخ ص 875 آمده است:
امام صادق علیه السلام فرمودند :
ای مفضل ایا میدانی زورا کجا واقع شده است؟
عرض کردم خدا و حجتش داناترند.
فرمود :بدان ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی ست که در دامن ان شهری بنا شده است که طهران نامیده شود و ان است زورا که قصرهایش مثل قصرهای بهشت و زنهایش مثل حور العین است بدان ای مفضل ان زنها متلبس به لباس کفار میشوند ودر هیئت ظالمان میباشند و به محل سکونت شوهر ها کفایت نمیکنند و از ایشان درخواست طلاق میکنند و مردها به مردها و زنها به زنها اکتفا میکنند و مردها شبیه به زنها و زنها شبیه به مردها میشوند پس اگر تو بخواهی دینت را حفظ کنی پس دراین شهر سکونت مکن و مسکن برای خود قرار مده چون محل فتنه است پس از انجا به قله کوهها و از سوراخی به سوراخی مثل روباه و بچه اش فرار کن.

همچنین در مناقب العتره ابن فهد حلی آمده است:
رسول خدا صل الله علیه واله وسلم فرمودند :
وای بر امت من از شورای کبری و شورای صغری
عرض شد این دو شورا چه وقت خواهد بود؟
فرمود شورای کبری بعد از وفات من برای غصب خلافت برادرم و حق دخترم برپا خواهد شدو شورای صغری در غبیت کبری و در زورا (تهران) برای تغییر سنت من و تبدیل احکام واقع خواهد شد.
در کنز العمال ج۱۴ ص ۲۲۹ نعمان بن بشیر روایت کند که : پیش از ساعت ظهور فتنه هایی بروز میکند همچون اینکه شب تار باشد و شخص در صبح مومن بوده و چون شب فرا رسد کافر گردد و یا شب کند در حالی که مومن بوده و صبح کند در حالی که کافر شده استو گروهی دین و اخلاق خود را هب متاعی ناچیز از دنیا بفروشند.

آقای محمدی. حالا معلوم شد چرا مسکن در تهران این قدر گران است. هجوم به تهران احتمالا برای تماشای زنان توصیف شده است!

سلام محمدی یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 02:43 ب.ظ http://www.salammohammadi.com

مشغول تالیف نقدی بر هنر و هنرمندان هستم، و پس از اتمام خدمتتان خواهم فرستاد .

سلام محمدی یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 05:30 ب.ظ http://www.salammohammadi.com

سلام استاد
باتوجه به اینکه در مقاله (حقیقت در کارتون) ازاثبات عدم اندیشه و تفکر در کارتون "کاریکاتور موضوعی" ، و هر یک بلندگوی تصویری سیاسیون و نظریه پردازان منطقه خودشان هستند، برآمده بودم ، هفته گذشته مصاحبه با من و همراه آثارم در مجله ی بین المللی کاریکاتور به چاپ رسید ، و باز هم اثبات این نکته بود که کارتونیستها چنانچه در دنیا تبلیغ میکنند ، نه تنها منتقد و متفکر نیستند که خود ، محافظی تصویری از اوهام و کج رویهای محدوده خویش اند .
وشاهدی دیگر ، سانسور این قسمت از جواب بنده در مجله بود!
... و میخواهید تا چند سال دیگر در چه جایگاهی قرار بگیرید ؟
اولاٌ "هنر" را معیاری جهت جایگاه "انسان" شناختن ، حقیقت را واژگونه خواندن است . و بالعکس ، "انسان" مسیر هنر را تعیین ، و جایگاهش را معیارش "انسان" نامیدن است که نیم نگاهی به دوران گذشته چنین مسیری را راهرو است . و جایگاه خود و تفسیر وجودم را در "هنر " بازشناختن ، الینه شدن و موجب پریشانی روحم است ، که هنر فقط رابطی است و واسطی میان من و مخاطب . و وظیفه و کرامت انسان را نادیده انگاشتن است که امتیاز و جایگاهش را از هنر بطلبند. .....

سینا یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 11:26 ب.ظ

ایجاد گروه اسلام و شمشیر در فیسبوک جهت معرفی سلسله یادداشت های بی نظیر اسلام و شمشیر

http://www.facebook.com/groups/113129322115908?ap=1

موومان دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 11:12 ق.ظ

آقای سلام محمدی، محشر است! دستتان درد نکند. خیلی زحمت کشیده اید. هرچند در این فضای جدید بطور کلی پته ی هنر به عنوان سلسله دکانهای یهودی روی آب آمده، اما به هر حال کار ارزشمندی انجام داده اید.

آقای موومان. معلوم نیست با چه منطق و مدرکی یک جفت گیوه را که پیرمردی در شهر یا روستایی با آخرین نور چشمان خود می دوزد، شایسته عنایت ویژه نمی دانند، اما اگر کسی تصویر همان گیوه ها را روی سطح فیلمی قرار دهد، هنر به کار برده است؟!!!

سلام محمدی دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.salammohammadi.com

آقای موومان . ممنون از اظهار لطف شما.
در چنین فضایی که نظریه های بسته بندی شده هم دوش با دیگر محصولات پر زرق و برق ،‌ و غالباً‌ کادو شده و جاهل به محتویات آن ، ‌همچون وحی مُنزل و رأی مُقبل ، ‌بر جای می نشیند و روشنفکر برآمده از روش تربیتی آنها ، ‌فلسفه وجودی و برنامه زیستن اش را در چشم دوختن به کادوی بسته بندی شده می بیند ، عیان است تشکیک را ارتداد می پندارد و حکم اش را سنگسار فکر می داند .
اگر اندک زمانی ، جهل و تعصب کورکورانه را با تازیانه تفکر و تعقل از خود برانیم ، مسیر حرکتشان را خواهیم یافت . و بسته بندیهای آنها را معجونی می یابیم که ‌با سرکشیدن قطره ای ، ‌انسان نقاش و نوازنده را همنشین پریان ، ‌و ناظر بر گردش کواکب می گرداند ‌و هزاران سال نوری از انسان بیل زن عادی ،‌ خود را دور می یابد . و گاهگاهی تصویری و نوایی از آن سوها را به گوش و چشم این بشرهای جدا افتاده از هستی را موسمی بچشاند ، که هر از گاهی از منجلاب زندگی عوامانه خود بیرون خزد و انعکاس وجودیشان ، ‌او را نیز شوق پروازی بخشد . و هیهات که او بالی نداشته که در آسمان بیند خود را . که با نیروی بالهایی از جنس رنگ و اصوات دیگری است که می پرد ،‌ که می بیند .
آری ، به اصطلاح هنر شناسان وهنرمندان ما ( جیره خواران پس مانده های سفره فیلسوفان یهودی ) چون اکنون آگاهی یافته اند ، همین "معجون "بود که نقاش گرسنه دیروز را ، میلیونر حقیقت جو . ‌دیوانه و مجنون را ، وجودی سری در احوالات هستی . و گدا و رقاص گذشته را، به صدای خدا مبدل کرد ، هر روزه آنها راتمنایی می بینیم ، که مشغول گدایی چند قطره " معجون " برای پرواز وگذران زندگی خو یش اند .
و اکنون می دانیم که ، چرا در جامعه ای اسلامی که خدایش زبان شعر را زبانی لعنت شده می خواند ، تمامی بزرگانش ،‌ اسطوره های سرزمینش ،‌ الگوهای دیگر مغضوبینش ،‌ راهبران مردم هایش ، و خدایان رویکردش را " شاعران " می بینیم . و چرا قبور پوسیده جملات گذشته را جستجو می کنند که مجسمه ای ، به دیگر الهه های این مردمان بیفزایند .
همان معجونی که تعقل را گریزان ، و به قول استاد پور پیرار ( معلوم نیست با چه منطق و مدرکی یک جفت گیوه را که پیرمردی در شهر یا روستایی با آخرین نور چشمان خود می دوزد، شایسته عنایت ویژه نیست، اما اگر کسی تصویر همان گیوه ها روی قطعه بومی گذارد، هنر به کار برده است؟!!! )

عمو زنجیر باف سه‌شنبه 28 تیر 1390 ساعت 09:55 ق.ظ

به بهانه حلول سال 1385
تاملی بنیانی پیرامون تخت جمشید، نقش رستم و پاسارگاد
مرکز مطالعاتی احرار. اتفاق

سرور و هم وطن گرامی! ضمن عرض خوش آمد گویی و بیان این مطلب که پای بر سر و دیده ی ما گذاشته اید؛ و امید آن که باز هم افتخار میزبانی شما را در ایامی دیگر نیز داشته باشیم؛ بدان روی که در نظر ما شناسایی درست و با وسواس و به دور از خرافات هویت ایرانی و هویت اسلامی، برای مردم این دیار، اینک باید از واجبات باشد - که هویت ایرانی وابسته به چهار ستون در تخت جمشید با موهومی به نام بابک خرم دین یا قومی به نام پارس و… نیست - این مقاله ی مصور تقدیم می گردد؛ باشد که بتواند مستوجب درخشیدن جرقه هایی در اندیشه ی شما گردد؛ باشد که پندارهای خرافی و غیرواقع بینانه و دقیانوسی در آند زمانی با سلاح کلام و با ابزار برهان و عقل از تفکرات ایرانیان پاک گردد؛ باشد….
شما که اینک به فارس (= یا به کلام درست تر، خطه ی تاریخی انشان) تشریف آورده اید؛ به احتمال بسیار زیاد سری هم به تخت جمشید و نقش رستم و پاسارگاد زده اید یا خواهید زد؛ که اگر نرفته اید یا قصد رفتن ندارید؛ توصیه می کنم بروید. در آن اماکن قطعا خراواری سخنان بی سر و دم که با لعابی از روشنفکری و امروزی گری و باد در آستین و غبغب انداختن نیز توام شده است؛ یا به شما گفته شده یا گفته خواهد شد. اما اعتبار این کلمات چه قدر است؟ درست به اندازه ی سحر ساحران در برابر عصای موسی! پس به دقت این مقاله را بخوانید و به تصاویر خیره گردید و تامل و تعمق کنید.
ان ارید الا الاصلح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله
علیه توکلت و الیه انیب
مرکز مطالعاتی احرار. اتفاق. ایران. شیراز
1385.1.1 هجری شمسی. 2006.3.21 بعد از میلاد
صندوق پستی: 793-71855 / ایران. شیراز
E-Mail:Ahrar@BPF.Ir

تخت جمشید

«اینک که بر تاریخ و بر جهان آشکار می شود که مردم ایران، علی رغم موانع ادواری، به راه مستقل و مترقی خود می روند و معلوم می شود که جز با اتحاد رسمی، آرامش و آینده ای در کار نخواهد بود؛ این قلم خود را موظف می داند آن چه را که سالیانی است درباره ی بنیان تاریخ ایران در ذهن دارد؛ بر کاغذ آورد. این بررسی، تاریخ ایران را تاریخ پارس و پارسیان نمی داند و می کوشد حیات دیرینه ی اقوام گوناگون ساکن این نجد… را اساس و آغاز هویت ملی ایرانی قرار دهد و از این راه دین خود را به هموار کردن زمینه ی وحدت ملی ادا کند… عقیده دارم آن چه را دیگران درباره ی تاریخ ما نوشته اند… ذیلی است بر یکدیگر که مبنای نادرست «آریا باوری» و مبدا انگاری هخامنشیان را تبلیغ می کند. مورخین خودی نیز، که پرشمار نیستند؛ کنکاشی در بنیان تاریخ ایران نداشته اند؛ و برخی از آنان حتی قلم را به گونه ای گردانده اند؛ که خوراک سفره ی هیاهویی باشد؛ که تخت جمشید را مرکز جهان فرض می کرده است. در عین حال هیچ بخشی از [کتاب های من] نباید و نمی تواند دست آویز تصورات کسانی باشد که با «پان» خود سرگرمند: «پان ترک ها»، «پان ایران ها»، «پان کردها»، «پان عرب ها»، «پان اسلام ها» و «پان» های دیگر، که در روند رو به پیش ملی و حتی بین المللی فقط موجب آشوب بوده اند وبس.»
(ناصر پورپیرار، کتاب اول: دوازده قرن سکوت، بخش اول: برآمدن هخامنشیان (هخامنشیان). گزیده ای از مقدمه)

این گزیده ای از سخنان مردی است که آیندگان قطعا فراتر از چیزی که امروز می نماید؛ به او و آثارش می نگرند، و دیر نیست که اندیشه های او بسترساز انقلابی فرهنگی در اذهان ایرانیان و مردم شرق میانه و مسلمانان گردد. اما او چه می گوید و کلامش چیست؟ این مقاله گزیده ای خلاصه شده از اندیشه های اوست؛ که نگارنده به شخصه مسئولیت کلیه ی مغایدت های میان مطالب این مقاله با قلمی کرده های مشارالیه، منبعث از کج فهمی های خویش را به عهده می گیرد.
کوهی خیال بافته اند؛ که ظاهرا در آن صاحب کورشی بوده ایم؛ عدالت گستر و ایرانی و زردشتی و آریایی، و ابنیه ی باشکوهی داشته ایم که تخت جمشید در آن بسان مرواریدی در قعر دریای جهان جلوه گری و خودنمایی می کرده است و آن چنان شکوه و عظمتی این پارسیان داشته اند که سزاوار است هر ایرانی امروز به آن غبطه بخورد! اما باور می کنید که تخت جمشید بنایی نیمه تمام، بدون سقف و علم شده بر فراز یک زیگورات غصبی کهن عیلامی بوده؛ و آن چه به عنوان سکونت گاه در آن محوطه یافت می شود؛ به جز دو بنای سنگی حقیر؛ تماما متعلق به عیلامیان بوده است؟! باور می کنید که قصه ی آتش سوزی تخت جمشید، فقط یک افسانه است؟! باور می کنید که نقش رستم بنایی مربوط به تمدن عظیم عیلامیان که افتخار آن تا روز حشر برای ایلامیان و خوزستانی ها و مردمان جنوب و جنوب غرب ایران پاینده است؛ می باشد؛ که چند حاکم اول سلسله ی هخامنشی باز هم با غصب محوطه، گور خود را به نشانه ی غصب سرتاسر ایران در آن زنده اند؟! باور می کنید کتیبه های موجود در اضلاع مکعب نقش رستم مجعول اند؟! باور می کنید کورش اصلا پایش به ایران نرسیده بوده و قبری در ایران ندارد؟! باور می کنید که هر 3 کاخ موجود در محوطه ی پاسارگاد جعلی هستند؟! باور می کنید برآمدن هخامنشیان، با افول تمدن های متعدد این سرزمین، از سیلک و مارلیک و اورارتو، تا عیلام و جیرفت و سوخته و… به نفع جاه طلبی های، قلدری ها و مردم کشی های پارسیان گمنام، یهود و بنی اسرائیل توام بوده است؟! باور می کنید این خطه که شما اکنون رحل اقامت در آن افکنده اید؛ در قبل از هخامنشیان، چنان که آمد به نام انشان که الهه ی غله در ایران کهن بوده است نامیده می شده - کما این که هم امروز هم فارس بزرگ ترین قطب کشاورزی و تولید غله ی ایران است - و این فارس از بعد از تسلط قوم و قبیله ای که خود را هخامنشی خواندند؛ و امروز بر ما روشن است که یکی از اسباط بنی اسرائیل بوده اند؛ بر این سرزمین گذارده شده است؟!

«برای تمام ناوهایی که اقوامی بدان نامیده شده اند؛ معانی ای موجود است که این نام ها از آن بیرون آمده… مانند مجوس که گفته اند از نجاست مشتق شده و مثل این است که کلمه ی نجوس بوده و … نیز مانند فرس که در نسبت به فارس بن یهوذ ابن یعقوب چنین گفته شده…».
(ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه ی اکبر دانا سرشت، صفحات 312 و 313)

پس اگر باور نمی کنید، متون و تصاویری که خواهد آمد را به دقت بخوانید و بنگرید و به منابع داده شده رجوع کنید، و اگر خواهان دانایی بیش تری هستید، به شخص و مجموعه آثاری که این مقاله برآمده از اندیشه های کتاب های عمیق اوست رجوع نمایید:
آقای ناصر پورپیرار. مدیر انتشارات کارنگ
مجموعه آثار تاملی در بنیان تاریخ ایران (شامل کتاب های هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان 1 تا 3 و پلی بر گذشته ی 1 تا 3 مجموعا 8 مجلد که تاکنون انتشار یافته است. نام کامل و دقیق کتاب ها در انتهای مقاله آمده است)
آدرس محل کار (انتشارات کارنگ): تهران، خیابان انقلاب، مقابل دانشگاه تهران، شماره 1430

میگویند قیمت پررویی درفارس و بخصوص در شیراز به علت برگزاری نمایشاتی در ملاء عام بسیار ارزان است.

الکی خوش چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 12:54 ق.ظ

بعضی ها معتقدند که انقلاب آمریکا در واقع انقلابی در برابر سیستم بانکی اروپایی بود که از طریق امپراطوری انگلیس ثروت ملتها رو بالا می کشید (ابرسرمایه داران اروپایی در بالا آوردن امپراتوری انگلیس نقش مهمی داشتند. مثلا با حمایت های مالی انگلیس در برابر ناپلیون و ...). از دل این انقلاب تفکر لیبرتارین بوجود آمد که بازمانده ای از پدران انقلاب آمریکاست. از همان ابتدا آمریکایی ها نسبت به نقش بانک ها در کشورشان خیلی حساس بودند. مثلا ببینید:

Founding Father's Quotes on Banking

Thomas Jefferson
"I believe that banking institutions are more dangerous to our liberties than standing armies.
Already they have raised up a monied aristocracy that has set the government at defiance. The
issuing power (of money) should be taken away from the banks and restored to the people to
whom it properly belongs." — Thomas Jefferson, U.S. President.

Andrew Jackson
"If Congress has the right [it doesn't] to issue paper money [currency], it was given to them to be used by...[the government] and not to be delegated to individuals or corporations" — President Andrew Jackson, Vetoed Bank Bill of 1836

James Madison
"History records that the money changers have used every form of abuse, intrigue, deceit, and violent means possible to maintain their control over governments by controlling money and it's issuance." — James Madison

متاسفانه سالها بعد چیزی که انقلابیون آمریکا از آن وحشت داشتند به وقوع پیوست. امروزه بانک مرکزی آمریکا وابسته به دولت یا کنگره نیست و توسط بانکها اداره می شود!! این سیستم ماهیت غیر آزاد و مخرب خود رو در بحران مالی اخیر به خوبی نشان داد. مستندی هست به نام inside job که نشان می دهد که چگونه همانها که اقتصاد دنیا را به مرز سقوط رساندند مامور اصلاح شده اند با پاداش های کلان! در واقع شعار اقتصاد آزاد دروغی بیش نبود. چرا که در یک اقتصاد آزاد بانک ورشکسته از گردونه خارج می شود و نه اینکه با انتقال پول مالیات دهندگان (مردم) به خزانه های بانک ورشکسته او را به بازی برگردانند. فقط به این بهانه که it is too big to fall!! در واقع این یک بازی ناجوانمردانه است. بازیگران بزرگ به قمار های مالی می پردازند. اگه بردند که نوش جانشان. اگر باختند هم ضررشان از پول مالیات دهنده ها جبران می شود.

جنبش لیبرتارین هنوز هم در آمریکا فعال است. ولی در مقیاسی به مراتب کوچکتر. ایده اصلی این حزب آزادی نوع بشر است. کسی نمی تواند مرا در زمینی که به دنیا آمده ام محدود کند. حتی به نام دموکراسی (که دیکتاتوری اکثریت است) و دولت. این حزب خواهان حذف بانک مرکزی (یا لااقل بازگشت آن به زیر کنترل دولت) - حذف سیستم آموزشی متمرکز - حذف با کاهش مالیات - اتمام دخالت های نظامی آمریکا در دنیاو ...است. مثلا به اظهارات نامزد این حزب در انتخابات ریاست جمهوری قبلی نگاه کنید. ران پاول این شجاعت را داشت که در مناظره های انتخاباتی بگوید: (خلاصه شده)‌ (دلیل حملات ۱۱ سپتامبر به آمریکا تنفری است که در جهان اسلام نسبت به آمریکا به وجود آمده. این تنفر ناشی از دخالت های ما در این کشورها و حضور نظامی مان در سرزمین مقدس مسلمانانست. این دخالت ها باید پایان یابد)
پاول از محدود نماینده هایی بود که بر علیه جنگ عراق رای داد. او بر علیه قطعنامه های حمایتی از اسراییل رای داده...

آقای الکی خوش. سرمایه داری موجود جهان ماهیت کلاسیک و تعریف شده خود را ندارد، چرا که سرمایه اولیه و حتی در گردش او را بانک ها و نه ذخیره اشرافی و خانوادگی تامین کرده اند. طبیعی است این سرمایه داری از ابتدا ورشکسته فرهنگ اشرافی و قدرت مدیریت بر نیروی کار جدید را ندارد. چنین سرمایه دار بی هویت در بازپرداخت قسط سرمایه اولیه خود دچار ناتوانی است زیرا با تقسیم مقدار وام نزولی بر خروجی محصول و تولید خود ارقامی به دست می آورد که بازار و خریدار قدرت پرداخت آن را ندارند. هنگامی که سرمایه دار از آغاز ورشکسته، توان پرداخت اقساط سرمایه خود را از دست داد و نامرتبی ریتم و ضربان گردش پول، ربا خواران یهودی نشسته در هیئت مدیره بانک ها، به سبب دریافت نشدن اقساط اعلام ورشکستگی می کنند و مدعی می شوند مجموع پرداخت نشده ها را دولتی تامین کند که باز هم تجمع دیگری از یهودیان است.

موومان چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 06:40 ق.ظ

البته عرض کنم که از نظر شخص من، آن جفت گیوه هم به اندازه ی همان تابلوی نقاشی شایسته ی توجه است.

یاد یک خاطره افتادم. شخصی از اروپا آمده بود و در دیدار از ایلات و عشایر آذربایجان، اتفاقا یکی از همین گیوه های دست ساز را گرفته بود و بعدا از سقف اتاقش آویزان کرده بود! از او می پرسند چرا اینکار را کردی، و او در جواب میگوید: «این گیوه نیست، این سمفونی است! باید مثل یک اثر هنری با آن رفتار کرد!»

پس نهاد آدمی ارزش هنری زحمت انسان را به هر شکل، چه تابلوی نقاشی و چه گیوه ی دست ساز، می فهمد. اما اینکه دکانهای مشرکین اولی را در بوق و کرنا کرده و دومی را نادیده می گیرد، البته بحث دیگریست.

آقای موومان. متاسفانه تعداد آدم های نظیر شما و آن توریست زیاد نیست هرچند ندانستم چه شباهت و ارتباط حتی ذهنی بین گیوه و سمفونی وجود دارد. شاید هم در اوپا سازی باشد که با گیوه می نوازند!

*** چهارشنبه 29 تیر 1390 ساعت 09:49 ب.ظ

جناب سلام محمدی
نقاشی شما فوق العاده بود .یادمه نوجوان که بودم استعداد عجیبی در کشیدن و نقاشی کردن داشتم هر چی جلوی دستم میگزاشتند عین خودش میکشیدم تا جایی که معلم نقاشی ما که استاد درجه ممتاز خط در استان ما بود خیلی منو تشویق میکرد که ادامه بدم و آینده درخشانی دارم (که البته ادامه ندادم!!!) ولی یک ایراد بزرگ داشتم اون هم این بود که اصلا نمیتونستم چشم یک آدم رابکشم و روح بدم بهش . الان که نقاشی شما را میبینم و این چشمای نافذ را نگاه میکنم ارزش کار شما را میفهمم. ولی خدا وکیلی خلل و فرج صورت و پوست کار دست هست ؟!!

سلام محمدی جمعه 31 تیر 1390 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.salammohammadi.com

جناب ***
ممنون . بله ، تکنیک آکریلیک و با دست کشیده شده است .

حسین محمدی جمعه 31 تیر 1390 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام استاد

در تایید این یادداشت بسیار مهم می توان نیم نگاهی به بحران مالی یونان نگاهی انداخت

یونان ۵۰۰ میلیارد دلار بدهی دارد که سررسید بخشی از این وام های دریافتی به سر رسیده است و همین باعث بحران کنونی شده است...درحقیقت یونان به بانکهای بین المللی بدهکار است و چون در بازژرداخت آنها ناتوان است تقاضای وام جدید کرده است که با دریافت وام جدید بتواند بهره و نزول وامهای قبلی را پرداخت کند....اینجا برای پرداخت وام جدید طرح ریاضت اقتصادی از اتحادیه اروپا به عنوان پیش شرط تعیین شد....که در حقیقت تضمین بازپرداخت از جیب کارگران و کارمندان و مردم عادی کوچه و بازار است...ولی این وام فقط حساب به حساب می شود و ربطی به مردم یونان ندارد چون مستقیما برای بازپرداخت بدهی و بهره نزول وامهای قبلی است...درحقیقت با این وام نزول جدید یونان بیشتر در بحران بدهی حاصل از نزول بانکداران و یهودیان قرار می گیرد و به نظر می رسد باید مردم چنین کشورهایی به این سقوط و غرق شدنهایی واکنش اساسی نشان بدهند و یکبار برای همیشه تکلیف کشورشان را با این نزول خواران مشخص و یکسره بکنند

طالب حقیقت جمعه 31 تیر 1390 ساعت 07:45 ب.ظ

با سلام به استاد و دوستان

جناب استاد. وبلاگ جدید مبارک.

آقای سلام محمدی. کارتان عالی بود. موفق باشید.

ناریا شنبه 1 مرداد 1390 ساعت 12:02 ق.ظ

آقای مهدی - مهدی
با شرمندگی لطفا ای میل را دوباره بفرستید. ممنون

مهدی - مهدی شنبه 1 مرداد 1390 ساعت 12:12 ق.ظ

شرمنده نفرمایید. مجدداً به همان آدرس قبلی ارسال کردم. اگر به آدرس دیگری هم لازم است بفرمایید تا ارسال کنم.

ارادتمند
مهدی

[ بدون نام ] شنبه 1 مرداد 1390 ساعت 11:57 ق.ظ

هوا خوری زیاد در این گرمای بیش از حد تابستان و طابش بی رحمانه خورشید بر سرمان هوش و حواس از سرمان را برده است استاد کی مطلب جدید رو نسب میکنید

فرشته شنبه 1 مرداد 1390 ساعت 06:40 ب.ظ

وبلاگ جدید مبارک
آقای سلام محمدی درباره نقاشی مطالبی رو نوشتن من دقیقا علت مخالفت ایشون و شما استاد عزیز رو با نقاشی درک نکردم میشه لطفا مساله رو یه کم واضح تر بگین، ضمنا استاد منظور شما از اون نقاش آقای فرشچیانه؟

فرشته خانم. منظورم همان شخص است و در کلیات سخن بر سر دکانی به نام هنر است. این اعتقادی عاقلانه است که هر پدیده ای به تعریف محتاج است وگرنه به جایگاه وهم می گریزد. هنر پدیده ای ناشناخته و بی تعریف است که برای آن دکانی پر روغن و رونق گشوده اند.

*** دوشنبه 3 مرداد 1390 ساعت 03:03 ب.ظ

استاد سلام. خبری شده؟ سکوت عجیبی تو وبلاگه؟

آقای ***. چند شاخه از مشکلات از سر عنایت بر سرم سایه انداخته اند که امیدوارم به زودی حل و فصل شود.

بهنام سه‌شنبه 4 مرداد 1390 ساعت 07:26 ب.ظ

ممنونم که این مطلب را برایمان ارسال کردین.بنده هم به تاریخ علاقه فراوانی دارم گرچه رشته دانشگاهی ام ریاضی محض است.کتابهای فراوانی از مورخین بزرگ وبین المللی خوانده ام.مورخ ایرانی چندان قابل اعتنایی که نداریم ولی من استاد پورپیرار را در نحوه نگارش واستنادات وسبک بسیار محققانه و آگاهی بسیار عمیق ایشان از تاریخ وفلسفه تاریخ، جزو نوادر تاریخ نگاری جهان میدانم و بسیار به ایرانمان مباهات میکنم که چنین فرزانگانیدارد و افسوس میخورم که ما نخبه کش هستیم وتا اسم یک نویسنده خارجی را بر ذیل جلد کتابها نبینیم حرفهایش را باور نمیکنیم.در ایران خودمان در دهات کوچک وبزرگ وشهرهای دور ونزدیک انسانهایی زندگی میکنند که آبروی بشریتند و ما نه آنها را میشناسیم ونه کسی آنها را به ما میشناساند.

علیرضا یکشنبه 9 مرداد 1390 ساعت 10:02 ق.ظ

با سلام خدمت استاد
دیری نیست که مطالب شما را میخوانم .خیلی جالب است .تا حدودی به سوالات دوران کودکی خود هنگامی که به تخت جمشید میرفتم و از خود میپرسیدم چگونه اینجا اتش گرفته ؟پی برده ام .
حالا چگونه میتوانم راجب به ادعای ترجمه کتیبهای ایلامی توسط باستان شناسان تحقیقات بیشتری انجام دهم .
با تشکر .

آقای علی رضا. تمام کتیبه های شرق میانه اعم از فارسی و ایلامی و بابلی و آشوری قلابی اند، ترجمه آن ها با متون تاریخی مورد نیاز یهودیان و حفظ آبرو برای تورات نونوشته تنظم شده است. کمی حوصله کنید تا به مدد الهی به انتهای این بررسی ها برسیم.

لینک زیر هم تاثیر مخرب گرمای شدید تابستانی را علنی می کند.

http://www.islahweb.org/node/3271

طالب الحق(قیس الطایی) سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 11:59 ق.ظ

سماحة الاستاذ الجلیل بوربیرار


أسأل الله أن یعطیک:
أطیب ما فی الدنیا..محبة الله
وأحسن ما فی الجنة..رؤیة الله
وأنفع الکتب..کتاب الله
وأن یجمعک بأبر الخلق..رسول الله،
وأن یبلغک رمضان ویبارک لک فیه
اللهم آمین


و إخوانی فی رابطة بنیاد اندیشان

بشعور مملؤ بالحب

اجمل التهانی

بحلول شهر رمضان المبارک

کل عام وانت بخیر



مهدی - مهدی سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 06:34 ب.ظ

http://www.borhan.ir/NSite/FullStory/News/?Id=1569

غصه دار سه‌شنبه 11 مرداد 1390 ساعت 10:26 ب.ظ

سلام
استاد من بدجوری به وبلاگ و نوشته های شما معتاد شدم!!!
چند روزیه که خبری ازتون نیست!!! فکر ما رو هم بکنید!!!
ای خدا مردیم از خماری.................

آقای غصه دار. تابستان ها مدرسه تعطیله!

مزارعی چهارشنبه 12 مرداد 1390 ساعت 04:34 ب.ظ

سلام بر استاد جاویدان متاسفانه در لبه شناخت کامل و دوخت کامل البسه پرو شده تاریخ ایران جنابعالی را در ادامه یادداشتها و روشنگریهایی که هر یک چون دارویی آرام بخش خواننده را به سلامت اندیشه میرساند معطل می بینیم. امیدوارم با بازگشت سلامت و توان ذهنی دوباره جمع مشتاقان را بی نصیب نگذارید.

آقای مزارعی. اینک به دروی نهایی و برداشت خوشه هایی نزدیک شده ایم که ماهیت نان فرهنگی امروز ما را بیان می کند. هنرمند قلابی چون کمال الملک، شیاستمدار ترقی خواه قلابی چون امیر کبیر، ده ها تصویر قلابی از تفنگ داران توی هم لولیده و یا در زیر چهلچراغ مشغول تناول نان و نمک انگلیسی ها، ده ها قهرمان ملی، با نام ها و البسه قلابی، به خصوص در کسوت روحانی برای اولین بار کسانی را آماده ورود به ماهیت انقلاب مشروطه کرده است که از ابتدا معلوم است جز ایجاد اغتشاش در عرضه مدخل توان و هدفی نخواهند داشت.

عابدی چهارشنبه 12 مرداد 1390 ساعت 10:28 ب.ظ

سلام آقای مهدی مهدی اگر ممکن بود با من تماس بگیرید.

mohseyn_abedy@yahoo.com

عابدی دوشنبه 17 مرداد 1390 ساعت 11:51 ب.ظ

آقای مهدی مهدی تلفن جدید را برای تان ای میل کردم. ممنون خواهم شد من را راه نمایی بفرمایید.

فرهاد مطاعی چهارشنبه 19 مرداد 1390 ساعت 02:06 ق.ظ

آقای مجتبی غفوری
در پلان آخر فیلم زخم نشر آیا برای تاثیر هرچه بیشتر جملات استاد و محتوی کلی فیلم ارزش این رو داشت که چنین شخصیت معروف و معتبری را با ظاهری آشفته و خسته در نمای بسته نشان داده شود؟؟

رهگذر قدیمی پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 11:22 ق.ظ

با عرض تبریک فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و آرزوی عبادتی خدا پسند برای همه دوستان ، آیاعدم ادامه مطالب و کسادی بازار نظرات بخاطر ماه مبارک است یا عدم دسترسی به این وبلاگ یا موضوع دیگری در بین هست؟ شکل مسئله نگران کننده است.

آقای رهگذر قدیمی. پهنه برخورد با مسائل متنوع تاریخ معاصر نهایت ندارد و تقریبا می توان آن را عصر بی اصالتی خواند. من کلید اصلی را زده ام: تمام اسنادی که قصد القاء جنگ هایی بین ایران و روس و مصالحه های مربوط به آن، درست مانند تصاویر مجاهدین و ظهور امیرکبیر و به توپ بستن مجلس قلابی محض اند. آن کس که به دنبال دریافت حقیقت است می تواند از خود بپرسد این امور در کدام پایتخت ایران گذشته است در حالی که هنوز تهران زمان امیرکبیر فقط یک چهار دیواری خالی از سکنه است. در عین حال تشخیص من این بوده است که قبل از سنگین تر کردن بار برداشت های تاریخی فرصتی فراهم باشد تا شاید محتویات آن ۳۰۰ یادداشت ایران شناسی بدون دروغ بیش تر رسوب و رسوخ کند.

مجتبی غفوری پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 11:42 ق.ظ

با سلام
جناب مطاعی عزیز
شما شاهد دمو زخم نشر بوده اید که مطالب کلیدی در آن عنوان شد و فیلم اصلی با توجه به اینکه امکانات موجود به شکل چشمگیری افزایش یافته (حالا اینو میگم ممکنه بگن از عرب ها یهودی ها یا جمهوری اسلامی پول گرفته!!!جالبه بنیان اندیشی تنها جریانیه که از همه جا پول می گیره !!!)بزودی عرضه خواهد شد ولی اگر 100 بار دیگر قرار باشد فیلم تدوین شود در آخر شاهد همان پلان ها خواهید بود بدلایلی که عرض می کنم .

1- ما فیلم فارسی نمیسازیم که آخرش را مطابق میل بیننده تمام کنیم.
2-به اعتقاد بنده بر خلاف آنچه تصور می شود انسان موجود با هوشی نیست و یهود یت نجس از این موضوع کاملا سو استفاده کرده هر چند خود او نیز داخل همین دایره است ولی ما از این ویژگی انسان به نحوی منصفانه برای اطلاع رسانی به او استفاده کرده ایم ما حقیقت را نشان داده ایم و اگر حقیقت انقدر دردناک است که مسبب آن را دوست و دشمن می دانیم باید چاره ای اندیشید .
3- این وضعیت فعلی استاد است تا انجایی که بنده شاهد بوده ام ایشان با همین وضعیت بیشتر از تمامی ما به اشاعه حقیقت مشغول است و شکایتی هم ندارند اگر مطلبی عنوان میشود برای رضای خداوند و استفاده بندگان اوست .امیدورام دوستان با دیدن این قسمت شاهد ثابت قدم بودن و توکل باشند و بدانند که وظیفه ما سنگین است لا اقل در محضر خداوند وظیفه بسیار سنگین است .
4-اگر دقت کرده باشید در دو مستند تختگاه هیچ کس و مجعولات مجلل فیلم بسیار جدی و طلبکارانه تمام میشود که این فضا را هم می طلبیده ولی در زخم نشر این تمام افراد هستند که گناهکار و مسئولند حتی خوانندگان کتاب به همین خاطر در صنعت نشر و موضوع روشنفکری ما دچار فلاکت شده ایم و نمی توان لااقل به اعتقاد بنده چیزی غیر از آنچه شاهد بوده اید ارائه داد ...

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 01:57 ب.ظ

شاید اندک مباحثه و برخورد با باستان پرستان و مزدوران و کاسه لیسان یهود و یهودیان و برخورد های تخریبی ایشان اوج صبر و حوصله طاقت فرسای استاد عزیز را به وضوح نشان دهد.نادیده پیداست از زمان شروع این مباحث و نشان دادن چهره پلید آن چه اعمال و رفتاری را که در حق استاد عزیز نکرده و چه آزارهایی را که نرسانده اند!باور بفرمایید اگر در دنیای مجازی این مباحث صورت نمی گرفت آن کسی که از شنیدن حقیقت رگ گردنش باد میکرد و چنان خشمی وجودش را میگرفت و تمام گذشته ای که برای خود به صورت داستان پریان در آورده به یک باره به جهنمی تبدیل میشد و با وجود شعارهای دهن پرکن بی معنی در باب آزادی و دموکراسی اجداد قلابی شان معلوم نبود چه بلایی سر برخی از ما می آمد!!
استاد ان شالله که مشکلات شما به زودی برطرف شود و خداوند طول عمر با عزتی به شما بدهد تا بیشتر مباحث را به جلو برده و کار این جماعت را به جاهای باریکتری بکشانید.

ممنون. حتی اندکی از خیانت های فرهنگی و به تبع آن سیاسی که در تاریخ معاصر در لباس و اسامی گوناگون نسبت به این ملت روا داشته اند، برملا نشده و پذیرش آن حقیقت که در پس افسانه های نو و کهنه کنونی پنهان کرده اند چندان دشوار است که خردمند آرزو می کند که کاش چشم و گوش نداشت.

فرهاد مطاعی پنج‌شنبه 20 مرداد 1390 ساعت 02:55 ب.ظ

آقای مجتبی غفوری
بنده هم انتظار نداشتم که شما آخر فیلم را مانند فیلم فارسی یا هر فیلمی دیگری که هدف فروش بالاست تمام کنید.
زخم نشر محتوایش عالی بود حتی با آن که نزدیک دو ساعت جملات مختلف میشنویم باز خسته کننده نیست و صد البته که جذاب و نو و شنیدنی است ولی بحث بنده سرنمای آخر است.
و به قول خودتان که (این وضعیت فعلی استاد است) به نظر می رسد بهتر بود از نمای دیگری استفاده میکردید اگرچه وضعیت بیماری ایشان در تمام طول فیلم دیده می شود و در نمای آخر بیشتر برآن تاکیید شده.

سلامت و شاد باشید.

سندباد شنبه 22 مرداد 1390 ساعت 12:43 ق.ظ

با عرض سلام. خواهشمند است بگویید این فیلم مستند زخم نشر را چگونه می توان تهیه کرد؟ آیا مانند بقیه مستندهای آقای غفوری می توان آنرا از انتشارات نیل تهیه نمود؟ قیمت آن جند است؟
سوالی نیز از آقای پورپیرار دارم. مدتی است که مطالب تاریخ معصر قطع شده . لطفا دلیلش را بگویید.
باتشکر - سندباد

اقای سند باد. سی دی را از آن محل با قیمت معمولی می توانید بگیرید و ادامه تاریخ معاصر هم بسته به استمهال اجل است.

رامین.ص شنبه 22 مرداد 1390 ساعت 01:42 ق.ظ

باسلام:
با ارزوی سلامتی برای شما،هر چند نوشته های ارزشمندتان به تاخیر افتاده ومشتاقانه منتظر نوشته هایتان در موردبرامدن مردم هستم و رسیدن به دوره مهم قاجارو دوره معاصر ولی احساس میکنم با نوشتن این همه مطالب در مورد ایران باستان هنوز از ان دوران هیچ نمیدانم.در مبحث "آکادمی"اسکندر را به منطقه اورده ایدولی در پاسخ به سوالات حتی گذر اسکندر به شرق را رد کرده اید ولی دلایلی برای ان ذکر نکرده اید،آیا رابطه ای بین اسکندر و یونانیان کلنی نشین در ایران وجود دارد؟در مورد سرزمین بابل ایا مطالبی بیان خواهدشد؟با تشکر.

اقای رامین.ص. چرا بی جهت خود را به زحمت می اندازید اگر این چند هزار برگ نوشته نتوانسته باشد شما را به بنیان مطالب راه نمایی کند، به تر این که یا وسیله نقلیه و یا مقصد خود را عوض کنید.

امید... شنبه 22 مرداد 1390 ساعت 07:57 ب.ظ

با عرض سلام خدمت استاد و مخاطبان
بنده برای مقاله در مورد گوشت خواری در صدد بدست آوردن آیه ای از قرآن هستم که در آن ویژگی جهارپایانی که حلال است بیان کرده که فکر کنم نزدیک این جمله باشد(چهارپایانی که سم دارند و در سم شان خطی است)
لطفا در آدرس سوره و آیه بنده را راهنمایی کنید
ممنون و متشکر

آقای امید. در اسلام جز خوک و لاشه مرده هر حیوانی و نیز گوشت حیواناتی که بدون خواندن نام خدا ذبح می شوند خوردن گوشت تمام جانوران به خصوص جانوران دریایی حلال و بی مانع است. مطلبی را که دنبال می کنید در تورات ثبت است. احتمالا ان چهارپای سم دار و خط دار را شاید بتوانید در یکی از محله های سابقا یهود نشین شیراز بیابید.

نصراصفهانی یکشنبه 23 مرداد 1390 ساعت 11:37 ق.ظ

سلام استادخسته نباشید وتبریک وقبولی طاعات وعبادات شما دراین ماه پر برکت .

«در اسلام جز خوک و لاشه مرده هر حیوانی و نیز گوشت حیواناتی که بدون »
1پس گوشت سگ وخرس کفتار گرگ راکن کا نگورو غیره حلال است ؟
2- استاد دراین دو قرن اخیر گوشتهای بسیاری از دام وطیور نظیر گاوهای اسر ائیلی واروپایی الوده بع انگلها وبیمارهای گوناگون می باشند . که دربیشتر موارد اعث مرگ ومیر انسانهامی شود . براساس علم پزشکی هم خوردن گوشت گوساله باعث تاثرات منفی در خلق وخوی نسانها می شود .. ..
بنظر شما نمی شود خوردن این غذای یهودی سامری را محدودکنیم چنانکه درقران هم اصل نخوردن گوشت خوک بخاطر تولدید میکروبهای وانگلهایست که دراین گوشت وجو د دارد . شاید در زمان رسول اکرم گوشتهای گاوها وگوساله عاری ازمیکروب بوده است ودرقرانایاتی برای منع خوراک انهاوجو نداته ولی امروز بایدفکری کرد .
گوشتهای امروزی گوساله وگاو که در دین یهود تقدس ویزه دارد وباید پرسید چرا«مسلمانهادرسراسر جهان برای سلامت خود اهمیتی قائل نیستند وحاظر نیستند حداقل خوراک ان را محدود کنند »؟!

آقای نصر اصفهانی. تمام آزمایشگاه های دنیا و توصیه های برخاسته از آن ها، اعم از دیروز و امروز و فردا، در برابر آیه ای از قرآن، تعطیل اند.


حرف های شما در باب گوشت گوساله و گاو که گویا از تورات برداشته اید نشان می دهد که در تدوین تورات های جدید، اتحادیه دام داران وابسته به کنیسه نیز دست داشته اند!!!

معاویه حسن و حسین چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 02:02 ق.ظ http://fa.najeekurd.net/?p=17232#comment-539

مدتی است بر سر نمایش فیلم معاویه حسن و حسین بحثهای سختی در گرفته از جمله در این سایت http://fa.najeekurd.net/?p=17232#comment-539
بد نیست سری بزنید

غصه دار چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 05:47 ب.ظ

سلام به همگی
استاد من به وبسایتی که توی کامنت معاویه حسن و حسین اومده مشکوکم!!
احساس می کنم چیزی جز تفرقه و تعصب نیست. تک و توکی خارج از بحث فرقه ای نظر دادن.یه کامنت از هما هم جالب بود که خطر فتنه یهود رو گوشزد می کرد.
به نظر شما با این همه اختلاف چکار باید کرد.

آقای غصه دار. فعلا توزیع سی دی ها.

رهگذر غریبه یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 11:32 ب.ظ



درباره آقای « ناصر پورپیرار » ، مورخ و محقق دگر اندیش و منتقد تاریخ ایران ، بحث و گفتگو فراوان است ولی متاسفانه تا کنون نقدی علمی از سوی مسند داران علمی کشور و افراد صلاحیت دار در این امر صورت نگرفته است و ما شاهد انتقادات مختلف از سوی افراد مختلفی هستیم که تقریبا همه آنها بدون تخصص لازم در این زمینه هستند و تنها از روی علاقه به تاریخ ایران زمین اقدام به این کار می نمایند که البته سطح اینگونه مقالات از نظر ارزش و اعتبار بسیار متغیر و متنوع است ، چه بسا نقدهای بی پایه و اساس و در مقابل چه بسا نقدهای مفید و محترمانه .

بنده پس از آشنایی با این کلوپ مشاهده نمودم که همه مقالات بر خلاف جناب « پورپیرار » نگاشته شده اند و تصمیم گرفتم یک مقاله معتبر و با ارائه سند ارائه کنم تا شاید باب گفتگو و تبادل نظر باز شده و بحث از حالت یک رویه و یکطرفه آن خارج شود ، و ارائه این مقاله و عکس العمل متقابل مدیران این کلوپ را محکی برای شجاعت اخلاقی و علمی و بروز حسن نیت و میزان اعتقاد آنها به دموکراسی می دانم .



باری عده زیادی بر این عقیده اند که هیچ محفل علمی و استاد تاریخی در ایران به آرا و تالیفات جناب پورپیرار اهمیتی نداده و آنها را فاقد ارزش لازم برای نقد می دانند !! بنده با دلیل و سند می خواهم اثبات کنم که اسناد و نامه های پنهان و افشا نشده ای وجود دارد که خلاف این امر را اثبات می کند که در زیر آنها را ارائه می کنم :





نامه آقای دکتر «احسان یار شاطر» عضو هیات علمی دانشگاه «کلمبیا » امریکا و مدیر موسسه بین المللی ایرانشناسی «ایرانیکا» :



«دانشمند گرامی، جناب آقای ناصر پورپیرار

از مطالعه ی کتاب شما «مگر این پنج روزه» بسیار بهره مندی حاصل کردم. این که جناب عالی مشهور و مالوف را نپذیرفته و اقوال رایج را مورد نقد دقیق قرار داده اید، موجب خرسندی هر خواننده ای است که پای بند اصول عقلی است. این کتاب مسائلی را روشن کرده است که دانشمندان سلف مورد دقت کافی قرار نداده اند. امید است جناب عالی بتوانید این دقت نظر و همین تردید در آن چه قبول عام یافته است را در مورد دیگر شاعران نیز به کار برید، همان طور که تا حدی در مورد حافظ در همین کتاب به کار برده اید. با تجدید تشکر، ارادتمند، احسان یار شاطر، ۸ نوامبر ۲۰۰۰».

نامه ای دیگر از آقای «یارشاطر» :

دانشمند گرامی آقای پورپیرار

سه نسخه از کتاب «دوازده قرن سکوت» که لطفا ارسال داشته بودید، عز وصول بخشید. بسیار ممنون شدم. یک نسخه را از طرف شما به کتاب خانه «ایرانیکا» هدیه کردم و یک نسخه را نیز به کتاب خانه ی دانشگاه کلمبیا فرستادم . بسیاری از مسائل تاریخ ایران محتاج بازنگری است و موجب خوش وقتی است که شما بدون تاثیر پذیری از عقاید رایج به بازبینی این مسائل پرداخته اید. ارادتمند، احسان یار شاطر، ۵ ژانویه ۲۰۰۱».

نامه أقای « محمد جعفر یاحقی » ، مولف و محقق سرشناس و عضو هیات علمی ادبیات دانشگاه « فردوسی مشهد » :

«دوست دانشمند و دل آگاه، جناب آقای ناصر پورپیرار

ضمن عرض شاد باش نوروزی متقابل به استحضار می رساند که نامه مورخ ۲۵/۱/۷۸ حضرت عالی منضم دو جلد از چاپ دوم کتاب عزیز مگر این پنج روزه عز وصول یافت. بی شک چاپ دوم کتاب با افزوده ها و تجدید نظرهای بایسته پرتو تازه بر چهره معرفت اثر سعدی بزرگوار خواهد افکند. باید بخوانم و با دقت با چاپ پیشین که برایم ملکه ذهن شده است مقایسه کنم. چاپ قبلی آن تقریبا به مشهد نیامد و من چند جلدی را که به لطف شما رسیده بود به دوستان اهل رساندم که چون ورق زر دست به دست می شد، در هر کلاسی که موضوع کتاب را مطرح می کردم ولوله ای بر می انگیخت و همه مشتاق زیارت و قرائت کتاب بودند و نمی یافتند. امیدوارم ترتیبی دهید که از چاپ دوم مقداری برای انتشارات امام چهار راه دکترا به مشهد ارسال دارند.

جای شما در اول اردیبهشت ماه ۷۸ در شیراز خالی بود. ذکر خیری در همایش یاد روز سعدی از شما شد و متوجه شدم که به دلایلی حضور در این جمع را تحریم کرده اید، امید است من جزو تحریم شده ها و ملامت شده ها نباشم. حق با شماست، چنان که در مصاحبه گفته اید، گروهی نمی خواهند و نمی گذارند کتاب شما مطرح شود در حالی که مقاله من در شیراز موید کتاب شما بود. من خراسان در خیال سعدی را مطرح کرده بودم، خراسانی که فقط از راه خوانده ها و شنیده ها می شناخته است. با اخلاص، یاحقی».

نامه ای دیگر از آقای یاحقی :

«دوست گرامی و نقاد راز دان، جناب پورپیرار

بدون تعارف از کنجکاوی، نکته بینی و مخالف خوانی شما خوشم می آید و همین سبب می شود تا کتاب شما را تا انتها نخوانم به هیچ خواندنی دیگر رغبت نکنم و پس از اتمام هم تا مدت ها خوانده های دیگر به دلم ننشیند. این احساس واقعی من است که کتاب های شما به واقع بر آن اثر می گذارد و تا مدت ها پس از آن هم مرا گرم نگه می دارد...». (یاحقی، لندن، از نامه سوم دسامبر ۲۰۰۱)

ایضا نامه ای دیگر :

دوست دانشمند و گرامی، جناب پورپیرار

آن قدر در ارسال رسید و سپاس از دریافت دو ترجمه قبلی (خلاصه تاریخ کتزیاس و سفر نامه رابی بنیامین) تعلل و امروز و فردا کردم که بخش سوم پلی بر گذشته هم رسید. بعد هم چنان گرم خواندن شدم که پاک اعلام وصول و تشکر یادم رفت. بابا خیلی ملاحظه ما را کرده ای و گرنه به قیاس دیگران و از ما بهتران نوشته های ناچیز و نا درخور من بیش از این ها در قلم و نگاه شما سزاوار ملامت بود، این جا حسابی پارتی بازی کرده بودی، که چنین مباد. با همه این احوال من همچنان معتقدم زبانی که در سده سوم هجری رودکی و شهید و بوشکور و ربنجنی و حنظله و عمار و آغاجی و... داشته است (و همه این ها قبل از ترحمه قرآن های موصوف یعنی سده چهارم بوده اند) نمی تواند زبانی ضعیف و ناکارآمد از آن دست که شما تصور فرموده اید باشد. بگذریم، دست و پنجه و قلم و اندیشه شما درد نکند. می خوانم و عصبانی می شوم و لذت می برم و در هر حال آفرین می گویم». (با اخلاص محمد جعفر یاحقی، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۱)

البته خوانندگان محترم برای مشاهده اصل « نامه ها » می توانند به این لینک مراجعه کنند :

http://www.naria.ir/download/html.aspx?number=100

و نتیجه گیری را به خوانندگان فهیم این وبلاگ واگذار می کنم .

بختیار دوشنبه 31 مرداد 1390 ساعت 06:12 ب.ظ

استاد عزیز
در حضورتان از سالها قبل یاد گرفته ام که برای خواندن و فهمیدن صبور باشم.

ضمن اینکه آرزو میکنم مشکلات و مسایل بوجود آمده که در یکی از کامنتها به آن اشاره فرموده اید؛ بر طرف شود. خواهشمندم بیش از این مشتاقان مطالبتان را منتظر نگذارید. با هزار دعای خیر

دلداده دوشنبه 31 مرداد 1390 ساعت 07:06 ب.ظ

سلام بر استاد بزرگ
با این که فقط یک سال است در مکتب شما آموزش می بینم ولی دچار مشکل بزرگی شده ام که دیگر نمی توانم معلم های دانشگاهمان را استاد خطاب کنم.

مدرس دوشنبه 31 مرداد 1390 ساعت 10:34 ب.ظ

جناب استاد نظرتان درباره بیداری سراسری اسلامی چیست؟

آقای مدرس. تا زمانی که مسلمانان در خواب عمیق فرقه بازی اسلامی فرو رفته اند، چیزی از بیداری نمی توان گفت.

حسن حسین و معاویه سه‌شنبه 1 شهریور 1390 ساعت 08:56 ب.ظ http://fa.najeekurd.net/?p=16869#comment-700

استاد آیا سری به سایتی که تبلیغ فیلم حسن حسین و معاویه را می کند زدید و پیامهای رد وبدل شده را دیدید آیا قسمتهایی از این فیلم را دیدید کلا نظر شما چیست جای پستی در باره این مساله تاریخی و عبدالله سبا و معاویه و یزید و شهادت امام حسین و مسئله خلفا و خلافت از شما خالیست
http://fa.najeekurd.net/?p=16869#comment-700

آقای حسن و حسین. هیچ یک از این اسامی شناس نامه تاریخی به همراه ندارند.

شگرد چهارشنبه 2 شهریور 1390 ساعت 11:47 ب.ظ

جناب عارف محب الله
شابات به خیر
این شنبه ما را هم همراه خودت به کنیسه ببر تا شاید عنایت استاد به ما به اندازه یک جهود بشه و نشنیده واقع نشیم وحد اقل یه خفه شو از استاد بشنویم ودل خوش کنیم که چوب استاد را خوردیم وخل نیستیم.آخه می دونی چوب استاد گله هر که نخوره خله.منتظر چوب از گل بهتر ایشان هستم.

خسروی پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 12:41 ب.ظ

جناب آقای پورپیرار عزیز
با سلام و آرزوی سلامتی و کامیابی.
استاد محترم با توجه به شناختی که از قرآن عظیم الشان دارید آیا امکان دارد نظرتان را در باب وجوب حجاب برای بانوان در قرآن بپرسم. ایا آیه ای که اشاره به توصیه خداوند به پیامبر در باره بر گرفتن جلاب برای زنان مومنه می کند از باب توصیه اخلاقی است و یا اینکه از باب واجب بودن حجاب است؟
با تشکر

آقای خسروی. حجاب یک پوشش فقهی در اسلام است و صراحت قرآنی ندارد مگر در تاویل ایات.

خسروی پنج‌شنبه 3 شهریور 1390 ساعت 07:54 ب.ظ

جناب آقای پورپیرار
با تشکر از جواب روشن و صریح حضرتعالی .
چنانچه حجاب صراحت قرآنی ندارد بنابراین معنی آیه 59 سوره احزاب چه خواهد بود. آیا کلمه "جلابیبهن" چه معنی دارد. از اینکه اوقات شریف را می گیرم پوزش میخواهم. چون در اینمورد مورد سوال قرار گرفته ام و از طرفی شخصی غیر شما را مناسب برای پاسخ به معضلات اینچنینی سراغ ندارم ، مسدع اوقات شدم.
در پناه حق پایدار باشید.

یا ایهاالنبی قل لازواجک و بناتک و نساءالمومنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین و کان الله غفورا رحیما

آقای خسروی. اشارات صریح دو آیه 57 و 58 از سوره احزاب، یک توصیه امنیتی و موقت در موقعیتی مخصوص و جلوگیری از شناسایی توسط دشمن و رد احتمال بروز آزارهای بعدی است. این روش و شگرد امروزه در محیط های ناامن سیاسی و مبارزاتی حتی به وسیله مردان دو طرف نیز رعایت می شود.

یه نفر جمعه 4 شهریور 1390 ساعت 10:33 ق.ظ

استاد با عرض سلام خدمتتان
آیات 30 و 31 سوره مبارکه نور را اگر ممکن است توضیح بفرمایید که در رابطه با پوشش زنان است یا اینکه این آیات ترجمه دیگری دارند ....

آقای یه نفر. سرویس اتوبوس رانی مطمئنی به مقصد شهرهای مذهبی در کار است که به آسانی شما را به مرکز استفتاآت و رفع شبهات می رساند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد